مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

حوزه های تاثیر راهبرد جدید امنیت ملی آمریکا گفتگو با دكتر سيد جلال ساداتيان

اشتراک

مركز بين المللي مطالعات صلح – IPSC

 

راهبرد جدید امنیت ملی آمریکا اخيرا از سوی «ترامپ» اعلام شد. این راهبرد با تاکید بر شعار «آمریکا نخست» در ۵ بخش مختلف و سند ۶۸ صفحه ای نشان می دهد به مسائل مختلفی از جمله تأمین امنیت مرزها، مقابله با سلاح‌های کشتار جمعی، سیاست‌های مهاجرتی، مقابله با افراط‌گرایی و جرایم سازمان‌یافته ‎، تأمین منافع و امنیت آمریکا در فضای سایبری ، موضوع افراط گرایی و رشد آن در آمریکا ، ارتقای آبادانی در آمریکا و… می‌پردازد. گفتگوي زير به بررسي اين راهبرد پرداخته است.

 واژگان كليدي: راهبرد، جدید، امنیت ملی آمریکا، امنیت

مركز بين المللي مطالعات صلح: برخی از منتقدان معتقدند که سند جدید امنیت ملی آمریکا بیشتر به ابعاد سخت قدرت توجه داشته است تا ابعاد نرم قدرت، تا چه حدی این امر می تواند مد نظر باشد؟

زمانی که بین آقای اوباما و ایشان را مقایسه می کنیم، متوجه می شویم که آقای اوباما به ابعاد نرم قدرت و به همکاری های بین المللی توجه داشت، مثلا در موضوع برجام ایران شاهد این بودیم که با همه قدرت ها بر سر یک میز با ایران نشست و گفتگو کردند. در حالی که از ابتدا آقای ترامپ بر سر کار آمده است، این موضوع را کنار گذاشته است و به دنبال این است که یا برجام را پاره و یا آن را مورد تجدید نظر قرار دهد. وي تاکید بر این دارد که من به دنبال منافع آمریکا هستم. در خصوص پذیرش مهاجرین چالشی را مطرح کرده است، در خصوص کره، تهدید می کند که کره را از بین خواهد برد و با قدرت نظامی برخورد می کند. يعني همه این ها به این سمت می رود که درگیری های فیزیکی را به دنبال داشته باشد و همان تعبیری است به عنوان ابعاد سخت از قدرت ياد می شود. یعنی می خواهد با سخت افزاری با مسائلی که در دنیای امروز وجود دارد برخورد کند که تا اینجای کار همه مواردی هم که مورد نظرش بوده است، با عدم موفقیت رو به رو شده است.

مركز بين المللي مطالعات صلح: برخی معتقدند که ارتقای آبادانی در آمریکا و مسائل داخلی و اقتصادی مد نظر این سند است، آيا شکاف هایی در این مسئله می تواند در حوزه داخلی به نگاه های رفع تروریسم و … دسترسی پیدا کند؟

سیاست آقای اوباما اوباما کر بود. یعنی از طریق توسعه بیمه ها و تامین اجتماعی رضایت بیشتری را برای مردم خود کسب کند. در حالی که ترامپ قشری از مردم یعنی سفیدپوست های خاص را مخاطب قرار می دهد و دیگران یعنی رنگین پوستان، مهاجرین، … را نفی می کند. مشخص است که این دو سیاست در تضاد با هم و در چالش با هم قرار دارند. در بعد سیاست خارجی هم با مقایسه ، چیزی که آقای اوباما تلاش داشت که به صورت چند جانبه با ژاپن، کره جنوبی، کره شمالی، چین و … مذاکراتی انجام داد؛ در حالی که آقای ترامپ مسئله برخورد فیزیکی با کره شمالی را مطرح می کند یا در برابر پیمان شانگهای موضع گیری می کند، حتی در برابر همسایگان خود مثل کانادا (که نیروهای آن ها به داخل آمریکا تردد دارند) موضع گیری می کند. در برابر شهروندان و رنگین پوستان و کشورهای دیگری مانند ايران تركيه و سوريه موضع گیری می کند و می خواهد صرفا منافع آمریکا را از این طریق تامین کند. در حالي كه همه این ها چالش برانگیز است.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: بخش از سند راهبردی ترامپ، با نگاه به بيرون ایالات متحده تدوین شده است. علل توجه ترامپ به دامنه خارجي تاثیرگذاری این راهبرد بر سیاست خارجي آمریکا چيست؟

امریکا قاعدتا خود را بعد از اتحادیه جماهیر شوروی قدرت برتر دنیای امروز می داند، آمریکا به این گمان بود که دنیا یک قطبی شده است و تمامی قدرت در آن متبلور هستند. تئوری هایی که در این زمینه مطرح شد، از جمله این که آقای فوکویاما پایان تاریخ و لیبرال دموکراسی امریکایی را پیروز این نبرد دانست . آقای هانتینگتن هم گفت که اشتباه نکنید، ما در آستانه جنگ تمدن ها هستیم و هشت تمدن با هم درگیر می شوند. بعد آقای خاتمی در آن مقطع مطرح کردند که با گفتگوی تمدن ها می توان مردم را به هم نزدیک کرد. پس به این گمان بودند که لیبرال دموکراسی حاکم است، اما کم کم شاهد این بودیم که دیگر قدرت ها سر بلند کردند. یعنی چین از همان موقع برنامه 2025 خود را طراحی و مطرح کرد تا به ابرقدرت اقتصادی دنیا تبدیل شود و در مقطع فعلی قدرت دوم است. روسیه بعد از فروپاشی و آقای يلتسین، منفعلانه نسبت به سیاست نگاه به شرق ناتو عمل می کرد. اما آقای پوتین به یمن جوانی و همکاران جوان به علاوه درآمدهای کلان نفتی توانست روسیه را به این جایی كنوني برساند که به عنوان یک قدرت جهانی هم منطقه ای عمل می کند و هم تعرضاتی را نسبت به حوزه آمریکا و اروپا از خود نشان داده و تا به امروز که در سوریه در حال نقش آفرینی است.

مركز بين المللي مطالعات صلح: حوزه های تاثیر  سند جدید بر سیاست خارجی آمریکا چیست؟

امروز ما شاهد چند قطب قدرت در جهان هستیم. ایالات متحده آمریکا اكنون فکر می کند که هم در شرق یعنی در حوزه اقیانوس آرام با چین و مسئله کره درگیر است و در آن حوزه، حوزه درگیری های آن در سطح بین المللی است. همچنین بحث خاورمیانه مطرح است. در بحث خاورمیانه من حس می کنم که آنها منفعل از سیاست های لابی صهیونیستی هستند. در داخل خود هم مواردی وجود دارد و به هر صورت با تروریسمی که گاهی آن را تهدید کرده است، رو به رو خواهد بود. لذا هم در بعد داخلی و هم در بعد جهانی طراحی های جدیدی را به صحنه آورده است که با زمان آقای اوباما ، متفاوت است. آقای اوباما تعامل با دنیا و همکاری های بیشتر با اروپا را ملاک تامین امنیت خودش قرار داده بود. اما آقای ترامپ توجه به منافع آمریکا و افزودن بر تضادها و چالش هایی  با دیگران به عنوان رقیب آمریکا را محور تامین امنیت ملی امریکا قرار داده است. آنچه که امروز شاهد آن هستیم این است که حتی با اروپا، روسیه و چین و هر کدام از این قطب های قدرت در حوزه هایی دچار چالش و تضاد هست. در نتیجه به سمتی حرکت می کند که منافع آمریکا را مورد توجه خود قرار دهد. این منافع چالش ها و درگیری هایی را ایجاد کرده و ایجاد می کند.

مركز بين المللي مطالعات صلح: تاثیرات که این سند امنیت ملی در خاورمیانه به چه صورتی است؟

قاعدتا منجر به افزایش تنش خواهد شد. عده ای معتقدند که چون آقای ترامپ یک تاجر است، با افزایش تنش به دنبال این است که تجارت امریکا را رونق دهد. یعنی با افزایش تنش مثل کره جنوبی که دارای ذخیره های ارضی فراوان به دامن امریکا بروند و از آمریکا خرید اسلحه کنند. این مسئله در خاورمیانه هم صدق می کند، مثل قرارداد پانصد میلیاردی که عربستان هم برای خرید اسلحه و هم برای سایر فعالیت ها با آمریکا منعقد کرد. همچنين دیگران مثل امارات به دامن آمریکا هجوم بیاورند و جذب درآمدها و قراردادهای فراوان برای آمریکا را در پی داشته باشد تا بتواند رونق اقتصادی آمریکا را توسعه ببخشد. در حالی که این تنش می تواند هزینه زا باشد و ممکن است پای آمریکا را در برخی از درگیری ها به گونه ای وارد کند که هزینه های کلانی برای آمریکا به دنبال داشته باشد.

مطالب مرتبط