مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

فشار حداکثری، اتحاد حداقلی، شکننده تر شدن خاورمیانه در دوران ترامپ

اشتراک

دكتر حسين ربيعي

استاد دانشگاه و كارشناس ژئوپلتيك

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC

سه سال از روی کار آمدن دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا می گذرد. از زمان تبلیغات انتخاباتی، کانون تمرکز و توجه ترامپ بر نوعی ناسیونالیسم آمریکایی بود که اقتصاد آمریکا را در مرکز توجهات قرار می داد و بر پایه آن ایالات متحده از انجام هزینه های اضافه در گوشه و کنار جهان برحذر داشته می شد.

طبق استراتژی ترامپ وعده داده شد که نیروهای آمریکا از مناطق پر مناقشه مانند خاورمیانه و مشخصاً افغانستان و سوریه خارج شوند. همچنین ترامپ آشکارا با توافقنامه هسته ای ایران مخالفت داشت و وعده کرد که از آن خارج شود و البته شد. اگر چه رفتار دونالد ترامپ در دوران ریاست جمهوری خود به گونه ای بوده است که پیش بینی سیاست های او را دشوار می کند، اما گذشت سه سال از دوران ترامپ، خوانش سیاست خارجی و استراتژی ایالات متحده در دوران وی را آسانتر می کند. اکنون به نظر می رسد استراتژی ترامپ در خاورمیانه بر دو اصل اساسی استوار است. نخست حمایت همه جانبه از اسرائیل و دوم فشار حداکثری بر ایران که البته این فشار هم در راستای حمایت از اسرائیل قابل تفسیر است.

طرح خاورمیانه بزرگ یا خاورمیانه جدید در اوایل قرن جدید در رسانه ها مطرح شد. آنزمان بسیاری از اندیشمندان بر بی اعتباری این طرح که مبتنی بر برخی تغییرات در مرزهای سیاسی و کوچک شدن کشورهای این منطقه بود؛ تأکید کردند. اما حوادث قرن 21 در خاورمیانه به گونه ای پیش رفته است که به نظر می رسد طرح خاورمیانه جدید اگر چه از سرزبان ها افتاده است اما در عمل در حال تحقق یافتن است. با وجود آن که تا کنون تغییری در مرزهای سیاسی رخ نداده است، اما کشورهای منطقه بویژه قدرت های بزرگی مانند عراق و سوریه و در شمال آفریقا لیبی و مصر به شدت بی ثبات و تضعیف شده اند و نه تنها توان کنش و بازیگری در فراسوی مرزهای خود را از دست داده اند بلکه به شدت مشغول درگیری ها و بی ثباتی های داخلی هستند و مسأله مهمی مانند اسرائیل که تا پیش از این کانون توجه کشورهای اسلامی بود به کلی رها شده و به کناری گذاشته شده است. اکنون سازمان کنفرانس اسلامی که باید تمرکز اصلی خود را رها سازی سرزمین های تصرف شده مسلمانان می گذاشت درگیر بحث های داخلی و متهم کردن اعضای خود به دخالت در کشورهای همدیگر است و توازن قوا به شدت به نفع اسرائیل شده است. ایالات متحده هم از این وضعیت بیشترین بهره را برد. با برسمیت شناختن بلندی های جولان به عنوان مناطق تحت حاکمیت اسرائیل و نیز شناسایی قدس به عنوان پایتخت این کشور تحمیلی، اتحاد و مقاومت مسلمانان و کشورهای اسلامی را سنجیده و زمانی که خنثی بودن یا بی اراده بودن آنان مسجل شد؛ طرح یکجانبه معامله قرن را در حضور برخی نمایندگان کشورهای اسلامی اعلام  کرد و برای فلسطینیان یک اردوگاه بزرگ در داخل اسرائیل ایجاد کرد و به این صورت خدمتی به اسرائیل کرد که از زمان تأسیس این کشور تا کنون سابقه نداشته است. این بازی یکسر برد فقط اسرائیل را خوشحال کرد و نزدیک به دو میلیارد مسلمان نه تنها نتوانستند در مقابل شش میلیون ساکن فلسطین اشغالی کاری از پیش ببرند که حتی یک جلسه فوق العاده هم در دستور کار بزرگترین سازمان اسلامی قرار نگرفت. 

استراتژی دیگر ترامپ در منطقه خاورمیانه رویارویی با تحرکات ایران بوده است که آن هم در راستای حمایت از کشور اسرائیل تفسیر می شود. ترامپ از ابتدا تأکید داشت که برجام معاهده ای به سود ایران است و نه تنها به تضعیف ایران منجر نشده است که باعث تشدید فعالیت های این کشور در منطقه شده است و بنابراین باید موافقتنامه دیگری به امضا برسد که نه تنها مسائل هسته ای بلکه توان موشکی و فعالیت های منطقه ای ایران را نیز دربرگیرد و رفتار ایران را کنترل کند. این تندروی و یکجانبه گرایی که حتی از سوی هم حزبی ها و اعضای دولت ترامپ هم همراهی نمی شد و بعضاً مخالفت می شد، با اراده شخص ترامپ تحقق یافت و هر کسی که بر سر راه وی بود از دولت کنار گذشته شد. اکنون و با گذشت سه سال از ریاست جمهوری ترامپ، خاورمیانه با دولت های ضعیف شده، اختلافات و سرخوردگی های داخلی، سرزمین هایی از دست داده به سود اسرائیل و ایران تقریباً محاصره شده روبروست.

از فردای 11 سپتامبر 2001 تا کنون برآیند رفتار ایالات متحده در منطقه خاورمیانه به تضعیف کلی این منطقه منجر شده است. تنها رویارویی های این منطقه با اسرائیل جنگ 33 روزه سال 2006 بود که به نظر می رسد هضم آن به اندازه ای سنگین بوده است که به تدوین رویکردی تهاجمی در قبال ایران منجر شده و همه امکانات و سیاست های اسرائیل و ایالات متحده به رویارویی با ایران کشانده است. بررسی رفتار آمریکا نشان می دهد که حمایت همه جانبه از اسرائیل و مقابله حداکثری با ایران استراتژی اصلی ایالات متحده در این منطقه است و برای رسیدن به آن از هیچ اقدامی کوتاهی نمی کند تا جایی که حتی اگر ناگزیر به تروریسم دولتی شود، بدنامی آن را به جان می خرد. در این شرایط، چنانچه ترامپ بار دیگر انتخاب شود و این وضعیت پنج سال دیگر ادامه یابد، دو قطبی “با آمریکا و اسرائیل” در مقابل “بر آمریکا و اسرائیل” تشدید می شود و این وضعیت تنش ها و درگیری های منطقه را افزایش می دهد. در  این دو قطبی خسارت بار، البته اتحاد حداقلی کشورهای منطقه بیش از هر کسی به کام ایالات متحده و اسرائیل خواهد بود. بی جهت نیست که کمترین نشانه ای از بهبود رابطه ایران با کشورهای این منطقه و شکل گیری کمترین اتحاد، با واکنش های شدید آنها روبرو می شود. تخریب روابط رو به گسترش ایران و عراق از طریق به خیابان کشاندن معترضین و حتی چنانکه گفته شد عملیات ترور سردار شهید سلیمانی در جهت جلوگیری از بهبود رابطه ایران و عربستان بوده است. در نهایت می توان گفت منطقه خاورمیانه تا زمان رهایی از این دو قطبی های دیگر ساخته، تحکیم و تقویت و روابط و ایجاد یک بلوک اسلامی قدرتمند و اثر گذار در معادلات ژئوپلیتیک جهانی، روی آرامش، ثبات و توسعه را نخواهد یافت.

واژگان کلیدی: فشار حداکثری، اتحاد حداقلی، شکننده تر شدن، خاورمیانه ، دوران ترامپ،دكتر حسين ربيعي

مطالب مرتبط