مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

مهم‌ترین اولویت‌های میان‌مدت امریکا در خاورمیانه – گفتگو با قاسم محبعلی

اشتراک

کارشناس خاورمیانه

مرکز بین‌المللی مطالعات صلح – IPSC

 

در یک سال گذشته نوع کنشگری و رفتار امریکا در خاورمیانه تحت تاثیر متغیرهایی داخلی و بیرونی تفییراتی داشته است. دراین بین با توجه به تغییر در بخشی از مقامات در سیاست خارجی امریکا گفتگوی زیر برای بررسی اولویت‌های میان‌مدت یا کوتاه‌مدت امریکا در منطقه خاورمیانه است.

واژگان کلیدی: مهم‌ترین، اولویت‌های میان‌مدت امریکا، منطقه خاورمیانه

 

 

مرکز بین‌المللی مطالعات صلح: در وضعیت کنونی، مهم‌ترین اولویت‌های میان‌مدت یا کوتاه‌مدت امریکا در منطقه خاورمیانه چیست؟

امریکا بعد از جنگ جهانی دوم، مسائلی را در خاورمیانه جزو اولویت‌های خود قرار داده بوده است. این اولویت‌ها علی‌رغم تغییر و جابه‌جایی احزاب به‌نوعی ثابت بوده است. نخستین آن‌ها که همواره ثابت است، امنیت و بحث‌های استراتژیک روابط با اسرائیل است. دوم، مسئله تأمین امنیت و دسترسی به منابع انرژی بدون مزاحمت قدرت‌های متخاصم در سطح بین‌المللی است. سوم، امنیت و حفاظت از متحدین خود و کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس است. چهارم حفظ امنیت پایگاه‌ها و نیروهای نظامی امریکا در منطقه خلیج‌فارس هست. اما این نگاه با توجه به تغییرات در ریاست جمهوری و احزاب داخلی (چه به لحاظ شخصیت دولت‌های ریاست جمهوری در انتخابات) سیاست‌ها در اجرا نوساناتی داشته یا به شیوه‌های مختلفی پیگیری شده است. در دوران اوباما، یکی از اولویت‌های آقای اوباما برای حفظ محورهای استراتژیک یا محورهای عمده در حوزه توسعه دموکراسی، حقوق بشر و جوامع مدنی بوده است. البته همه این‌ها به دلیل دو مسئله امنیت و کنترل منابع انرژی مد نظر بود. بعد از آقای اوباما، سیاست‌ها برای توسعه سیاسی و حمایت از جوامع مدنی، عملاً کنار گذاشته شده است و دولت امریکا به سیاست‌های کلاسیک خود بازگشته و به سیاست‌های تهدید حکومت‌ها و دیدگاه‌های غیر دولتی در منطقه برگشته است. این سیاست‌ها بر دو محور کلی امنیت و منافع و حضور امنیت و نظامی امریکا در منطقه دارد.

مرکز بین‌المللی مطالعات صلح: چه اولویت‌هایی برای اجرای سیاست‌های امریکا مدنظر خواهد بود و در چه حوزه‌هایی این بحث پر رنگ‌تر خواهد بود؟

در استراتژی آقای ترامپ در اواخر سال گذشته، چهار سطح چالش تعریف شده است که برای هر سطح سیاست‌های خاورمیانه‌ای امریکا می‌تواند قابل ارزیابی باشد. یکی از آن‌ها چالش گلوبال و جهانی و رقابت و یا به اصطلاح توسعه طلبی چین است که بیشتر اقتصادی و سپس ژئوپلیتیک و نظامی می‌باشد. سطح بعدی روسیه است که بعد ژئوپلیتیک و نظامی را با هم دارد. در سطح بعدی دولت‌ها هستند که مشخصاً در حال حاضر ایران و سپس دولت سوریه به عنوان تهدید مطرح است. در سطح آخر، گروه‌های القاعده، داعش و جدیداً حزب الله و حماس بازیگرانی هستند که امنیت و منافع امریکا و حضور امریکا را در منطقه به چالش می‌کشند. بعد از کاهش نقش و حضور و تقریباً خروج القاعده و داعش از سوریه و عراق، در حال حاضر به نظر می رشد که مسئله ایران به مسئله عمده خاورمیانه تبدیل می‌شود. البته رقابت‌ها و چالش‌هایی هم در مورد روسیه وجود دارد.

مرکز بین‌المللی مطالعات صلح: در چه بحران‌هایی نقش آفرینی امریکا افزایش یا کاهش پیدا می کند؟

امریکا در حال حاضر در منطقه حضور دریایی و هوایی و پایگاهی دارد و در عراق و سوریه حضور زمینی هم دارد. اما به نظر نمی‌رسد که امریکایی‌ها در وهله اول به دنبال اقداماتی شبیه عراق و افغانستان باشند، این مسائل در زمان اوباما شروع شده است و در زمان ترامپ به شکلی عمده‌تر دنبال می‌شود و آن این است که بازیگرهای منطقه‌ای و بین‌المللی متحد را بیشتر در منطقه خاورمیانه مطرح کند و واشنگتن مدیریت بحران صورت دهد. چنانچه عربستان و امارات عملیات در یمن را انجام می‌دهد و امریکایی‌ها در فضایی کلی‌تر مدیریت را بر عهده دارند. در سوریه نیز به همین صورت است که امریکایی‌ها به دنبال این هستند که بازیگران دیگری را وارد کنند و در سطح دولتی از ذخایر بازیگرانی مصر و عربستان آن‌ها نیز بهره برداری کنند. اسرائیل هم برای این که اوضاع به هم ریخته شود از نقش بازیگران دیگر برای پیش برد سیاست‌های خود استفاده می‌کنند. آن‌ها هم هزینه‌های انسانی و هم اقتصادی خود را به این ترتیب کاهش می‌دهند. یعنی این بازیگران بخشی از هزینه‌ها و آثار آن را به عهده بگیرند تا این که امریکا به تنهایی اقدام نماید. بنابراین به نظر می‌رسد که امریکایی‌ها در یمن با پشتیبانی تسلیحاتی، اقدام به فروش سلاح، پشتیبانی هوایی، سوخت رسانی و کمک‌های اطلاعاتی از طریق ماهواره به عربستان کمک می‌کنند. در سوریه به نیروهای زمینی متحد خود کمک می‌کنند. در جنگ عراق هم علیه داعش پشتیبانی هوایی می‌دهند و به هر صورتی که نیروی زمینی آن‌ها در عراق عمل کند، در سوریه نیز به همین شکل عمل خواهند کرد. به نظر می‌رسد که این سیاست‌ها با هم تا حدودی متفاوت است. یعنی در عراق، به این دلیل که دولت متحد آن‌هاست، از دولت حمایت می‌کنند و در سوریه نقش بی ثبات ساز دارند. در بحرین، به دنبال حفظ حاکمیت فعلی هستند. در یمن، کمک کار پیش برد منافع عربستان و شورای همکاری خلیج‌فارس و اتحادیه عرب هستند. طبیعتاً می‌توان گفت که هم زمان سیاست ثابتی را در شکل‌های متفاوت دنبال می‌کنند، بدون این که خود به طور مستقیم در صحنه حضور داشته باشند.

مرکز بین‌المللی مطالعات صلح: تا چه حد امکان تغییر سیاست‌های امریکا در خاورمیانه در چشم انداز میان‌مدت وجود دارد؟

این امر بستگی به بازیگران دیگر مانند ایران هم دارد که روابط ایران با امریکا و اروپا، تغییر سیاست یا ساختار و تحولات در کشورهای منطقه به صورتی مرتبط است. همین طور تغییر مناسبات امریکا و روسیه نیز به طور مشخص بر این قضیه تأثیر گذار است. اگر شرایط وخیم‌تر شود، ممکن است شرایطی چه مثبت، چه منفی در سیاست‌های امریکا شاهد باشیم. اگر سیاست روندی مانند دهه 2000-2010 را داشته باشد که همکاری مناسبی بین سوریه و امریکا وجود داشت، تغییراتی هم در سیاست روسیه و هم در سیاست امریکا شاهد باشیم. البته باید توجه داشت که سیاست امریکا در خاورمیانه به خیلی از چالش‌ها و منافع مشترکی در سطوح مختلف با اتحادیه اروپا، ناتو و امنیت اروپا دارند وابسته است. یعنی در عین حال که با آن‌ها مناسبات بسیار گسترده اقتصادی، نظامی و بین‌المللی دارند، چالش‌هایی در روابط و در سطوح اقتصادی، تجاری و حتی محیط زیست وجود دارد که در مناسبات و عملکرد امریکا به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در منطقه خاورمیانه تأثیر خواهد داشت.

مطالب مرتبط