مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

بحران مشروعیت دولت ایدئولوژیک طالبان در افغانستان

اشتراک

فاطمه خادم شیرازی

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

با روی کارآمدن  مجدد گروه طالبان در افغانستان، واعلام ایجاد یک دولت فراگیر تحلیل های عمدتاً منفی متعددی در سطح جهانی، نسبت به آن شکل گرفته است. عملکرد طالبان با توجه به انتخاب کابینه و اعتراض‌های مردمی نشان گر عدم مشروعیت این دولت است که نتوانسته از خود یک چهره ملی بسازد.شاید هنوز بسیار زود باشد تا بتوان تمام ابعاد حکومت و قدرت طالبان را در کشورداری بررسی کرد.اما چیزی که نمی توان آن را نادیده گرفت تفکر دولت ایدئولوژیک طالبان است.

  • احکام اجرایی دینی حاکمیت طالبان در سال 1996 در افغانستان

علت هراس و مهاجرت مردم افغان به شیوه های مختلف درج شده در رسانه ها ، به حکومت قبل طالبان در سال  1996برمی گردد. طالبان با اعلام دولت “امارت اسلامی” با حمایت پاکستان وارد عرصه سیاست در افغانستان شد.

طالبان سعی کرد در همان سال با بستن رسانه‌های تصویری وتغییر واژه ها از جمله تبدیل رادیو افغانستان به “رادیوی شریعت” احکام دینی خود را اجرایی کند. با تغییر استادیوم کابل به میدان اعدام ،محروم کردن زنان از ابتدایی‌ترین حقوق شان، عدم کوتاه کردن مو و ریش برای جوانان، پوشیدن لباس های محلی و تحریم موسیقی، مردم را از حقوق شهروندی محروم ساخت.

تبعیض‌های جنسیتی در افغانستان باعث شد که زنان با اجبار برقه بپوشند و از اشتغال در ادارات دولتی و دفاتر و تحصیل در مدارس و دانشگاه‌ها محروم شوند.تخریب مجسمه‌های معروف بودای بامیان،یکی از موارد نقض فرهنگ و حقوق بشر بود که طالبان در مدت 5 سال حکومت انجام داد.

ایجاد جنگ داخلی و آسیب به ساختار اجتماعی و کشتار یک میلیون غیرنظامی از دستاوردهای حاکمیت طالبان بود.مرگ و میر ناشی از خدمات بهداشتی و تردید طالبان نسبت به کمک های سازمان ملل براساس تفکر ایدئولوژیک بدبینانه باعث شد، مرگ و میر خصوصا نوزادان 25 درصد رشد پیدا کند. با این توصیف دولت طالبان  در دوران حاکمیت خود نتوانست ازمشروعیت و مقبولیت عمومی برخوردار شود.طالبان باحمله ناتو برکنار شد، اما از سال 2003 دوباره قدرت گرفته و در سال 2021 توانستند حکومت را دوباره در دست گیرند. در دور جدید سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده که سیستم بهداشتی افغانستان در حال فروپاشی است، و این کشور با فاجعه انسانی زودهنگام مواجه است..

-تفکر ایدئولوژیک طالبان در دور دوم حاکمیت بر افغانستان

عدم مقاومت مردم باسابقه کشتارهای خونین طالبان و کوچ اجباری نشان می دهد که این دولت درصدد است تا حاکمیت نیمه تمام خود را تمام کند.

نقض تعهدات طالبان برای ایجاد یک دولت فراگیر، نشان از یک دولت ایدئولوژیک است. افغانستان به لحاظ تعدد اقوام و ملیت های ناهمگونی که در آن سکونت دارند، همیشه دچار بحران بوده است. چهار قبیله پشتون، هزاره، تاجیک و ازبک بیشترین تاثیر گذاری در حاکمیت سیاسی افغانستان را دارند. گروه طالبان از طلبه های قوم پشتون افغان هستند، که چون با تفکر دیوبندی آموزش دیده اند با اندیشه های اسلام سنی وهابیت عربستان و دیوبندی پاکستان قرابت دارند.

در دور دوم حاکمیت دولت ایدئولوژیک طالبان با دو چهره در سطح سیاسی حضور پیدا کرده است.در چهره اول یک دولت فراگیر به معنای قبول کردن و سهیم شدن تمام گروه ها ، قبایل  و مذاهب در قدرت می باشد. در چهره دوم که در واقع همان دولت ایدئولوژیک  است که سعی دارد تفکر تمامیتگرایی و تمامیتخواهی  خود را نسبت به همه حوزههای سیاسی ، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی اعمال کند.لذا طالبان با چهره دوم این داعیه را دارد که اسلام  و مذهب سنی را در تمام ابعاد جایگزین نماید. بنابراین اجبار گرایی حاکی از دولت ایدئولوژیک را در حوزه سیاست اعمال می کند. انتخاب کابینه بدون در نظر گرفتن یک دولت فراگیر نشان می دهد طالبان سعی دارد تبدیل به اقلیتی شود که بر اکثریت حکومت کند.

به نظر میرسد افغانستان در یک شرایط بحران مشروعیت و آشفته به سر میبرد.البته بخشی از آن، ناشی از  روی کار آمدن ناگهانی طالبان است و بخشی دیگر، بهدلیل عملکرد متفاوت طالبان در قالب یک دولت ایدئولوژیک، که تمایل دارد دین را به تمام حوزهها سرایت دهد.طالبان به دلیل همین تفکر قبلا در افغانستان نتوانست قالبها و ضرورتهای تاریخی و اجتماعی را درک کند و تمام آثار تاریخی را تخریب کرد.بنظر میرسد طالبان بسیار تلاش می کند که از خود یک چهره ملی و دموکراسی بسازد . لکن با عملکرد تخریب قبر احمدشاه مسعود و طرح های اجباری و عدم استفاده از نیروهای قومیت ها و مذاهب دیگر در کابینه دولت ، تفکیک جنسیتی در ابعاد مختلف اجتماعی، تفکر ایدئولوژیک خود را تحمیل و آن را اجرای احکام  دینی توصیف می کند.تفکر طالبان بر عدم اجازه نظر به دیگران است، در همین راستا تلاش دارد احکام دین را در افغانستان اجرایی کند. 

دولت ایدئولوژیک طالبان  به دلیل عملکرد تمامیت خواه خود ، اصولا دولت بحران زا یی است و تاکنون موجودیتخود را بر اساس همین بحرانها حفظ کرده ، و استمرار یافته است.دولت طالبان حتی در نوع پوشش خود شیوههاى زندگى مدرن را طرد می نمایند.طالبان سعي دارد یک ایدئولوژى واحد را ایجاد، و در چارچوب آن اقتدار خود را حفظ نماید.بنابراین با این تفکر ،طالبان نیاز به یک مشروعیت دارد. مشروعیت طالبان با بحران کارآیى، برای مقبولیت عمومى  ارتباط مستقیم دارد . 

  • منازعات درون گروهی طالبان

معرفی کابینه دولت موقت  طالبان که 30 نفر از اعضا پشتون، دو نفر تاجیک و یک نفر ازبک است وعدم نمایندگی از هزاره‌ها و شیعیان در این دولت نشان می دهد که شیعیان هم با وعده های  ایجاد دولت فراگیر خام شده اند. شورای علمای شیعه افغانستان با نشست با طالبان خواستاردرج مذهب جعفری و قانون احوال شخصیه در قانون اساسی جدید این کشور شدند . هم چنین از طالبان خواستند  آن ها را در تصمیم‌های مهم کشوری شرکت دهند.

بیشتر شیعیان افغانستان، معتقد به مذهب شیعه امامیه هستند. آمار دقیق از پیروان مذاهب در افغانستان وجود ندارد. درصد شیعیان بین ۲۵ تا ۳۰ درصد برآورد شده است. اکثریت شیعیان افغانستان از قوم هزاره‌ هستند.خواسته های شیعیان از گروه طالبان نشان می دهد که آنها برای حاکمیت نیاز به حمایت شیعیان داشته اند، اما قصد ندارند از شیعیان در کابینه استفاده کنند.

تعدادی از افراد اعلام شده در لیست دولت موقت در فهرست تحریم های  شورای امنیت سازمان ملل قرار دارند.اولین چالش مهم بعد از اعلام کابینه دولت موقت طالبان ،موضوع منازعات در درون خود گروه طالبان است. ترکیب اعلام شده منعکس کننده تنوع قومی و مذهبی افغانستان نیست و از اعتبار فراگیر بودن ساقط است.

دولت طالبان نسبت به حاکمیت سابق تغییر اساسی نکرده است.اما بعضی از اعضای آن مثل ملا برادر درک متفاوت تری از جهان  سیاست پیدا کرده‌اند. اعتقاد ملابرادر بر دیپلماسی، و جماعت حقانی معتقد به اجبار و جنگ است. نزاع بر سر قدرت میان ملا عبدالغنی برادر یکی از رهبران طایفه درانی ، و شبکه حقانی از طایفه غلجایی ، به شدت اختلاف و به درگیری  دامن زده و منجر به ناپدید شدن ملا عبدالغنی شده است. منازعات درون گروهی بین اعضای کلیدی طالبان می تواند دخالت بازیگران خارجی را در افغانستان پررنگ نماید.

  • حمایت بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای از طالبان

با استقرار طالبان در افغانستان کشورها در دو گروه و جهت مشروعیت این گروه را تائید کردند: گروه اول حامی دولت ایدئولوژیک طالبان، شامل پاکستان، عربستان، امارات و قطر هستند.این کشورها با بازی دوگانة سیاسی سعی دارند از یک سو حکومتی مطابق با دیدگاه  و اعتقادات مذهبی خود در منطقه استقرار یابد واز طرف دیگر، ظاهر پایبندی به حقوق بین الملل را حفظ نمایند. در همین راستا پاکستان علاوه براین که به حکومت طالبان مشروعیت داده ، از جامعه جهانی نیز درخواست تهیه نقشه راهی برای به رسمیت شناختن طالبان کرده است. هم چنین پاکستان از جامعه ملل خواستار رفع بلوکه منابع مالی افغانستان برای کمک به تغییر اوضاع و تحویل به طالبان شده است.

پاکستان برای نشان دادن هماهنگی با جامعه بین‌الملل از  به‌رسمیت شناختن علنی یک جانبه از طالبان خودداری کرده ، و آن را منوط به عملی شدن توقعات ، مشورت با قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی کرده است.

امارات نیز با کمک های فوری غذایی و درمانی به افغانستان وراه‌اندازی فرودگاه کابل مشروعیت طالبان را به رسمیت شناخته است.

قطر نیز در مجمع عمومی سازمان ملل ، از کشورهای جهان خواست به جای تحریم کردن طالبان، با آن‌ها گفت‌وگو کنند. عربستان در دهه ۱۹۹۰  از طالبان حمایت کرد . اما علیرغم حمایت از طالبان به دلیل ارتباط تیره ای که با آمریکا پیداکرده ، اعلام کرده کشورش قبل از به رسمیت شناختن طالبان اوضاع را رصد می‌کند.

گروه دوم کشورهای چین،روسیه برای مقابله با آمریکا و حضور در این بخش از آسیا به تقویت دولت طالبان پرداختند.چین و روسیه به دلیل موقعیت استراتژیک افغانستان و کنترل هند به عنوان متحد آمریکا از دولت طالبان حمایت می کنند.

چین دولت طالبان را به رسمیت شناخت و خواهان لغو تحریم‌ها ،محدودیت‌های یک جانبه بر علیه افغانستان شد، و تحریم ها را اهرم فشار بر حکومت طالبان دانست.چین جامعه بین المللی را به تعامل و راهنمایی برای تداوم حکومت این دولت ترغیب کرد. چین هم چنین اعلام آمادگی و همکاری برای بازسازی افغانستان کرده است.

روسیه نیز در سازمان ملل مساله  افغانستان  را مهم دانسته و خواهان حل و فصل آن شد.کشورهای اروپایی مانند آلمان طالبان را به رسمیت نشناخته اند، اما خواستار حفظ ارتباط و گفت‌وگو با این گروه اسلام‌گرا می باشند.

مجموع مواضع بازیگران خارجی نشان می‌دهد که وجود بسترهای معارضه درون گروهی، باعث زمینه‌ ای برای دخالت قدرت ها و فعال شدن طیف جریان‌های رادیکال خواهدشد.پاکستان بیشترین دخالت و نفوذ بر روی طالبان دارد و اگر نتواند تغییر در رفتار طالبان را اجرایی کند، این گروه قادر به اداره کشور نخواهند بود.

چشم انداز

طالبان برای اجرای احکام دینی بدون در نظر گرفتن زمینههای لازم  مانند دوره 5 ساله حاکمیت  سابق خود با بحران  مشارکت  روبرو خواهد شد. دولت طالبان اگر نتواند یک اقتصاد قوی ایجاد کند، دچار بحران کارآیی ،و قادر به کسب مقبولیت عمومى و مشروعیت نخواهد شد.

منازعات درون گروهی به دلیل طایفه گرایی ، افغانستان را با یک جنگ داخلی مواجه می کند.طالبان همچنین اگر نتواند امنیت و حقوق زنان و اقلیت های مذهبی  را فراهم کند، به دلیل نقض حقوق بشر مورد تحریم شدید تری قرار خواهد گرفت.

پایین بودن سطح سواد علمی گروه طالبان ،و عدم استفاده از نیروهای متخصص ،این کشور را به سمت سنت گرایی سوق خواهد داد.

واژگان كليدي: بحران, مشروعیت, دولت, ایدئولوژیک, طالبان ,افغانستان

مطالب مرتبط