رویکرد تداوم یا تغییر در روابط شریف و سعودی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
جواد بخشی
بیان رخداد:
دو کشور عربستان و پاکستان در طول سالهای گذشته دارای پیوندهای محکمی بودهاند و اگرچه در دوره زمامداری آصف علی زرداری در پاکستان این روابط کمی به واسطه گرایش دولت قبلی به جمهوری اسلامی ایران به عنوان رقیب منطقهای عربستان به سردی گراییده بود ولی با توجه به گذشته روابط آنها، اتحاد این دو کشور همچنان پایدار و محکم به نظر میرسد. با به قدرت رسیدن دوباره نواز شریف در پاکستان، پیش بینی میشود روابط خوب گذشته بین عربستان سعودی و پاکستان به عنوان یک اتحاد مهم برای دو طرف دوباره برقرار شود. عربستان به عنوان نیرومندترین قدرت اقتصادی جهان عرب شناخته میشود که از پاکستان به عنوان تنها کشور اسلامی، دارای بمب اتمی، همواره حمایت کرده است و شاید نقطه مهم این حمایت نیز در جنگ میان پاکستان و هند و در مناقشه بر سر کشمیر، مشاهده شد که سعودیها به صورت بیقید و شرط جانب پاکستان را گرفتند. با توجه به این مقدمه و به قدرت رسیدن مجدد نواز شریف در پاکستان، سؤال این است که چه انتظاری از سطح روابط در آینده این دو کشور را باید داشت؟ چه محدودیتهایی در این بین وجود دارد؟ استدلال نگارنده بر این است که اگرچه نواز شریف روابط مستحکمی با عربستان دارد ولی شرایط در سطح داخلی و منطقهای به نسبت قبل تفاوت دارد و اگرچه سطح روابط بسیار بالا خواهد بود ولی عوامل تأثیرگذاری وجود دارد که در صورت عدم تغییر نگاهها به آن ممکن است روابط بین این دو کشور را تحت تأثیر خود قرار دهد.
واژگان کلیدی: پاکستان، نواز شریف عربستان، ایران، نیازهای داخلی.
تحلیل رخداد:
تاریخ نشان میدهد که پاکستان و عربستان همواره سطح بالایی از روابط را داشتهاند و چنان که بررسیهای چند دهه اخیر نیز گواهی میدهد، هر دوی این کشورها در دهه هشتاد از مجاهدین افغانی در پیکار علیه نیروهای ارتش سرخ شوروی پشتیبانی میکردند و پس از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، عربستان و پاکستان در کنار امارات متحده عربی، تنها کشورهایی بودند که حکومت طالبان را به رسمیت شناختند. همچنین تحلیلگران معتقدند عربستان از برنامه اتمی پاکستان پشتیبانی مالی میکرده و حتی در لغو تحریمهای آمریکا علیه برنامههای هستهای این کشور مذاکرات گستردهای را به نفع پاکستان انجام داده بود. این روابط خوب در دورههای پس از کودتا علیه نواز شریف نیز ادامه یافت هرچند در دوره به قدرت رسیدن آصف زرداری به واسطه سیاستهای مستقلانه وی و نزدیکی به ایران، رابطه پاکستان و عربستان به گرمی گذشته نبود. اسلام آباد در این دوره به دنبال دریافت کمکهای مالی از متحدانش بود تا بتواند اقتصاد بیمار خود را تا حدودی بهبود بخشیده و در وضعیت پرداختهایش تعادل ایجاد کند تا بتواند بر بحران اقتصادی که همراه با بحران اقتصادی جهانی گریبان گیر پاکستان شده بود، غلبه نماید و به طور طبیعی از عربستان سعودی نیز درخواست کمک داشت. در همین دوره قرار بود تا در ایران کنفرانس دو روزه تروریسم برگزار شود و عربستان برای منصرف کردن زرداری از شرکت در کنفرانس تهران اقدامات مختلفی را انجام داد از جمله به ابزارهای دیپلماتیک متوسل شد اما این اقدامات بی نتیجه بود. در حقیقت از نزدیکی بیشتر بین پاکستان و ایران، مقامات عربستان سعودی بسیار نگران “توازن قدرت” در منطقه خلیج فارس بودند و این که حوزه نفوذ ایران گسترش مییافت، مقامات سعودی را نگران میساخت. موضوع مهمتری که روابط پاکستان با عربستان را متأثر ساخت اجرایی شدن خط لوله صلح و انتقال گاز ایران به پاکستان علیرغم تلاشهای گسترده عربستان برای منصرف کردن زرداری بود که با شکست مواجه شد. این مسایل باعث شد تا عربستان به طور تمام قد از حزب مسلم لیگ شاخه نواز در انتخابات ماه گذشته این کشور حمایت کند و زمینه به قدرت رسیدن یار دیرینه خود یعنی نواز شریف را فراهم آورد. با این وجود به نظر میرسد مسایلی در دوره حاضر در عرصه داخلی پاکستان و منطقه وجود دارد که رفتارهای نواز در عرصه خارجی را متأثر خواهد ساخت و میتواند فرصت بازیگری مطلق را از عربستان بگیرد.
اولین موضوع این است که پاکستان یکی از معدود کشورهای منطقه است که با ایران و عربستان رابطهای دوستانه دارد و به نظر میرسد حاضر نیست رابطه خود با تهران یا ریاض را فدای یکی از دو طرف کند. اسلام آباد همسایه ایران است و بزرگترین اقلیت مذهبی این کشور پرجمعیت، شیعیان هستند و این مساله از نظر پاکستان نفوذ و برد منافع ایران در پاکستان را افزایش میدهد؛ ولی در همین حال پاکستان نیازمند کمکهای مالی آل سعود است. اسلام آباد از دوران جنگ سرد به کمکهای مالی عربستان وابسته بود و این مساله همچنان ادامه دارد. عربستان قصد دارد 4 تا 5 میلیارد دلار به دولت جدید پاکستان وام اعطا نماید. دولت نواز شریف تمایل دارد با دریافت این وام بخشی از بحران بدهیهای پاکستان را جبران نماید و هم با این مبلغ صنایع مربوط به برق پاکستان را شکوفا نماید. نواز شریف تاکید دارد که میخواهد جبران مساله کمبود برق در پاکستان را به عنوان اولویت اول خود قرار دهد. از همین رو وی امیدوار است با دریافت این کمکهای مالی از سوی عربستان به عنوان یک شریک مطمئن در منطقه با مشکلات داخلی خود مقابله نماید. عربستان اعلام کرده این اعتبارات خود را در طول سه سال به دولت پاکستان خواهد داد تا اینکه پاکستان بتواند شرایط سخت اقتصادی در دوره فعلی را پشت سر بگذارد[i].
اما در خصوص روابط وی با ایران باید گفت که مواضع شریف در قبال ایران خیلی شفاف و قابل پیش بینی نیست. ولی قطعا باید به این مساله اذعان داشت که پاکستان با توجه به نقش برجسته ایران در منطقه و مرز 900 کیلومتری با آن کشور نمیتواند دشمن ایران باشد. البته نواز شریف همواره به غرب و آل سعود نسبت به ایران نزدیکتر بوده است و مواضع محتاطی را نسبت به همسایه غربی خود گرفته است. اما نباید فراموش کرد که رشد اقتصادی هر کشوری در جهان برای توسعه و رشد بیشتر نیازمند انرژی است. از سویی دیگر به موازات افزایش جمعیت هر کشور و نرخ رشد صنعتی شدن جوامع، این میزان نیاز به انرژیهای ارزان و پایدارتر نیز افزایش مییابد و دولتها نیز تلاش میکنند یا از طریق منابع داخلی این نیاز را برآورده نمایند و یا در صورتی که چنین امکانی را ندارند از قابل دسترس ترین و بهترین گزینه ممکن استفاده نمایند. در مورد پاکستان نیز این امر صادق است و ما شاهد این هستیم کشوری با رشد جمعیت زیاد و نیاز فزاینده صنعت و اقتصاد پاکستان به منابع انرژی آن هم از نوع ارزان و باثبات، در پی دست یافتن به راهی است تا نیازهای خود را پاسخ دهد. همسایگی با یکی از دارندگان منابع غنی گازی یعنی ایران این فرصت مناسب را در اختیار پاکستان قرار داده تا نیاز خود را تا حدودی تأمین نماید. پیشبینی میشود که با کاهش تولید گاز داخلی و افزایش تقاضای گاز این کشور، به ویژه در بخش تولید برق، پاکستان با افزایش قابل توجه تقاضا برای گاز روبه رو شود. پاکستان در آینده نمیتواند تقاضای انرژی داخلی خود را تأمین کنند؛ از این رو، به دنبال واردات انرژی است. یکی از مطمئنترین و ارزانترین منابع انرژی برای این کشورها، گاز ایران است که میتوان آن را به وسیله خط لوله از ایران به این کشورها انتقال داد. بنابر اظهارات مقامات پاکستانی در صورتی که انتقال گاز از ایران به پاکستان تا سال 2014 آغاز نشود این کشور با بحران کمبود گاز روبرو خواهد شد. از نظر کارشناسان پاکستانی انتقال گاز از ایران به پاکستان میتواند به کمبود گاز در زمینه تولید برق، صنایع، مصارف خانگی و گرمازایی نیز خاتمه دهد. با تکمیل پروژه خط لوله گازی ایران به پاکستان، این کشور میتواند 5000 مگاوات برق تولید کند.
از این مساله به موضوع دوم میرسیم که همان نیاز شدید داخلی پاکستان به انرژی بویژه برق است. قطع دائم برق در برخی از مناطق پاکستان بویژه در فصل گرما نشان میدهد این کشور به شدت با کمبود برق روبروست. در طول روز برق بسیاری از مناطق در این کشور چند ساعت قطع است. این معضل تاکنون به اعتراضات خشونت آمیز در این کشور منجر شده است. پاکستان به منظور حل این معضل روی چندین گزینه کار میکند. یکی از این گزینهها که از نظر اقتصادی و بسیاری از جنبه های دیگر به صرفه است، واردات گاز طبیعی از ایران است. با وجود تردیدها درباره تعهد پاکستان به ادامه این طرح در پی تغییر دولت در این کشور، به نظر میرسد با توجه به نیاز حیاتی پاکستان به گاز ایران برای تولید برق مورد نیاز خود، این پروژه در دولت جدید نیز ادامه داشته باشد و به طور طبیعی تداوم این برنامه یعنی ادامه همکاری نزدیک بین ایران و پاکستان و به رغم همه تحلیلهایی که نواز شریف را یکسره در راستای سیاستهای عربستان میبینند باید پذیرفت که واقعیتهای موجود معادله بازی را تغییر داده و آنچنان که سعودیها میخواهند نخواهد بود.
موضوع مهم دیگری که نباید فراموش کرد موضوع طالبان و گروههای دهشتافکنی است که در این سالها یکی از ابزارهای موفق عربستان برای حفظ نفوذ خود بوده است. تعامل غیرمستقیم طالبان با حزب مسلم لیگ نواز شریف و توجه به نقش کشور عربستان در تجهیز و تعامل پنهان با طالبان و حضور نواز شریف در طی دوران تبعید خود در عربستان همه موضوعاتی است که به طور مجزا درست است و چنین نشان میدهد که نواز به تبع سعودیها همچنان سیاست حمایت از طالبان را در پیش خواهد گرفت ولی اگر سیر موضعگیریهای نواز شریف را دنبال نماییم متوجه خواهیم شد که یکی از دغدغههای اصلی مردم که نواز شریف نیز سعی داشت تا در طول دوران رقابتهای انتخاباتی به آن بپردازد، تأمین امنیت داخلی پاکستان است و کاهش خشونتهای قومی و فرقهای که در این کشور در سالیان اخیر گسترش چشمگیری داشته است. در زمینه امنیت داخلی، اسلامگرایان تندرو به خصوص طالبان پاکستانی در سالهای اخیر به شدت فعال بودهاند و نخست وزیر جدید هرچند در مواردی از مذاکره و مصالحه با طالبان حمایت میکرده، اما به احتمال زیاد، ناگزیر خواهد بود با نظر ارتش در مورد لزوم برخورد نظامی با طالبان موافقت کند. این نکته نیز مهم است که دولت جدید پاکستان کمتر از یک سال پیش از آغاز خروج نیروهای ناتو از افغانستان شروع به کار کرده است. خروج ناتو از افغانستان به احتمال زیاد،احتمال افزایش خشونتهای داخلی در پاکستان را نیز افزایش خواهد داد و از سوی دیگر نواز شریف در جریان مبارزات انتخاباتی وعده داده بود تا به افغانستان در رسیدن به صلح کمک نماید و این ممکن نخواهد شد مگر با تغییر رویه گذشته نواز شریف و مبارزه مؤثرتر با گروههای مسلحی که امنیت را در دو سوی مرزهای پاکستان و افغانستان برهم زدهاند.
دورنمای رخداد:
پس از برگزاری انتخابات در پاکستان و مشخص شدن پیروزی حزب مسلم لیگ گمانه زنیها و تحلیلهای بسیاری در مورد سیاست خارجی آینده پاکستان شنیده شد و بسیاری عقیده داشتند که پاکستان بار دیگر در دایره نفوذ عربستان قرار خواهد گرفت. استدلال این مقاله این بود که هرچند روابط گرم و نزدیک نواز شریف و عربستان بر کسی پوشیده نیست و نمیتوان انکار نمود که گرایش به عربستان در سیاست خارجی دولت جدید بیشتر خواهد شد ولی تغییراتی که در حوزه داخلی و منطقه ای بوجود آمده سبب خواهد شد که دولت نواز شریف به بازیگران دیگر از جمله ایران نیاز داشته باشد. شاید بهترین راه برای تشخیص مواضع شریف نسبت به ایران پایبندی وی به پروژه خط لوله صلح باشد و اینکه دولت جدید پاکستان تا چه حد در مقابل فشارها خارجی مقاومت نشان خواهد داد. چرا که طرفهای خارجی مخالف این پروژه چشم به رفتار آینده نواز شریف در قبال این مساله خواهند داشت. موضوع نیاز به ایران و توجه به نقش و وزنه این کشور در سیاست خارجی پاکستان بیشتر ناشی از نیازهای داخلی پاکستان اثر خواهد پذیرفت تا فشارها و لابی کشورهای عربی بویژه عربستان مگر اینکه عربستان بخواهد بخش مهمی از نیاز پاکستان به انرژی ارزان را یک تنه تأمین نماید که این امر کمی مشکل به نظر میرسد. مورد بعد که بر سطح و نوع روابط عربستان و پاکستان اثر خواهد گذاشت موضوع مقابله با طالبان و گروههای تروریستی است که دولت شریف مجبور از این خواهد بود که به خواستههای افکار عمومی داخلی پاسخ قانع کنندهای بدهد. این موضوع نیز وزنه عربستان را مشخص خواهد نمود و چنین به نظر میرسد که رویکرد شریف به حل این معضل مهم برای مردم پاکستان و به تبع آن افغانستان باشد که اگر این امر ممکن شود بدون شک از نقش و وزنه عربستان در معادلات شبه قاره و افغانستان کاسته خواهد شد.