مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

ديپلماسی ظريف

اشتراک

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

منوچهر دين پرست

محمد جواد ظريف كه اينك بر آستانه 54 سالگي ايستاده است مردي شناخته شده در عرصه روابط بين‌الملل و سياست خارجي دستگاه ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران است. او را فردي جدي، معتقد، منظم، متشرع و پيگير در اصول و ارزش‌هاي خود مي‌دانند. ظريف سال‌هاست كه در سياست خارجي نقش جدي ايفا كرده و نمي‌توان نام او را از تاريخ سياست خارجي ايران حذف كرد چرا كه حضور 25 ساله ظريف در سازمان ملل متحد از وي چهره‌يي بين‌المللي و شناخته شده ساخته است.

اين حضور در سال‌هاي اول پس از پيروزي انقلاب اسلامي از زماني كه وي در كنار تحصيل در دوره دكترا در دانشگاه كلمبيا و دانشگاه دنور، به عنوان كارمند غيررسمي و محلي در نمايندگي ايران در نيويورك كار خود را شروع كرده تا زماني كه سفير اول و نماينده دايم جمهوري اسلامي در آنجا بوده، تداوم داشته است. حتي يك دهه تصدي معاونت بين‌الملل وزارت امورخارجه نيز نتوانست ارتباط وي با اين مهم‌ترين نهاد بين‌المللي را به‌طور كامل قطع كند.

تلاش‌هاي بين‌المللي وي در جهت اعاده حقوق ايران در دوران جنگ تحميلي و مذاكرات مربوط به قطعنامه 598 و نيز دور اول مذاكرات هسته‌يي ايران با كشورهاي غربي يا اهميت نقش وي در پيشبرد مذاكرات اجلاس اول بن در افغانستان و سپس عراق، قبل و بعد از حمله نظامي امريكا به اين كشور تا عضويت در گروه شخصيت‌هاي برجسته دبيركل ملل متحد در طرح گفت‌وگوي تمدن‌ها تا رياست بر ده‌ها مسووليت خرد و كلان بين‌المللي تا حضور موثر در جامعه امريكايي و توان تاثيرگذاري بر افكار عمومي و رسانه‌هاي كشور و… همه و همه سبب شده تا اهل عقلانيت و تدبير از او به نيكي ياد كنند. اگر از حسادت كساني كه او را جزو «باند نيويورك» مي‌دانند بگذريم، ظريف اينك در دستگاه ديپلماسي ايران بر جايگاه تجربه و عقلانيت تكيه زده است. ظريف سرمايه‌يي است كه دكتر روحاني بحق آن را شناسايي كرده و در كابينه خود جهت راي اعتماد به مجلس معرفي كرده است.

اما جدا از همه ويژگي‌هايي كه ظريف داراي آن است، او را بايد مرد آزموده‌يي دانست كه اكنون دستگاه ديپلماسي خارجي ما به چنين اشخاصي نيازمند است. ما در مقطع حساسي در سياست خارجي قرار داريم و پس از سي و پنج سال كه از انقلاب اسلامي 57 مي‌گذرد ديگر فرصت آزمون و خطا نيست. ظريف تمام آزموده‌ها را آزموده و خطاها را هم از سر گذرانده، او اينك بر سر پل تجربه و عقلانيت تكيه زده است. ظريف با توجه به تجربه چند دهه‌يي كه در كوله‌بار خود دارد به خوبي مي‌داند راه برون رفت ما از وضعيت هسته‌يي و روابط با امريكا و ديگر موضوعات حساس سياست خارجي چيست.

 ظريف به خوبي مي‌داند كه چه فرصت‌هاي نابي را بعد از ماجراي كنفرانس اسلامي در تهران، يازده سپتامبر، نظريه گفت‌وگوي تمدن‌هاي آقاي خاتمي و… از دست داديم و اينك نبايد تركيه به عنوان مدل حكومت خوب در جهان اسلام معرفي ‌شود. البته در مطرح شدن مدل تركيه‌يي، تدبير و عقل خود ترك‌ها و تا حدودي هم تغييرات پس از دولت نهم دخيل بود. اما آن پرچمي كه آقاي خاتمي مي‌خواست در جهان اسلام بلند كند، يعني پرچم اعتدال، پرچم گفت‌وگو و پرچم استقلال در مقابل امريكا را امروز تركيه در دست گرفته است.

سياست اعتدال و تنش زدايي در عرصه بين‌المللي نياز امروز ما است كه ظريف سال‌هاست كه به آن رسيده و آن را به محك آزمون گذارده و بر اين اساس است كه معتقد است رابطه با امريكا يا هر كشور ديگر ابزار است و بايد در جهت منافع ملي به كار گرفته شود. رابطه با امريكا به قول فقها نه واجب است و نه حرام. لذا در دنياي به هم پيوسته امروز دو كنشگر مهم مانند ايران و امريكا به هر حال خواسته و ناخواسته با هم تعامل دارند مانند قضيه بوسني در دهه 90 و افغانستان و عراق و سوريه و… اما ظريف بر اين باور است كه ما از تعامل مستقيم كمتر ضرر مي‌بينيم چرا كه واسطه‌ها چه دولتي و چه شخصي نه مسائل ما را به درستي مي‌فهمند و نه پيام را درست منتقل مي‌كنند. در تمام موارد در انتقال پيام‌ها به صورت ضمني و حتي در برخي موارد به صراحت، نگراني‌ها، منافع و برداشت‌هاي واسطه محوريت دارد و نه منافع و نگراني‌هاي ما يا منافع و نگراني‌هاي امريكا. بر چنين نگرشي است كه ظريف معتقد است كه تعامل مستقيم با امريكا بر خلاف نظري كه بسياري از مردم و حتي برخي از نخبگان دارند حلال مشكلات ما نيست و كاري بسيار دشوار و تخصصي و نيازمند تمهيدات وسيع داخلي و جهاني است. ضمن اينكه تعامل به معناي رابطه دوستانه نيست.

بنابراين ظريف تعامل با امريكا را بحث تخصصي و نه احساسي مي‌داند و معتقد است كه با افراد كاركشته كه درك درستي از فضاي بين‌المللي دارند امكان پذير است و نمي‌توان اشتباه ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت را تكرار كرد. او حتي يك‌بار هم به نيروگاه اتمي نرفته است و دليلي هم بر اين كار نمي‌بيند، در بحث هسته‌يي تمام تلاش ظريف اين بود كه پرونده به شوراي امنيت نرود و قطعنامه را كاغذ پاره نمي‌دانست و براي اين كار دليل هم دارد. ظريف معتقد است كه هدف امريكا از ابتداي انقلاب اسلامي تبديل ايران به يك تهديد امنيتي بين‌المللي بود. لذا امريكا بعد از انقلاب سه بار تلاش كرد كه پرونده ايران به شوراي امنيت برود و تحريم بين‌المللي بر آن اعمال كند. يك بار در قضيه گروگانگيري و بار ديگر در قضيه نپذيرفتن قطعنامه 598 از جانب ايران و بار سوم در قضيه‌ هسته‌يي قبل از توافق پاريس بين ايران و كشورهاي اروپايي. هدف امريكا اين بود كه پرونده ايران به شوراي امنيت برود و اعتقاد داشت كه جاي اين پرونده در آژانس انرژي اتمي نيست.

ظريف با دقت به چنين موضوعي و بر اساس تجربه‌يي كه در سازمان ملل متحد دارد معتقد است كه چين و روسيه نيز بي‌ميل نبودند كه پرونده به شوراي امنيت برود چرا كه نفوذ روسيه و چين در شوراي امنيت بيشتر از بيرون شورا است و ترجيح مي‌دهند در شوراي امنيت وزن كشي سياسي كنند. بنابراين عده‌يي با عدم آگاهي از ساز و كار حقوق و روابط بين‌الملل به خود اجازه كارشناسي دادند و متخصصين حقوق بين‌الملل را به ندانستن متهم كردند. به هر روي سياست اعتدال دكتر روحاني را در عرصه بين‌الملل با وجود ديپلماتي مانند ظريف مي‌توان به ظهور رساند كه اگر در كابينه روحاني جايي براي ظريف نبود مي‌توان به ماهاتير محمد گفت كه يادت هست كه در كارتاهنا به سفيرتان در سازمان ملل گفته بودي كه اگر ظريف در دولت خودشان بيكار شد پيشنهاد بده در دولت ما كار كند.

مطالب مرتبط