مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

ایران و عربستان، یک قرن رقابت و خصومت

اشتراک

ابراهیم اخلاصی

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

ایران و عربستان سعودی را باید دو کشور مهم و دارای جایگاه استراتژیک در سطح منطقه خاورمیانه و خلیج فارس دانست که از گذشته دور روابط پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و این همسایگی نزدیک در یک قرن گذشته  بطور توامان دستخوش  فراز و فرود های بی سابقه ای بوده است ،  ریشه یابی منازعات ایران و عربستان در یکصد سال اخیر مستلزم بررسی و تحلیل چهار دوره بحرانی در روابط تاریخی تهران و ریاض است که تلاش می شود با نگاهی تاریخی ، تحلیلی و تجربی  و در عین حال به صورت دقیق و  بی طرفانه مورد توجه و ارزیابی قرار گیرد .

حکومت رضا شاه پهلوی و اولین موج مناقشه

نگاهی به شواهد و مستندات تاریخی نشان می دهد که شکل گیری اولیه اختلافات ایران و عربستان سعودی به بروز وقایعی مانند تصرف مدینه و شهر طائف و همچنین ویران سازی بقیع و اماکن مورد احترام ایرانیان در فاصله سال های  1924 تا 1928  ( شهریور 1303 تا 1307) باز می گردد که اقداماتی از طرف دولت و مردم ایران شامل اتخاذ مواضع ضد سعودی توسط برخی نمایندگان مجلس شورای ملی و مقامات دولتی و همچنین تجمع بازاریان و اصناف در مقابل مجلس و درخواست پیگیری برای انجام اقدامات تنبیهی علیه آل سعود از طریق اجماع با کشورهای همسایه صورت گرفته است که این اقدامات با گذشت زمان رنگ باخته و در نهایت به دست فراموشی سپرده شده است اما تحلیل ریشه اصلی این برهه از منازعه بین دو کشور به تحریک احساسات مذهبی عموم مردم و تشدید تضاد جبهه سازی شیعه و سنی  ارتباط پیدا می نماید که در نهایت و متعاقب تعدیل مواضع طرف ایرانی و پس از انجام  رایزنی های گسترده توسط برخی دولت های خارجی از جمله بریتانیا  ، ایران مجبور شده است تا دولت عربستان سعودی را در تاریخ دوم اسفند ماه 1308 برابر با 21 فوریه 1930 به رسمیت بشناسد  و  عهدنامه مودت بین دو کشور را نیز ( مخبرالسلطنه هدایت از طرف ایران و شیخ عبدالله فضل و محمد عبدالرئوف از طرف عربستان ) به امضاء برسانند که این امر باعث برقراری روابط دیپلماتیک و گسترش ارتباطات فرهنگی  بین دو کشور گردیده است .

پهلوی دوم  و دوره تحولات مثبت و منفی 

دوران آرامش دیپلماتیک بین ایران و عربستان پس از مدت زمانی کوتاه از شروع حکومت محمدرضا پهلوی و متعاقب قتل یک زائر ایرانی  به نام ابوطالب افخمی اردکانی در مکه ، مجددا به تیرگی گرایید و وارد شرایط بحرانی و قطع کامل ارتباطات سیاسی در فاصله سالهای  1322 تا 1327 گردید که در این برهه نیز تحریکات مذهبی و شعارهای تند ایران و عربستان با چاشنی شیعه گری و سنی گری را باید دلیل اصلی وخامت اوضاع و فشارهای شدید افکار عمومی در ایران دانست  که متعاقب مکاتبات رسمی مقامات سعودی و عذرخواهی از دولت و ملت ایران ، بار دیگر ارتباط بین دو کشور برقرار گردید .

ارتباطات ایران و عربستان از اواسط حکومت “محمدرضا پهلوی” تا زمان پیروزی انقلاب به رهبری “آیت الله خمینی” وارد فضای جدیدی از همکاری و رقابت گردید که تنظیم کننده این پروسه را باید سیاست های جدید و منطقه ای ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه  تحت عنوان “دکترین نیکسون –کسینجر” دانست که بر اساس آن : ایران به عنوان ستون سیاسی ، نظامی و امنیتی  و  عربستان سعودی نیز تحت عنوان رکن اقتصادی و مالی در منطقه خلیج فارس شناخته می شد اما نکته اساسی این مهم بود که طرح مساله کمونیسم و دامن زدن به ایجاد ترس از خطر نفوذ شوروی توسط آمریکا باعث گردید تا این دو کشور علیرغم داشتن رقابت های دیرینه و طولانی ، به تعامل با یکدیگر  پرداخته و از تقابل و تنش  اجتناب ورزند که این سیاست موازنه در راستای تثبیت هژمونی آمریکا در منطقه خلیج فارس به اجرا درآمده بود و لاجرم تا پیروزی انقلاب ایران نیز تداوم داشت . 

سطور فوق الاشاره در راستای حفظ پیوستگی تاریخی و تحلیلی ضرورتی اجتناب ناپذیر بود و لکن تمرکز اصلی  این نوشتار بر واکاوی ارتباطات مملو از رقابت و خصومت بین ایران و عربستان در چهل و دو سال اخیر است که  با  انقلاب  1979 در ایران تشدید  و این روند مناقشه آمیز تا به امروز نیز تداوم داشته  است .

انقلاب 1979 و سونامی های پیاپی 

قبل از بررسی و تحلیل این بخش حساس از تاریخ روابط ایران و عربستان باید به این نکته مهم توجه داشت که ریشه منازعات و مناقشات این دو کشور همسایه به ملاحظات ایدئولوژیک و ناهماهنگی در نظام فکری دو کشور ارتباط پیدا می نماید که همیشه و در برهه های مختلف تاریخی باعث شده است تا هر حادثه ای هر چند کوچک به بحران و مصیبتی بزرگ بین دو دولت و حتی دو ملت تبدیل گردد .

ارتباطات این دو همسایه نزدیک را باید دارای  ویژگی های متنوعی در سه سطح  “ایدئولوژیک ، استراتژیک و ژئوپلتیک”در سطح منطقه دانست که هر کدام دارای متغیرهایی متفاوت و تاثیراتی قابل ملاحظه  بر وضعیت دو کشور در عرصه های رقابت و خصومت  بوده است که در سالهای اخیر  وارد بستری از مناقشات  و منازعات طولانی و فرسایشی نیز گردیده است .

مناسبات جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی به ویژه پس از انقلاب 1979 دارای دو عنصر متضاد “رقابت و خصومت” ناشی از قدرت و نفوذ منطقه ای هر دو کشور بوده است که بطور مداوم و بواسطه شعارهای اولیه انقلاب ایران مبنی بر تلاش برای صدور انقلاب اسلامی ملتهب گردیده و وجود دو قرائت متفاوت با مفاهیم  “شریعت و اسلام سیاسی ” نیز در تشدید این التهاب و مناقشه دارای نقش محوری بوده است که در نتیجه انقلاب شیعی را در برابر ایدئولوژی سنی و وهابی قرار داده و باعث بی ثباتی و بحران بین دو کشور در چهار دهه اخیر گردیده است که بررسی مصادیق ذیل می تواند در تحلیل  ریشه های این منازعه موثر واقع گردد .

مواضع سران انقلاب در سال 1357 مبنی بر بی لیاقتی حکام کشورهای عربی و تشویق مردم این کشورها به قیام علیه حاکمیت خود در ذیل گفتمان شیعی ” صدور انقلاب ”  باعث ترس شدید کشورهای اهل سنت عربی به ویژه عربستان سعودی گردید که با بهره برداری دقیق  ایالات متحده آمریکا از این مواضع تند باعث تحریک و حمله رژیم بعث عراق به ایران و حمایت کشورهای عربی و به ویژه عربستان از این تجاوز آشکار گردید که  به موازات این اقدامات حادثه خونین مکه نیز رقم خورد و صدها زائر ایرانی به بهانه انجام اقدامات ضد امنیتی در خاک عربستان کشته شدند که مجموع این حوادث به عاملی جدی  در تشدید  تنش و منازعه بین دو کشور همسایه تبدیل گردید لکن اقدامات به موقع و تعدیل مواضع طرفین توسط  دو چهره میانه رو  در دو کشور یعنی اکبر هاشمی رفسنجانی و ملک عبدالله باعث گردید تا آتش اختلافات فرو کش نموده  و مجددا فضای دوستی بین دو کشور  حاکم و برقراری رفت و آمدهای دیپلماتیک  از سر گرفته شود .  

بهار عربی یا بیداری اسلامی ، منازعه تا مرز رویارویی نظامی

بهار عربی از دسامبر 2010 (27 آذر 1389)  با شعار “الشعب یرید اسقاط النظام “به معنی  “مردم خواهان برکناری رژیم هستند” آغاز گردید که جمهوری اسلامی نام آن را “بیداری اسلامی” نهاد که با خیزش ها ، اعتراضات و چندین انقلاب خونین همراه و تا ساقط شدن سردمداران تونس ، مصر، لیبی و یمن نیز پیش رفت که این تحولات به دلیل شکل گرفتن نوعی فضای رسانه ای حکومتی در ایران مبنی بر فراهم بودن بستر قیام مردم علیه حاکمان عرب  ، مورد خشم دولت های منطقه به ویژه عربستان قرار گرفته و تبدیل به یک منازعه فراگیر منطقه ای و فرسایشی گردید که تداوم و شدت یافتن آن تا به امروز نیز تداوم داشته و آینده ای  پیچیده و حوادثی غیر قابل پیش بینی را  تا مرز رویارویی نظامی  در مقابل دیدگان ما قرار داده است .

 زمینه سازی منازعات دهه اخیر ایران و عربستان در نوع نگاه دو کشور به یکدیگر قابل تحلیل  است که نگاه عربستان به ایران در چارچوب یک حکومت شیعی سیطره طلب که در ذیل گفتمان ایجاد تسلط بر منطقه سعی در اشاعه منویات شیعی ایرانی دارد و  نگاه ایران به عربستان  نیز مبتنی بر اشرافیت خاندانی آل سعود که ضمن پذیرش و ترویج فرقه وهابیت و گسترش آن باعث گسست عظیمی با آموزه های اسلامی اصیل گردیده است  قابل جستجو است که بستر های   آن به بروز زنجیره ای از وقایع مانند :رفتارهای خشونت آمیز وهابی ها با شیعیان و بخصوص ایرانیان ، ابراز خوشحالی علنی برخی از مسئولین ایرانی از مرگ ملک عبدالله  ، متهم نمودن  ایران به حمایت پشت پرده از محمد بن نایف ولیعهد وقت عربستان ، بروز فاجعه خونین منا در سال 2015 ، سرکوب و اعدام رهبران شیعه مخالف در عربستان ، اقدامات مشکوک و حمله به سفارت عربستان در تهران و سه حمله متوالی به کنسولگری ایران در نجف ، انجام اقدامات ایذایی ، خرابکارانه و تروریستی در داخل دو کشور ،  مشاجرات شدید سران دو کشور در سطوح بالا و متهم کردن یکدیگر به تهدید امنیت منطقه و عرصه بین المللی  ، تلاش وافر برای اتهام زنی به ایران در خصوص دخالت در کشورهای منطقه ، تلاش رسانه ای وسیع با هدف تحریک افکار عمومی  و مهمترین حلقه آن شروع جنگ های نیابتی در پنج حوزه قدرت نمایی و نفوذ بوده است که مورد اشاره و واکاوی قرار می گیرد  :

عرصه عراق :

ایران با تقویت اشتراکات مذهبی ، فرهنگی و تاریخی خود و استفاده از قدرت نرم در صدد تامین امنیت خود و تقویت نقش محوری برای شیعیان است و عربستان نیز با هدف حمایت از نظام سیاسی عراق به شرط حضور اهل تسنن ،  به سازماندهی و تسلیح گروههای افراطی در عراق با هدف تخریب امنیت و تهدید منافع ایران بوده است که اوج چالش در این حوزه در فاصله سالهای 2010تا 2014 بوقوع پیوسته و کماکان نیز حول محوریت نقش شیعیان یا اهل تسنن در عراق در حال تداوم است .

صحنه بحرین :

لایه های افراطی در عرصه مدیریت دولت و جامعه ایران در سالیان اخیر ، بطور متناوب نسبت به صدور قطعنامه 278 شورای امنیت در سال 1971 و جدایی بحرین از ایران حساسیت ویژه ای را از خود نشان داده و هویت شیعی ایرانی و اشتراکات فرهنگی و نژادی  این کشور کوچک اما پر تحرک را مورد سئوال قرار داده اند و عربستان نیز بر نزدیکی و حتی پیوند خویشاوندی و مذهبی بخش کثیری از مردمان بحرین با شیعیان شرق عربستان اصرار ورزیده است که اختلافات فیمابین  در روز خشم در میدان لوء لوء در 14 فوریه 2011 و درخواست انتخابات آزاد توسط حزب مورد حمایت ایران ( الوفاق به رهبری شیخ علی سلمان ) به اوج خود رسیده است که  بحرین را نیز به یکی از عرصه های منازعه ایران و عربستان تبدیل نموده است .

زورآزمایی در یمن :

عربستان سعودی دارای  1313 کیلومتر مرز مشترک زمینی با یمن بوده و این کشور معتقد است  که ساقط شدن علی عبدالله صالح از مصدر سیاسی در یمن در سال 2015  ، در نتیجه حمایت ایران از اقدامات شیعیان زیدی یا جنبش الحوثی و تسلیح آنان بوده است  ، حمایت عربستان از دولت در تبعید منصور هادی و حمایت ایران از جنبش انصارالله  باعث تداوم مناقشه این دو کشور گردیده است ،  

نکته حائز اهمیت در سیاست های عربستان در مقابله با ایران در این حوزه منازعه را باید برجسته سازی دوگانه عرب و عجم  ،  معرکه سازی فرقه ای و علم کردن نسل کشی شیعی دانست که بر شدت عداوت و دشمنی بین دو طرف افزوده است . 

رویارویی در سوریه و لبنان 

حساس ترین عرصه های  رویارویی  ایران و عربستان در دهه اخیر به صحنه لبنان و سوریه ارتباط پیدا می نماید که تمرکز عربستان در دهه اخیر بر تقویت و تسلیح عناصر داعش با هدف برکناری اسد در سوریه  و فراهم نمودن زمینه های حذف یا تضعیف حزب الله از صحنه سیاسی لبنان بوده است که نقش و اقدامات ایران نیز دقیقا در مقابل خواسته های عربستان و جلوگیری از تحقق خواسته های این کشور استوار بوده است که البته تابحال باید عربستان را بازنده اصلی این دو حوزه نفوذ و قدت نمایی در سطح منطقه دانست .

جمع بندی نهایی :

آنچه در تحلیل روابط ایران و عربستان از اهمیت فراوانی برخوردار است توجه به فاکتورهای بین المللی است زیرا اساسا عربستان امنیت را از بیرون مطالبه می کند لکن عدم تعدیل مواضع دو کشور در بهره گیری از ایدئولوژی متصلب در سیاست خارجی و عدم ایجاد تغییر در دو قرائت متفاوت با مفاهیم مذهب ، شریعت نیز باعث تداوم و تقویت منازعات بین دو کشور گردیده و تنها راه برون رفت از شرایط پیچیده کنونی را باید تغییر نگاه در معیارهای فوق الاشاره دانست .

ناتوانی عربستان در رهبری جهان عرب در نتیجه شکست سیاست های این کشور در یمن، سوریه، لبنان  وحتی ایجاد اجماع بر علیه ایران ظاهر گردیده است  ،  اعتبار عربستان در اعمال سیاستهای ضد ایرانی بر این اساس با مشکل روبرو می گردد که نمی خواهد تفاوتی در قبال دولت  احمدی نژاد که آن را  دولتی مداخله جو می دانست و دولت روحانی که همه آن را اعتدال گرا می دانند قائل شود  و این سیاست از عربستان یک بازیگری تهدید گر در منطقه و عرصه بین المللی ساخته است  .

ایران باید مواضع خود را در سیاست خارجی بر اساس تبدیل نگاه امنیتی به رقابت و همکاری ، دوری از ایدئولوژی گرایی ، توجه به الزامات بین المللی  و دوری گزیدن از مطالبات حداکثری تنظیم  و تلاش بیشتری در مسیر دوستی و مودت با کشورهای همسایه  از خود نشان دهد ، ایران و عربستان مطمئن باشند حرکت بسوی ساختارهای دموکراتیک چهره قابل اعتماد تری از آنها خواهد ساخت  و بدانند این امر بستری مناسب برای ظهور توانایی ها و انگیزه های مبتنی بر منافع ملی و جمعی خواهد بود.

  این دو کشور همسایه می توانند دلایل خوبی برای روی آوردن به سیاست و همکاری مثبت منطقه ای و بین المللی پیدا نمایند و این مهم در چارچوب انجام اقدامات اعتماد زا قابل تحقق است .

کلید واژه: جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی، دکترین نیکسون ،خاورمیانه و خلیج فارس، رقابت و خصومت ، اعتماد و همکاری

مطالب مرتبط