مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

لزوم هشیاری دولتمردان جدید در بروکسل و تهران و نیازمندی متقابل اروپا و ایران

اشتراک

علی بمان اقبالی زارچ

کارشناس ارشد مطالعات اورآسیا

مرکز بین المللی مطالعات صلحipsc

 

روابط تهران و بروکسل در ادوار مختلف تاریخی از اهمیت ویژه ای در تامین نیازهای متقابل و استقرار صلح و ثبات منطقه ای بویژه جغرافیای اورآسیا برخوردار بوده است. البته باید اذعان نمود که تعاملات جمهوری اسلامی ایران و قاره سبز و در دهه سوم قرن 21 میلادی سیر نزولی طی نموده و در یکی از بدترین وضعیت های ممکن را تجربه می نماید. اکنون با برگزاری انتخابات پارلمانی در اروپا و ریاست جمهوری در کشورمان گاه آن رسیده است که طرفین با هشیاری و آگاهی دقیق تر از تاثیر متقابل روابط تهران و بروکسل در موفقیت همگانی و تقویت صلح و توسعه دوطرف؛ گام های موثری برای رفع بی اعتمادی و بهبود تعاملات با توجه به حذف تاثیر عوامل ثالث و مخالفین بسط روابط ایران و قاره سبز بردارند.

در هزاره سوم توامان با رشد سریع علم و تکنولوژی ، تحولات بین الملی نیز روندی سرعتی مضاعف به خود گرفته و اگر در قرن بیستم وقوع هر تحول و رویداد جدید یک دهه زمان می برد اکنون این فرایند به سالانه تبدیل شده است بطوری که در سال های اخیر شاهد چند رویداد و بحران مهم نظیر اوکراین و غزه هستیم که بر فرایند تغییرات نظم بین الملل و روابط بین کشورها سایه انداخته است در این میان اروپایی‌ها بیش از هر زمان دیگر از تداوم درگیری و خشونت در مناطق اشغالی فلسطین نگران شده اند. چرا که بار دیگر توجه جامعه جهانی به منطقه غرب آسیا جلب شده و موضوع اوکراین به تدریج درحال فراموشی است. واقعیت این است که موجی جدیدی از تلاش های مخرب بویژه از سوی رژیم صهیونیستی برای گسترش درگیری ها در منطقه خاورمیانه در حال انجام است که به جد به منافع تهران و بروکسل لطمه خواهد زد و بر کسی پوشیده نیست که اروپا به این درک رسیده است که وقوع درگیری گسترده در غرب آسیا به تضعیف موضع جناح یورآتلانتیک در مواجهه با روسیه می انجامد.

اتحادیه اروپا با داشتن 16000 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی به عنوان یکی از بالاترین درآمدهای سرانه جهان ؛ از ابتدای هزاره سوم سعی در تقویت نقش و بازیگری خود در عرصه بین المللی دارد ولی در مدیریت دو بحران امنیتی داخلی قاره یعنی جنگ بوسنی و جنگ کوزوو در سال های پایانی قرن بیستم نتوانست ظرفیت شایسته ای را بنمایش بگذارد و نهایتا با نقش آفرینی امریکا بر این دو بحران فائق آمد. این اتحادیه در دهه‌های ابتدایی هزاره سوم ضمن توجه به تثبیت ساختاری داخلی؛ فصل جدیدی را در نقش آفرینی سیاست خارجی و امنیتی بویژه دریای سیاه تجربه می نماید.

اتحادیه با بیش از 3 هزار میلیارد یورو مبادلات خارجی بزرگترین قطب تجاری جهان بوده و بیش از 50 % انرژی مورد نیاز خود را از منطقه غرب آسیا تامین می نماید. بطور کلی منطقه غرب آسیا که ایران در نقطه کانونی آن قرار دارد بواسطه موضوعات امنیت انرژی، تروریسم، چالش مهاجرت، بحران قدیمی فلسطین و رژیم صهیونیستی و داعش در سوریه؛ عراق؛  لیبی و غیره  برای اتحادیه اهمیت فوق العاده ای دارد. ولی اتحادیه بیشتر رویکرد نرم ، غیرفعال و اجتماعی را برای مدیریت بحران‌ها در نظر دارد و بدلیل تنوع منافع و مواضع کشورهای مهم و تاثیر گذارتر خود بویژه سه کشور  آلمان ، فرانسه و ایتالیا  با همرایی انگلیس و پیروی از مواضع آمریکا و توجه به رعایت ملاحظات شورای همکاری خلیج فارس ؛ ترکیه و  رژیم صهیونیستی کمتر توانسته است با ایفای نقش فعال در منازعات غرب آسیا با موفقیت شایان روبرو باشد.

قاره سبز با جغرافیای سیاسی خاص خود نقش مهمی در تعاملات منطقه ای و بین المللی داشته و پیگیر  اصول استوار سیاست خارجی به عنوان شعار همه دول عضو و احزاب سیاسی و جامعه مدنی از جمله  تامین امنیت و ثبات با رویکرد اجتماعی فرهنگی در مسیر ارتقاء درآمدهای اقتصادی و بهبود رفاه عمومی در سطح ملی کشورهای عضو و در سطح ساختاری اتحادیه اروپا، ارتباط دوستانه با امریکا و رژیم صهیونیستی در کنار همکاری نزدیک با کشورهای آسیایی و بویژه غرب آسیا بوده است. لذا اهداف سیاست خارجی اتحادیه اروپا در تعامل با  منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به دلیل دسترسی به کشورهای خلیج فارس، آسیای مرکزی  و ثروت منابع طبیعی و انسانی کاملا روشن است و ضرورت دارد با عنایت به پیوندهای دیرینه تاریخی و فرهنگی جایگاه ویژه ای به جمهوری اسلامی ایران اختصاص دهد. کلام آخر این که اتحادیه اروپا باید دیپلماسی ترکیبی عمومی و خصوصی بین کار بلندمدت فناوری و تعامل ژئوپلیتیکی تعادل برقرار نماید.

اتحادیه اروپا تا کنون به دلایل واهی تحت فعالیت‌های هسته ای جمهوری اسلامی ایران ، نقض حقوق بشر و حمایت نظامی از جنگ روسیه علیه اوکراین، تحریم‌های گوناگونی را علیه ایران اعمال کرده است امری که موجب از دست دادن بازار ارزشمند ایران و اروپا برای صاحبان صنایع و سرمایه در طرف شده و منافع بیشتر متوجه رقبای روابط نزدیک تهران و بروکسل شده است و اگر در  دهه های  پیش حجم سالانه تعاملات تجاری تا 30 میلیارد دلار می رسید اکنون به رقهم سالانه کمتر از 5 میلیارد دلار رسیده است که بسیار با طرفیت واقعی و عینی دو طرف اختلاف چشمگیر دارد و اکنون که به گفته دیپلمات‌های اتحادیه اروپا در دوره ریاست مجارستان بر اتحادیه؛ قرار است رویکرد و ارزیابی بروکسل در مورد نوع روابط با جمهوری اسلامی ایران در پرتو انتخابات در قاره سبز و جمهوری اسلامی ایران در نشست فردا بررسی و شاید اعلام مواضعی صورت پذیرد، امیدواریم که  نتایج حاصله تاثیر مثبت و ایجابی در تغییر فضای حاکم بر روابط داشته و بنوعی حکایت تکرار مواضع یک طرفه و دو گانه رهبران قاره سبز در تعامل با مهمترین کشورهای منطقه غرب اسیا نباشد.

 

 

مطالب مرتبط