اسلام ذوالقدر پور
دکترای سیاستگذاری عمومی
مرکز بین المللی مطالعات صلح-ipsc
انگاره سیاستگذاران و تحلیلگران دهه 1990 میلادی بر فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و کمونیسم به عنوان پیروزی کاپیتالیسم بر کمونیسم استوار بود. اما برخی از اندیشمندان حوزه ارتباطات و مدیریت اعتقاد دارند که این فرآیند، پیروزی تعادل بر بیتعادلی و ناپایداری است و نه پیروزی کاپیتالیسم بر کمونیسم.
فروپاشی یک ابرقدرت دارای روحیه گسترشگرای ژئوپلیتیک که از حفظ دولتهای اقماری و سرزمینهای تصرف شده خود نیز عاجز شده بود، روندی است که ریشه در سرزمینهای شمالی ایران یعنی قفقاز بزرگ دارد.
تعریف فروپاشی شوروی و سرنگونی کمونیسم به ” پیروزی تعادل بر نبود تعادل ” که کمونیسم را معادل وضعیت بدون تعادل و سرمایهداری ( کاپیتالیسم ) را به مثابه تعادل میداند، با وضعیت آشوبناک کنونی قفقاز نیز همخوانی دارد.
قفقاز بزرگ را میتوان بخشی از هارتلند دانست که همواره مورد علاقه بازیگران و قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی بوده است. تنشهای قومی، نژادی، فرهنگی، مذهبی و … که پیشینهای چند سدهای در این منطقه دارد، طی چند سال اخیر به برخوردهای نظامی منجر شده است. جنگ ارمنستان و جمهوری آذربایجان ازجمله تنشهای قدیمی منطقه است که طی چند سال گذشته تغییر شکل داده و ژئوپلیتیک منطقه را تهدید نموده است.
سیاست دولت آذربایجان در قدرتنمایی نظامی که فراتر از بازستانی قره باغ از ارمنستان است، حرکت در مسیر همان وضعیت کمونیسم بدون تعادل است که بر انگارهها، نیات و اهداف بازیگران خارج قفقاز متمرکز شده است. تبدیل دولت علیاف به جانشین شوروی کمونیست نامتعادل منطقهای و جهانی را در محورهای زیر میتوان بررسی نمود:
یکم – نظم نوین قفقاز : پیروزی کامل دولت آذربایجان بر ارمنستان در بازپسگیری قره باغ را میبایست فراتر از یک رویداد نظامی میان دو کشور دانست، زیرا ابعاد سیاسی، قومی و … این تحولات بسیار فراتر از بازستانی قره باغ از ارمنستان است.
برتری نظامی جمهوری آذربایجان بر ارمنستان در چند سال اخیر، مؤلفهای از برتری نظامی این کشور بر سایر کشورهای قفقاز است که با روابط اقتصادی، سیاسی، قومی و … نیز تقویت شده و به اقتدار آذربایجان در قفقاز منجر شده است.
این فرآیند قدرتیابی جمهوری آذربایجان و نمایش آن در مقابل ارمنستان بسیار ضعیف و ناتوان، دارای ذینفعانی است که هر کدام برای کسب منافع بیشتر به حمایت، همکاری یا سکوت در مقابل توسعهطلبی علی اف متوسل شدهاند. ذینفعانی مانند: ترکیه، اسرائیل، روسیه، ایالات متحده امریکا، ایران و … که منافع راهبردی و سیاستگذاری خارجی خود را با سیاست تهاجمیتر دولت علیاف همسو نمودهاند.
دولت ایران به عنوان تنها بازیگر و ذینفع تحولات قفقاز جنوبی که در مقابل سیاستگذاری تهاجمی آذربایجان و متحدینش (ترکیه، اسرائیل) مقاومت داشته است، به خوبی از نیات این ائتلاف برای تغییر نظم منطقهای و برآیند نظم نوین منطقه قفقاز به رهبری آذربایجان آگاه بوده و احساس خطر مینماید.
نظم نوین قفقاز بر ظهور جمهوری آذربایجان به عنوان قدرت برتر منطقهای که بر سایر بازیگران مانند ارمنستان و گرجستان مسلط بوده و سیاست تغییر ژئوپلیتیک آسیای جنوب غربی با تمرکز بر ایران را پیگیری و اجرایی میسازد، بنیان شده است.
دوم – تعادل یا آشفتگی منطقهای: اگر به مانند برخی تحلیلگران غربی، فروپاشی شوروی و سقوط کمونیسم را پیروزی تعادل بر تلاطم بدانیم و پیروزی آذربایجان بر ارمنستان را با آن تطبیق دهیم، در دام خوشخیالی و سادهسازی سیاستی افتادهایم.
تفسیر پایان آشفتگی منطقهای به عنوان پیامد آزادسازی قره باغ از سوی آذربایجان، یک تحلیل سادهلوحانه است که تمام سیاستها، انگارهها، نیات و اهداف ائتلاف آذربایجان، اسرائیل و ترکیه را از چرخه سیاستگذاری خارجی ذینفعان خارج نموده و خطر بروز تنشهای بزرگ را افزایش میدهد.
تقویت نظامی دولت استبدادی خاندان علیاف در جمهوری آذربایجان از سوی ترکیه و اسرائیل، این کشور را به قدرت نظامی برتر قفقاز جنوبی بدل نموده و صلح ناآرام چند دهه اخیر منطقه را به جنگ بزرگ آینده رهنمون میسازد. سیاستگذاران اصلی سیاست خارجی جمهوری آذربایجان، مشاورانی از ترکیه و اسرائیل هستند که نیات و اهدافشان بر تهدید ایران و تغییرات ژئوپلیتیک استوار است.
چنین رویکردی از سیاستگذاری خارجی و تقویت نظامی دولت باکو، در نهایت به افزایش تنش و دوره تلاطم منتهی میگردد که وضعیت تعادل ناآرام قبلی را سرنگون نموده، به وضعیت تعادل نخواهد رسید بهخصوص با تغییر دولت در ارمنستان و قدرتیابی یک دولت ملیگرا در این کشور که به احیای عزت ارامنه اعتقاد داشته باشد.
سوم – معمای یک تجارت بین المللی: تحولات سه سال اخیر در قفقاز بزرگ را میتوان یک معامله بزرگ جهانی دانست که معمای ژئوپلیتیکی برای بازیگران و ذینفعان است.
معمای معامله ژئوپلیتیک که یک سوی آن قدرتطلبی دولت علیاف و طرف دیگر آن تهاجم بزرگ روسیه به اوکراین در سه سال اخیر بوده و ذینفعانی مانند ایالات متحده امریکا، ترکیه، اسرائیل و … را به سکوت معنادار در قبال آذربایجان و واکنش در مقابل روسیه واداشته است.
سکوت و بلکه همراهی روسیه با اقدامات آذربایجان در محاصره فراگیر علیه شهروندان ارمنی قرهباغ نیز مؤلفهای از یک تجارت ژئوپلیتیک بزرگ در قفقاز است. تجارتی که طیفی گوناگون از بازیگران، نیات و اهداف منطقهای و جهانی را شامل شده و بر منافع راهبردی بازیگران و فدرتهای بزرگ استوار شده است.
پیامد هراسناک معمای معامله بزرگ قفقاز زمانی آشکار خواهد شد که دولت کنونی ارمنستان جای خود را به یک دولت ملی گرای افراطی دهد و بار دیگر آتش جنگ قومی و نژادی در این منطقه شعلهور گردد.
*
جهان در قرن بیست و یکم گرفتار چرخهای از جنگهای منطقها ی و جهانی شده است که تنها با عنوان جهان آشوبناک قابل تعریف است. این وضعیت نظام جهانی مبتنی بر تعارض منافع و راهبرد قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی است که قبض و بسط هژمونی را در دستورکار خود دارند.
یکی از کانونهای آشوبناک نظام جهانی را میتوان قفقاز بزرگ دانست که بهویژه بازیگرانی مانند روسیه و آذربایجان طی چند سال اخیر بر نظامیسازی آن افزودهاند. تهاجم جمهوری آذربایجان به قرهباغ و آزادسازی آن از تصرف ارمنستان را میتوان تنها بخشی از نمایشی دانست که با محاصره فراگیر 9 ماهه شهروندان ارمنی در قرهباغ، برخی نیات نهان آن آشکار شده است.
پیشبینی برقراری آرامش و تعادل در قفقاز جنوبی با پایان اشغال قره باغ از سوی ارمنستان را میتوان یک خوشخیالی بزرگ دانست که منطقه را با دورهای از آشوب فراگیر مواجه خواهد ساخت.
**
اقدامات دولت آذربایجان در قفقاز جنوبی و بهرهگیری این دولت از وضعیت نابسامان قدرتهای بزرگ جهانی درگیر جنگ اوکراین، میتواند به بلندپروازی حاکمان باکو برای گسترشگرایی در قفقاز منجر گردد. گسترشگرایی که ریشه در آرمانهای توسعه طلبی ژئوپلیتیکی مشاوران و استادان ارشد الهام علیاف یعنی ترکیه و دولت اسرائیل دارد.
معامله بزرگ قفقاز که خطر احیای جنگهای قومی و نژادی در آینده را تشدید مینماید را نباید سادهسازی نموده و با سادهانگاری سیاستگذاری از کنار آن عبور نمود، زیرا این وضعیت مانند همای سعادت و تعادل منطقه نیست، بلکه جغد شومی است که بر تغییر نظم منطقهای و تغییر ژئوپلیتیک آن لانه نموده است. نظم نوین منطقهای قفقاز جنوبی با انگارههای قدرتطلبی علی اف، اردوغان و پشتیبانی اسرائیل و …، میبایست برای سیاستگذاران ارشد منطقه بهویژه ایران هشدار و جلوهای از ناله جغد شوم تهاجمی بازیگران منطقهای و جهانی محسوب شده و استراتژیها و تاکیتکهای رویارویی با این فرآیند نیز بهبود یافته و اصلاح شوند.
واژگان کلیدی: ملیگرایی, معامله بزرگ, قفقاز ,نظم نوین ,منطقهای,
تمام مقالات نشر شده در سایت مرکز بیانگر مواضع شخصی نویسندگان است.