مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

بحران در مدیریت منابع آب ایران

اشتراک

محسن آرمش

 دکتری اقلیم شناسی در برنامه ریزی محیطی دانشگاه سیستان و بلوچستان
مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC

     منابع آب و خاک مهمترین منابع حیاتی در نواحی مختلف جغرافیایی محسوب می شوند. شیوه بهره برداری از این منابع، نقش مهمی در توسعه پایدار و افزایش سطح رفاه عمومی دارند. مدیریت منابع آب و خاک در حیطه مطالعات آمایش سرزمین و مطالعات کلان توسعه در هر ناحیه جغرافیایی محسوب می شود. کشورهایی که توانسته اند تعادل بین این منابع و نیازهای انسانی را برقرار سازند در مسیر توسعه پایدار گام برداشته و شرایط زیستی ایده آلی برای نسل خویش و آیندگان فراهم نموده اند.

در ایران، مسائل زیست محیطی و توجه به ذخایر آب و خاک در اولویت برنامه های کلان توسعه قرار ندارند. حال آنکه اهمیت این منابع برای ایران که کمتر از یک سوم متوسط جهانی بارندگی دریافت می کند و بیش از دو سوم آن را مناطق خشک تشکیل داده اند دو چندان است. پس از اقتصاد نفتی، مدیران ایرانی صدور محصولات کشاورزی را در اولویت قرار داده اند که این امر به سبب ضعف تکنولوژی در بخش صنعت است. نوسانات بازار انرژی از طرف دیگر فشار مضاعفی بر روی منابع آب و خاک ایران وارد کرده است. متاسفانه بهره برداری از این منابع به بهره کشی تبدیل شده و بدون در نظر گرفتن پتانسیل این منابع از آنها بی رویه استفاده شده است. در این خصوص می توان به مستندات عینی که کاملا مشهود و واضح هستند استدلال نمود. وقتی محدود بارندگی های ایران چه به صورت باران و چه برف ریزش می کنند، این بارش ها علاوه بر تاثیر در تکامل خاک، در مسیل های مختلف جاری شده و پس از طی مسافتی به دریاهای آزاد یا دریاچه های داخلی و تالاب ها می ریزند.

از زمانیکه رواناب شکل می گیرد تا زمانیکه به مقصد (دریا – دریاچه – تالاب) میرسد اکوسیستم های متنوعی از رطوبت آن بهره مند می شوند. در صورت تداوم این شرایط محیط طبیعی ایده آل، متناسب با نوع اقلیم شکل می گیرد. لیکن در کشور ایران به منظور تولید انرژی برقابی و همچنین تأمین آب کشاورزی و شرب سدهای متنوعی ساخته شده اند. این سدها بخش اعظم آب رودخانه ها را ذخیره کرده و نواحی پایین دست حوضه های آبریز دچار کمبود رطوبت شده و اکوسیستم آنها با تنش کم آبی شدیدی مواجه می شوند. تداوم این شرایط بویژه در زمان خشکسالی هواشناختی سبب کاهش هر چه بیشتر رطوبت در بخش اعظم حوضه های آبریز شده و در نتیجه خشکی خاک و ضعف پوشش گیاهی باعث می شود ناپایداری های جوی در این نواحی به صورت توفان های گرد و غباری بروز نمایند. در حالی که نزدیک 93 درصد از منابع آب رودخانه ای که در پشت سدها ذخیره شده اند در بخش کشاورزی استفاده شده و به سبب روش های آبیاری غالبا سنتی بخش اعظم آن هرز می رود. از طرفی بازدهی اقتصادی محصولات کشاورزی نسبت به ارزش اکولوژیک بسیار بالای آب، بسیار ناچیز است. باغات گسترده در اطراف دریاچه ها نه تنها مانع ورود آب رودخانه ها به دریاچه ها می شود، بلکه حفر چاه ها در اطراف دریاچه از طرف دیگر سبب تضعیف سفره های آب زیرزمینی می شود که خود سبب جریان معکوس آب از دریاچه به داخل سفره آب زیرزمینی می شود. دقیقا همان اتفاقی که به طور واضح گریبانگیر دریاچه ارومیه شده است. 

در اینجا بایستی تعریفی فراتر از آن چیزی که تاکنون درباره خشکسالی بوده ارائه نماییم تا این وهم و خیال باطل که توسط برخی مسئولین مربوطه به جامعه القاء می شود رخت بربندد. متاسفانه ضعف مدیریت در بخش منابع آب سبب معضلات زیست محیطی وحشتناکی در جامعه شده که مسئولین مربوطه این معضلات را به خشکسالی ربط داده اند.

در تعریف جدید بایستی عرض نماییم خشکسالی ارتباط مستقیمی با نیازهای انسان دارد یعنی اینکه دوره های تر و خشک جزء لاینفک اقلیم هر منطقه است و گریزی از آن نیست. لیکن نرخ بالای رشد جمعیت، افزایش نیازها و سطح رفاه و از طرفی تاکید بر کشاورزی آن هم برای نواحی کم آب سبب شده اکوسیستم بسیاری از رودخانه ها، تالاب ها و دریاچه ها در معرض نابودی قرار گیرند. در حالیکه کنترل جمعیت و استفاده از پتانسیل های محیطی با توجه به توان اکولوژیک مناطق جغرافیایی می تواند به پایداری اکوسیستم ها منجر شود. 

تنها تاکید بر کشاورزی برای تامین نیازهای داخلی بلکه صادرات محصولات کشاورزی ضربه مهلکی بر بدنه منابع آبی ایران وارد کرده است. صادرات محصولات کشاورزی در واقع همان صادرات نامرئی آب است که از نظر پدافند غیرعامل برای کشور مخاطره انگیز است. این مخاطرات شامل توفان های نمکی نواحی خشک دریاچه ارومیه و توفان های گرد و غباری سایر نواحی و اثرات آن بر زمین های زراعی، تاسیسات و سلامت انسان، تضعیف پوشش گیاهی خودرو مراتع و جنگل ها، آتش سوزی مراتع و جنگل ها، فرونشینی زمین و تخریب خاک، کاهش کیفیت آب های زیرزمینی، فرسایش خاک، کاهش سلامت روانی ناشی از کاهش کیفیت اقلیم و غیره می باشند.

 با توجه به موارد ذکر شده لزوم تغییرات اساسی در سیاست های کلان توسعه کشور به شدت احساس می شود. در پایان پیشنهادات زیر جهت ایجاد زمینه توسعه پایدار ارائه می شود:

  • کاهش جمعیت نواحی مختلف جغرافیایی کشور با توجه به توان اکولوژیک آنها؛
  • در اولویت قرار دادن مسائل زیست محیطی نسبت به مسائل اقتصادی در برنامه های کلان توسعه کشور؛
  • حفاظت از اراضی طبیعی و منابع آب و حفظ حقابه تالاب های داخلی؛
  • قطع صادرات محصولات کشاورزی به خارج از کشور؛
  • تعطیلی بخش کشاورزی در نواحی بحرانی و منوط کردن فعالیت کشاورزی به مناطقی با منابع آب غنی که مازاد بر نیاز محیط زیست، آب شهری و صنایع دارای منابع آب هستند؛
  • گسترش صنعت گردشگری و تمرکز بر ترانزیت کالا و فعال نمودن بازارچه های مرزی جهت سوق دادن کشاورزان بیکار به سمت این مشاغل؛

واژگان کلیدی: بحران ، مدیریت، منابع، آب، ایران، محسن آرمش

مطالب مرتبط