مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

چرا چین از تحریم های نفتی آمریکا علیه ایران پیروی نمی‌کند؟

اشتراک

احمد رشیدی‌نژاد

پژوهشگر مسائل ژئوپلتيك

مركز بين المللي مطالعات صلح –IPSC

به نوشته وبگاه «بلومبرگ» تیم‌هایی مذاکره کننده آمریکایی، در حال مجاب کردن کشورهای مختلف، به منظور قطع واردات نفت از ایران هستند. در این بین ظاهراٌ دولت چین با اینکه پذیرفته است که خرید نفت از ایران را افزایش نخواهد داد، درخواست واشنگتن برای تحریم واردات نفت از ایران را نپذیرفته است. دولت چین،‌ به عنوان بزرگترین خریدار جهانی نفت و اولین وارد کننده نفت از ایران، پیشتر نیز اعلام کرده بود که با تحریم‌های یکجانبه علیه ایران مخالف است.

شایان ذکر است که براساس مفاد توافقنامه برجام که در در تیرماه 1394 به امضا طرفین رسیده است، قرار بود که در ازای ایجاد محدودیت در بخش‌هایی از فعالیت‌های اتمی ایران، همه تحریم‌های بین‌المللی و یکجانبه مرتبط با برنامه اتمی ایران برداشته شود. اما ترامپ رئیس جمهوری آمریکا در تاریخ ۱۸ اردیبهشت سال جاری طی سخنانی در کاخ سفید با متهم کردن ایران به تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی، مخفی کردن ابعاد نظامی برنامه اتمی و دخالت در امور کشورهای منطقه، بطور یکجانبه از این توافق خارج گردید. خروجی که ظاهراٌ  تحریم‌های پیشین هسته‌ای و تحریم‌های سخت‌تری در بازه زمانی ۹۰ تا ۱۸۰ روزه را برای ایران به همراه خواهد داشت. در این رابطه مخالفت چین با تحریم‌های نفتی آمریکا، علاوه بر اینکه ضربه‌ای به اقدامات یکجانبه این کشور جهت منزوی ساختن ایران تلقی می‏گردد، اقدامی است که می‌توان آن را در راستای امنیت انرژی چین و ممانعت از هژمونی انرژی آمریکا بر جهان تفسیر نمود.

ژئوپلیتیک انرژی

بر اساس دیدگاه «ادوارد لوتواك» در عصر ژئواكونوميک، علل و وسایل «رقابت» ماهيت اقتصادي پيدا کرده، ابزارآلات اقتصادي جايگزين اهداف نظامي و رقابت‌های ژئواستراتژیک مي‌گردند. در این میان اهمیت روز افزون منابع انرژی در صحنه سیاست بین‌الملل، انرژی را به یکی از مهمترین متغیرهای ژئوپلیتیک مبدل نموده است. به طوری که «ژئوپلیتیک انرژی»؛ کنترل و دسترسي به منابع و مسیرهای انتقال انرژي براي تمامي سطوح سلسله مراتبي ساختار قدرت جهانی، اهميتی حیاتی پيدا کرده است. مطابق برآورد اداره اطلاعات انرژي آمريكا(EIA)؛ تقاضا براي انواع انرژي با روندي صعودی تا سال 2030 ادامه خواهد یافت. که در این میان انرژی‌هاي فسيلي بويژه نفت و گاز، سهم بالایی را در بيلان انرژي جهان به خود اختصاص خواهند داد. مطابق با این برآورد، تقاضا براي منابع نفت و گاز با روندی صعودی با رشد متوسط سالانه 1 درصد (2/1 برای نفت و 7/1 برای گاز) افزايش خواهد یافت. اين رشد تقاضا علاوه بر كشورهاي صنعتي، با سرعت بيشتري در كشورهاي در حال توسعه نیز دنبال می‌شود. تا جايي كه در سال2030 بيشتر از 60 درصد افزايش تقاضا مربوط به كشورهاي در حال توسعه خواهد بود. اقتصادهای بزرگ نو ظهور آسیا، نظیر چین، هند، کره جنوبی و … به حجم معتنابهی انرژی، به ویژه نفت و گاز نیاز خواهند داشت که با احتمال زیاد، باید از مناطقی مانند خلیج فارس تأمین شود. چنین وضعيتي – یعنی ورود رقبای جدید به بازار مصرف-  همچنین با در نظرگرفتن عدم انطباق دو الگوی فضائی عرضه و تقاضای این منابع حیاتی، موجب می‌شود که انرژي به عنوان يك متغير ژئوپليتيك، جايگاه ويژه‌اي را در رقابت‌های ژئوپلیتیک باز كند. به طوری که دسترسي به منابع انرژي براي تمامي سطوح سلسله مراتبي ساختار قدرت جهانی، اهميتی حیاتی پيدا کرده، موجبات رقابت بین آن را فراهم می‌نماید.

خلیج فارس و استراتژی ژئوپلیتیک انرژی آمریکا

بررسي اسناد راهبردی آمريكا پس از جنگ سرد نشان مي‌دهد كه در پی فروپاشي شوروي، عامل کليدي براي امنيت ملي این کشور همانا برتري کامل بر هرگونه رقيب بالقوه است. آمریکا براي رسيدن به اين هدف نه تنها بايد قادر به اعمال قدرت نظامي خود در هر زمان و هر نقطه از جهان باشد، بلکه منابع کليدي ثروت جهان، بویژه انرژی را نيز باید در کنترل خود داشته باشد. بدین ترتیب با درک وابستگی اقتصاد جهانی به انرژی و نیز احتمال چیرگی دیگر رقبا بر این منابع، آمریکا درصدد است تا از طریق سلطه بر ذخایر و مسیرهای انرژی، هژمونی خود را در جهان گسترش دهد. با این تفاسیر خلیج فارس کلیدی‌ترین مکان جهان برای برپایی امپراتوری انرژی آمریکا به حساب می‌آید. چرا که در سال‌هاي اخير منابع ديگر بخش‌های جهان همچون مکزیک، ونزوئلا و نیجریه سهم بیشتری را در تامین انرژی این کشور ایفا کرده‌اند.

 تسلط بر خلیج فارس به معنای مهار اروپا، ژاپن و چین است. این کار به آمریکا قدرت کنترل باز و بستن شیر نفت جهان را خواهد داد. بر این اساس منطقه خلیج فارس نقطه هدف طراحان سیاست خارجی آمریکاست که عقیده دارند دولت آمریکا برای دست یابی به سلطه جهانی باید کنترل نفت این منطقه را به دست گیرد. این رویکرد که زمینه‌های آن از هنگام بحران انرژی در سال‌های دهه ۱۹۷۰ و در قالب دکترین کارتر و طرح نیروی‌های واکنش سریع فراهم گردیده است، از همان هنگام تاکنون، توسط نسلی از سیاست گذاران آمریکایی قدم به قدم متناسب با تحولات منطقه‌ای و جهانی صیقل یافته است. در این رابطه دولت آمريکا از آن زمان تاکنون بی‌وقفه مشغول افزايش قدرت نظامي خود در منطقه خليج فارس، ساختن پايگاههاي نظامي، فروش اسلحه و بستن قراردادهاي دو جانبه نظامي با رژيم‌هاي محلي بوده است. به طوری که بر پايه اين قدرت نظامي، در هر حال حاضر دولت آمريکا سیطره خود را بر بخش‌های وسیعی از منابع انرژی منطقه بجز ایران گسترانده است.

عدم پیروی چین از تحریم‌های نفتی آمریکا

بزرگ‌ترین اهرم فشاری که آمریکایی‌ها تصور می‌کنند علیه ایران دارند، صادرات نفت است که به تصور واشنگتن اگر به صفر برسد، دولت ایران را «فلج» خواهد کرد. این در حالی است که با توجه به رقابت سیاسی- تجاری آمریکا با چین و خروج یک‌جانبه ترامپ از برجام، بعید به نظر می‌رسد که کشورهای همچون چین تن به تحریم‌های یکجانبه علیه ایران بدهند. در این زمینه گزارش‌ها حاکی از آن است که در نتیجه جنگ تجاری میان واشینگتن و پکن، و تصمیم ترامپ مبنی بر وضع تعرفه‌های هنگفت برای واردات از چین، چینی‌ها تصمیم گرفته‌اند که به جای آن‌که خودشان را با آمریکا درگیر کنند،  از این پس به جای واردات نفت از آمریکا، از نفت ایران استفاده نمایند. آمار رسمی دولت چین نیز نشان می‌دهد که متوسط واردات نفت این کشور از ایران طی سه‌ماهه ابتدایی سال ۲۰۱۸، حدود ۶۵۵ هزار بشکه در روز بوده است که بیش از یک ‌چهارم از صادرات ایران را شامل می‌شود.

وارادات نفت از ایران علاوه بر مزیت اقتصادی دور زدن تعرفه‌های گمرگی آمریکا، مزایای ژئوپلیتیکی را نیز برای چین به همراه خواهد داشت. چینی‌ها می دانند که حضور ایران در خلیج فارس، در خوش‌بینانه‌ترین برآوردها برای آمریکایی‌ها بیانگر این مسئله است که، دوران هژمونی انرژیشان به پایان خود نزدیک شده است. ایران تنها کشور در منطقه است که نه تنها آمریکایی‌ها هیچگونه تسلطی بر منابع انرژی آن ندارند، بلکه ضامن ترانزیت آزادانه انرژی از خلیج فارس برای همه دنیا هستند. از طرفی اتکاء هر چه بيشتر کشورهایی هم چون چين به انرژی خليج فارس ممکن است موجب گردد که اين کشور روابط نظامي و سياسي گسترده تری با کشورهايي همچون ايران برقرار کند، که این امر نیز می‌تواند زمینه ساز تضعیف هر چه بیشتر هژمونی ایالات متحده در منطقه و جهان گردد. چین، ایران را بازیگری محوری در منطقه دانسته و هم اکنون نیز بزرگ‌ترین شریک تجاری ایران محسوب می‌شود. بنابراین نه فقط پیروی چین از تحریم‌های نفتی آمریکا علیه ایران بعید به نظر می‌رسد بلکه دور از ذهن هم نیست که در شرایط لزوم طرفین درخواست‌هایی را از همدیگر برای افزایش ارتباط سیاسی- نظامی(همچون احداث پایگاه نظامی در خلیج فارس) داشته باشند. 

 

واژگان كليدي: چین ،تحریم های نفتی، آمریکا، علیه ایران

مطالب مرتبط