مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

فلسطین در شعر و ادبیات سیاسی عرب

اشتراک

سید سلمان صفوی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

نویسندگان فلسطینی و عرب در آثار منظوم و منثور خود تراژدی ملت فلسطین، اشغال سرزمین مادری، زندگی تحت اشغال، زندگی در تبعید و ضرورت  مقاومت را به تصویر کشیده­ اند.

محمود درویش (۱۹۴۱- ۲۰۰۸)، غسان کنفانی (۱۹۳۶-۱۹۷۲)، جَبرا ابراهیم جَبرا (۱۹۲۰- ۱۹۹۴)، امیل حبیبی (۱۹۲۱-۱۹۹۶)، ادوارد سعید(۱۹۳۵-۲۰۰۳) و منیر شفیق (۱۹۳۶-) در تاریخ ادبیات فلسطین جایگاه برجسته‌ای دارند.

پس از اشغال فلسطین در سال ۱۹۴۸، به همت شاعران و نویسندگان، بار دیگر در نیمه دوم قرن بیستم فلسطین در اشعار‌، حکایات، نمایشنامه ها و رمان‌ها آفریده شد. و میهن فلسطین بازآفرینی شد. بدون ادبیات مقاومت فلسطینی، ایده فلسطین مدت‌ها پیش از این به خاک سپرده می‌شد.

ادبیات فلسطین؛ ادبیات مقاومت و جستجوی هویت در جهانی با استانداردهای دوگانه است. وقایع‌نگاری تراژدی انسانی است. داستان خیانت و امید وَ مقاومت و شهادت است.

تصنیف های انقلابی فلسطینی که توسط ام کلثوم (۱۹۲۳-۱۹۷۳) از چهره های ملی مصر و فیروز لبنانی (نُهاد ودیع حداد) (۱۹۳۵-) خوانده شد، شهرت و مقبولیت تام یافت. ام کلثوم تصنیف «بندقیه» سروده نزار قبانی را برای مقاومت فلسطینی و فیروز پس از جنگ 1967، تصنیف های «لأجلك يا مدينه الصلاه» (به خاطر تو ای شهر نماز) و «إلى متى يا رب» (تا به کی پروردگارم) را برای قدس خواندند.

 نزار قبانی Nizar Tawfiq Qabbani)):

نزار قبانی (1923-1988) شاعر ملی سوریه، نویسنده، ناشر و دیپلمات؛ در دنیای عرب از شهرتی بی‌همتا برخوردار است و اشعارش به زبان‌های مختلف ترجمه شده ‌است. نزار قبانی پس از شکست اعراب در موضوع فلسطین در ۱۹۶۷، از شهر عاشقانه به شعر سیاسی و پایداری روی آورد. شعر «بندقیه» یا «طریق واحد» (اصبح عندی الان بندقیه) که ام کلثوم آن را خوانده، از جمله اشعار معروف اوست

متن عربی شعر «بندقیه» یا «طریق واحد» معروف به «أصبح عندي الآن بندقيه»:

«اريد بندقيه … / خاتم امي بعته

من اجل بندقيه  / محفظتي رهنتها

من اجل بندقيه … / اللغه التي بها درسنا

الكتب التي بها قرانا … / قصائد الشعر التي حفظنا

ليست تساوي درهما … / امام بندقيه …

اصبح عندي الان بندقيه … / الى هناك خذوني معكم

الى ربى حزينه كوجه مجدليه / الى القباب الخضر …

و الحجاره النبيه / عشرون عاما …

و انا ابحث عن ارض وعن هويّه / ابحث عن بيتي الذي هناك

عن وطني المحاط بالاسلاك . ابحث عن طفولتي …

و عن رفاق حارتي … . عن كتبي … عن صوري …

عن كل ركن دافئ …  . وكل مزهريه …

اصبح عندي الان بندقيه . الى هناك خذوني معكم

يا ايها الرجال … اريد ان اعيش او اموت كالرجال

اريد … ان انبت في ترابها / زيتونه او حقل برتقال …

او زهره شذيه . قولوا … لمن يسال عن قضيتي

بارودتي … صارت هي القضيه … / اصبح عندي الان بندقيه …

اصبحت في قائمه الثوار / افترش الاشواك و الغبار

و البس المنيه … / مشيه الاقدار لا تردني

انا الذي اغير الاقدار / يا ايها الثوارحيث كنتم ایها الاحرار

تقدموا … /  تقدموا …

فقصه السلام مسرحيه … /  و العدل مسرحيه …

إلى هناك طريق واحد / يمر من فوهه بندقیه»[1]

گزیده ترجمه فارسی شعر «بندقیه»:

«تفنگ می خواهم … / انگشتر مادرم را فروختم/ برای تفنگ/ کیف پول من گرو است/  برای تفنگ،

زبانی که با آن درس خواندیم/ کتاب هایی که می خوانیم/ شعرهایی که حفظ کردیما/ رزش یک درهم ندارد/  جلوِ تفنگش،

من الان اسلحه دارم … / دنبال سرزمین و هویتم می گردم/در پی خانه ام هستم، که آنجاست/ در پی کشورم هستم که با سیم احاطه شده …

اینک اسلحه دارم/  می خواهم مانند مردان زندگی کنم، یا بمیرم،

 می خواهم … /در خاکش رشد کنم/ در یک مزرعه زیتون یا پرتقال/یا یک گل معطر

بگو … به کسانی که از ماجرای من می پرسند: اسلحه من ماجرا شد… /اینک اسلحه دارم…

اینک از انقلابیون هستم/ سرنوشت ها را تغییر می دهم،

ای انقلابیون؛ کجا بودید، ای آزادگان؟

داستان صلح نمایشی است/ عدالت نمایشی است،

تنها یک راه وجود دارد/ که از لوله تفنگ می گذرد»

غسان کنفانی  (Ghassan Kanafani):

 غسان کنفانی(1961-1972) خانواده‌اش به اجبار در سال ۱۹۴۸ از فلسطین به سوریه مهاجرت کردند. کنفانی نویسنده کتب متعدد در زمینه رمان‌، نمایشنامه‌، چندین کتاب تخصصی نیز در زمینه‌های ادبی و سیاسی به نگارش درآورد و در سال ۱۹۷۲ توسط عوامل موساد در بیروت ترور شد و نامش به عنوان یکی از سمبل‌های مقاومت بین آزادی‌خواهان جهان ماندگار است.

کنفانی در رمان‌هایش، بردگان (۱۹۶۱)، مردانی در آفتاب (۱۹۶۳)، مردها و تفنگ‌ها (۱۹۶۵)، چه برایتان مانده؟ (۱۹۶۶)، بازگشت به حیفا (۱۹۶۹) و ام‌سعد (۱۹۶۹) به تراژدی آوارگان فلسطینی و راههای رهایی پرداخته و تصاویر و نماد‌های تأثیرگذار در رابطه با سرنوشت ملت‌ فلسطین و احساس خیانت دیدگی، آوارگی و مقاومت را به تصویر کشیده است.

فیلم سازانی از کشورهای عربی و ایران، فیلم‌های بلندی براساس رمان‌های غسان کنفانی ساخته ‌اند. نظیر «المخدعون» (فریب‌خوردگان) ساخته توفیق صالح، «عائد الی حیفا» (بازگشت به حیفا) ساخته قاسم حول و «بازمانده» به کارگردانی سیف‌الله داد.

ادوارد سعید (Edward Said):

ادوارد سعید (1935-2003) نظریه‌ پرداز فلسطینی، در کتاب «فرا‌تر از واپسین آسمان»، با پرداختن با روایت زندگی فلسطینی‌ و جوامع پراکنده فلسطینی در سراسر جهان، به تبیین آسیب‌ پذیری عاطفی – روانی و اشغال و آوارگی فلسطینی ها می پردازد: «ثبات جغرافیایی و ادامه سرزمین، به طور کامل از زندگی من و همه فلسطینی‌ها گم شده است. جلوِ ما را در مرز‌ها می‌گیرند، ما را به اردوگاههای جدید کوچ می‌دهند. خودکامانه جلوِ بازگشت و اقامتمان را می‌گیرند. آزادی حرکتمان محدود می‌شود. هر دم زمین‌های بیشتری از ما را مصادره می‌ کنند. خودکامگی بر زندگی ما حاکم است.» سه اثر مهم ادوارد سعید عبارتند از: «مسئله فلسطین»، «شرق‌شناسی» و «اسلام رسانه»‌.

محمود درویش (Mahmoud Darwish):

محمود درویش (۱۹۴۱ –۲۰۰۸) ملقب به شاعر ملی فلسطین، بیش از سی دفتر شعر منتشر کرد. اشعار او که غالباً در باره فلسطین است در بین خوانندگان عرب و غیر عرب از شهرت و محبوبیت بسیار برخوردار است.

محمود درویش در کتاب «در محاصره» (حاله حصار) که در شهر محاصره شدۀ «رام ‌الله» به سرایش درآمده، صحنه‌های ملتی محاصره شده را به تصویر درآورده، از رنج های فلسطینیان ساکن این شهر سخن می‌گوید. تحقیر، آوارگی و تحمل محرومیت ها توسط زن و مرد و کودک و جوان، سوگ مادران و پدران در اندوه مرگ فرزندان و … موضوع اشعار اوست. او با فرو رفتن در اعماق رنج ها و ایستادگی‌های زنان و مردان فلسطینی، به تشریح فلسفه مقاومت می‌ پردازد. این اثر از جمله آخرین آثار محمود درویش است. برخی مجموعه سروده‌های درویش عبارتند از: «گنجشک های بی بال» (1960)، «برگ های زیتون» (1964)، «عاشقی از فلسطین» (1966)، «تحت بیگانه» (1999)، «دیواریه» (2000)و «موقعیت محاصره» (2002).

«بر شاخه‌های نخلم بیاویزید/ و مرا دار زنید…

نخل را خیانت نخواهم کرد! / این سرزمین من است

و من در گذشته، خرسند و شیدا / از شتر‌ها شیر می‌دوشیدم

میهنم انبانی از داستان‌ها نیست/ خاطره نیست، باغ هلال‌ها نیست

وطن من قصه‌ای یا سرودی نیست/ وطنم خشم غریبی بر غم است

و کودکی است که عید و بوسه می‌خواهد/ و توفان‌هایی است کز اتاقک زندان به تنگ آمده

و پیری است که بر فرزندان و باغ خویش می‌گرید/ این زمین پوست و استخوان من است

و قلب من/ بر چمن‌زارش همچو زنبور عسل به پرواز در می‌آید

بر شاخه‌های نخلم بیاویزید/ و مرا دار زنید… اما هرگز من ذلت و خواری را فرمان نخواهم برد.»[2]

نخستین تصنیف فیروز (۱۹۶۷) خواننده ملی لبنانی برای قدس:

«لاجلك يا مدينه الصلاه، اصلي / لاجلك يا بهیه المساكن يا زهره المدائن

يا قدس، یا قدس، یا قدس، يا مدينه الصلاه، اصلي / عيوننا اليك ترحل كل يوم

تدور في اروقه المعابد / تعانق الكنائس القديمه

وتمسح الحزن عن المساجد / يا ليله الاسراء يا درب من مروا الى السماء

عيوننا اليك ترحل كل يوم و انني اصلي /  الطفل في المغاره و امه مريم و جهان يبكيان

لاجل من تشردوا / لاجل اطفال بلا منازل

لاجل من دافع و استشهد في المداخل/  و استشهد السلام في وطن السلام

و سقط العدل على المداخل / حين هوت مدينه القدس

تراجع الحب وفي قلوب الدنيا استوطنت الحرب / الطفل في المغاره و امه مريم و جهان يبكيان و انني اصلي

الغضب الساطع آت و انا كلي ايمان / الغضب الساطع آت سامر على الاحزان

من كل طريق آت بجياد الرهبه آت / وكوجه الله الغامر آت آت آت

لن يقفل باب مدينتنا فانا ذاهبة لاصلي / سادق على الابواب وسافتحها الابواب

و ستغسل يا نهر الاردن وجهي بمياه قدسيه / و ستمحو يا نهر الاردن آثار القدم الهمجيه

الغضب الساطع آت بجياد الرهبه آت / و سيهزم وجه القوه»

دومین تصنیف فیروز برای قدس:

«الى متى يا رب تنساني /  الى متى تصرف وجهك عني

الى متى تهجس في نفسي /  مثيرا الاحزان في قلبي مدى الايام

الى متى يتعالى عدوي علي / انظر إلي استمع لي أيها الرب

الهي أنر عيني لئلا أنام نومة الموت /  لئلا يقول عدوي لقد قويت عليه

ان الذين يضطهدونني يبتهجون اذا انا ذللت / اما انا فعلى رحمتك توكلت

قلبي يبتهج بخلاصك / فارتل للرب المحسن الي»[3]

منیر شفیق (Monir Shafiq):

منیر شفیق (1934) متفکر اسلامی فلسطینی، کارشناسی ارشد فلسفه، علوم سیاسی و روانشناسی، عضو اتحادیه جهانی علمای مسلمان و برادر شهید جورج شفیق عسل، در قدس در خانواده ای مسیحی به دنیا آمد.. در سال 1957 به دلیل فعالیت های سیاسی دستگیر و ده سال زندانی شد. در دوران زندان، نظریه پرداز ایدئولوژیک حزب کمونیست اردن بود. پس از آزادی و پس از تغییر رویکرد حزب و تشدید مبارزات فتح، به آن سازمان پیوست و همراه ناجی علوش (برادر همسرش)، ماجد ابوشرار و … نماینده جنبش چپ انقلابی فتح در دهه هفتاد بود و به عنوان یکی از نمادهای جریان چپ انقلابی آن سازمان شناخته می شد.

منیر شفیق به تاریخ انقلاب های ضد استعماری علاقه مند بود و تحت تأثیر تجربیات عبدالکریم الخطابی، عبدالقادر الجزایری و دیگران قرار گرفت و اعتقادش به نقش اسلام در انقلاب افزایش یافت. در اواخر دهه هفتاد / اوائل دهه هشتاد تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران و فیلسوف فرانسوی روژه گارودی به اسلام گروید.

منیر شفیق گرچه به مکتب تحلیل رادیکال انقلابی تعلق دارد، با تفکر اسلامی، به عنوان تحلیلگر سیاسی الجزیره ظاهر شد و مدتی رئیس شعبه لبنان اتحادیه عمومی نویسندگان و روزنامه نگاران فلسطینی بود. در اوایل دهه هشتاد در مرکز برنامه ریزی سازمان آزادیبخش فلسطین در تونس فعالیت کرد و با راشدد الغنوشی و سایر اسلام گرایان، چپ ها و ملی گرایان رابطه قوی داشت. این امر موجب شد رژیم بن علی او را به ترک تونس وادارد.

منیر شفیق متفکری اسلامی و مبتکر در امور عربی- اسلامی، نویسنده چندین کتاب در مورد مسائل انقلاب فلسطین، وحدت اعراب و اندیشه اسلامی است.  او خواستار تجدید نظر در دکترین و عمل، ترویج جنگ چریکی و مبارزه علیه ارتش و نه علیه غیرنظامیان در مواجهه با اشغال فلسطین است. از جمله آثار او می توان به «تجربیاتی چند از انقلاب فلسطین»، «اسلام رودرروی انحطاط»، «الإسلام في معركه الحضاره» و «النظام الدولي الجديد وخيار المواجهة» اشاره کرد.

  • ادبیات مقاومت فلسطین پس از پیمان اسلو(1993)[4] به مرور در جهان عرب ضعیف تر شد. علیرغم برقراری روابط رسمی برخی دولت های عربی با تل آویو، جنبش مقاومت فلسطینی در میدان عمل قوی تر از گذشته شده است. پس از مصر و مراکش، اخیراً عملاً برخی دولت های عربی (بحرین و امارات) به خاطر ترس از ایران، با تل آویو دوست شده اند و به موضوع فلسطین پشت کردند. این موضع سیاسی دول عربی تاثیر منفی در رشد ادبیات مقاومت فلسطینی در جهان عرب شده است. فتامل.

والسلام.

[1]. طریق واحد معروفه بأصبح عندي الآن بندقية هي قصيدة ألفها الشاعر نزار قبانی، ولحنها  محمد عبدالوهاب، وغنتها ام کلثوم، عام 1969.

[2]. درویش، محمود، آخر شب (ادبیات فلسطین)، ترجمه‌ی موسی اسوار، تهران، سروش، ۱۳۵۸، چاپ اول، ص۹۳.

[3]. بر گرفته شده از مزامیر داود نبی: الكتاب المقدس – العهد القديم، سفر المزامير، المزمور الثالث عشر:

  1- إلى متى يارب تنساني كل النسيان ؟ إلى متى تحجب وجهك عني

2 – إلى متى أجعل هموما في نفسي وحزنا في قلبي كل يوم ؟ إلى متى يرتفع عدوي علي

3 – انظر واستجب لي يارب إلهي. أنر عيني لئلا أنام نوم الموت

4 –  لئلا يقول عدوي: قد قويت عليه. لئلا يهتف مضايقي بأني تزعزعت

5 –  أما أنا فعلى رحمتك توكلت. يبتهج قلبي بخلاصك

6 –  أغني للرب لأنه أحسن إلي.

مزمور۱۳. ۱-۶

« تا به کِی، خداوندا؟‏ / آیا مرا تا ابد فراموش خواهی کرد؟‏

تا به کِی روی خود را از من خواهی پوشانید؟‏/   تا به کی با اندیشه‌هایم دست به گریبان باشم،‏

و همه روز در دلم غم باشد؟ / ‏تا به کی دشمنم بر من سرافراز شود؟‏

ای خدای من،‏ بر من نظر کن و اجابتم فرما.‏ / به چشمانم روشنایی بخش،‏ مبادا به خواب مرگ بخسبم؛‏

مبادا دشمنم گوید:‏ بر او چیره شدم‏ / و خصمانم از تزلزلم شادمان شوند.‏

و اما من،‏ بر محبت تو توکل می‌دارم؛ / دلم در نجات تو شادی خواهد کرد.‏

برای خداوند خواهم سرایید، / زیرا مرا سزای نیکو داده است.‏»

[4] . ساف در پیمان اسلو دولت اسرائیل را به رسمیت شناخته و کاربرد خشونت را محکوم کرد. اسرائیل نیز ساف را به عنوان نماینده قانونی مردم فلسطینی به رسمیت شناخت و یاسر عرفات اجازه یافت تا به فلسطین بازگردد.

مطالب مرتبط