مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

علت غفلت از فرهنگ در همکاری های منطقه ای -بخش نخست

اشتراک

 دکتر محمد حسن صنعتی

رایزن پیشین فرهنگی ج.ا. ایران در تاجیکستان

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC

واژگان کلیدی: غفلت از فرهنگ ، همکاری های منطقه ای، روابط منطقه ای، فارسی

واقعیت تلخی که این روزها، بلکه  در یکی دو سال اخیر ما در منطقه با آن مواجه هستیم، این است که درهمکاری های منطقه ای، از مولفه ای به نام فرهنگ و ظرفیت های فرهنگ غفلت می شود.من مایلم در این گفتار قدری درباره ی چرایی این واقعیت تلخ و بروزآن ، سخن بگویم .

یک واقعیت این است که به موازات دورافتادگی ما از اصالت هایمان و ریشه ها و تعریف های اصیل، به نظر می آید تعریف فرهنگ دستخوش تغییرات اساسی شده است و به تبع این تغییرات یک چرخش فرهنگی و اجتماعی متاثر از شرایط بین المللی در بین ملت های منطقه – شاید در بین بعضی از ملت ها بیشتر- اتفاق افتاده و حاصل این چرخش فرهنگی و اجتماعی این شده که در بعضی از کشورها جنگ می شود” شغل “،متاثر از ناملایمات و شرایط سخت اقتصادی.

این گونه هم به نظر می رسد که حتی دولتمردان ،سیاستمردان وکسانی که تصمیم ساز و نظریه پردازهستند، پیرو چنین تغییر و چرخشی، ذهنیتشان معطوف به مقوله جنگ می شود .به عبارتی جنگی که شغل شده در بین ملت ها،ذهن کارگزاران و سیاست گذاران و تصمیم سازان را اشغال کرده است .

در چنین شرایطی زمینه ی تلاش های علمی و صنعتی از بین می رود یا کاهش پیدا می کند و به عبارتی زمینه ی  تلاش های علمی و صنعتی تخریب می شود.

چاره در این زمینه روشن است و می بایست کاری کرد که به جای شغل شدن جنگ، فرهنگ شغل ملت ها شود و ظرفیت های فرهنگی و سازندگی هایی که از قبل نگاه و رفتار فرهنگی ممکن هست ،ذهن ملت ها را به خود معطوف کند.

من البته به مقوله ی ترسیم آینده ی مطلوب ودر گفتار دیگری ترسیم راهکارهای قابل پیگیری وارد نمی شوم و مایل هستم عمدتا درمورد زمینه های غفلت ازمولفه ی فرهنگ در همکاری های منطقه ای سخن بگویم.

یک واقعیت دیگر در این علت یابی این است که شاید درنتیجه ی کنش های نه چندان سنجیده و یا به هر حال بر اساس ذهنیت هایی، کنش هایی که اتفاق می افتد متاثر ازاین است که ظاهرا در بعضی از ذهنیت های مرتبط با واکنش ها ، فرهنگ، القای سیاسی یا دست کم ایدئولوژیک پیدا کرده است .

وقتی شرایط این گونه می شود و وقتی که ملت های منطقه معضلات و مشکلات و مسائل همدیگر را بهتر تشخیص می دهند، به نظر می آید که بایستی بیشتر دوستی ها را سوق بدهند به سمت ظرفیت ها و نیازمندی های علمی و صنعتی .این کاری است که از آن غفلت شده و نتیجه همین است که بعضا” شاید تصور شده این همکاریها ممکن  است که به جای منافع، مضارّی در پی داشته باشد و خوب طبیعتا” اگرچنین باورهای نادرستی در باورهای ملت ها رسوخ پیدا کند، ملت ها به جای اینکه همگرایی پیدا کنند نوعی واگرایی پیدا می کنند و نمی توانند روابط برادارانه و دوستانه داشته باشند .

یک نکته دیگر این است که بعضی از حاکمیت ها در منطقه – ضمن احترام به ساختارهای سیاسی و حقوقی که درهر کدام از ملت های منطقه وجود دارد – ، بیش از آن مقداری که منافع ملی اقتضا می کند به مقولات ازجمله مقوله ی فرهنگ، با نگاه بسته می نگرند .درحالی که می شود  با طراحی ساز و کارهای اجرایی و حکومتی مستحکم تر در فضای افکار عمومی و فضای فرهنگی واجتماعی کشورها روبط بازتری را به وجودآورد.

من براین اعتقادم که اگر بعضی از حاکمیت های بسته ی این گونه  که بعضا” در ریشه یابی به هر صورت وابستگی هایی در روابط بین الملل آن ها مشهود می باشد ، اگر نفی فرهنگ می کنند با توجه  به قابلیت هایی که ما از سازندگی ها ی فرهنگ در دراز مدت سراغ داریم و متاسفانه به نظر می آید بخشی از کارگزاران اجرایی کشورهای منطقه از این ظرفیت و قابلیت غافل هستند ، بایستی برویم به سمتی که درک کنیم اولا فرهنگ در تحکیم دوستی ها موفق بوده و ثانیا حتی  نهادهای حکومتی و اجرایی مربوط به کشورهای منطقه هم بایستی با همین نگاه مثبت به مقوله ی فرهنگ  نگاه کنند وگرنه طبیعتا هرجا که نگاه فرهنگی لنگ می زند و کمیت فرهنگ لنگان لنگان حرکت می کند حتی طرح های اقتصادی و علمی و صنعتی کشورها ممکن است  بامعضل مواجه شود.

البته واقعیت این است که اگر در جوامع کشورهای منطقه انواع مشکلات اقتصادی، حتی مشکلات مربوط به درمان و سلامت چه سلامت جسم چه سلامت روان معضلی شده باشد و دغدغه ی ملت ها و دولت ها شده آن هم باشد، به راحتی نمی شود از مقوله ی فرهنگ و قابلیت های آن سخن گفت . شاید یکی از چیزهایی که باعث می شود نتوان ازمشترکات فرهنگی ،به عنوان سرمایه های اجتماعی سخن گفت به عنوان سرمایه هایی که روابط انسان ها را در جامعه اصلاح می کند و شکل می دهد ، شاید همین است که بسیاری ازکشورهای منطقه بامعضلات عدیده اقتصادی مواجه اند .در چنین مواجهه ای تصور بنده این است که  شاید به موازات همکاری ها و دوستی های فرهنگی بایستی ملت ها برای همدیگر سیلو و بیمارستان به ارمغان بیاورند تا صرفا کتاب .  بنده یقینا نمی خواهم حرکت های  فرهنگی  را نفی کنم اما تصورم این است که بایستی جاده ی فرهنگ و جاده صنعت و توسعه به شکل متقابل با همدیگرمراوده داشته باشند و درواقع به نیازمندی هایی که در منطقه وجود دارد توجه بکنند .نمی شود از این واقعیت گذشت که به هر حال نهال کار ی فرهنگی برای تحکیم دوستی ها حوصله می خواهد و زمان بر است و طبیعتا ممکن است که  درپیچاپیچ این شتاب زدگی ها که ما در این روزگار با آن مواجه هستیم – به گونه ای که عصر ما را بایستی عصر شتابزدگی و کم حوصله گی نامید – ، کمترملتی حوصله داشته باشد تا درارتباطات خودش با ملت های دیگر از ظرفیت های فرهنگی برای پیشرفت  استفاده کند و برخوردار بشود.

از نظر دور نماند که وقتی ما نتوانیم در زمینه های اقتصادی وعلمی به همدیگر کمک کنیم طبیعی است که از فلان کشور دو میلیون کارگر خانواده خود را رها می کنند و به کشوری می روند که با آن ها هیچ اشتراکی نه در فرهنگ نه دراعتقادات و نه در ادبیات ندارد.روشن است که چنین کارگری وقتی بعد از مدت ها کارکردن به خانواده ی خود برمی گردد سوغاتی که باخود می آورد سوغاتی نیست که با ریشه های اصیل آن ملت همخوانی داشته باشد.

اگر بشود در روابط کشورها هم ترتیبی داد که کارشناسان بهتر عمل بکنند بهتر تصمیم سازی بکنند کارآفرینی بکنند ظرفیت های اقتصادی و حتی شغلی خود را افزایش بدهند می شود مهاجرت های کارگری را سوق داد به سمت ملت هایی درمنطقه که موفق تر هستند و ظرفیت های صنعتی بیشتری دارند و در عین حال با کشورمهاجرفرست دارای مشترکات آیین اند.

پرواضح است که اگر این مهاجرت ها سمت و سوی مناسب تری پیدا کنند و ملت ها با هم تبادل ظرفیت داشه باشند،فضای فرهنگی فضای سالمتری می ماند و بهتر می شود و بهترمی شود آینده را سامان داد .ما همانطور که در بعضی ازبخش های اقتصادی مثلا در بخش گاز دریک بخش از کشورمان از یک کشور همسایه گاز می خریم و در یک بخش دیگر گازمی فروشیم .دربحث ظرفیت های   شغلی و حتی در واقع کارآفرینی، بعضا بایستی نگاه هایمان نسبت به همدیگر را تغییردهیم و به توسعه منطقه ای هم فکر کنیم .

واژگان کلیدی: غفلت از فرهنگ ، همکاری های منطقه ای، روابط منطقه ای، فارسی

مطالب مرتبط