سعید صارمی
پژوهشگر مسائل ژئوپلتیک
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
دریای سیاه واقع در جنوب شرقی اروپا منشعب از دریای مدیترانه است. دریای سیاه بین آسیا و اروپا واقع شده و حد غربی قفقاز را تشکیل میدهد. این دریا در شمال توسط تنگه کرچ به دریای آزوف و در جنوب غربی به وسیله تنگه بُسفُر به دریای مرمره و مدیترانه متصل میشود. مساحت دریای سیاه ۴۳۲۰۰۰ کیلومتر مربع، طول آن ۱۱۴۸ کیلومتر و عرض آن ۶۱۵ کیلومتر است. کشورهای ساحلی دریای سیاه عبارتند از گرجستان در شرق، روسیه و اوکراین در شمال، رومانی و بلغارستان در غرب و ترکیه در جنوب. سواحل دریای سیاه ۴۳۴۰ کیلومتر است که شامل سواحل گرجستان ۳۱۰ کیلومتر، فدراسیون روسیه ۴۷۵ کیلومتر، اوکراین ۱۶۲۸ کیلومتر، رومانی ۲۲۵ کیلومتر، بلغارستان ۳۰۰ کیلومتر، و ترکیه ۱۴۰۰ کیلومتر است.
دریای سیاه شش کشور همکرانه را، از طریق دریای مدیترانه به اقیانوس اطلس پیوند میدهد. همچنین این دریا از طریق کانال ولگا – دن، به رودخانه ولگا و دریای خزر متصل میشود. پنج رود بزرگ به نامهای دانوب، دنیپر، دنیستر، دون و کوبان به دریای سیاه میریزند. چهار رود نیز از ترکیه به این دریا میریزد. اهمیت حمل و نقل دریای سیاه به گونهای است که حدود ۲۵ درصد واردات و ۵۰ درصد صادرات شوروی سابق از طریق دریای سیاه انجام میشده است. علاوه بر این کالاهای متعددی چون غلات، نفت، زغال سنگ، نمک، فلزات، ماشین آلات و سایر کالاها در این دریا حمل و نقل میشود.
در حوزه ژئوپلتیکی، درگیری بین روسیه و امپراتوری عثمانی از 1768 تا 1774 منجر به امضای معاهدهای شد که دسترسی مستقیم روسیه به منطقه دریای سیاه را فراهم کرد. با افول و زوال امپراتوری عثمانی ، روسیه به قدرت رو به رشد دریای سیاه بدل شد و با سرنگونی امپراتوریهای عثمانی و روسیه (تزاری) در پایان جنگ جهانی نخست، معاهدههای مهمی چون معاهده صلح سال 1923 لوزان ، کنوانسیون مونترو کنترل تنگهها توسط ترکیه و عبور ازاد کشتیهای جنگی متعلق به کشورهای دریای سیاه را ضمانت کرد.
اهمیت دوباره ژئواستراتژیک دریای سیاه
در طول جنگ سرد، تعادل شکننده ای در دریای سیاه بین ترکیه، ناتو، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی برقرار بود و پس از سرنگونی شوروی در سال 1991،تغییر اساسی در دیدگاه غرب نسبت به حوزه دریای سیاه ایجاد شد به طوری که از منظر جغرافیایی توجه کمتری به این منطقه صورت گرفت.در واقع با فروپاشی شوروی در سال 1991، دریای سیاه اهمیت ژئواستراتژیکی کمتری پیدا کرد، اما رابطه بی ثبات و پرتنش بین روسیه و اکراین در مورد شبه جزیره استراتژیک کریمه ادامه یافت و روسیه تاسیسات نظامی خود در اکراین و خصوصاً پایگاهی در سواستوپول برای عملیات ناوگان دریای سیاه که بسیار ضروری بود را حفظ کرد. در سال 2004 ناتو تلاش کرد تا بلغارستان و رومانی را وارد پیمان خود کنند، و نهایتاً سه کشور از 6 کشور حوزه دریای سیاه وارد ناتو شدند و دو کشور دیگر-اوکراین و گرجستان-همکاری نزدیکی با این سازمان دارند لذا ناتو بعد از جنگ داخلی اوکراین و جدایی کریمه از آن به دریای سیاه به عنوان منطقهای مهم نگاه میکند.
از دیدگاه ژئوپلتیک دریای سیاه از نظر وسعت کوچک بوده ولی از نظر منابع زیر زمینی در عین حال ارزشمند است که در گذشته فشارهای مختلفی از شمال و جنوب و شرق و غرب تحمل کرده است و همواره محل مواجهه کاتولیکهای غربی ، ارتدکسها روسی و مسلمانان ترک و آوردگاههای جهانی بوده است. کنترل نظامی و استراتژیک آن اهمیت فوق العاده ای داشته و در یک دهه اخیر نیز اهمیت ویژهای پیدا کرده است. در این میان مسائلی از قبیل افزایش نفوذ امریکا ، مسیر انتقال امن و ارزان منابع نفت و گاز آسیای میانه و در دریای خزر به منطقه بالکان و اتحادیه اروپا بر اهمیت آن افزوده است.
روسیه و اهمیت دریای سیاه
روابط ناخوشایند میان اوکراین و روسیه در مورد شبه جزیره استراتژیک کریمه و سپس اشغال کریمه توسط روسیه در مارس 2014، بر اهمیت این مساله افزود. هر چند در سال 1997، پیمان دوستی اوکراین و روسیه، ناوگان دریای سیاه روسیه را بین روسیه (81 درصد) و اوکراین (19 درصد) تقسیم کرد . ولی روسیه با توجه به تحرکات غرب در این منطقه مانند، انقلابهای رنگی در گرجستان 2003-2004 انقلاب رز و در اوکراین انقلاب نارنجی 2004-2005 ، عضویتهای جدید در ناتو در سال 2004 و تقویت بلغارستان و رومانی ، اعلامیه اجلاس در بخارست2008همه این عوامل باعث گردید روسیه حضور نظامی خود در دریای سیاه را افزایش دهد. در همین راستا پس از ورود نیروهای نظامی روسیه به گرجستان ، استقلال اوستیای جنوبی و آبخازیا در ماه مارس 2014، کریمه را جزو خاک روسیه اعلام کرد. همچنین با استقرار S300 و S400، واحدهای دفاع ساحلی و دیگر سیستمهای موشک ضد انفجاری و استفاده از تدابیر هستهای (در صورت لزوم گزینه هستهای برای دفاع از کریمه ) [1] گام مهمی در بازسازی حضور نظامی در دریای سیاه محسوب می شود .
گذشته از این حضور در سوریه و توافقنامه منعقد شده با قبرس و مذاکره برای پایگاه نظامی در مصر، بازگشت قدرت ژئواستراتژیک دریای سیاه، همگی نشان میدهد کرملین همچنان به ارتقای حضور نظامی خود در دریای سیاه ادامه خواهد داد و فشار بر بلغارستان را برای کاهش حضور ناتو افزایش میدهد. می توان گفت هدف مسکو دسترسی و حضور نظامی در دریای مدیترانه به عنوان مقابلهای با گسترش ایالات متحده و ناتو به شرق و حضور آن در دریای اژه است،و همواره روسیه از طریق دریای سیاه چشم اندازی را برای دسترسی به دریای مدیترانه و سپس اقیانوس اطلس و دریای سرخ داشته است.
در حال حاضر روسیه و ترکیه بازیگران اصلی در دریای سیاه هستند، در عین حال رومانی ، بلغارستان ، گرجستان و اکراین در قالب مشارکت استراتژیک با امریکا به جایگاهی در پازل قدرت در این مجموعه تبدیل شده اند.در واقع پذیرش رومانی ، بلغارستان و آلبانی در ناتو و خروج ترکیه از تنهایی است. لذا اهمیت منطقه موجب توجهات جهانی به آن شده و بحث تقویت نیروهای نظامی در دریای سیاه مطرح شده است. گذشته از اهمیت دریای سیاه، مسئله فرایند دمکراتیزه کردن خاورمیانه ، ذخایر انرژی خزر و آسیای مرکزی و راه انتقال آن به غرب، مقابله غرب با ظهور و بروز روسیه قدرتمند جدید بیشتر شده است.
در بعد دیگری کرملین تلاش میکند تا دسترسی ازاد و بدون محدودیت خود به مدیترانه شرقی-همچون گسترش حضور در طرطوس را حفظ و مستحکم کند وحضور نظامی خود در کریمه و اوکراین شرقی را تقویت و به بلغارستان فشار آورد تا حضور ناتو را کمتر کند، تا نفوذ بیشتری بر تنگههای ترکیهای داشته باشد. علاوه بر این برای روسیه، با حضور ناتو و ایالات متحده به عنوان رقیبان ژئوپولوتیکی روسیه، میزان اهمیت ژئواستراتژیک دریای سیاه تغییر نکرده است. از این دید کریمه منبع قدرت نظامی و تنگههای ترکیه توان عملیاتی و هدف نهایی دسترسی و حضور نظامی در مدیترانه شرقی به عنوان عامل تعادل با گسترش و توسعه امریکا و ناتو به سمت شرق و حضور انها در مدیترانه مرکزی است.
نتیجه گیری
منطقه دریای سیاه یک محیط ژئوپولیتیک پیچیده است و فضای هوایی آن بین المللی است و امکان ایجاد اصطکاک بالقوه بین روسیه و غرب وجود دارد. در این بین در حالی که ناتو تلاش میکند پله شرقی اتحادیه در منطقه دریای سیاه ادامه داشته و حضور مداوم در منطقه هوایی، دریایی و نیروهای زمینی را افزایش دهد و دیپلماسی خود و رویکرد جامع را با کشورهای شریک و سازمانهای بین المللی تقویت کند ، مسکو نیز به خوبی میداند که موزاییک منحصر به فرد فرهنگ کشورهای دریای سیاه نقاط ضعف بالقوه آنهاست. در این بین باید توجه داشت که برای مسکو منطقه دریای سیاه پل بین اروپا، دریای خزر، آسیای مرکزی و فراتر از آن است و این تقاطع بین اروپا و خاورمیانه، از بالکان شرقی تا قفقاز جنوبی اغلب نقطه اصطکاکی بین روسیه و غرب است. در این بین از نگاه بسیاری حفظ نقش غالب در منطقه دریای سیاه، یک عنصر مهم از استراتژی روسیه است. با این حال باید توجه داشت که سیاستمداران غربی در سالهای اخیر به منطقه دریای سیاه توجه کرده و در بیانیههایی چون نشست ناتو در ورشو، ضمن تأکید بر دفاع جمعی و بازدارندگی، اهمیت منطقه دریای سیاه را برجسته کردهاند و از تلاشهای روسیه نگران بودهاند. در این شرایط روسیه با افزایش تمایل به چالش کشیدن غرب، تواناییها و عملیات نیروهای هوایی، دریایی و زمینی در منطقه را افزایش داده و ناوگان دریای سیاه از آن زمان تاکنون نقش رهبری در حضور نیروی دریایی فدراسیون روسیه در دریای مدیترانه را ایفا کرده است.
واژگان کلیدی:درياي سياه،روسیه ، جایگاه ژپوپلتیکی ، دریای مديترانه
[1] . STEVEN HORRELL,NATO strategy for security in the Black Sea region 19-09-2017
http://infocenter.gov.ge/1422-nato-strategy-for-security-in-the-black-sea-region.html