مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

جنگ قره باغ و ترتیبات منطقه ای جدید

اشتراک

الیاس واحدی

کارشناس مسائل قفقاز و ترکیه

مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC 

مناقشه قره باغ با سابقه بیش از سه دهه، تا قبل از جنگ اخیر، از نظر برخی تحلیلگران در زمره مناقشات فریز شده محسوب می شد ولی این جنگ نشان داد که آتش زیر خاکستر در دوران آتش بس 27 ساله همواره مستعد شعله ورشدن بوده است. نظام بین الملل، با 4 قطعنامه شورای امنیت در سال 1993 و تشکیل گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا برای حل این موضوع اقدام نمود، پس از سه دهه تلاش بی نتیجه گروه مینسک و به فراموشی سپرده شدن قطعنامه های شورای امنیت، عملا”ناکارآمدی خود را در حل این مناقشه بر همگان ثابت کرد.

هرچند گروه مینسک انحصار میانجیگری در این موضوع را هنوز از آن خود می داند و به کشورهای دیگر و ساختارهای جدید روی خوش نشان نمی دهد، ولی سابقه موضوع نشان می دهد که سرنوشت یکپارچگی سرزمینی کشورها، دغدغه اصلی قدرت های حاکم بر نظام بین الملل نیست. سه کشور عضو گروه مینسک یعنی روسیه، آمریکا و فرانسه با حفظ وضع موجود در مناقشه (Status-kvo) سعی داشتند ضمن حفظ وابستگی دو کشور درگیر قفقاز جنوبی به خودشان، به رقابت در این حوزه نیز ادامه دهند. در میان سه قدرت یاد شده، روسیه به رغم کمک قابل توجه به ارامنه در تصرف اراضی جمهوری آذربایجان، در دوران میانجیگری سعی داشت هر دو کشور را با خود همراه سازد و البته در این میان وابستگی ارمنستان به مسکو به دلیل بسته شدن مرزهایش با آذربایجان و ترکیه و ساختار اقتصادی ضعیفش، بسیار بیشتر از جمهوری آذربایجان بود. برای دو کشور آمریکا و فرانسه نیز هرچند حمایت از ارمنستان نفع اقتصادی چندانی نداشت ولی احزاب حاکم در این دو کشور، بارها در کنار استفاده از فرصتهای اقتصادی در جمهوری آذربایجان، از کارت ارامنه برای کسب رای گروه های متعصب مسیحی و دیاسپورای ارامنه در انتخابات بهره برده اند.  

قبل از آغاز جنگ اخیر، در فاصله زمانی کمتر از سه ماه (12 ژوئیه 2020) با حمله ارتش ارمنستان به منطقه « تُووز» جنگی 11 روزه در این منطقه درگرفت که در آن زمان با توجه به فاصله زیادش با منطقه مورد مناقشه قره باغ، خطوط ارتباطی و انتقال انرژی در کانون توجه تحلیل گران قرار گرفت. زیرا  مکان درگیری در داخل منطقه ای است که از نظر جغرافیایی به آن « شکاف گنجه » (Ganja Gap/Gəncə Boşluğu) میگویند و گذرگاه طبیعی بسیار مهمی در اوراسیا محسوب می شود. در این گذرگاه خطوط لوله نفتی باکو – تفلیس- جیهان ، باکو – سوپسا، و جریان های انتقال گاز مانند قفقاز جنوبی، نابوکو و ترانس آناتولی و نیز کابل های فیبر نوری اروپای غربی به منطقه خزر و خطوط مواصلاتی ریلی و جاده ای قرار دارد یا در نظر گرفته شده است. بنابراین درگیری های « تُووز» با هدف ممانعت از تحقق کامل این کریدور ارتباطی توسط آذربایجان صورت گرفت که برخی کارشناسان، روسیه را حامی این اقدام ارمنستان می دانند . زیرا این دهلیز مواصلاتی کریدورهای تجارت و انتقال منابع انرژی روسی را کم اثر می سازد.

از همان زمان نشانه های معادلات جدید منطقه ای آشکار شد و برخی کشورها از آغاز تحول مهم در قفقاز جنوبی آگاه شدند. یکی از این کشورها، جمهوری ترکیه بود که با برگزاری مانورهای نظامی مشترک با جمهوری آذربایجان در نخجوان و گنجه، وقوع جنگ تمام عیاری را بین دو کشور پیش بینی کرد و تجهیزات استراتژیک مانند پهباد بایراکدار، هواپیمای اف16 و هلیکپتر آتاک در اختیار جمهوری آذربایجان قرار داد. گفته می شود فدراسیون روسیه نیز به مثابه قدرت برتر در این منطقه ، با در نظر گرفتن سناریوهای احتمالی، از یک سو چراغ سبزی به باکو و آنکارا نشان داد و از سوی دیگر به موازات ارائه تجهیزات نظامی به ارمنستان، از ورود به این جنگ بر خلاف دهه 1990 پرهیز کرد. همچنین با توجه به رویه غربی و آمریکایی نیکول پاشینینان نخست وزیر ارمنستان،  شاید مسکو با برآوردن نساختن انتظارات ارمنستان، قصد گوشمالی دادن به پاشینیان را نیز داشته است. البته در علت یابی خویشتنداری اخیر روسیه، روابط اقتصادی رو به رشد مسکو- باکو و همکاری توأم با رقابت با ترکیه نیز نباید نادیده گرفته شوند.

در ترتیبات منطقه ای جدید که بعد از آغاز جنگ اخیر ، در حال شکل گیری است، به نقش پررنگ ترکیه در قفقاز جنوبی می توان به مثابه یک پدیده جدید نگاه کرد. در دهه 1990 تورگوت اؤزال رئیس جمهور وقت ترکیه، با شادمانی از تشکیل 5 کشور مستقل ترک زبان در آسیای مرکزی و قفقاز، « قرن 21 را قرن ترکها نامیده بود.» ولی ظاهر شدن دولت ترکیه در «نقش برادر بزرگ» برای این کشورها، سبب محافظه کاری آن ها برای همگرایی بیشتر و برآورده نشدن انتظارات ترکیه شد. اما اکنون جمهوری ترکیه به رغم مشکلاتی که بعد از بهارعربی و مداخله در سوریه با آنها مواجه شده، با حکومت حزب عدالت و توسعه، هنوز مدل مطلوبی از نظر کشورهای ترک زبان محسوب می شود. زیرا آن ها برای رهایی از نقش حیاط خلوت روسیه، مدل جمهوری ترکیه را مناسب تر از جهان آزاد غرب می دانند؛ زیرا نظام سیاسی اروپا و آمریکا، امتحان خود را در انقلابات رنگین در این مناطق پس داده و سرنوشت دولت های غربگرا در محیط سیاسی پساشوروی در برابر دیدگان همه مشهود است. در چنین فضایی، جمهوری ترکیه که در ساختار دولت کنونی از هم پیمانی حزب ملی گرای حرکت نیز بهره می برد و خود را موظف به تحقق ایده حمایت از ترک های خارج می داند، با حمایت سیاسی و پشتیبانی از جمهوری آذربایجان در این جنگ و نتایج مثبت این حمایت در تعیین سرنوشت جنگ، به نقش خود در آذربایجان و سایر کشورهای ترک زبان بیش از پیش مشروعیت بخشید. فدراسیون روسیه نیز ، هرچند قدرت گرفتن ترکیه در محیط سیاسی «خارج نزدیک» خود را بر نمی تابد، ولی به نظر می رسد، استراتژیستهای روس، با در نظر گرفتن تصویر بزرگ تحولات، حضور ترکیه در منطقه را در راستای اوراسیاگرایی آنکارا و فاصله گرفتن از ساختارهای یورو- آتلانتیک، روندی مثبت تلقی می کنند. همچنین تجربه چند سال اخیر نشان داده که سیاستمداران روس در مسائل منطقه ای با ترکها و ایرانیها به مراتب بهتر از جهان غرب همکاری میکنند. از این رو فدراسیون روسیه به موازات نقش پررنگش در گروه مینسک، برای حل مناقشه قره باغ با ساختارهای موازی یا جایگزین مانند تشکیل گروه سه جانبه روسیه- ترکیه- ایران مخالفتی ندارد.

 دولت کنونی ترکیه که در داخل به حمایت اقشار اسلامگرا و ملی گرا دلگرم است حمایت از جمهوری آذربایجان با هویت اسلامی- ترکی در برابر دنیای مسیحیت را به مثابه نوعی سرمایه گذاری بر روی آراء مردمی در انتخابات 2023 می بیند. همچنین در بین استراتژیست های ملی گرای ترک، ایده اتصال نخجوان به منطقه زنگیلان در سرزمین اصلی جمهوری آذربایجان (که نتیجه آن قطع ارتباط ایران و ارمنستان و اتصال زمینی ترکیه به جمهوری آذربایجان است) دارای مقبولیت بوده ولی به خاطر عکس العمل های کشورهای منطقه مثل فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران و مجامع بین المللی بعید است در شرایط کنونی این ایده اصلا” پیگیری شود. کما اینکه تحرکات نظامی جمهوری اسلامی ایران و اظهارات فرماندهان ارشد نظامی جمهوری اسلامی ایران نیز واکنشی در برابر چنین زمزمه هایی بود. در کنار این، تحرکات دیپلماتیک اخیر دستگاه سیاست خارجی ایران نیز نشان می دهد که جمهوری اسلامی ایران هرچند با موضع انفعالی از ابتدای جنگ، فرصت مهمی را از دست داد ولی با تلاش های اخیر احتمال ورود فعالانه تهران به ترتیبات منطقه ای جدید هنوز وجود دارد. 

بنابراین در آرایش جدید قوا در منطقه قفقاز جنوبی، نقش بازیگران منطقه ای نسبت به قبل پر رنگ تر خواهد شد اگر جنگ قره باغ ابعاد فرامنطقه ای پیدا نکند و با دادن امتیازهای متقابل دو طرف پایان یابد یا به پیروزی قاطع جمهوری آذربایجان بیانجامد، به ازای نقش پر رنگ ترکیه و ایران در معادلات بعد از جنگ، حضور کشورهای غربی کم رنگ تر خواهد شد. در داخل دو کشور درگیر جنگ نیز بر عکس شرایط دهه 1990 ، دوره تثبیت قدرت سیاسی و افزایش تعامل منطقه ای دولت در جمهوری آذربایجان و افول قدرت اقتصادی و بحران مشروعیت احزاب سیاسی در جمهوری ارمنستان آغاز خواهد شد. در چنین شرایطی، بازسازی اراضی آزاد شده در خاک آذربایجان ، فرصت اقتصادی ارزشمندی برای کشورهای منطقه فراهم خواهد ساخت که در میان کشورهای منطقه ، جمهوری اسلامی ایران از حیث ژئوپلیتیک ، دارای بالاترین مزیت نسبی است و می تواند بیشترین بهره را ببرد به شرطی که مثل قبل، بازی را به رقبایی مثل ترکیه واگذار نکند.

افزون بر ویژگیهای گفته شده در خصوص ترتیبات منطقه ای جدید، مساله بسیار مهمی که در این منطقه وجود دارد و پس از فروکش کردن شعله های جنگ، دغدغه اصلی ملت های منطقه خواهد بود، امکان همزیستی مسالمت آمیز اقوام ترک و ارمنی در سرزمین جمهوری آذربایجان و فراتر از آن در کل منطقه است. این مهم در صورتی محقق می شود که اولا”مردم آذربایجان اسیر نفرت و کینه نشوند و در صدد تلافی اقدامات ضد بشری ارامنه افراطی در دهه های گذشته برنیایند و ثانیا” جامعه ارمنی به ویژه در داخل جمهوری ارمنستان، رها از القائات لابی و دیاسپورای ارامنه خارج، به جای دشمنی، به زیست صلح جویانه با مردم آذربایجان و ترکیه روی آورند و دست از ادعاهای تاریخی و سرزمینی علیه همسایگان خود بردارند.

واژگان كليدي: جنگ ,قره باغ , ترتیبات منطقه ای, جدید,الیاس واحدی, مسائل قفقاز , ترکیه,

مطالب مرتبط