مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

راهبرد آزادی خواهی در سیاست خارجی ایالات متحده

اشتراک

 

 ابراهیم اخلاصی

  پژوهشگر، نویسنده و مدرس دانشگاه 

مرکز بین المللی مطالعات صلحIPSC-

بررسی و تحلیل رفتارهای سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در قبال تحولات جهانی به خصوص در جنوب شرق آسیا و به ویژه در منطقه خاورمیانه در یک سال اخیر،  حکایت از آن دارد که زمینه های رشد و گسترش نوعی از راهبرد آزادی خواهی در قبال کشورهای مختلف جهان در حال بازسازی و گسترش است.  مطالعات تاریخی پیرامون فرهنگ عمومی در ایالات متحده آمریکا نشان دهنده این امر مهم است که راهبرد آزادیخواهی از گذشته بسیار دور و در فرهنگ ملی جامعه آمریکایی رسوخ و نفوذ و بازتاب داشته است،  

راهبرد آزادی خواهی در سیاست خارجی واشنگتن از آنجا نشات می گیرد که بسیاری از اندیشمندان و تحلیلگران استراتژیک به ویژه در مسائل امنیتی و در مراکز فکری و تحلیلی این کشور اعتقاد دارند که حملات نظامی آمریکا در دهه های گذشته به کشورهایی مانند عراق، افغانستان و لیبی اشتباه و خطایی استراتژیک و ترسیم کننده نوعی از رئالیسم تراژیک بوده است . زیرا این تهاجمات، حتی با پیش فرض نتیجه گیری های حداکثری و موفقیت آمیز در سرنگونی برخی از دیکتاتور های منطقه خاورمیانه  مانند صدام حسین و یا معمر قذافی نیز نتوانسته است مطالبات دراز مدت و یا خواسته های میان مدت ایالات متحده آمریکا را در نقاط مختلف جهان تامین و تضمین نماید.

توجه و تمرکز بر راهبرد آزادیخواهی در سیاست خارجی آمریکا با تاکید بر حداکثر تلاش در عدم تهاجم به سایر کشورها و حتی کشورهای متخاصم استوار و مشمول علت و علل ذیل الاشاره می باشد:

الف: تنوع در سیاست خارجی آمریکا و وجود بازیگران متعدد در عرصه های تصمیم گیری به واسطه وجود احزاب و گروههای سیاسی اجتماعی قدرتمند از یک سو و حساسیت فوق العاده نهادها و سرویس های امنیتی نسبت به حفظ امنیت شهروندان و اتباع آمریکایی در نقاط مختلف جهان به ویژه در خاورمیانه باعث شده است تا دولت آمریکا در موارد و موقعیت های مختلفی دچار خطاهای محاسباتی گردد،  تعجیل آمریکا در تصمیمات با اهداف امنیتی و گسترش خطاهای محاسباتی،  ناشی از احساس خطر آمریکا در رقابت و احتمال خصومت کشورهایی مانند روسیه، چین، ایران و برخی مراکز دیگر با این کشور در شرایط کنونی جهان شکل پیدا می نماید.  لذا نتیجه حاصل از خطاهای محاسباتی،  باعث اقدامات نظامی آمریکا و مرگ هزاران انسان بی گناه در موارد متعددی گردیده است که این امر با رویکرد مبتنی بر آزادی خواهی در سیاست خارجی ایالات متحده در تناقض می باشد.

ب:  نگاهی به مکتب لیبرال دموکراسی منبعث از واژه لیبرال گرایی در برگیرنده مفهوم بنیادین آزادیخواهی است که بطور سیستماتیک بر تامین حقوق افراد و برابری فرصت ها تاکید دارد و بر اساس آزادی اندیشه، آزادی بیان و حقوق یکسان شهروندان توسط قانون رشد و گسترش یافته است. آنچه در سیاست خارجی ایالات متحده و به ویژه پس از جنگ سرد مورد تاکید عمومی قرار گرفته است شیوه اجرای دموکراسی سازی در کشورهای مختلف و تاکید بر مدل مورد نظر لیبرال دموکراسی و آمریکایی و همچنین عدم توجه به روش های بومی سازی اجرای دموکراسی بوده است لذا نتیجه حاصل از آن را باید تشدید کننده خطاهای محاسباتی ایالات متحده و شکل گرفتن اشتباهات مهلک در سایر نقاط جهان به ویژه در خاورمیانه دانست که راهبرد آزادی خواهی در سیاست خارجی آمریکا را با چالش های جدی روبرو ساخته است زیرا خطاهای محاسباتی آمریکا باعث شده است تا اقدامات  بیرونی این کشور باعث نارضایتی های گسترده مردمی به واسطه آوارگی صدها هزار انسان گردد. 

پ: یکی از مهم ترین اصول دموکراسی لیبرال،  بر نقش محوری و اساسی دولت ها و اختیارات و اقدامات آنان در یک چارچوب جغرافیایی تاکید دارد که الزام و  کارویژه تعیین کننده حاکمیت در هر دولت نیز به وجود قدرت مرکزی و برقراری ثبات سیاسی و دوری از آنارشی و هرج و مرج متکی می باشد.  تصمیمات و اقدامات آمریکا طی سه دهه  اخیر در جهان و بخصوص در خاورمیانه و شاخ آفریقا باعث شده است تا علاوه بر کشته شده صدها هزار بیگناه و آوارگی گسترده انسانها، به بروز یک بی ثباتی گسترده سیاسی و نقض فاحش قدرت و اقتدار دولت مرکزی در کشورهای مختلف بیانجامد که مصادیق آن در عراق پس از سرنگونی صدام حسین و لیبی پس از معمر قذافی قابل مشاهده و ملاحظه است. لذا نتایج حاصله گویای این مهم است که ایالات متحده برای پس از تجاوز و سرنگونی حتی دیکتاتورها نیز برنامه مشخصی نداشته است که مرگ و آوارگی ملت ها و بی ثباتی سیاسی را باید از اصلی ترین دستاورد خطاهای محاسباتی سیاستمداران آمریکایی بر شمرد که با خاستگاه اصلی سیاست خارجی این کشور در تثبیت راهبرد آزادیخواهی در تعارض می باشد.

ت:  اگر گفته ها و نوشته های استانلی هافمن محقق آنگلوساکسون در باب افتخار فرهنگ ملی آمریکایی ها صحیح و معنادار باشد که: دلیل دخالت آمریکائیان در سراسر جهان و در کشورهای مختلف این است که بر دوش خود مسئولیتی احساس می نمایند که ناشی از کمک و توجه به دیگران برای حل مشکلات جهان است. لذا منطبق با مقدمه  این محور مشخص است که ایالات متحده بطور مستمر و پیوسته دچار خطاهای فاحش محاسباتی در قبال ملت ها و دولت های مختلف گردیده است، تشویق آمریکا توسط سیاستمداران جمهوری خواه و دموکرات  به جنگ با عراق باعث مرگ صدها هزار نفر، آواره شدن میلیونها نفر و بی ثباتی در عراق منجر گردیده است و آمریکا به سهم خود در مرگ انسان های بی گناه سهمیم و دخیل بوده است . از این روست که علاوه بر عذاب وجدان در افکار عمومی آمریکائیان، این اقدامات باعث شده است تا دهها و صدها گروه مردمی و شبه مردمی در راستای مقابله با سیاست های بیرونی ایالات متحده شکل بگیرد که نتایج حاصل از آن نشان می دهد خطاهای محاسباتی و همچنین مسیرهای اشتباه در دموکراسی سازی این کشور بر خلاف راهبرد اصیل آزادیخواهی در ذیل فرهنگ ملی و سیاست خارجی این کشور شکل و گسترش پیدا نموده است و لذا ضرورت اصلاح و بازسازی آن وجود دارد که در یک سال اخیر، مورد توجه این کشور قرار گرفته است.

 

نتیجه گیری:

تحولات خاورمیانه طی سه سال اخیر و تغییر بسیاری از سیاست های تهاجمی ایالات متحده(تفکر کلاسیک با محوریت اداره منطقه به شکل سلسله مراتبی) همزمان با روی کار آمدن دموکرا ت ها و ریاست جمهوری جو بایدن نشان می دهد که آمریکا به نفوذ و قدرت نرم افزاری و تاثیرات  سیاست  خارجی  بی هیاهوی چین واقف گردیده و توانسته است نقش روسیه را نیز به عنوان یک بازیگر رقیب و در عین حال متخاصم در عرصه منطقه ای و بین المللی درک نماید.  برتری ژئوپلیتیک( سیاست، قدرت و جغرافیا) جمهوری اسلامی ایران و گسترش نفوذ بر گروهها و جریانات اسلامی و تحولات پیرامونی  به عنوان یک قدرت منطقه ای بر آمریکا روشن و شفاف گردیده است. 

انتخابات پیش رو در آمریکا و اولویت های اساسی و تاثیر گذار بین المللی و داخلی مانند: حل مسائل اوکراین و یمن از طریق مسالمت آمیز،  فشار آمریکا بر اسرائیل در مسیر به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین در کنار اسرائیل، پیگیری مذاکرات پنهانی با جمهوری اسلامی ایران از یک سو و شدت یافتن مشکلات اقتصادی برای مردم آمریکا طی دو سال اخیر و گسترش بیکاری برای مهاجران و جوانان آمریکایی، افزایش ناهنجاری های اجتماعی  و همچنین فشارهای روانی بر سیاست های مالی این کشور باعث ضرورت تقویت اعمال سیاست های خارجی مبتنی بر آزادیخواهی و کاهش خطاهای محاسباتی در این کشور گردیده است.

بررسی و تحلیل مولفه های قدرت در ایالات متحده آمریکا نشان می دهد که این کشور در بسیاری از موارد،  نیازمند استفاده از زور و قدرت قهریه نمی باشد، توجه بدون تبعیض به حفظ کرامت و شخصیت انسانها در کشورهای مختلف بخصوص در خاورمیانه بر کاهشی شدن روند افراطی گرایی تاثیر خواهد گذاشت و به عاملی مهم در پیشگیری از کشتار و آوارگی بی گناهان و جلوگیری از بی ثباتی داخلی در کشورها خواهد گردید. راهبرد آزادی خواهی و مسالمت جویی در سیاست خارجی آمریکا باعث همگرایی در محیط های پیرامونی و منطقه ای خواهد شد و تقویت جایگاه این کشور را ارتقاء خواهد بخشید.

این نوشتار با برداشتی از کتاب(The Tragic mind; Fear, Fate, and the Burden of Power) اثر رابرت کاپلان تحلیلگر مسائل امنیتی در آمریکا پایان می پذیرد:  تا زمانی که اندیشه های حاکم بر محافل دانشگاهی و سیاست گذاری در غرب اصلاح نشود باید منتظر فجایع مختلف در جهان باشیم.

 

                                                                             

 

 

 

 

مطالب مرتبط