مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

تحلیل عوامل مغفول مانده همگرایی در خلیج فارس

اشتراک

کامران کرمی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

منطقه گرایی و به تبع آن همگرایی منطقه ای یکی از ملزومات ورود مناطق گوناگون جهان به جرگه جهانی شدن است و امروزه کاملاً مورد توجه دولتها قرار گرفته است. بی شک منطقه حساس و استراتژیک  خلیج فارس از جمله مناطقی است که در شرایط کنونی بیش از هر زمان و منطقه ای دیگر از جهان نیازمند بسط همکاری و همگرایی است. با توجه به رقابتهاي اقتصادي و سياسي در جهان امروز، همگرايي منطقه اي ضروري مي نمايد و دقت و تأمل در تحولات روی داده در منطقه خلیج فارس نشان می دهد که این منطقه همواره از تعارض و کشمکش رنج برده و متأسفانه شاهد افزایش روند واگرایی می باشیم. بسترهای بسیار خوبی برای رسیدن به یک نظام همکاری جویانه در خلیج فارس وجود دارد که تاکنون به فراموشی سپرده شده است. در این نوشتار تلاش می شود تا عوامل مغفول مانده همگرایی منطقه ای را در سه گزاره دین مشترک، ژئوپلیتیک مشترک، نفت و منابع انرژی که زمینه های فراوانی برای تحقق همگرایی دارند تحلیل نماییم و به این پرسش پاسخ دهیم که چرا با وجود این سه گزاره اساسی و تعیین کننده، کشورهای خلیج فارس نتوانسته اند به همگرایی منطقه ای برسند و شاهد افزایش تنش و واگرایی در این منطقه تعیین کننده و حساس بین المللی هستیم؟

واژگان کلیدی:خلیج فارس، همگرایی، اسلام، نفت و ژئوپلیتیک،

تحلیل رخداد

منطقه خليج فارس يکي از مناطق راهبردي مهم دنيا محسوب مي شود. البته اين امر مسئله ي جديدي نيست، بلکه از قرن ها قبل امري شناخته شده و مورد قبول بوده است. خليج فارس با منابع طبيعي و انرژی فراوان نقش ارتباط دهندگي يک بزرگراه تجاري ميان شرق و غرب جهان را بر عهده دارد و نقش قابل توجهی در معادلات اقتصادي جهان ایفا کرده است. وضعيتي به اين مهمي و موقعيتي راهبردي به حساسيت خليج فارس، براي توازن اقتصادي جهان در آينده، ايجاب مي کند تا کشورهای ساحلی آن که منابع عظیم نفت و گاز جهان را تأمین می نمایند، به عوامل فراموش شده همگرایی توجه کرده و بیش از این بر دامنه تنش و اختلاف در منطقه دمیده نشود. می توان عوامل همگرایی را در منطقه در سه عامل اسلام، ژئوپلیتیک مشترک و نفت تحلیل نمود که در ادامه بدانها اشاره می شود:

دین مشترک

منطقه خلیج فارس و سرزمین های مجاور آن تجلی گاه و ظهور اسلام در منطقه خاورمیانه به شمار می آید. بنابراین یکی از مهمترین عواملی که می تواند زمینه های وحدت در بین دولت ها و ملت های منطقه خلیج فارس را فراهم آورد و زمینه های همگرایی را تضمین نمایید، دین اسلام است. هر هفت کشور ساحلی خلیج فارس دارای دین مشترک هستند و همه حکومتهای این حوزه پایبندی خود را به اسلام اعلام داشته و لذا مشروعیت خود را از راه دین به دست می آورند. بنابراین یک ایدئولوژي مشترک در میان همه کشورها و جوامع خلیج فارس وجود دارد که اختلافات قومی، قبیله ای، نژادی و حتی جغرافیایی را به رسمیت نمی شناسد و می تواند اساسی ترین و پایدارترین عامل وحدت و همگرایی باشد که این مهم نیازمند توجه بیشتر دولت های ساحلی است. هر چند که تفسیر و قرائت کشورهای مذبور بخصوص ایران و عربستان از مفاهیم دین اسلام گاه متفاوت است، اما در عمل شیعیان و سنی ها با مفاهیم وحدت بخش اسلام به صورت مسالمت آمیز در کنار یکدیگر زندگی می کنند. رفع سوءظن ها و تنش ها، پرهیز از فرقه گرایی، احترام به اقلیتهای شیعه و سنی و در یک کلام پذیرفتن تساوی بین هم، گام های بلندی است که این کشورها برای وحدت بر مبنای دین می توانند بردارند. برای رسیدن به این دستورالعمل ها نقش ایران و عربستان به عنوان دو کشور برجسته و مهم در خلیج فارس ضروری به نظر می رسد، چرا که تفاهم و نزدیکی این دو کشور با توجه به پارامترهای ذکر شده در حل اختلافات و سوءتفاهمات کمک کننده و راهبردی به نظر می رسد و می تواند همراهی دیگر کشورهای ساحلی را در پی داشته باشد. بنابراین با توجه به این فاکتور برجسته و الهام بخش، دولت های مذکور می باید سیاست های خود را حول مفاهیم وحدت بخش تنظیم نموده و از سیاست های تفرقه افکنانه در روابط پیش رو بپرهیزند.

ژئوپلیتیک مشترک

مهمترین اندیشه های ژئوپولیتیکی که در آغاز سده بیستم تأثیر مهمی بر روابط بین الملل گذاشتند و دامنه جغرافیایی و قلمرو آن بخش بیشتری از جهان را در بر ‏گرفت، نظریه هارتلند و ریملند بود که بر منطقه مهم خاورمیانه و خلیج فارس تأکید می نمودند. بنابراین این نظریه ها مورد بهره‏گیری سیاستمداران و توجه دانشگاهیان قرار گرفت. در نظریه های ژئوپلیتیکی، خلیج فارس دارای جایگاه برجسته و راهبردی بوده و به دلیل بهره مندی از منابع سرشار نفت و گاز نقش مهمی در نظام اقتصاد جهانی دارد و از اینرو تضمین صدور نفت از این منطقه برای نظام سرمایه داری از ضرورت استراتژیک برخوردار است و به این دلیل بسیار مهم است که حضور قدرت های جهانی بخصوص آمریکا در خلیج فارس مشاهده می شود. این ژئوپلیتیک مشترک برای هفت کشور ساحلی فرصت های بسیاری فراهم نموده و باعث گردیده تا تعاملات جهانی در این حوزه برای دولت های مذکور رقم بخورد. می توان گفت که ژئوپولیتیک خلیج فارس برای تشکیل نظام منطقه‏ای در آینده با دو رویکرد روبه‏رو خواهد شد:

1. تشکیل نظام منطقه‏ای با تکیه بر عناصر، مؤلفّه‏ها و عوامل بومی؛

2. تشکیل نظام منطقه‏ای با دخالت قدرتهای فرامنطقه یا و بر پایه منافع و خواست آنها.

بی‏گمان تشکیل یک نظام منطقه‏ای بر پایه خواست کشورهای منطقه و نیازها، عناصر و عوامل بومی و مشترک، تمایل قلبی کشورهای حوزه خلیج فارس است، اما پیروی از شیوه‏های ناکار آمد و مقطعی و در پیش گرفتن مواضع و سیاستهای غیر اصولی، آنها را از دستیابی به چنین هدفی باز داشته است و باعث گردیده تا بازیگران جهانی در ترتیبات امنیتی آن دخالت داشته و این زمینه های تنش و سوءتفاهم را در منطقه فراهم کند. بنابراین بر دولت های عربی خلیج فارس بخصوص قطر، امارات، بحرین و عربستان لازم است تا بدین نکته توجه نموده و در آینده سیاست های خود را بر تعاملات بیشتر با همسایگان ساحلی و به دور از سیاست های امریکا تنظیم نمایند.

نفت

خليج فارس به عنوان مهمترين مخزن نفتي جهان، نقش تعيين كننده اي در سرنوشت اقتصاد جهان دارد و منبع اصلی ثروت همه کشورهای خلیج فارس را تشکیل می دهد. حوزه خلیج فارس در حدود 679 میلیارد بشکه ذخیره اثبات شده نفت (نزدیک به 66 درصد از کل ذخایر نفت جهان) و 1918 تریلیون فوت مکعب ذخیره گازی (35 درصد کل ذخایر گازی جهان) را دارد. همچنین پیش بینی ها حکایت از آن دارد که سهم خلیج فارس در تولید جهانی نفت خام از 27 درصد در سال 2003 به 33 درصد در سال 2020 افزایش پیدا کند. چنین ذخایری این منطقه را به بزرگترین مخزن انرژی در جهان تبدیل کرده است. در حال حاضر نفتی که از منطقه ژئوپولیتیک خلیج فارس از سوی شش کشور ایران، عراق، کویت، عربستان، امارات و قطر که همگی عضو سازمان اوپک هستند، به دست می‏آید نزدیک به 6/18 میلیون بشکه در روز است؛ در حالی که کل نفت خامی که در جهان به دست می‏آید نزدیک به 3/79 میلیون بشکه در روز است. بنابراین نفت خلیج فارس کمابیش 23 درصد از نفت مصرفی جهان را تأمین می‏کند. البته سهم نفت خلیج فارس در کل نفت جهان با تولید روزافزون نفت عراق و با از میان رفتن موانع موجود، تا اندازه چشمگیری افزایش خواهد یافت.

می توان گفت که افزایش اهمیت جایگاه خلیج فارس در استراتژی‏های جدید انرژی به دو عامل مهم زیر بر می گردد: 1. افزایش مصرف و در نتیجه افزایش تقاضا برای نفت خام 2. کاهش ذخایر نفت حوزه‏هایی چون دریای شمال و شاید هم آمریکای مرکزی و حوزه کارائیب.

بنابراین با این اهمیت و وجود منابع عظیم انرژی در حوزه خلیج فارس، برنامه‏ریزی در زمینه بازاریابی و صدور حاملهای انرژی برای کشورهای منطقه ضروری می نماید. هرچند در حال حاضر کشورهای صنعتی می‏کوشند با یافتن جایگزینهای دیگری چون نفت روسیه و حوزه خزر از وابستگی خود به منابع خلیج فارس بکاهند، ولی در همان حال توجه دارند که دوام منابع انرژی در روسیه، خزر و دیگر نواحی جهان در سنجش با منابع انرژی خلیج فارس کوتاه خواهد بود. از سوی دیگر با درک اهمیت آمار فوق و در صورت تشکیل سازمانی از کشورهای این منطقه و تعاملی مثبت با یکدیگر برای حل و فصل اختلافات بر سر میادین مشترک نفت و گاز و سرمایه گذاری های مشترک در تولید و تبادل کارشناس و در نهایت تلاش برای استقلال از نیازمندی به تکنولوژی کشورهای فرامنطقه ای، دولت های ساحلی می توانند مجموعه قوی و قطب اقتصادی مطرح در جهان باشند که بی شک نقطه عطف مهمی در ایجاد همگرایی منطقه ای خواهد بود.

دورنمای رخداد

منطقه خليج فارس همواره به عنوان يکي از مناطق مهم امنيتي، راهبردي و اقتصادي در نظام بين الملل از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده، به گونه اي که در طول قرن هاي اخير، پيوسته مورد توجه قدرت هاي بزرگ بخصوص ایالات متحده قرار گرفته است. امروزه منطقه خلیج فارس بعنوان بزرگترین مخزن انرژی جهان و خاورمیانه، زمینه‏های مشترک بسیاری برای همکاری ساکنانش دارد. عواملی چون ویژگیهای محیطی، ثروت، منابع انسانی و… در این منطقه می‏تواند نقش مکمل داشته باشد.

 آنچه در دهه‏های گذشته در این منطقه دیده شده، آمیزه‏ای از تکرویها در سیاست خارجی، انقباض در سیاستهای داخلی، تعریف امنیت ملی بر پایه مفاهیم و دیدگاه واقعگرایانه، واگرایی در سیاستهای اقتصادی و اجتماعی و امور منطقه‏ای و تلاش برای برقراری پیوند با یک نیروی فرامنطقه‏ای بوده است. هرچند که جمهوری اسلامی ایران همواره بر این نکته تأکید داشته است که منطقه خلیج فارس باید از دخالت دیگران دور بماند و خود ساکنان منطقه مسایل و مشکلات خود را حل‏ و فصل کنند، ولی این خواست تاکنون تحقق نیافته است. وجود سه فاکتور برجسته یعنی دین مشترک، ژئوپلیتیک مشترک و نفت که بسترهای مناسبی را برای همگرایی و همکاری میان دولت های ساحلی فراهم می آورد، متأسفانه تحت تأثیر عوامل ثانویه ای چون اختلافات مرزی و ارضی، دخالت قدرت های جهانی در ترتیبات امنیتی و مناسبات نظامی و فقدان یک نظام امنیتی مبتنی بر همکاری قرار گرفته و شاهد بروز تنش، اختلاف میان کشورهای فوق در طول چهار دهه اخیر بوده ایم. دولت های خليج فارس مي‌‏توانند با طراحي الگوي همگرايي منطقه‌‏اي و بر مبناي امكانات و مقتضيات فرهنگي، اقتصادي و سياسي در جهت‌‏دهي به معادلات اين منطقه و ارتقاي جايگاه بين‌‏المللي آن نقش محوري ايفا نمايند. هر چند که مسائلی چون بافت جمعيت، ساختار صنعتي، اقتصادي و سياسي در كشورهاي حوزه خليج فارس رسیدن به همگرایی را سخت می کند، اما توجه به این سه گزاره تعیین کننده که هویت و بقا کشورهای مذکور بدان وابسته است، زمینه های خوبی برای رسیدن به همگرایی  را محقق می سازد. پس بر هفت کشور ساحلی خلیج فارس فرض است که به این سه عامل حیاتی و البته مغفول مانده توجه نموده و مناسبات آتی خلیج فارس را حول این سه فاکتور تنظیم نمایند.

مطالب مرتبط