مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

ایران از دید رهبران نسل جدید عربستان گفتگو با دکتر حسین معین آبادی

اشتراک

مركز بين المللي مطالعات صلح – IPSC

تحولات و تنش های اخیر در روابط ایران و عربستان ابعادی دیگر به خود گرفته است. در این بین برای بررسی آینده روابط ایران و عربستان و نقش متغیرهای دخیل گفتگویی با دکتر حسین معین آبادی  کارشناس مسائل عربستان داشته ایم.

 واژگان کلیدی: روابط ایران و عربستان ، تنش ، چالش ، ایران ، عربستان

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: چند متغیر در نوع رویکرد عربستان در مورد ایران در وضعیت کنونی دخیل است؟

در ارتباط با رویکرد عربستان نسبت به ایران، با توجه به وضعیت فعلی حکومت و سیاست در عربستان یعنی حکومت ملک سلمان و بن سلمان در آینده، تحولات جدیدی اتفاق افتاده است و متغیرهایی هم از سابق وجود داشته است. این متغیرهایی تاریخی که بین ما و عربستان ، در ارتباط با قدرت منطقه ای در خلیج فارس در دوره های مختلف چون شاه بوده است و اکنون نیز به قوت خود باقی است. از طرف دیگر، همکاری با غرب از متغیرهای عمده ای بوده است که در سیاست دو ستونی کسینجر در سال های 1971 تا 1979 شاهد  بودیم که دیگر به قوت خود باقی نیست.

همچنین همکاری این دو کشور با بلوک غرب و رقابت بازیگران منطقه در جهان اسلام را باید به این قدرت منطقه ای اضافه کرد. از طرف دیگر بلوک بندی های قدرت در درون منطقه خاورمیانه تغییر پیدا کرده است. یعنی نزدیکی عربستان به اسرائیل، قطب جدیدی را در خاورمیانه ایجاد کرده است که مثلث سه گانه آمریکا، اسرائیل و عربستان در مقابل ایران را به وجود آورده است. به عبارتی، یک نوع یارگیری در منطقه خاورمیانه در حال شکل گیری است که طبیعتا کشورهای منطقه خاورمیانه را از منظر نفوذ سیاسی باید مورد توجه قرار داد که طبیعتا کشورهای منطقه خاورمیانه باید تکلیف خود را با ایران و عربستان مشخص کنند. یعنی قطب جدیدی به وجود آمده که در گذشته آمریکا و عربستان در کنار هم بودند و اکنون اسرائیل هم به آن ها اضافه شده است. این یک متغیر است.

 متغیر درونی کشور عربستان که در حال حاضر شکل گرفته است، نوعی کودتا در عربستان سعودی است. یعنی اصلاحات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شروع شده و طبیعتا به نوعی تغییر نگاه یا انحراف نگاه از کودتایی (که نسبت به جانشینی فرزندان عبدالعزیز آل سعود اتفاق افتاده است) به وجود آمده است. یعنی جانشینی فرزند بزرگتر و همین سلسله مراتبی که اتفاق افتاده است و از جمله عدم توجه ملک سلمان به این قاعده و انتخاب پسر خود به عنوان ولیعهد و با کشته شدن یا دستگیری هایی رقبا و یا روند مبارزه با فساد، انجام می شود. گم شدن بیش از صد میلیارد دلار و مباحثی که در حال حاضر شاهد آن هستیم نشان دهنده انحراف نگاه افکار عمومی عربستان به خارج از کشور است.

 با این هدف که این مسائل مورد توجه قرار نگیرد. یعنی این ها متغیرهای جدی است که در ارتباط با ایران مطرح است که این متغیرها، هم متغیرهای داخلی و هم متغیرهای بین المللی هستند. نوعی درگیری موقت و تنش موقت در منطقه می تواند اتفاقاتی را که در داخل عربستان افتاده است، به بیرون منعطف کند.  از طرف دیگر باز هم باید به این نکته توجه کرد که ما با حاکمان جدیدی در عربستان مواجه هستیم، حاکمانی که دنیا را بهتر از پدرانشان می فهمند. من معتقدم نوع نگاه امارات به عربستان سعودی حاکم شده است و قطعا نگاهی جهانی بوده و در حال یارگیری بین المللی است. از اتحادیه اروپا نیز همکاری های چند صد میلیاردی با شورای همکاری خلیج فارس را شاهد بوده ایم و با آمریکا نیز قراردهایی بیش از پانصد میلیارد دلار که این قراردادها را با خود عربستان سعودی بسته است. همچنین ایجاد شهرهای جدید و شهرهای رسانه و شهرهای جهانی انجام شده است. مطمئنا این کارها با هدف انزوای ایران صورت می گیرد. به عبارت دیگر، منافع مشترک اسرائیل، آمریکا و عربستان قطعا باعث انزوای ایران و حفظ وضعیت موجود ایران در عدم توسعه یعنی تحریم ها می گردد.

مركز بين المللي مطالعات صلح: در وضعیت کنونی در بین جناح های مختلف عربستان چیست و تا چه میزانی در مورد  جایگاه ایران اختلاف نظر هست؟

آن چیزی که در داخل عربستان در حال شکل گیری بود و بعد از حمله به سفارت خیلی کمرنگ شد، هولدینگ های اقتصادی بود که عربستان با ایران شروع کرده بود. حرکت نابخردانه در حمله به کنسولگری و حمله به سفارت عربستان طبیعتا فرصت های اقتصادی را از بین برد و حتی سهام آن شرکت ها به کمتر از نصف کاهش پیدا کرد. یعنی جناح اقتصادی عربستان سعودی (که طبیعتا ایران را به عنوان یک فرصت می بیند). از طرف دیگر گروه های نزدیک به شیعیان قطیف قطعا نگاه مثبتی دارند و اقلیت قدرتمندی هستند و لابی های قدرتمندی در ایران دارند، طبیعتا نگاه مثبتی نسبت به ایران دارند. این که در حال حاضر چقدر بتوانند بر سیاست عربستان سعوید تاثیر بگذارند، محل شک و شبهه است. علت آن هم این است که کودتایی که در عربستان به صورت مخملی و نرم صورت گرفته است، گذاری از مفتی گری و وهابیت به یک نظام سکولار است که می خواهد جهانی باشد، به همین دلیل هم مباحث مرتبط با حقوق زنان را مطرح می کند.

من معتقدم نگاهی که عادل الجبیر و بن سلمان نسبت به ایران دارند، یک نگاه صد در صد نزدیک به اسرائیل با هدف محو نسبت به ایران از قدرت منطقه ای خاورمیانه اتفاق می افتد. این ها مسائلی است که مطمئنا دست بالا را دارند، به جای این که لابی های قدرتمند شیعیان و لابی های اقتصادی در عربستان بتوانند کاری را انجام دهند. هر چقدر که مبادلات ما با عربستان به سمت پایین تر سقوط کرده استف قطعا لابی های اقتصادی کمتر در آن جا نفوذ داشته اند. به اضافه این که نیروهای نزدیک به ایران قطعا کنار گذاشته شده اند و گفتمان این افراد افراطی، تازه کار و جویای نام قطعا اکنون حاکم شده است و بایستی خیلی با دقت به این مسائل نگاه کنیم.

مركز بين المللي مطالعات صلح: در بین رهبران عربستان نسل جدید و ولیعهد کنونی، چه نوع نگاه نسبت به ایران دارند؟

من نگاه ملک سلمان را با نگاه ملک عبدالله نزدیک می بینم. این ها نگاهی سنتی دارند، یعنی درون حاکمیت در عربستان سعودی نگاهی همکارانه وجود دارد که مسائل و مشکلات خاص خود را هم دارد. این نگاهی سنتی است که طبیعتا ایران قدرتی مذهبی در جهان اسلام دارد. این حاکمیت سنتی قطعا دیگر کاربردی ندارد. من معتقدم که از این به بعد ما باید با نگاه بن سلمان و عادل الجبیر روابط ایران و عربستان سعودی را تحلیل کنیم. نگاه حاکمان سنتی عربستان حداقل در مورد فلسطین به ما خیلی نزدیک است. یعنی همان قدر که ما روز قدس و مبارزه با اسرائیل را مورد توجه داریم، به همین نسبت در تلویزیون ملی عربستان شاهد بودیم که اسرائیل را منکوب می کردند. البته این گفتمان فعلی در حال حاکم شدن است. یعنی قطعا صدای جنگ به گوش رسیده می شود و این ها به دنبال آن هستند که ضربه شست جدی به ایران نشان دهند و بتوانند نقشی را که غرب در سال 1971 با شاه بازی کرده است، در حال حاضر عربستان ایفا کند.

نسل جدید عربستان سعودی، اصولا نسل جدیدی است که فارغ التحصیل از دانشگاه های آمریکا و اروپا است و دیگر نوع نگاه آن ها را می توان با کمال آتاتورک در سال 1922 ، یعنی بریدن از جهان اسلام و پیوستن به غرب مقایسه کرد. در حال حاضر چنین وضعیتی برای عربستان سعودی اتفاق افتاده است، یعنی حاکمان جدیدی که طبیعتا به غرب بسیار نزدیک هستند. به نظر من گذاری در این جا اتفاق افتاده است که نزدیکی جدی به غرب است. هانتیگتون معتقد است سه کانون تمدنی را از نظر تمدنی ایران،  ترکیه و دیگری عربستان سعودی است می توان شناسایی کرد. او به بررسی این موضوع می پردازد که کدام یک از این ها نمی توانند به عنوان رهبر جهان اسلام باشند و نقدهای جدی دارد. ترکیه را به این دلیل برای رهبری مناسب نمی بیند که نزدیک به غرب است، ایران را به این دلیل که شیعه است و عربستان سعودی به این دلیل که بسیار محافظه کار است.

اما من معتقدم این اتفاق در حال حاضر به این سمت می رود که رهبران ریاض جهانی شدن و انقلاب اطلاعاتی را خیلی خوب درک کرده اند و قطعا کاری را که انجام می دهند، می تواند با غرب سر یک میز نشانده و نقش بازیگری به آن ها می دهد. این نکته بسیار مهم است که بدون وهابیت باید این اتفاق بیفتد. تاکنون بر اساس وهابیت بازیگری کرده اند و بر اساس حمایت از داعش و گروه های افراطی چنین نقشی را داشته اند. اما این که صد در صد دین و وهابیت بخواهد به عنوان رهبری انتخاب کند، هرگز این اتفاق نخواهد افتاد. بیشتر با جامعه جهانی، غرب و اروپا نزدیکی خواهند شد. اگر به فعالیت های شورای همکاری خلیج فارس نگاه کنید، بهبود روابط اسرائیل و عربستان را نگاه کنید و منافع مشترک این ها در کنار را در نظر بگیرید، متوجه این قضیه می شویم که این ها به عنوان بازیگر به سمت غرب و اروپا می روند تا ایران را (چه با تهدید و چه خدای نکرده به صورت موقت با استفاده از قدرت آمریکا برای بهانه هایی مثل موشک های ایران، مسائل بالستیک، شلیک موشک به ریاض و…) بتوانند ایران را کاملا منکوب کنند و کنار بگذارند . همان طور که آمریکا موفق شد عراق را از صحنه بازیگری منطقه خاورمیانه خارج کند به عنوان متحد جایگزین ایران شوند.

زیرا آن ها می دانند که اگر ایران مسائل خود را با غرب حل کند، ده سال دیگر ایران فعلی نخواهد بود. ایرانی کاملا قدرتمند، با اقتصادی توسعه یافته و وضعیتی مطلوب خواهد بود. لذا بعد از مذاکرات اتمی عربستانی ها متوجه این مسئله شدند که این اتفاق در حال وقوع برای ایران است و قطعا این بازی سیاسی با این هدف است که اروپا و آمریکا نسبت به ایران با نگاه مثبتی وارد قضایا نشوند و جانشین ایران شوند و قطعا خود را نشان می دهند. فی الواقع می خواهند با این کار اتهامات قبلی را ( راجع به حمایت از گروه های افراطی بود،) از بین ببرند. زیرا آن را لکه ننگی برای خودشان می بینندو می خواهند پاک کنند.

مطالب مرتبط