مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

نگاه جدي تر رياض به افغانستان، اهداف و چشم انداز

اشتراک

 فرزاد رمضاني بونش

مركز بين المللي مطالعات صلح- IPSC

 

بيان رخداد:

محمد ظاهرشاه پادشاه افغانستان با ملک عبدالعزيز بنيانگذار عربستان سعودى، در سال ١٩٣٢ در شهر جده ديدار و در آن زمان، موافقتنامه دوستى امضا نمودند. اما بعد از كودتاي كمونيستي در كابل سياست خارجي عربستان در افغانستان بعد ديگري يافت و اين كشور در دهه ی هشتاد ميلادي در راستاي جهاد مجاهدین ميلياردها دلار را به افراد و گروه های مختلف مجاهدین به خصوص افراد و گروه های مورد نظر و علاقه ی خود پرداخت كرد. ریاض در دهه 1990 هم در سطح گسترده اي مشغول تجهیز طالبان شد و اين گروه را به رسميت شناخت. چنانچه گفته ميشود عربستان پدر معنوي طالبان است. پس از رخداد 11سپتامبر و هنگامی که جنبش طالبان زير فشارهای بین‌المللی قرار داشت، عربستان سعودی روابط رسمي خود را با این گروه قطع كرد، اما در زمینه همکاری کردن یا نکردن با آمریکا در جنگ با طالبان بر سر دو راهی ماند. در اين دوره سرنگوني طالبان و فشارهاي واشنگتن رياض را وادار كرد كه دولت نوين در كابل را بپذيد و جدا از گشايش سفارت در سال 2002، در كابل وعده ي كمك  268 ميليون دلاري به افغانستان دهد. در اين ميان دوران  بود كه همكاري طالبان با عربستان و همچنين نگاه احزاب سياسي مخالف، افكار عمومي و رهبران نوين افغانستان مانع از حضور حداكثري عربستان در افغانستان ميشد. اما در سالهاي گذشته و بويژه يك سال گذشته نشانه ها و نمودهاي از تمايل حضور فزاينده عربستان در افغانستان به چشم مي خورد. در اين راستا از يك  سو با حضور و ميل بيشتر عربستان در مذاكرات صلح طالبان با دولت افغانستان و همچنين امضاي معاهده استراتژيك با كابل و از سوي ديگر هم طرح ساخت یک مرکز بزرگ دینی تحت عنوان «مرکز اسلامی ملک عبدالله» با هزينه 100ميليون دلاري در کابل توسط عربستان كه به تازگی توسط مقامات افغانستان اعلام شده است  نشان از توجهجدي تر رياض به افغانستان دارد. بنابراين در اين نوشتار تلاش مي شود به اهداف عربستان و افغانستان از افزايش اين نوع از همكاري ها و چشم انداز آن توجه شود.

واژگان كليدي: عربستان، طالبان، گفتگو هاي صلح، معاهده استراتژيك، افغانستان، مرکز اسلامی ملک عبدالله، اهداف، وهابيت

 

تحليل رخداد:

اهداف عربستان از حضور فزاينده در افغانستان:

نخست اينكه عربستان سعودی هم چنان هم پیمان بزرگ پاکستان است، پشتيباني کننده گذشته طالبان بوده و اكنون نيز نفوذ زيادي در بين رهبران طالبان و جريان افراط داشته و حتي برخي از رهبران طالبان در اين كشور به سر مي برند. در اين بين افزايش تمايل رياض به نقش آفريني در گفتگوهاي صلح طالبان با كابل با توجه به درخواست گسترده افغانستان از اين كشور و حمايت امريكا از اين امر مي تواند به مثابه دريافت امتيارهايي از غرب و افغانستان نيز تلقي گردد. يعني هر چند واشنگتن از گذشته نيز از ابتکار جدید حامدكرزاي مبنی بر طرح مذاکره با گروه های مخالف به میزبانی عربستان پشتيباني مي كرد ولي اكنون نگاه امريكا به ميانجي گري قطر متمايل تر است. بنابراين رياض مي كوشد تا گذشته از رقابت با قطر در كسب و نقش عمده در  گفتوهاي طالبان با دولت افغانستان نقش مهم خود را در  نفوذ خود در بين رهبران طالبان به امريكا يادآور شود و همچنان كه در خروج آبرومندانه امريكا ار افغانستان به اين كشور كمك مي كند از اين كشور نيز امتيازتي را در ساير حوزه ها دريافت كند.

دوم اينكه عربستان همواره خود را  کشوری تاثیر گذار و تعیین کننده در تحولات افغانستان مي داند. در اين راستا هر چند دولت رياض دو هفته بعد از حملات 11سپتامبر، در بیانیه ای اظهار داشت« رژیم طالبان هیچ نوع توجهی به خواست پادشاه عربستان سعودی مبنی بر عدم به پناه دهی، آموزش و ترغیب جنایت کاران، نشان نداده است» ، اما اين كشور با توجه به نوع ارتباط با گروه هاي بنيادگرا در پاكستان و افغانستان همچنان توانسته ارتباط گسترده اي با اين گروهها داشته باشد. در اين راستا رويكرد حضور افزاينده رياض در مذاكرات صلح با طالبان ميتواند از سويي منافع طالبان و احزاب و همپيمانان افغانستاني رياض را در افغانستان تامين كند و از سويي نيز منجر به دريافت امتيات گسترده تر از دولت كابل و حضور فزاينده در افغانستان گردد. چنانچه به نظر ميرسد ساخت بزرگ‌ترین مرکز دینی توسط عربستان سعودی در شهر کابل، یکی از مهم‌ترین فرصت‌ها و بسترهاي ايدئولوژيك است که دولت كرزاي در اختیار این کشور قرار داده است.

سوم اينكه بايد توجه داشت كه همواره يكي از مهمترين اهداف سیاست خارجی عربستان، گسترش نفوذ در كشورهاي اسلامی با ترویج آیین وهابیت و يادآوري نقش رهبری جهان اسلام بوده است. در اين ميان سیاست خارجی ریاض مي تواند با حفظ جايگاه نفوذ معنوي خود و حتي گسترش آن در افغانستان جدا از تثبيت مقام معنوي خود را در جهان اهل سنت نفوذ معنوي خود را در آسياي ميانه را نيز گسترش دهد. در همين رلستا نيز سعودی ها با راه اندازی مراکز آموزشی و دینی  افکار و شریعت اسلامی را مطابق با تفسیر مورد نظر خود (وهابیت) را در كشورهاي اسلامی ترویج می کنند و طرح راه اندازي مركز بزرگ ديني«مرکز اسلامی ملک عبدالله» نيز به همين منظور است .

چهارم اينكه مشخص است كه پس از سرنگوني طالبان و حضور گسترده کشورهای غربی، به خصوص آمریکا در افغانستان نقش عربستان در اين كشور کمرنگ شده و  بر نفوذ برخي از  رقيبان عربستان در افغانستان افزوده شده است در اين بين اكنون عربستان با مشاركت در  گفتگوهاي صلح در افغانستان و همچنين  بستن معاهده استراتژيك با دولت افغانستان در آينده ( با محور هاي اقتصادي، امنيتي و سياسي )  و همچنين ساخت مركز مهم ديني خود در كابل از يك سو رياض بنا دارد تا  نفوذ ایران در افغانستان را به عنوان رقيب ايدئولوژيك كاهش دهد و از سويي بعد از خروج نیروهای خارجی از افغانستان نقش منطقه‏ای‌ این کشور در افغانستان کمرنگ نگردد و برای دستیابی به جایگاهی ویژه و احیای نقش گذشته خود در افغانستان بكوشد.

 

اهداف افغانستان:

در چند سال گذشته رئیس جمهور كرزاي به نقش عربستان سعودی در تأمین صلح تاکید کرده و دو سال پیش هم از عربستان خواست تا میزبان مذاکرات صلح دولت افغانستان و طالبان باشد. يعني در اين دوره كابل بارها تلاش کرد تا عربستان در روند مذاکره با طالبان شریک و میانجگیر شود. چرا كه  از نگاه دولت كابل با توجه به روابط گذشته طالبان و رياض ، رياض با اسلام آباد و نقش و جایگاه معنوي عربستان در جهان اسلام و در بين رهبران طالبان هر گونه ميانجي گري رياض در مقام مقايسه مي تواند مفيد تر از  كشورهايي همانند قطر باشد. در اين راستا با در نظر داشت نفوذ رياض در پاكستان هرگونه رضايت عربستان به ايفاي نقش ميانجي گرايانه ميتواند رهبران و ارتش پاكشتان را به معادله صلح افغانستان  نيز بكشاند.  بنابراين هر چند دولت كابل از  نوع نگاه رهبران اپوزسيون و احزاب گوناگون افغانستان به عربستان آگاه است، اما تلاش ميكند تا با افزايش حضور سياسي و فرهنگي عربستان در افغانستان چه با دادن امتيازهايي همچون ساخت مركز فرهنگي در كابل و يا امضاي پيمان استراتژيك با اين كشور جدا از متوازن سازي سياست خارجي خود  در جریان خروج نيروهاي ناتو  از توان بالاي اقتصادي عربستان در افغانستان نيز بهره گيرد. چنانچه موافقتنامه ي آينده همکاريهاى همه جانبه ي اجتماعى و اقتصادى بين افغانستان و عربستان سعودى در همين راستا قابل تحليل است.

 

چشم انداز حضور عربستان در افغانستان:

هر چند شورای عالی صلح افغانستان از اعلان پشتيباني عربستان سعودی از فرايند مذاکرات صلح در افغانستان استقبال کرده و  جدا از اين نيز عربستان با ساخت مركز ديني در كابل و توافقنامه استراتژيك با  افغانستان حضور و نفوذ خود را در اين كشور تا حدي افزايش خواهد داد، اما بايد گفت همچنان چالشها و موانع زيادي بر سر راه افزايش اين نقش وجود دارد.

از نگاه مخالفان ايفاي نقش پررنگ تر عربستان در طول سي سال گذشته بیشتر از لحاظ ایدئولوژیک بوده است و در ده سال گذشته نیز کم و بیش این علاقمندی وجود داشته است. يعني  با وجود توانايي رياض در ميانجي گري و فشار بر طالبان در ورود به مذاكره عملا تلاشهايي عمده از سوي رياض صورت نگرفته است. همچنين عربستان ثروتمند جدا از انجام ندادن بخشي از تعهدات خود در قبال افغانستان کمک اقتصادي قابل توجهی به دولت و مردم افغانستان نکرده و حتي اين برداشت وجود دارد كه نقش عربستان بیشتر تخریبی بوده تا کمک کننده صلح و ثبات در اين كشور. در اين راستا هر چند اكنون هر چند مقامات افغانستاني دست به همكاري هاي گسترده تري با رياض زده اند، اما نوع سياست خارجي عربستان بسياري از احزاب و شخصيت هاي افغانستاني را از آينده بازيگري عربستان نگران كرده است. چنانچه پيامدهاي رويكرد ايدئولوژيك رياض در پاكستان و موج آزار اقلیت‌ها، به ویژه شیعیان اين نگراني را در بين احزاب گوناگون مذهبي، قومي و اقليتهاي افغانستان از  افزايش داده است. همچنين نگاه جدي عربستان به حفظ و احياي نفوذ خود در افغانستان پس از سال 2014  و حضور بيشتر در آسياي مركزي و رقابت با روسیه ، چین و ایران به نوعي موجب تشديد اين حس شده است. بنابراين بايد گفت هر چند اكنون دولت افغانستان از رويكرد شركت رياض در گفتگوهايي صلح عربستان و افزايش حضور سياسي و اقتصادي اين كشور در افغانستان حمايت ميكند اما نمي توان گفت اين نگرش به معناي پذيرش حداكثري نقش رياض است. چرا كه گذشته ايفاي نقش تاريخي رياض در  افغانستان و نوع مخالفت هاي كنوني با افزايش بازي رياض و ترس غربيها و.. باعث شده است است تا بسياري از بازيگران داخلي، منطقه اي  و بين المللي بيش از آنكه به افزايش نقش فرهنگي، مذهبي، سياسي و ژئوپلتيك رياض در افغانستان چشم بدوزند، از افزايش نقش اقتصادي اين كشور در افغانستان پشتيباني ميكنند. نقشي كه داراي پيامدهاي منفي كمتري در افغانستان است.

 

 

مطالب مرتبط