مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

اسرائیل و بحران سوریه

اشتراک

طهمورث غلامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

کشوری مانند سوریه جزء آن دسته از کشورهای عربی بود که صرفاً در اثر تقلید کوکورانه از تحولات کشورهایی تونس و مصر، توسط بخشی از مردم این کشور دچار چالش شد. به عبارت دیگر، بسترها و شرایط اجتماعی و اقتصادی در سوریه آن گونه نبود که آماده ی پذیرایی جنبش های اعتراضی مشابه جنبش های اعتراضی مردم تونس و مصر باشد. بخشی از این امر به خاطر این بود که دولت بشار اسد نسبت به بن علی و مبارک از محبوبیت بالاتری برخوردار بود. اما با این حال نمی توان انکار کرد که بخش هایی از مردم سوریه نیز از زمان حافظ اسد با نظام سیاسی این کشور مخالف بوده اند و در موضع اپوزسیون قرار گرفتند. این عده که تا فردای آغاز تحولات موسوم به بهار عربی خود را ناتوان از رویارویی و مواجهه با دولت بشار اسد – که دارای پشتیبان مردمی بود- می دیدند، با این تصور که با الگو برداری از مدل تونس و مصر قادر به سرنگونی بشار اسد هستند، اعتراض خشونت آمیز خود را شروع کردند و در این میان حمایت برخی از دولت های منطقه ای و فرا منطقه ای از آنها نیز باعث شده است که آنها در پیگیری هدف ساقط کردن نظام سیاسی سوریه مصمم تر باشند. اما با گذشت بیش از یک سال و علیرغم پشتیبانی های منطقه ای و فرا منطقه ای از مخالفان بشار اسد از یک سو و اعمال تحریم ها و فشارهای اقتصادی، سیاسی و نظامی علیه دولت سوریه از سوی دیگر، مخالفین به هدف خود نرسیده اند. آنها انتظار داشتند که با شروع اعتراضات آنها، مدل لیبی پیاده شود  و غرب با پشتیبانی نیروی هوایی، آنها را در مسیر رسیدن به هدفشان یاری دهد. پس مشاهده می شود که در عرصه ی داخلی سوریه همه ی مردم مخالف بشار اسد نیستند و در عرصه ی منطقه ای نیز دولت های عربی و ترکیه به شدت از مخالفین بشار اسد پشتیبانی می کنند. در رابطه با نظام بین الملل و تحولات سوریه نیز باید گفت که روسیه و چین نیز با ایجاد محدودیت برای مداخله نظامی در سوریه به حمایت از بشار اسد پرداخته اند ولی دیگر دولت های غربی و مشخصاً ایالات متحده خواهان ایجاد تغییر در سوریه و کنار رفتن بشار اسد از قدرت هستند. پس شرایط داخلی سوریه و شرایط منطقه ای و بین المللی در ارتباط با سوریه کاملاً روشن است. اما در اینجا یک نکته تاریک وجود دارد و آن این است که رژیم صهیونیستی چه موضعی در ارتباط با تحولات سوریه دارد و چرا؟ به عبارت دیگر اسرائیل که با سوریه دارای مرز مشترک است و با این کشور دارای اختلافات مرزی جدی است، چه نوع تغییر و دگرگونی را در سوریه برای خود مفید می داند. در پاسخ به این سؤال استدلال می گردد که اسرائیل باقی ماندن نظام سیاسی ضعیف در سوریه با محوریت بشار اسد را بر دیگر تغییرات ترجیج می دهد.

کلید واژه: سوریه، اسرائیل، بحران سیاسی، اخوان المسلمین، سلفی ها.

تحلیل رخداد

واقعیت آن است که تداوم بحران سیاسی در سوریه که بیش از یک سال طول کشیده است و همچنان ادامه دارد، به شدت نظام سیاسی سوریه را ضعیف کرده است. بی ثباتی و شرایط شبه جنگ داخلی در این کشور توان و ظرفیت های ملی این کشور را به تحلیل برده و موجب اعمال فشارهای  هزینه بر و ضعیف کننده ای علیه سوریه شده است. لذا دلیل اول نگارنده این است که وجود یک سوریه ی ضعیف برای اسرائیل یک فرصت است. سوریه قدرتمند به خاطر مرز مشترکی که با اسرائیل دارد و نیز به خاطر نزدیکی که با پایتخت اسرائیل دارد در صورت برخورداری از توان و ظرفیت به راحتی قادر است که تهدیدات خود را علیه اسرائیل به منصه ظهور برساند. اما ضعف این دولت نه تنها تهدید اسرائیل از شمال و توسط سوریه را منتفی می کند، بلکه همچنین سوریه را از بسیج کردن و تجهیز مخالفان اسرائیل ناتوان می کند. به دنبال شروع بحران در سوریه، حماس که یک نهاد سیاسی و نظامی ضد اسرائیلی بود، سوریه را ترک کرد. از طرفی سوریه ضعیف قادر نیست حزب الله و دیگر گروه غیر دولتی ضد اسرائیلی را تقویت کند. پس دومین دلیل در اثبات این نکته که شرایط فعلی در سوریه به نفع اسرائیل است، این می باشد که سوریه قادر نیست ابتکار عمل را در ارتباط با بازیگران ضد اسرائیلی مانند حماس و حزب الله را به دست گیرد. دلیل سوم این است که تضعیف سوریه باعث تضعیف نفوذ منطقه ای ایران می شود که محور اصلی سیاست خارجی منطقه ای آن ضدیت با اسرائیل است. اسرائیل همواره تهدید جمهوری اسلامی ایران علیه خود را در سوریه و مناطق مجاور خود حس کرده است. اسرائیل کاملاً به دشمنی جمهوری اسلامی ایران با خود و نزدیکی این دولت با سوریه، حماس و حزب الله آگاه است، از طرفی جمهوری اسلامی ایران نیز نشان داده است که در ابراز دشمنی با اسرائیل ابایی ندارد.

 شاید بتوان گفت که سرکوب سلفی های ضد اسرائیلی در سوریه توسط دمشق و بالا رفتن هزینه های ترکیه از ناآرامی های سوریه دیگر نفع هایی است که اسرائیل هم اکنون از وضعیت سوریه می برد. بر این اساس باید گفت که تداوم این وضعیت کاملاً در راستای مؤلفه های استراتژیکی و امنیتی اسرائیل است.

اما با این حال اسرائیل از وقوع هر گونه دگرگونی که منجر به حذف نظام سیاسی سوریه شود نیز نگران است. زیرا نظام جایگزین نظام سیاسی بشار اسد یا معلوم نیست و یا اگر بتوان با تکیه بر احتمالات و برآوردها بیان کرد که نظام سیاسی بعد دارای چه نوع و ماهیتی است، باید این نکته را مدنظر داشت که اخوان المسلمین سوریه و سلفی ها در آن محوریت را خواهند داشت. به عبارت دیگر اسرائیل به خوبی آگاه است که در صورت حذف بشار اسد از قدرت، مستعدترین گروه سیاسی که قادر است قدرت و ابتکار عمل را در سوریه به دست بگیرد، گروه های اسلام گرای وابسته به سلفی ها و اخوان المسلمین سوریه هستند. زیرا بر خلاف تونس و مصر، سوریه تجربه احزاب دیگر سیاسی  را ندارد و لذا هیج گروهی به اندازه گروه های اسلام گرا قدرتمند و سازمان یافته نیستند. پس اسرائیل این احتمال را بالا می داند که در صورت حذف بشار اسد نقش نیروهای اسلام گرای سوریه در حیات سیاسی و اجتماعی سوریه پررنگتر خواهد بود. حال سؤال این است که آیا اسرائیل از تغییری که منجر به قدرت گرفتن اسلام گرایان سوریه شود، استقبال می کند؟ اگر پاسخ به این سؤال منفی است، چرا؟

قبل از اینکه به پاسخ این سؤال بپردازیم لازم است به این نکته پرداخته شود که ماهیت اسلام گرایان سوریه با ماهیت اخوان المسلمین در مصر و النهضه در تونس کاملاً متفاوت است. در تونس روشنفکران و مشخصاً راشد الغنوشی و در مصر دانشگاه الازهر، در برداشتی مسالمت آمیزتر و معتدل تر از اسلام نقش بسیار مهمی بازی کرده اند، چیزی که سوریه از داشتن آن محروم بوده است. لذا باید گفت که گروه های اسلام گرای سوریه دارای برداشت ها و تفسیرهایی از اسلام هستند که چندان به شرایط تونس و مصر راه نمی برد و تفسیر آنها از اسلام چندان مسالمت آمیز و نرم نیست. خود نهادهای بین المللی به خشونت طلب بودن مخالفان بشار اسد که سلفی ها و اخوان المسلمین این کشور در آن محوریت دارند، اذعان می کنند و بخش زیادی از خشونت های سوریه را ناشی از اقدامات آنها می دانند. طبیعی است که اسرائیل از قدرت گرفتن این کنشگر در حیات سیاسی مصر استقبال نکند.

زیرا اسرائیل انجام یک جنگ محدود و کلاسیک را با ارتش بشار اسد به مواجهه با شیوه های دیگر با اخوانی ها و سلفی های سوریه ترجیح می دهد. به عبارت دیگر اسرائیل این آمادگی را دارد که با هر کدام از دولت های عربی و در قالب یک جنگ کلاسیک وارد جنگ شود و حتی پیروزی به دست آورد. اما تجربه حزب الله لبنان و حماس نشان داده است که اسرائیل در مواجهه با گروه های اسلام گرا و جهادی که به دنبال انجام جنگ های چریکی و نامتقارن و شهادت طلبانه هستند، بسیار ناتوان و ضعیف است. آن چه که بیش از پیش اسرائیل را از خطر اخوانی ها و سلفی های سوریه نگران می کند، دستیابی آنها به انباری از تسلیحات نظامی است که توسط دولت بشار تولید و یا خریداری شده است.

از طرفی با توجه به شباهت های گروه های اسلام گرای اردن با سوریه، این بیم برای اسرائیل وجود دارد که هر گونه پیروزی اسلام گرایان سوریه منجر به ایجاد تغییرات مشابه در اردن شود و بدین ترتیب اسرائیل در محاصره ی گروه های اسلام گرا (سلفی ها در سوریه و اردن و حزب الله در لبنان که البته کاملا متفاوت از جریان اخوانی و سلفی در سوریه است) شود و بدین ترتیب آن محاصره عربی اسرائیل در دوران جنگ سرد جای خود را به محاصره  گروه های جهادی اسلامی با شیوه ها و باورهای متفاوت بدهد و بدین طریق عرصه را بر اسرائیل دشوار کند.

دورنمای رخداد

از آنچه که آمد به خوبی معلوم می گردد که اسرائیل خطری را برای امنیت خود از جانب سوریه ی ضعیف احساس نمی کند و لذا وضع موجود را رضایت بخش می داند. اما این برای اسرائیل تنها یک بعد قضیه است و بعد دیگر مسأله این است که اگر در اثر هر عاملی تغییر و دگرگونی در سوریه اجتناب ناپذیر شود، در آن صورت اسرائیل چه کار خواهد کرد. در پاسخ باید گفت که اسرائیل از طریق آمریکا تلاش می کند که اوضاع را در سوریه در جهت منافع خود مدیریت کند. اسرائیل به دلایل زیادی خود به طور مستقیم وارد تحولات سوریه نخواهد شد اما از آمریکا انتظار ایفای یک نقش بسیار پر رنگ در تحولات سوریه را دارد تا مانند مصر مانع دگرگونی های رادیکال و خارج از کنترل گردد.

مطالب مرتبط