مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

آنارشی و بی نظمی در نظم ِلیبرل دموکراسی

اشتراک

 هوشنگ کریمی

 تحلیل گر ارشد مسائل بین الملل

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

            فرانسیس فوکویاما، مورخ، نظریه پرداز و اندیشمند برجسته ژاپنیآمریکائی، در اواخر دهه 1980 میلادی و درعصر دگردیسی عظیم در ساختار نظم جهانی و نظام دو قطبی بین المللی، درکتاب مشهور”پایان تاریخ” نظریه جنجالی خود مبنی بر پایان تاریخِ تکامل اندیشه سیاسی و معرفی” لیبرال دموکراسی” بعنوان کامل ترین و بهترین الگوی نظمِ جوامع بشری را مطرح نمود. سی سال پس از ارائه این نظریه جنجالی و چالش برانگیز، اکنون نظم مطلوب ِ”لیبرال دموکراسی” خود دچار آشوب و هرج و مرج گردیده است.

            فوکویاما با نگاهی ژرف نگرانه، در مقالات خود در نشریات معتبرِ فارن افرز و فایننشال تایمز که بعد از پیروزی دونالد ترامپ به نگارش درآورد، انتخاب ترامپ را نماد فروپاشی نظم لیبرالیِ بعد از جنگ جهانی دوم تفسیر و آن را هم عرض سقوط دیوار برلین دانست. به اعتقاد او انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2016 که منجر به پیروزی شگفت آور و دور از انتظار دونالد ترامپ شد،  می تواند منجر به آغاز یک دومینو از تحولات زنجیره ای غیرقابل پیش بینی در نظم بین الملل شود.

            این فقط پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری در سال 2016 نبود که غیرمنتظره و شگفت آور می نمود، بلکه مجموعه ای از تصمیمات، سیاست ها، اظهارات، اقدامات و موضع گیری های ترامپ درعرصه سیاست داخلی و بخصوص سیاست خارجی آمریکا نیز، باعث تعجب و حیرت بسیاری از ناظران و تحلیل گران بین المللی شده است. برخی تحلیل گران و اندیشمندان معتقدند ریاست جمهوری ترامپ می تواند آغاز به هم ریختن جهان باشد.

            اگر مشخصه اصلیِ نظم بین المللی حاکم پس از جنگ جهانی دوم را نظمی مبتنی بر”لیبرال دموکراسی” بخوانیم و ایالات متحده آمریکا را اصلی ترین حامی، حافظ و کنشگر این نظم بدانیم؛ آنگاه بدون تردید می توان دونالد ترامپ را نظم گریزترین و آنارشیست ترین رهبر ابرقدرت دنیای غرب دانست که با سیاست ها، مواضع و رفتارهایش پایه های این نظم بین الملل ِهفتاد ساله را بلرزه درآورده است. فوکویاما معتقد است پیروزی خیره کننده ترامپ، نقطه عطفی نه تنها برای سیاست آمریکا بلکه برای کل نظم جهانی است. زیرا آمریکا وارد یک دوره جدید ملی گرایی پوپولیستی شده است. این روند ملی گرائی پوپولیستی، نه تنها باعث پیروزی ترامپ درآمریکا، بلکه زمینه ساز خروج انگلیس از اتحادیه اروپا (برگزیت)، تقویت جریانات راست گرای افراطیِ ملی گرا در فرانسه و اتریش و شرق اروپا، و تثبیت موقعیت و اقتدار پوتین و اردوغان در روسیه و ترکیه شده است. نگاهی به مهم ترین مولفه های نظم لیبرال دموکراسی و اقدامات و سیاست های نظم ِگریزانه ترامپ، تصویر روشن تری از دنیای آشفته و پرآشوب کنونی را ترسیم می نماید.

  • اقتصاد جهانی بر پایه لیبرالیسم

            بی تردید یکی از پایه های اصلی نظم بین المللِ پس از جنگ، اقتصاد آزاد درداخل و لیبرالیسم ِ انترناسیونالیسم در سطح بین الملل است. تاکنون نیز تمامی روسای جمهورآمریکا و رهبران کشورهای اروپائی، از قواعد اقتصاد لیبرالیستی و بخصوص لیبرالیسم بین الملل با قاطعیت حمایت کرده اند. معذالک ترامپ اولین رئیس جمهور آمریکاست که با درپیش گرفتن”ناسیونالیسم پوپولیستی”، قواعد اقتصاد جهانی مبتنی بر لیبرالیسم را زیرپا می گذارد. نشانه های آشکار رویکرد و رهیافت ناسیونالیسم پوپولیستیِ ترامپ در مخالفت با موافقتنامه های تجاری از جمله نفتا ( NFTA ) و شراکت ترانس پاسیفیک ( TPP ) و زیرپا گذاشتن قواعد سازمان تجارت جهانی و تاکید بر منافع اقتصادی آمریکا در شعار محوری”اول آمریکا” متجلی است. رفتارها و اقدامات ترامپ در عرصه اقتصاد ملی و بین المللی، بنوعی یادآورسیاست های حمایت گرایانه و بازگشت آمریکا به عصر”انزوای شکوهمند” قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است.

            فوکویاما در مقاله ای در فایننشال تایمز با عنوان”آمریکا علیه جهان؟ ترامپ ِآمریکا و نظم نوین جهانی” همین نکته اساسی را متوجه قرار داده است. وی براین باور است که نتیجه انتخابات سال 2016 درآمریکا یعنی پیروزی ترامپ و شعار محوری وی یعنی”اول آمریکا”، به تضعیف رهبری آمریکا درجهان می انجامد. وی این پرسش را مطرح می کند که پیامدهای مشخص پیروزی ترامپ برای نظم بین المللی موجود چه خواهد بود؟ و خود چنین پاسخ می دهد که ترامپ یک ناسیونالیست است؛ هم در سیاست اقتصادی و هم در رابطه با نظام سیاسی جهانی. جهان امروز لبریز از اقتصادهای ناسیونالیستی است. به طور سنتی تجارت آزاد و سیستم سرمایه گذاری جهانی، بستگی به شناور ماندن قدرت هژمونیک آمریکا دارد. اگرآمریکا به طور یکجانبه بخواهد شرایط معامله را تغییر دهد، بازیکنان قدرتمند متعددی در دنیا وجود دارند که با خوشحالی بخواهند متقابلا انتقام گرفته و یک پروسه نزول اقتصادی مشابه سال 1930 کلید بزنند.

  • دموکراسی دومین ستون نظم جهانی

            دومین مولفه بنیادین نظم بین الملل پس از جنگ، ستون دموکراسی است. هم اصل پیروزی ترامپ و هم تبعات و پیامدهای ناشی از انتخاب وی، گویای به سخره گرفته شدن دموکراسی است. درست است که دموکراسی “روشی معین با نتایجی نامعین”است و درست است که دموکراسی آمریکائی، متفاوت از دموکراسی اروپائی که مبتنی بر رای و نظر مردم است، در اساس مبتنی بر”پول و ثروت” و محصول بازی”پیچیده قدرت” است؛ اما این بار و با انتخاب ترامپ تمامی شاخص ها و معیارهای دموکراسی غربی زیر سئوال رفت. ریاست جمهوری ترامپ که مقارن با رشد گرایشات ناسیونالیستی افراطی درگوشه و کنار اروپا، از جمله در انگلیس (برگزیت)، فرانسه، هلند، اتریش و مجارستان و بیشترکشورهای مرکز و شرق اروپاست؛ بر پایان دوره ای دلالت دارد که درآن آمریکا خود را سمبل دموکراسی برای کشورهای جهان قلمداد می کرد. گرایش قلبی ترامپ به سمت دیکتاتورها و رژیم های اقتدارگرا و غیردموکراتیک نیز حکایت از آن دارد که دستکم آمریکایِ ترامپ دیگر نمی تواند داعیه مهد دموکراسی داشته باشد.

  • لیبرال دموکراسی عامل همبستگی دنیای غرب

            اساسا نظم لیبرال دموکراسی که متفقین پیروز در جنگ یعنی آمریکا، انگلیس و فرانسه آن را مستقر نمودند؛ بنیان اتحاد دنیای غرب را تشکیل داده و درطول 70 سال گذشته همواره با تهدیدهای بیرونی (تهدید کمونیسم انترناسیونالیسم) در عصر جنگ سرد و تهدیدات نوین (اقتدارگرائی، فرقه گرائی، تروریسم و …) درعصر پسا – جنگ سرد مواجه بوده است. اما این بار نظم لیبرال دمکراسی با تهدیدی از درون روبروست. فوکویاما معتقد است امروز بزرگترین چالش علیه لیبرال دموکراسی نه از سوی کشورهای اقتدارگرا مانند چین، بلکه از درون آن سرچشمه می گیرد. درآمریکا، در بریتانیا، در اروپا و کشورهای دیگر دارای سیستم سیاسی لیبرال دموکراسی، بخش دموکراتیک سیستم به قیام علیه بخش لیبرال آن برخاسته و تهدید به پاره کردن قوانینی می کند که پیش از این رفتارها را کنترل کرده است.

  • رخنه درپایه های امنیتی ِ نظم لیبرال دموکراسی

            یکی از ستون های اصلی و اساسی که نظم لیبرال دموکراسی بر آن ابتناء یافته، ستون امنیت است و سمبل و شاخصه اصلی این ستون در دنیای غرب”ناتو” است. اما ترامپ با رویکرد خاص خود مبتنی برناسیونالیسم پوپولیستی، در واقع همه متحدین سنتی آمریکا در اروپا و حتی ژاپن و کره جنوبی و کانادا را آشفته کرده است. وی با سیاست “تجاری سازی امنیت” با رویکردی سوداگرانه و کاسبکارانه درصدد فروش چتر امنیتی آمریکا به متحدین سنتی خویش است. بنظر می رسد آمریکای ترامپ دیگر خود را متعهد به ناتو و حفظ امنیت متحدین خود بخصوص در اروپا نمی داند و بجای الگوی امنیت دسته جمعی، متمایل به مدل های امنیتی دوجانبه است.

  • تزلزل در مناسبات آتلانتیکی و روابط اروپا و آمریکا

            مناسبات آتلانتیکی میان آمریکا با اروپا و دیگر متحدینش، سنگ بنای نظم لیبرال دموکراسی پس از جنگ را تشکیل می دهد. پیروزی ترامپ و سیاست و رفتارهای وی در کسوت رئیس جمهور بزرگترین قدرت دنیای غرب، باعث تزلزل و تردید در مناسبات دوسوی آتلانتیک گردیده است. کافی است تا نگاهی به تحولات روابط آمریکا با آلمان، انگلیس و اتحادیه اروپا بیاندازیم و به اظهارات، توئیت ها و واکنش های ترامپ در قبال متحدین سنتی اش توجه کنیم. به این اظهارنظرها از سوی سه مقام عالی رتبه آلمانی و کانادائی توجه کنید:

            زیگمار گابریل، وزیرخارجه آلمان اعلام کرد:”مهم ترین تغییراتی که جهان غرب و در واقع کل دنیا را تحت تاثیر قرار می دهد، برآمده از عقب نشینی های دولت کنونی ایالات متحده از نقش خود به عنوان تضمین گر نفوذ چند جانبه غرب است. این امر به دگرگون شدن نظم جهانی سرعت بخشیده و مخاطرات جنگ های تجاری، رقابت های تسلیحاتی و منازعات نظامی درحال افزایش است. هرچند دولت کنونی آمریکا، نگاهی کاملا متفاوت به اروپا دارد و شرکای قدیم را به چشم رقیب و حتی در مواقعی معارض اقتصادی خود می بیند”.گابریل نهایتا براین باور است که اروپا باید سرنوشت اش را در دست خود بگیرد و خودش را از سیاست خارجی ایالات متحده جدا سازد.

            کریستیا فریلند، وزیر امورخارجه کانادا نیز از ایالات متحده به خاطر هفتاد سال صیانت و حراست از نظم و نظام بین المللی تشکر کرد ولی به طور ضمنی اعلام کرد که تحت حکمرانی دولت ترامپ، رهبری آمریکا بر این سیستم به پایان خود رسیده است.          

            نشریه آتلانتیک در مقاله ای تحت عنوان”اروپا در مسیر جدائی از آمریکا” نوشت: آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، رسماً اعلام کرد آلمان را در مسیر فاصله گرفتن از ائتلاف آمریکا هدایت خواهد کرد. به نوشته این نشریه دونالد ترامپ به افزایش تردیدهای آلمان دامن می‌زند. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند اعتماد آلمانی‌ها به آمریکا که در دوران اوباما کاهش یافته بود، با آغاز دولت ترامپ به سطحی تقریباً همسان با روسیه‌ پوتین سقوط کرده است. آنگلا مرکل پس از سفر اروپائی ترامپ در پائیز 2017و اظهارات وی که حاکی از امتناع ترامپ ازحمایت از ماده پنج ناتو (همکاری‌های مشترک در مسائل دفاعی) بود، طی یک سخنرانی اعلام کرد که اروپا در شرایط کنونی نمی‌تواند برآمریکا و انگلیس تکیه کند. مرکل گفت:”زمانِ تکیه و وابستگی به دیگران به سرآمده است. ما اروپایی‌ها باید خود سرنوشت مان را در دست بگیریم.”

            مارتین وولف، پس از حضور جنجالی دونالد ترامپ در اجلاس سالیانه داووس در مقاله ای تحت عنوان”نظم لیبرال بیمار است” نوشت: ترامپ بارها اعلام کرده اجازه نمی دهد منافع کشورش بیش از این قربانی منافع متحدان و شرکایش شود. این موضع گیری سفت و سخت ترامپ طبیعتا رشته نظم موجود را از هم گسسته و زمینه را برای نوعی چند صدایی فراهم کرده، شرایط حاکم برای گروهی از بازیگران که به نظم لیبرال دموکراسی و همکاری های جهانی پایبند هستند، دلسردکننده است. مطمئنا نسخه ارائه شده توسط دونالد ترامپ نمی تواند به بحران حاکم پایان دهد، بلکه حال نظم لیبرال دموکرات را بدتر خواهد کرد.

            فرانسیس فوکویاما، پس از سفر ترامپ به ایتالیا برای شرکت در اجلاس سران گروه هفت، درمصاحبه ای با روزنامۀ ایتالیائی لاریپوبلیکا اظهار داشت:”ترامپ اولین رئیس جمهور آمریکاست که با شرکای اروپائی این کشور به شیوه قلدرمابانه و دیکتاتورمنشانه برخورد می کند … متأسفانه روابط میان آمریکا و اروپا به ندرت تا این حد سرد بوده است. تماماً تقصیر دونالد ترامپ است. رئیس جمهور آمریکا فردی بی صلاحیت وخطرناک است که ثابت کرده که مشکلاتی جدی با دنیای دمکرات و با اروپایی ها دارد. این نگران کننده ترین مسأله برای آیندۀ غرب به شمار می آید… به طور قطع برای آیندۀ غرب نمی توان خوش بین بود».

  • زیرسئوال رفتن اعتبار نهادها و معاهدات بین المللی

            یکی از برجسته ترین وجوه نظم لیبرال دموکراسی حاکم بر روابط بین الملل ظرف 70 سال اخیر، حضور فعال، چشمگیر و تاثیرگذار ِ سازمانهای بین المللی بخصوص سازمان ملل متحد ملل و نهادهای اقتصادی همچون سازمان تجارت جهانی است. این سازمان ها نقش بسزائی در شکل گیری نظام حقوقی بین المللی ایفاء کرده و به استاندارد سازی و نهادینه کردن رفتارهای در همه حوزه ها اعم از اقتصاد، فرهنگ، حقوق بشر، امنیت و… پرداخته اند. یکی از کارکردهای اساسی این نهادها، ایجاد رژیم های فراگیر بین المللی من جمله در حوزه رژیم های امنیتی، رژیم های حقوق بشری، رژیم های زیست محیطی و رژیم های تجاری است. دولت ترامپ از این نظر یک نمونه کم نظری در نظم گریزی، نهادستیزی و مخالفت با رژیم های جهانی است. نمونه عالی این امر در مخالفت و خروج آمریکا از موافقتنامه اب و هوائی پاریس بعنوان مهم ترین رژیم جهانی در زمینه حفظ محیط زیست است. قطع سهمیه یونسکو و متعاقبا خروج آمریکا از آن، و زیرسئوال بردن اعتبار سازمان ملل متحد و استفاده ابزاری از شورای امنیت؛ از دیگر شاخصه های رویکرد نظم گریزانه ترامپ در عرصه نهادها و تعهدات بین المللی است.

  • سیر نزولی نفوذ و اعتبار ایالات متحده آمریکا

            نظم لیبرال دموکراسی پس از جنگ تاکنون حیات و بقای خود را مدیون اقتدار و اعتبار جهانی ایالات متحده آمریکا بوده است. اما این اقتدار، اعتبار و نفوذ، درحال نزول و سقوط است. آمریکا ابرقدرتی است که در نیمه نخست قرن بیستم قدرت و اعتبارش فراتر از مسئولیت ها و تعهدات بین المللی اش بود. اما اینک در نیمه نخست قرن بیست و یکم، این معادله وارونه گشته و آمریکا ابرقدرتی روبه افول است که مسئولیت ها و تعهدات بین المللی اش فراتر و بیشتر از اقتدار و نفوذ و قدرت آن است. طبق نظریه”سیکل یا چرخه قدرت” آمریکا در نیمه دوم حیات خود و در روندی نزولی قرار گرفته و معارضین و مدعیان جدید قدرت در حال زیرسئوال بردن و به چالش کشیدن رهبری جهانی آن هستند.     

            فرید زکریا، در مقاله ای در واشنگتن پست این سئوال اساسی را مطرح می کند که”روایت جهانی” امروز چیست؟ وی چنین پاسخ می دهد که بزرگترین گرایش امروز، کاهش نفوذ آمریکا است. منظور کاهش قدرت آمریکا نیست ایالات متحده در اقتصاد و قدرت نظامی در جایگاه برتر باقی می ماند بلکه منظور کاهش اراده و توانایی برای استقاده ازآن قدرت برای شکل دهی به دنیا است. به نظر می رسد دولت کنونی آمریکا در برچیدن دستاوردهای بزرگ ایالات متحده مصمم است، این روایت جهانی دوران ما است. ایجاد کننده، نگه دارنده و اجرا کننده نظم موجود بین المللی به سوی انزوائی خود خواسته عقب نشینی می کند”.

            یک دهه قبل، زکریا در کتاب خود به توصیف”دنیای پسا آمریکائی”پرداخت، دنیایی که نه فقط با کاهش قدرت ایالات متحده بلکه با “خیزش دیگران” رقم خواهد خورد. آن دنیا بی شک درحال شکل گیری است چرا که دیگرکشورها به کامیابی اقتصادی دست یافته اند، اما تصمیمات خود تخریبی ترامپ درتباه کردن نفوذ ایالات متحده، به روند تحولات سرعتی چشمگیر بخشیده است.

            جان ایکنبره، استاد دانشگاه پرینستون گفته است ایالات متحده، شرکاء و متحدانش پس از جنگ نظمی چندجانبه ای با ابعادی گسترده را تعریف کردند، نظمی که درکنار همکاری های اقتصادی، برای مشارکت امنیتی و همبستگی های سازمان یافته زمینه را برای شکل گیری نهادهایی فراهم کردند، این نظم ماحصل جنگ سرد بود که برای ایجاد یک حرکت جهانی به سوی سیاست دموکراتیک و اقتصاد بازار آزاد بسترسازی کرد، اما امروز این نظم بین الملل بیمار است، همان گونه که بنیاد خانه آزادی طی گزارش سالیانه 2018 خود نوشت جهان امروز درگیر بحران است، دموکراسی با چالش های جدی رو به رو شده و این مهم می تواند موجودیت آن را به خطر بیندازد.

            به نوشته این بنیاد، ترامپ ناقض اصلی هنجارهای حاکم بر ساختارهای دموکراتیک است. ایالات متحده تحت ریاست ترامپ بسیاری از اصول بین الملل چون همکاری های بین المللی، معاهدات امنیتی، اصول بازار آزاد و فعالیت نهادهای چند جانبه را به چالش کشیده و تلاش های جهانی برای مقابله با چالش هایی چون تغییرات اقلیمی را با مشکلاتی جدی روبه رو کرده است. در شرایط کنونی بسیاری از تحلیل گران مشارکت های جهانی را زیر سوال برده و بر این باورند که نظم کنونی قادر به تحقق مطالبات جهانی نیست.

           

             واژگان کلیدی:آنارشی،و بی نظمی در نظم ِلیبرال دموکراسی

مطالب مرتبط