مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

مذاکرات بغداد: برد پیش از بازی برای ایران

اشتراک

سعید شکوهی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC


مقدمه:

مذاکرات هسته ای ایران و گروه1+5 در استانبول برگزار شد و طرفین حاضر در مذاکرات از جو ایجاد شده در این دور از گفتگوها ابراز رضایت داشتند طوری که رسیدن به تفاهم برای حل و فصل موضوعات مطرح شده در این چند سال را در افق دید ناظران عملی جلوه داد و خوشبینی مضاعفی نیز در خصوص احتمال حل و فصل اختلافات در جامعه داخلی شکل گرفت. با روند مثبتی که این مذاکرات داشت طرفین توافق کردند که دور بعدی مذاکرات در بغداد انجام شود که قرار است این مهم در بیست و سوم ماه می در عراق اتفاق افتد. از نظر نگارنده انتخاب بغداد به عنوان میزبان برگزاری این دور از مذاکرات خود نوعی برد پیش از بازی برای ایران محسوب  می شود. فارغ از هر نتیجه ای که از این مذاکرات حاصل شود میزبانی بغداد برای ایران دارای آثار مثبتی خواهد بود که در ادامه به آن پرداخته می شود.

میزبانی بغداد: امتیازی برای سیاست منطقه ای ایران

چند دور از مذاکرات هسته ای ایران با گروه 1+5 در ترکیه برگزار شد. به باور نویسنده، گزینه ترکیه انتخاب چندان خوبی از جانب ایران برای برگزاری این مذاکرات نبود. نویسنده برای اثبات ادعای خود نظریه رئالیسم تهاجمی را چارچوب نظری خود قرار داده است.

افرادی چون جان مرشایمر، فرید زکریا و جک اشنایدر از پیشگامان این نظریه می­ باشند. از منظر این نظریه، کشورها همواره در پی دستیابی به جایگاه ممتاز در هرم توزیع قدرت و به عبارت دیگر، رسیدن به جایگاه هژمونی هستند. هژمونی، قدرتی است برتر همراه با مشروعیت که مورد پذیرش دیگران هم واقع شده است. از نظر مرشایمر به دلایل ساختاری و جغرافیایی نائل شدن به مقام هژمونی جهانی امکان عملی ندارد و کشورها تنها می­ توانند به هژمونی منطقه ای دست یابند.

بر اساس نظریه رئالیسم تهاجمی، قدرت برتر منطقه­ای باید از ظهور قدرت­های چالشگر و رقیب در منطقه جلوگیری نماید. با این منطق می توان روابط دوجانبه ترکیه و ایران را تئوریزه و تبیین کرد.

سیاست خارجی ترکیه در چند سال اخیر مخصوصاً‌ پس از به قدرت رسیدن اسلام گرایان نسبت به مسائل خاورمیانه فعال شده و این کشور در پی ایفای نقش رهبری در این منطقه حساس جهانی است. این امر با مراجعه به آراء معمار سیاست خارجی ترکیه و وزیر خارجه آن یعنی احمد داوداوغلو بیشتر روشن می شود. وی بر این اعتقاد است که “ترکیه به دلیل موقعیت جغرافیایی و تاریخی خاص خود دارای عمق استراتژیک است.” به همین دلیل او ترکیه را در زمره کشورهای کوچکی قرار می دهد که آنها را قدرتهای مرکزی (Central Powers) می نامد. او معتقد است که ترکیه نباید خود را محدود به نقش منطقه ای در بالکان یا خاورمیانه کند، چرا که کشوری مرکزی است و نه منطقه ای. بنابراین باید نقش رهبری را در چندین منطقه ایفا کند، چیزی که به این کشور در نظام بین الملل اهمیت استراتژیک می دهد.

از دید داوود اوغلو، ترکیه به همه مناطق خاورمیانه، ‌بالکان، قفقاز، ‌آسیای مرکزی و خزر، مدیترانه، خلیج فارس و دریای سیاه تعلق دارد و در همه این مناطق می تواند نقش رهبری را به عهده گرفته و اهمیت استراتژیک جهانی برای خود کسب کند. وی این ادعا را رد می کند که ترکیه پلی بین اسلام و غرب است چرا که به اعتقاد او، این امر باعث می شود ترکیه حالت منفعل به خود گرفته و بازیچه دست دیگر بازیگران شود. در این راستا ترکیه نقشه راهی چندین ساله برای تبدیل شدن به قدرت اول منطقه ای در مناطق فوق الذکر دارد.

از سویی دیگر، ایران نیز دارای یک سند چشم انداز بیست ساله هست که در پی رساندن ایران به جایگاه قدرت اول منطقه ­ای است. حال، اهمیت ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک، ژئواستراتژیک، ژئوکالچر و …. خاورمیانه را برای دو کشور در نظر بگیرید که تا چه اندازه می تواند در شدت بخشیدن به این رقابت موثر افتد. با توجه به این امر، منطق رئالیستی حکم می کند که ایران و ترکیه از ظهور یک رقیب هم­ شأن  (Peer competitor) و جدی در منطقه که بتواند قدرت برتر و نظم مطلوب آن­را به چالش بکشد، جلوگیری نمایند.

ناگفته پیداست که در حال حاضر ایران و ترکیه مهمترین رقبای یکدیگر در این منطقه برای رسیدن به هرم قدرت هستند و در طی سال­های اخیر، رخدادهای متعدد منطقه ­ای و بین المللی همراه با سیاست خارجی و داخلی باعث شده است که هر دو این کشورها به عنوان قدرتی مهم و کلیدی در این منطقه شناخته شوند و روزبه ­روز بر قدرت و حوزه نفوذ(Sphere of Influence) آنها افزوده شود. بنابراین منطق رئالیسم تهاجمی دیکته می کند که ایران و ترکیه با یکدیگر مقابله کرده و از قدرت­­یابی منطقه­­ای و تبدیل شدن رقیب دیگر به هژمون منطقه‌ای جلوگیری نماید.

 

نقش ترکیه در مذاکرات هسته ای ایران

 

از مولفه­هایی که در سالهای اخیر باعث قدرت گرفتن ترکیه در جامعه بین المللی شده تلاش این کشور برای میانجیگری در زمینه حل اختلافات بین المللی و داخلی کشورهاست. یکی از مهمترین این موارد تلاش این کشور برای میزبانی مذاکرات هسته ای ایران با غرب بوده است. به همین دلیل هست که نویسنده اعتقاد دارد استانبول گزینه مناسبی برای میزبانی این مذاکرات نبوده چرا که ایران به دست خود رقیب خود را قدرت می بخشد و وزن سیاسی و قدرت نرم آن را در معادلات سیاسی بین المللی بالا می برد. برگزاری این نشست ها در ترکیه باعث می شود این کشور بتواند خود را به عنوان بازیگری موثر در شکل گیری صلح و ثبات بین المللی و منطقه ای مطرح نماید و بنابراین حمایت غرب و مخصوصاً آمریکا را هم در این راه کسب کند و به راحتی سیاست های خود را در منطقه اعمال کرده و موازنه قوا را به نفع خویش رقم بزند. دقیقاً به همین دلیل هم هست که وزیر خارجه ترکیه نقش موثری برای متقاعد کردن ایران برای پذیرفتن میزبانی استانبول داشت. این امر زمانی بیشتر جلوه می نماید که اختلافات اخیر دو کشور در خصوص اوضاع سوریه را مدنظر قرار دهیم که دقیقاً سیاستهای اتخاذ شده آنان در قبال سوریه در نقطه مقابل هم قرار دارد اما با این حال این کشور توانست رضایت ایران را برای میزبانی استانبول جلب کند.

 

یک تیر و دو نشان

حال باید دید که ایران برای مقابله با قدرت­یابی روزافزون ترکیه در منطقه چه باید بکند؟ استراتژی تجویزی مکتب رئالیسم، منطق موازنه قدرت است. ایران باید به تنهایی یا با اتحاد و ائتلافی از کشورهای همراه و یا با هر دو روش با قدرت­یابی روزافزون ترکیه در منطقه مقابله کند.

بر اساس این نظریه، ایران نیز باید به موازنه سازی با قدرت رقیب بپردازد. این موازنه سازی می­ تواند دارای دو بعد داخلی و خارجی باشد. در بعد داخلی این کشور باید بر قدرت ملی خود افزوده و پایه­ های داخلی آن را تقویت و گسترش دهد. اما بعد خارجی این موازنه می­تواند دارای دو جنبه سلبی و ایجابی باشد. جنبه سلبی آن ناظر بر تلاش برای ایجاد اختلاف و شکاف در صف متحدین منطقه­ ای و کاستن از قدرت و حوزه نفوذ آنهاست. بعد ایجابی نیز تلاش برای تقویت اتحاد و ائتلاف منطقه­ ای خود با کشورهای دیگر را به ضرورتی اجتناب ناپذیر مبدل می سازد.

 

نویسنده بر این اعتقاد است که انتخاب بغداد به عنوان میزبان بعدی مذاکرات هسته ای تأمین کننده هر دو بعد سلبی و ایجابی موازنه سازی خارجی برای ایران است. با شکل گیری ناآرامی های سوریه اختلافات بین ایران و ترکیه در این مورد تشدید شد و جبهه دوگانه ای در منطقه شکل گرفت. عراق در جبهه ایران قرار گرفت و از تداوم حکومت بشار اسد حمایت کرد و همین امر هم سبب شد که ترکیه از سیاست های عراق ناراضی شده و به نوعی در سیاست های داخلی این کشور دست­اندازی نماید. نمونه این سیاست را می توان در جریان اختلافات پیش آمده بین نوری­المالکی نخست وزیر عراق و طارق­الهاشمی معاون رئیس­جمهور این کشور مشاهده کرد که علیرغم اینکه هاشمی متهم به ایجاد اختلال در امنیت ملی کشور و دست داشتن در جریان ترور چند تن از مقامات سیاسی و امنیتی است اما ترکیه از وی به عنوان یک مقام سیاسی استقبال کرده و نوری المالکی را متهم به اقتدارگرایی و تلاش برای تمرکز قدرت نمود. این اختلافات باعث شد که رابطه بین دو کشور به سردی بگراید.

 

با انتخاب بغداد به عنوان میزبان مذاکرات بعدی هسته ای،  ایران با یک تیر دو نشان را هدف قرار داد: اولاً‌ اینکه از اختلافات پیش آمده در بین ترکیه و عراق بهترین سود را جسته و جبهه مقابل یعنی جبهه آنکارا را در موضع ضعف قرار داد و یکی از شرکای مهم منطقه ای این کشور را از آن دورتر کرد و از طرف دیگر با توجه به مشترکات زیاد دو بازیگر ایران و عراق، تهران توانست جبهه خود را تقویت نموده و سرو سامانی مجدد دهد. علاوه بر این انتخاب نکردن ترکیه به عنوان میزبان مذاکرات بعدی توانست از وزن این کشور در حل اختلافات بین المللی  کاسته و آن را از صحنه اصلی ماجرای اختلافات ایران و غرب به کناری بزند.

این مسأله از آن رو حائز اهمیت است که ترکیه نه تنها سودی از حل و فصل مسائل ایران با غرب نمی برد بلکه تداوم آن را هم به نفع خود می بیند. زیرا اگر اختلافات ایران با غرب حل شود موازنه قدرت در منطقه به شدت به نفع ایران به هم خواهد خورد. از طرف دیگر با ادامه این اختلافات است که ترکیه همچنان می تواند با ایفای نقش میانجی، وزن سیاسی خود را در معادلات بین المللی بالاتر ببرد و اگر اختلافات حل شود این فرصت از آنکارا گرفته خواهد شد.

 

مطالب مرتبط