زهرا شریف زاده
پژوهشگر روابط بين الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
مقدمه
سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه بر اساس دو اصل استوار بوده است: حفظ وامنیت اسرائیل و نیاز به تأمین منابع نفتی از خلیج فارس.ایجاد تعادل بین این اهداف بسیار مشکل است. در ایجاد کشوری بنام اسرائیل در سال 1948 که مخالفت شدید کشورهای عربی را در برداشت ، جنگهایی به راه افتاد وسبب شد فلسطینیان را آواره کند و یک چرخه درگیری ایجاد نماید که هنوز هم این مسئله حل نشده است. از زمان هری ترومن ، رؤسای جمهور ایالات متحده برای حفظ روابط جداگانه با اسرائیل و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس تلاش های بسیاری انجام داده اند و تلاش کرده اند تا از حجم دشمنی بین آنها بکاهند. علیرغم معاهدات صلح رسمی با مصر و اردن و توافق های موقت با فلسطینی ها ، سوء ظن متقابل بین اسرائیل و همسایگان آن حاکم بوده است.
اخیراً ، خصومت بین اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس از بین رفته است. علاقه جدید به ایجاد روابط با اسرائیل و شخصیت های یهودی در ایالات متحده در میان تمام اعضای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) از جمله عربستان سعودی ، امارات متحده عربی ، قطر ، بحرین ، عمان و کویت مشهود است. صلح اسرائیل و خلیج فارس ، بیش از هر چیز ، بدلیل برداشت مشترک کشور های عربی از ایران به عنوان دشمن می باشد. یکی دیگر از عناصر سازنده کشورهای خلیج فارس برای آشتی ، بنظر ناشی از خستگی دیپلماتیک بیش از هفتاد سال جنگ با اسرائیل در حمایت از فلسطینیان است ، به طوری که حل اختلافات بیش از هر زمان دیگری به نظر می رسد. فراتر از دلایل سیاسی بهبود روابط کشورهای خلیج فارس با اسرائیل ، ترس آنها از دست دادن نوآوری در فن آوری اسرائیل می باشد چرا که اسرائیل با داشتن اقتصاد بازار پیشرفته از نظر فناوری با داشتن الماس تراش خورده ، تجهیزات با فناوری پیشرفته و داروسازی از عمده صادرات خود بسیار قدرتمند است. این کشور از نظر امید به زندگی ، تحصیلات ، درآمد سرانه و سایر شاخص های شاخص توسعه انسانی بسیار توسعه یافته است .در زمینه هایی از امنیت سایبری تا کشاورزی بیابانی نیز پیشرفت داشته است.
تماس بین کشورهای عربی خلیج فارس با اسرائیل سال ها پیش بصورت مخفیانه در حوزه های امنیتی و تجاری آغاز شده بود و به طور محرمانه باقی ماند.اما معامله ای که روزی دقیقاً در پشت صحنه انجام می شد اکنون مورد توجه قرار گرفته است. از سفر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل به کاخ سلطان در عمان در پاییز 2018 گرفته تا ساخت غرفه اسرائیل برای نمایشگاه جهانی در دبی که قرار است در سال 2021 افتتاح شود.حتي همكاري هاي نظامي هم اكنون علني است و خلبانان نيروي هوايي از اسرائيل و امارات با هم در تمرينات چند مليتي شركت دارند. در وال استریت ، سرمایه های ثروت حاکمیت عربستان سعودی و ابوظبی میلیاردها دلار پول به تجارت مشترک “دفتر وی ورک[1] آدام نویمان “، آمریكایی منتقل كردند.
در دریای آزاد ، دولت دبی به رهبری رئیس سلطان احمد بن سلیم ، در چندین سرمایه گذاری مشترک با میلیاردر اسرائیلی ایدان اوفر [2]، سهامدار کنترل Zim Integrated Shipping Services Ltd می باشد.همکاری های دیپلماتیک نیز به همین ترتیب هر روز بیشتر می شود.این در حالی است که رئیس جمهور وقت آمریکا ، دونالد ج. ترامپ “صلح برای رفاه ” در 28 ژانویه سال 2020برای حل منازعه خاورمیانه ،از محمود عباس ، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین دعوت بعمل نیاورد.واین “روابط عادی” بین اسرائیل و پنجاه و هفت کشور اسلامی اصطلاحی کاملاً مبهم است هر چند برای اولین بار ابتکار عمل “صلح عربی” در سال 2002 توسط ولیعهد وقت عربستان عبدالله مدنظر بود ، اما هرگز مورد توجه قرار نگرفت.فلسطینی ها شدیداً مخالف ایده عادی سازی هستند زیرا ممکن است اسرائیل ضمن استفاده از مزایای صلح از سرزمین های اشغالی در کرانه باختری و قدس شرقی دست نکشند و از مصالحه های دیگر نیز بهره مند شود.
از طرف دیگر ، نتانیاهو عادی سازی با کشورهای حاشیه خلیج فارس را هدف خود می داند. در حالی که چالش رهبران خلیج فارس این است چگونه با اسرائیل متعهد شوند بدون اینکه فلسطینی ها را در این مسیر قرار دهند. روابط نزدیک با اسرائیل از نگاه کشور های عربی به بهانه ایران در خلیج فارس است زیرا ایران را عامل دامن زدن به ناآرامی ها منطقه می دانند .
یوسف الاوتیبا [3]، سفیر امارات در ایالات متحده گفت ، اگر اسرائیل تمایل به روابط نزدیکتر با جهان عرب دارد ، باید برنامه هایی را برای اعلام حاکمیت بر حدود 30 درصد از کرانه باختری که شهرک های یهودی در آن قرار دارند ، منتفی کند.در ادامه می گوید: “ما مشاركت و كاهش درگیری را ترویج كرده و به ایجاد سیاست هویج نه چماق تشویق کرده ایم .الحاق مطمئناً و بلافاصله آرزوهای اسرائیل را برای بهبود روابط امنیتی ، اقتصادی و فرهنگی با جهان عرب و امارات از بین می برد.”
همانطور که می دانیم نخست وزیر اسرائیل ، دیوید بن گوریون ، استراتژی به نام “دكترین پیرامون” بیان كرد سه رکن اصلی استراتژی پيرامونی اسرائيل، بر ارکان نظامی،اطلاعاتی و ديپلماسی استوار بوده که در پيشبرد آن از راهبردهای غافلگيری، انتقال جنگ به داخل سرزمين دشمن و ابتکار عمل بهره گرفته شده است. این اقدام بر اساس فرضیه ای بود که اسرائیل باید روابط نزدیکی با کشورهای غیر عربی منطقه برقرار کند تا خود را از همسایگان عرب خصمانه محافظت نماید. ترکیه و ایران دو کشور غیر عرب اما مسلمان و اتیوپی ، یک کشور مسیحی غیر عرب ، در جنوب به اسرائیل متصل شدند. آنچه این کشورها را متحد کرد آرزوی سیاسی برای متوقف ساختن نفوذ شوروی و مقاومت در برابر ملی گرایی عربی رادیکال بود.
مصر و اردن پس از جنگ های ویرانگر 1948 ، 1956 ، 1967 و 1973 ، همراه با درگیری های نظامی مختلف ، معاهدات صلح را با اسرائیل امضا کردند. در همین حال ، دولت یهود به عنوان مخوف ترین قدرت نظامی در خاورمیانه ظاهر شد. این تا حدودی به دلیل کمک های گسترده اقتصادی و نظامی ایالات متحده بود و اصل اساسی سیاست دولت اسرائیل این است که این کشور باید توانایی های تولید نظامی بومی را توسعه دهد تا بتواند به تنهایی از خود دفاع کند.
از زمان کشف نفت در خلیج فارس ، اولین بار در ایران در سال 1908 و در کشورهای عربی کمی قبل از جنگ جهانی دوم ، دستیابی به یک منبع نفت پایدار با قیمت مناسب از اهداف اصلی ایالات متحده بوده است.خط مشی واشنگتن در بیشتر نیمه دوم قرن بیستم به شدت به نفت خلیج فارس وابسته بود. از ابتدای قرن بیست و یکم ، فناوری fracking چشم انداز انرژی ایالات متحده را به شدت تغییر داده است. در سالهای اخیر ، واشنگتن کمتر به منابع نفتی وارداتی از کشور وابسته شده است. Fracking یک فن آوری حفاری ثابت شده است که برای استخراج نفت ، گاز طبیعی ، انرژی زمین گرمایی یا آب از اعماق زمین مورد استفاده قرار می گیرد.در سالهای اخیر ، وابستگی واشنگتن به منابع نفتی وارداتی از خلیج فارس و سایر مناطق کاهش یافته است ، اما این کشور به همراه سایر کشورهای جهان هنوز در معرض اختلال در تولید و صادرات از منطقه هستند که مستقیماً بر قیمت تأثیر می گذارد.
نقش کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در تضاد و تعامل با اسرائیل در بیشتر نیمه دوم قرن بیستم غیرمستقیم بود ، و عمدتا محدود به حمایت مالی سنگین از مصر ، اردن ، سوریه و فلسطینیان برای عملیاتی کردن استراتژی های خود در جنگ و صلح با دولت یهود بود. تلاش های صلح عرب توسط انور سادات رئیس جمهور وقت مصر ، حسین بن طلال ، پادشاه اردن ، و بعداً یاسر عرفات رهبر فلسطین حمایت می شد.
از اوایل سال 2000 ، چشم انداز استراتژیک در خاورمیانه عمیقا تغییر کرد. مصر فقیرتر شده و به تدریج اعتبار خود را به عنوان رهبر جهان عرب از دست داد. به همان اندازه ، از سال 1980 ، جنگ عراق علیه ایران ، حمله ایالات متحده به عراق و حملات داعش به عراق را تجربه کرده است. سرانجام ، از سال 2011 کشور سوریه مورد حمله گروههای ترویستی و افراطی مانند داعش و امریکا و اسرائیل واقع شد که سبب شد ضربه بزرگی به رونق اقتصادی و ثبات سیاسی این منطقه وارد شود.
این افول سه کشور بزرگ عربی(عراق،مصر و سوریه) دریچه ای را جهت پر کردن خلاء برای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس باز کرد. در مقابل “صلح سرد” که قاهره و عمان با دولت یهود حفظ کرده اند ، علائم همکاری و “صلح گرم” بین کشورهای جداگانه شورای همکاری خلیج فارس و اسرائیل در حال افزایش است. این همکاری چند بعدی سؤال مهمی را ایجاد می کند: نیروهای نزدیک به این رویکرد آرام اما ثابت بین اسرائیل و کشورهای حوزه خلیج فارس چیست؟
در این که همکاری بین اسرائیل و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس اکنون رخ می دهد باید چنین گفت که چندین تحول استراتژیک در تغییر درک کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از اسرائیل بعنوان یک دشمن به یک شریک بالقوه کمک کرده است. این درک از یک کشور شورای همکاری خلیج فارس به کشور دیگر متفاوت است. به عبارت دیگر ، خانواده های سلطنتی به طور فزاینده ای کمتر از سوی اسرائیل احساس خطر می کنند ، اگرچه بخشهایی از جمعیت آنها کاملاً قانع نشده اند. با این حال ، هیچ تضمینی برای بازگشت ناپذیر بودن این روابط با اسرائیل وجود ندارد.
تغییر در رهبری در هر یک از کشورهای حوزه خلیج فارس می تواند به طور بالقوه شناسایی روابط عادی شده را تسریع یا کند نماید.همانطور که اغلب اتفاق می افتد ، سیاست های مربوط به اسرائیل می تواند به نظرات شخصی رهبران منوط باشد. در کل ، چندین عامل پویا تغییر بین اسرائیل و خلیج فارس را شکل داده است:
1-ایران دشمن مشترک
اختلاف بزرگ در اندازه جمعیت و هویت ملی بین هر یک از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و ایران باعث شده است که این کشورها به عنوان یک گروه نسبت به تهران چه در رژیم قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب مشکوک باشند.
کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و ایران در بیشتر دهه های 1950 ، 1960 و 1970 جهت گیری های مشابه در سیاست خارجی غرب گرایانه داشتند. هنوز هم آنها نتوانستند در مورد یک سیستم امنیتی منطقه ای توافق کنند. ایران و عربستان سعودی بخشی از آنچه سیاست دو ستون نامیده می شد که دوام نداشت ، با انقلاب 1979 در ایران سبب سوء ظن میان تهران و همسایگان عرب شد.به همین دلیل در طول جنگ عراق علیه ایران ، بیشتر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس کمک های مالی قابل توجهی به رئیس جمهور وقت عراق ، صدام حسین ، می کردند. تلاش ها برای اصلاح محدودیت ها پس از حمله عراق به کویت نتوانست موانع تاریخی و جغرافیایی بین دولت های دو طرف خلیج فارس را پشت سر بگذارد. از اواخر قرن بیستم ، نفوذ روزافزون ایران در لبنان ، سوریه ، عراق و اخیراً در یمن بیش از پیش به سوءظن کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در مورد اهداف و توانایی های جمهوری اسلامی دامن زده است. مشارکت استراتژیک ایران و عرب در آینده قابل پیش بینی نیست. بی اعتمادی مداوم فرصتی برای اسرائیل فراهم می کند تا خود را به عنوان شریک بالقوه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در مقابله با برنامه های هسته ای ، سایبری ، نیابتی و موشکی ایران معرفی کند.
2-برداشت پیچیده از ترکیه
آنکارا کشوری با اکثریت سنی مذهب است ، اما ثابت شده است که این اطمینان از اعتماد متقابل ترکیه و برخی از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس کافی نیست.میراث امپراتوری عثمانی روابط مدرن ترکی و عربی را پیچیده کرده است. هر چند ترکیه روابط گرم با قطر برقرار کرده و دارای دو پایگاه نظامی در این کشور است.
ترکیه مانند عربستان سعودی با بشار اسد رئیس جمهور سوریه مخالفت کرد. با این حال ، این مخالفت با رژیم اسد، آنکارا و ریاض را متحد خود نکرده است. رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه به شدت از اخوان المسلمین در چندین کشور عربی از جمله مصر و لیبی حمایت می کند ، در حالی که هم عربستان سعودی و هم امارات متحده عربی اسلام سیاسی و اخوان المسلمین را تهدیدهای اساسی می دانند. علاوه بر این ، ترکیه ، متحد قطر ، برای نفوذ در شاخ آفریقا با امارات و عربستان سعودی رقابت می کند. اختلافات سیاسی و عقیدتی بین ترکیه و برخی از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به سوء ظن اهداف آنکارا دامن زده است. عربستان سعودی و امارات متحده عربی ، همراه با مصر و بحرین ، به شدت با نقش و نفوذ روزافزون ترکیه در مناطقی از جهان عرب و مسلمان مخالف هستند.
به طور خلاصه ، رهبران عربستان سعودی ، امارات و بحرین به اهداف ایران و ترکیه مشکوک هستند. این خلاء سبب شد تا اسرائیل به دنبال بهره برداری از این فرصت ایجاد شده باشد. خصومت بین اردوغان و نتانیاهو و این واقعیت که اردوغان خود را به عنوان محافظ فلسطینیان معرفی می کند.
3-عدم اعتماد به تعهد آمریکا به امنیت خلیج فارس
از سال 1980 ، سیاست های ایالات متحده در خلیج فارس تا حد زیادی به دکترین کارتر ، که می گوید ایالات متحده از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در برابر هرگونه تجاوز خارجی دفاع خواهد کرد ، باز می گردد. در این زمینه ، رئیس جمهور سابق آمریکا جرج اچ دبلیو. بوش از اعزام نیروهای آمریکایی برای آزادسازی کویت در سال 1990 دریغ نکرد.و حمله آمریکا به عراق در سال 2003 ، ایالات متحده را از نقش سنتی خود به عنوان قدرتمندترین مدافع وضعیت موجود منطقه ای به رقیب اصلی وضعیت موجود تغییر داد. این توازن قدرت در خلیج فارس به نفع ایران بود.به طوری که سعود الفیصل وزیر خارجه سابق عربستان سعودی به رئیس جمهور سابق آمریكا جورج دبلیو بوش به دلیل حمله علیه عراق هشدار داده بود. چند كشور شورای همکاری خلیج فارس معتقدند كه جنگ امریکا علیه عراق ، به ایران كمك كرده است تا نفوذ منطقه ای خود را گسترش دهد و باعث تضعیف نفوذ کشورهای عرب سنی شود. دولت باراک اوباما ، رئیس جمهور پیشین آمریکا تلاش کرد بدون مشارکت اعراب در مورد توافق هسته ای با ایران مذاکره کند ، اما چشم انداز اوباما در مورد آشتی بین ایران و عرب زنگ خطر را در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به صدا درآورد. هر چند اوباما از عربستان سعودی خواست تا منطقه خلیج فارس را با ایران تقسیم کند.
روابط نزدیک ترامپ با عربستان سعودی و امارات متحده عربی به کاهش اضطراب شورای همکاری خلیج فارس در مورد سیاست خارجی مجازات آمریكا در قبال ایران نیز كمك نكرده است. ترامپ ترجیح خود را برای کاهش حضور ایالات متحده در خاورمیانه روشن کرده است ، و ایالات متحده ، به درست یا غلط ، عمدتاً به عنوان یک شریک غیرقابل اعتماد شناخته می شود که ممکن است در مراحل آغازین خروج استراتژیک از منطقه باشد.نارضایتی واشنگتن از سیاست ریاض در طغیان بازار جهانی با نفت ارزان در اوایل آوریل 2020 ، نمونه دیگری از اختلافات فزاینده بین دو متحد سنتی است.
رهبران شورای همکاری خلیج فارس به طور فزاینده ای بر این باورند که برای نجات نمی توانند به واشنگتن وابسته باشند. علاوه بر این ، علیرغم خرید سیستم های تسلیحاتی پیشرفته از سراسر جهان ، رهبران خلیج فارس از توانایی های محدود نظامی خود آگاه هستند.در این زمینه ، اسرائیل اکنون به عنوان یک شریک بالقوه دیده می شود ، و دارای ارتش آزمایش شده و حرفه ای ، قدرت فنی و اشتیاق خود برای تعامل با یک جهان عرب است .
4-اختلافات بین فلسطینی ها
درگیری اعراب و اسرائیل همچنان یک چالش بزرگ برای ثبات منطقه است. در عین حال ، نقشی که این درگیری در رقابت استراتژیک بین قدرت های منطقه ایفا می کند نباید بیش از حد ارزیابی شود. احتمال آن می رود که اکثر مردم عرب و بعضی دولتها دوست دارند یک کشور فلسطینی با بیت المقدس شرقی و یک راه حل عادلانه برای آوارگان فلسطینی ببینند.
این موضع رسمی اعراب است که در ابتکار عمل صلح عربی 2002 مستند شده بود با این حال ، حل درگیری اعراب و اسرائیل اولویت اصلی استراتژیک اکثر کشورهای عربی ، به ویژه در خلیج فارس نیست. این کشورها از درگیری ها خسته شده اند و از اختلافات چندین دهه بین افراد مختلف ناامید گشته اند.
فلسطینیان از زمان آغاز درگیری اعراب و اسرائیل ،چندین استراتژی را طی کرده اند. به عنوان مثال ، سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) ، جبهه مردمی برای آزادی فلسطین و حماس نشان دهنده گرایش های ملی گرایانه ، چپ گرا و اسلام گرایانه بودند. از طرفی شرایط اقتصادی اجتماعی و جهت گیری های سیاسی فلسطینی ها در غزه و کرانه های باختری به طور فزاینده ای متفاوت است. تمام تلاش ها برای ترمیم شکاف 2007 در تشکیلات خودگردان فلسطینی که غزه را تحت حکومت حماس قرار داده بود ، با شکست روبرو شدند. با توجه به اختلافات عمیق و رو به رشد فلسطین و عدم وضوح استراتژیک این کشور ، برخی از رهبران شورای همکاری خلیج فارس تمایل کمتری به سرمایه سیاسی و مالی برای یافتن راه حل درگیری عرب و اسرائیل دارند.
این حمایت پنهان ، اسرائیل را به عنوان یك متحد بالقوه ،بیشتر مشروعیت می بخشد. به نظر می رسد عرب های بیشتری این استدلال اسرائیل را پذیرفته اند که هیچ شریک فلسطینی برای مذاکره وجود ندارد.این شکاف رو به رشد بین فلسطینی ها و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در سال 2020 هنگامی که فلسطینی ها از پذیرش تجهیزات پزشکی ارائه شده در هواپیمایی که از ابوظبی به فرودگاه بین المللی بن گوریون اسرائیل در خارج از تل آویو منتقل شد ، خودداری کردند ، علنی شد.
5-قدرت نظامی و توانایی های فناوری اسرائیل
فراتر از تحولات منطقه ای ، پیشرفت های عظیم اسرائیل در توانایی های نظامی و فناوری آن نیز به تغییر درک عرب ها از دولت یهود کمک کرده است. این کشور از قوی ترین توانایی های نظامی متعارف و غیر متعارف در خاورمیانه برخوردار است بر طبق گلوبل فایرپاور (Global Firepower) اسرائیل بالغ بر 170000 پرسنل فعال به اضافه 445000 نیروی ذخیره دارد. خدمت سربازی برای همه شهروندان غیرعرب بالای 18 سال اجباری است. این باعث شده که این کشور از یک نیروی عظیم جنگی زبده و آموزشدیده برخوردار باشد که هنگام وقوع جنگ و درگیری به خدمت فراخوانده میشوند. .علاوه بر این ، کشور به طور گسترده ای به عنوان تنها قدرت هسته ای در خاورمیانه در نظر گرفته شده است. بر طبق موسسه تحقیقاتی صلح بینالمللی استکهلم، اسرائیل در سال 1396 شانرده و نیم میلیارد دلار صرف نیروهای مسلحش کرده است. اسرائیل دارای 2760 تانک است و جدیدترین نسخه تانکهای مرکاوای اسرائیل یکی از بهترین طراحیها را در جهان داشته و از نظر پوشش زرهی جزو بهترینها در دنیای تسلیحات است.
اسرائیل 250 جنگنده یا بیشتر دارد که تعداد انگشت شماری از آنها از هواپیماهای F-35 لایتنینگ 2 شرکت لاکهید مارتین هستند. هواپیمایی که تنها یکی از چهار جنگنده نسل پنجم در جهان محسوب میشود. اسرائیل در آینده صاحب 50 فروند جنگنده F-35 خواهد بود.
اسرائیل علاوه بر توانایی های نظامی متعارف ، یکی از پیشرفته ترین کشورهای جهان در حوزه سایبری است که با سرمایه گذاری شدید بخش خصوصی در فناوری تقویت می شود.این قابلیت ها با توانایی های چین ، روسیه ، انگلستان و ایالات متحده قابل مقایسه است. هواپیماهای بدون سرنشین بازار دیگری است که اسرائیل خود را به عنوان یک تولید کننده و صادر کننده عمده تاسیس کرده است.فراتر از توان نظامی خود ، اسرائیل همچنین در چندین فناوری تجاری ، به ویژه آبیاری و کاهش آب پیشرو است. کمبود آب در بیشتر کشورهای عربی به ویژه در خلیج فارس یک چالش اساسی است.
به طور خلاصه ، پیشرفت های اسرائیل در فن آوری های نظامی و غیرنظامی باعث شده است که اسرائیل شریک جذاب تری برای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس باشد که امنیت ملی و منافع اقتصادی خود را پیش ببرند.
[1] WeWork
[2] Idan Ofer
[3] Yousef Al Otaiba
واژگان كليدي: علل, همکاری, اسرائیل عربستان, امارات, عمان ,بحرين ,شورای همکاری ,خلیج فارس ,زهرا شریف زاده