مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

اسلام گرایی عثمانی و فرقه گرایی در حیات سیاسی معاصر ترکیه (بخش نخست) گفتگو با ولی گل محمدی

اشتراک

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: فرقه گرایی در حیات سیاسی معاصر ترکیه از چه نقطه ای شروع شده و تحت تاثیر چه مولفه هایی بوده است؟

یکی از روندهای ژئوپلتیکی حاصل از انقلاب های عربی، افزایش فضای بازیگری و مانور ژئوپلتیکی قدرت های غیر- عربی بویژه ایران و ترکیه در تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا است. قبل از وقوع انقلاب های عربی، تضعیف نقش منطقه ای مصر و افزایش چشم گیر قدرت نرم و قابلیت های مادی ایران و ترکیه در خاورمیانه منجر به شکل گیری یک دیدگاه غالبی شد که نظم منطقه ای درحال ظهور توسط دولت های غیر-عربی تنظیم و عملیاتی می شود. یکی از روندهای معنایی بعد از انقلاب های عربی، افول گفتمان پان عربیسم و ناسیونالیسم عربی است که موجب ایجاد بسترهایی برای ظهورگفتمان های آلترناتیو غیرعربی همچون مدل انقلاب اسلامی ایران و مدل دمکراسی محافظه کار ترکیه در خاورمیانه عربی شد. اگرچه ایران و ترکیه خارج از جغرافیای سیاسی و قومی انقلاب های عربی هستند، اما به عنوان اعضای جامعه سیاسی و فکری ژئوپلتیک منطقه ای درحال ظهور عمل می کنند.

هرچند در برهه هایی از تاریخ معاصر ترکیه بویژه دولت اسلام گرای نجم الدین اربکان(1996-97) شاهد تمایلات فرقه ای در قالب اسلام سیاسی نقشبندیه (اسلام سنی-صوفی) بوده ایم، اما تا قبل از روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه به دلیل غالب بودن بنیان های کمالیستی و قدرت ساختاری نظامیان، صرفاً به حوزه فعالیت های مدنی و فرهنگی محدود می شد. اما با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، گشایش درهای دیپلماسی آن به خاورمیانه و جهان اسلام، و عملیاتی شدن ویژن عمق راهبردی احمد داوداغلو در ژئوپلتیک همجوار، اسلام سنی به عنوان یک رویکرد رفتاری و گفتمانی به تدریج به نقطه محوری در سیاست و حکومت ترکیه تبدیل شده است. روندی که با پیروزی های انتخاباتی حزب عدالت و توسعه و متعاقب آن تضعیف بنیان های کمالیستی و قدرت نظامیان طی اصلاحیه های مختلف در قانون اساسی تشدید شد و با وقوع انقلاب های عربی به عنوان یک شوک برونزا به اوج خود رسید. انقلاب های عربی و ورود فعال ترکیه به آن موجب دگرگونی در نقش و جایگاه ترکیه از یک بازیگر میانجی گر و قدرت نرم-محور به یک بازیگر امنیتی و ایدئولوژیک در خاورمیانه ی عربی شد. مسئله ای که با بازتعریف هویت ملی، زمینه های گسترش اسلام سنی در سیاست داخلی ترکیه را نیز فراهم ساخته است.

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: تحولات انقلابی خاورمیانه چگونه موجب فرقه ای شدن رفتارهای سیاسی حزب عدالت و توسعه شده است؟

با مداخله مستقیم در کانون های بحران خاورمیانه بویژه جنگ داخلی سوریه با حمایت از نیروهای سنی اخوانی در قالب جنگ نیابتی و سپس ورود مستقیم نظامی در قالب عملیات سپر فرات، سیاست خارجی ترکیه خواسته یا ناخواسته به سمت درگیری های فرقه ای در خاورمیانه و شمال آفریقا کشیده شده است. منتقدان سیاست خارجی اخیر ترکیه بر این واقعیت تاکید می کنند که رهبران AKP موقعیت خود را به عنوان قهرمان و راهبر اسلام سنی در منطقه تعریف کرده اند و ازاینرو در بستر یکی از خطوط گسل بزرگ سیاست خاورمیانه یعنی دوقطبی شیعه-سنی، به درگیری های فرقه ای در منطقه کشیده شده اند. از نگاه این منتقدان، این مسئله نتیجه طبیعی سیاست های حزب عدالت و توسعه در دفاع از اسلام سنی در سپهر سیاست داخلی خود بوده است که تاکنون محدودیت های زیادی را برای مطالبات مذهبی و سیاسی اقلیت های علوی در ترکیه تحمیل کرده اند. نتایج آشکار سیاست های فرقه ای ترکیه در دولت های عربی دستخوش تغییر تعمیق ناامنی، شکاف های مذهبی و تشدید بی ثباتی در مرزهایی لرزان خاورمیانه بوده است.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: آیا فرقه گرایی و بعبارتی ترویج اسلام سنی بخشی از استراتژی بزرگ خاورمیانه ای ترکیه است؟

شواهد مستدلی در رابطه با این موضوع وجود ندارد که سیاست های ترویج اسلام سنی از سوی رهبران ترکیه بخشی از استراتژی بزرگ این کشور برای رسیدن به جایگاه رهبری منطقه ای باشد. بررسی راهبردهای منطقه ای دولت عدالت و توسعه در دهه گذشته چنین ایده ای را تائید نمی کند. بنظر می رسد منطق اصلی راهبردهای ترکیه برای برعهده گرفتن نقش رهبری در جهان اسلام در راستای بیشینه سازی نفوذ و موقعیت نسبی این کشور در نظام بین الملل بویژه بالا بردن سطح چازنه زنی در برابر اتحادیه اروپا و آمریکا به عنوان نماینده تمدن اسلامی باشد.

باوجوداین، شواهدی در تایید این مدعا وجود دارد که ترکیه در بسیاری از مناقشات جاری کشورهای عربی در کنار نیروهای اسلام سنی قرار گرفته است. در بحران داخلی سوریه، ترکیه بصورت فعال و همه جانبه از عناصر معارضین سنی(جبهه النصره، احرارالشام، جیش الاسلام، ارتش آزاد سوریه) در برابر رژیم علوی بشار اسد و در تقابل با نفوذ شیعی جبهه مقاومت حمایت می کند. در عراق، رهبران ترکیه با برقراری روابط گسترده با اقلیم خودمختار کردستان و سایر عناصر سنی ازجمله نجیفی ها و گروههای ترکمن سنی، با دولت مالکی در بغداد و بطورکلی نفوذ نیروهای شیعی در عراق جبهه تقابلی وسیعی باز کرده است. در متن سیاست داخلی مصر، روند مشابهی از سوی رهبران حزب عدالت و توسعه در حمایت از گروههای اخوان المسلمین در برابر نیروهای سلفی و سکولار مصر وجود دارد. نتیجتاً، ترکیه خواسته یا ناخواسته به بخشی از محور سنی-اخوانی در خاورمیانه که تبدیل شده است. ورود به چنین ائتلاف های فرقه ای و حضور بی ثبات کننده در درگیری های مذهبی خاورمیانه به هیچ وجه با تصویر ترکیه به عنوان یک نیروی مروج دمکراسی در جهان عرب سازگاری ندارد.

برداشت بنده این است که رویکردهای فرقه ای در سیاست خارجی ترکیه پیامد ناخواسته ی دخالت بیش از حد رهبران ترکیه در سیاست داخلی دولت های عربی دستخوش انقلاب بوده است و نمی توان آن را به مثابه بخشی از استراتژی بزرگ ترکیه در خاورمیانه یا یک طرح سیاسی مشخص از سوی رهبران اسلام گرای AKP قلمداد کرد. مسئله اساسی این است که رهبران ترکیه بدون دانش، تجربه، و شناخت لازم از سیاست داخلی دولت های عربی و همچنین فقدان فهم راهبردی از محیط راهبردی آشوبناک خاورمیانه، وارد ائتلاف های سنی و درگیری های فرقه ای در کانون های بحران منطقه شده اند.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: بحران سوریه چه جایگاهی در سیاست های فرقه ای ترکیه دارد؟

رویکرد ترکیه نسبت به بحران سوریه در متن انقلاب های عربی نمونه بارز فرقه ای شدن سیاست خارجی ترکیه در نیم دهه گذشته است. اظهارات اردوغان مبنی بر اینکه، سوریه مسئله ی داخلی ترکیه است، به نحوی نشان از رویکرد جدید در سیاست خارجی ترکیه داشت. سیاست های فرقه ای ترکیه برای تجهیز نیروهای افراطی داخل سوریه و سیاست­های مجاز مرزی برای ورود مزدوران خارجی بیش از پیش موجب رادیکالیزه شدن نیروهای اپوزیسیون در سوریه و امنیتی تر شدن معادلات داخلی این بحران گردید. برای نمونه، در جولای 2012، گروهای تکفیری جبهه النصره از طریق مرزهای گازیانتیپ  و هاتای  کنترل مرزهای باب الهوا  و جارابلوس  را در اختیار گرفتند. در اواخر سال 2012 نیز مخالفان سوری از طریق مرزهای شانلی اورفا  وارد مرزهای تل ابیض سوریه شدند و فضای داخلی این کشور را بیش از پیش متشنج ساختند. در واقع، بدون دسترسی به مرزهای ترکیه، ناآرامی ها و جنگ داخلی سوریه تا این حد تشدید نمی شد و این همان روندی بود که تصمیم گیران سیاست خارجی ترکیه از آن هراس داشتند. در سپتامبر 2013، جبهه النصره اعلام کرد که در حدود 12 هزار تا 15 هزار مبارز نظامی در خاک سوریه را سازماندهی کرده است. در حدود بیش از نیمی از این گروههای تروریستی از طریق خاک ترکیه وارد سوریه شده بودند. این جریان های تکفیری حمایت های مالی و نظامی خود را از طریق مرزهای مناطق هاتای، کیلیس، گازیانتیپ و شانلی اورفا دریافت می کردند.

همزمان با تشدید بحران داخلی سوریه، رهبران ترکیه به این وضیعت به عنوان فرصتی که می تواند برای روی کارآمدن یک دولت دست­نشانده کمک کند، می نگریستند. معاون حزب عدالت و توسعه در این باره اظهار کرده بود که هدف ترکیه در حمایت از مخالفان سوریه تاسیس و ایجاد یک دولت دوست ترکیه و به حداکثر رساندن نفوذ اخوان المسلمین در دمشق است. در راستای این استراتژی، احمد داود اوغلو در پارلمان ترکیه در جولای 2012 بیان داشت که؛ ترکیه باید خادم، پیشرو، و صاحب سوریه جدید باشد.  

طبق آمارهای موجود، حدود 15 هزار تروریست از کشورهای مختلف اروپایی، آفریقا و خاورمیانه با ورود از مرزهای ترکیه عضو گروه های تروریستی جبهه النصره و داعش شده است که فاجعه انسانی عظیمی را در این منطقه رقم زده است. تبدیل شدن خاورمیانه به محملی برای تروریست های تکفیری، شکل گیری جنگ های فرقه ای، و گسترش اندیشه “سلفي‌گري تكفيري” كه طي نزديك به دو سده، ريشه گرفته، نضج يافته و اكنون به يكي از مهم‌ترين كانون‌هاي شكل‌دهي به تحولات جهان اسلام به‌ويژه منطقه خاورميانه و شمال آفريقا تبديل شده، از پیامدهای عمده راهبردهای مجاز مرزی و فرقه ای ترکیه بوده است. سرویس امنیتی ترکیه(میت) به خوبی می دانست که بسیاری از این مزدوران خارجی به شبه­نظامیان جهادی منسوب به القاعده و جبهه النصره ملحق خواهند شد، اما اولویت آنکارا بهره­گیری از هر نیرویی برای ساقط کردن دولت بشار اسد بود. پیامدهای ناخواسته ورود ده­ها هزار نفر از جهادیون به میدان سوریه با عضویت آنها در جریان­های تکفیری داعش و جبهه النصره که به قدرت گرفتن آنها در شامات کمک کرد، موجب بی ثباتی در مرزهای امنیتی خاورمیانه و حتی فعالیت های تروریستی بی سابقه در شهرهای ترکیه بوده است.

 واژگان کلیدی: اسلام گرایی عثمانی ، فرقه گرایی ، معاصر ، ترکیه

مطالب مرتبط