مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

برخورد تمدنی یا امپریالیسم اقتصادی؟ کاوشی پیرامون حادثه کشته شدن سفیر آمریکا در لیبی

اشتراک

سید یوسف قرشی

مرکز بین المللی مطالعات صلح -IPSC

بیان رخداد

به دنبال انتشار بخش‌هایی از فیلم موهن کارگردان آمریکایی در وب‌سایت «یوتیوب» که به زبان مصری هم دوبله شده بود، سفارت آمریکا در مصر از سوی مسلمانان مصری مورد حمله واقع و پرچم ایالات متحده به آتش کشیده شد. این واکنش‌ها در پاسخ به تعرض به ساحت پیامبر اسلام از مصر فراتر رفت و به سایر کشورها همچون عربستان، یمن، فلسطین، عراق، ایران، پاکستان، افغانستان، هند، اندونزی، مالزی، تونس، سودان، ترکیه و لبنان نیز تسری یافت. با وجود این شاید بتوان کشته شدن سفیر و سه تن از کارمندان کنسول‌گری آمریکا در شهر بنغازی را مهم‌ترین و نادرترین رویدادی دانست که در پس این واکنش‌ها به وقوع پیوست. بنا به گواه تاریخ، از سال 1979 که ایالات متحده در این کشور اقدام به تأسیس سفارت‌خانه نمود تاکنون هیچ اقدامی علیه سفرای آمریکایی در لیبی صورت نگرفته بود. فارغ از بحث و کنکاش پیرامون عاملان و انگیزه آنان برای ساخت چنین فیلم وهن‌آلودی، تحلیل و بررسی حوادث متعاقب این حرکت، موضوع ثانوی و در خور توجهی است که در این نوشتار بدان می‌پردازیم. مفروض نگارنده آن است که کشته شدن سفیر و کارمندان کنسول‌گری آمریکا، پاسخ و واکنشی نسبت به اهانت به مقدسات مسلمانان بوده است؛ اما در این مقام سؤالات متعددی شکل می‌گیرد از جمله این‌که آیا واکنش ارائه شده متناسب با کنش صورت پذیرفته بوده است؟ یا با ملاحظه این مسئله که کارگردان فیلم، هویتی یهودی اسرائیلی داشته و هزینه ساخت فیلم که بالغ بر 5 میلیون دلار بوده توسط 100 نهاد یهودی تقبل شده است، چرا ایالات متحده آمریکا باید تاوان انتشار آن را بدهد و سفیر این کشور در لیبی کشته شود؟ به گفته هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، این اتفاق چگونه ممکن است در کشوری بیفتد که ما به آزادی آن کمک کردیم، آن‌هم در شهری که آن را از ویرانی و تخریب نجات دادیم، یا باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا که ضمن محکوم نمودن چنین اقدامی،  خاطر نشان ساخت که بسیار غم‌انگیز است که کریس استیونز [سفیر] در بنغازی کشته شود؛ شهری که او تلاش کرد آن را حفظ کند و بواسطه آن یک لیبی دموکرات بسازد.

کلید واژگان: آمریکا، لیبی، اسلام، فیلم، توهین، امپریالیسم، برخورد تمدن‌ها

تحلیل رخداد

کشته شدن سفیر ایالات متحده آمریکا در لیبی که در پی اهانت به پیامبر عظیم‌الشأن اسلام  رخ داد را می‌توان از منظرهای مختلف به بررسی نشست. یکی از نظرگاه‌هایی که در بادی امر به ذهن خطور می‌کند، نظرگاه «برخورد تمدن‌ها»ست. مبتنی بر چارچوب مفهومی «برخورد تمدن‌ها»، ساموئل هانتینگتون، اذعان می‌دارد که كه در دوران پس از جنگ سرد، ملاک و معیار تفکیک كشورها، فرهنگ و تمدن است. بر این اساس، هرچند دولت همچنان بازیگر اصلی در نظام بین‌الملل محسوب می‌گردد، موضوع وفاداری ملت‌ها به تمدن و فرهنگ  تغییر می‌یابد و هویت افراد مبتنی بر آن تعریف می‌شود. وی معتقد بود کنش و واکنش تمدن‌های غربي، اسلامي،كنفوسيوسي، ژاپني، اسلاوي- ارتدكس، هندو، آمريكاي لاتين و آفريقايي است که آینده جهان را شکل می‌دهد و مهم‌ترين چالش‌ها و برخوردها در امتداد خطوط گسل فرهنگي كه اين تمدن ها را از هم جدا مي سازد، به وقوع می‌پیوندد. هانتینگتون بر این باور بود که وجوه اختلافاتی چون تاريخ، زبان، فرهنگ، سنت و به طور اخص مذهب که بسيار بنیادی‌تر از اختلاف در‌ ايدئولوژي‌ها و نظام‌هاي سياسي است، دستمايه جنگ‌ها، خشونت‌ها و درگيري‌هاي طولاني‌مدت می‌شود؛ امری که جز از طریق رفع تزاحمات فرهنگی و تمدنی هیچ گریز و گزیری از آن نیست. بدین ترتیب ریشه تعارضات تمدنی است و خشونت امری محتوم است. لذا دو تمدن اسلام و غرب ضمن یکپارچه بودن، دشمنان ازلی و ابدی‌اند.

اگر نظرگاه منتخب در تحلیل حمله به سفارت آمریکا در لیبی، برخورد تمدن‌ها باشد، آن‌گاه اسلام‌گرایان لیبیایی با استناد به تعارض همیشگی غرب با جهان اسلام که نمود آن را می‌توان در هتک مقدسات مسلمانان اعم از ترسیم کاریکاتور موهن از پیامبر اسلام، آتش زدن قرآن و ساخت فیلم‌های توهین‌آمیز، دید، واکنش مقتضی را از خود بروز داده و سفیر و کارمندان کنسول‌گری را کشته‌اند. در این دیدگاه، با استناد به حوزه موضوعی رویداد که «جهان اسلام» و «مسلمانان» هستند و نقطه مقابل آن غرب قرار گرفته است، به رویکردهای تمدنی توسل جسته و سخن از رویارویی و نزاع تمدن‌ها رانده می‌شود. لذا تلاش‌ کشورهای غربی (به مثابه کل) برای نزدیکی با مسلمانان و به سخن دیگر، دموکرات کردن کشورهای متبوع آنان، تلاشی بیهوده و بی‌حاصل دانسته می‌شود که نتیجه آن چیزی جز تعمیق شکاف تمدنی و افزایش خشونت طرفینی نیست.

در نقطه‌ای دیگر از طیف نظری که از قابلیت تبیین مناسب‌تری در قبال حوادث اخیر برخوردار می‌باشد، نظریه یا رهیافت امپریالیسم قرار گرفته است. امپریالیسم که در اصل صبغه‌ای اقتصادی دارد، ناظر به عملکرد کشورهای توسعه یافته یا کشورهای شمال به رهبری آمریکاست که تمامی تلاش خود را برای سلطه بر نهادهای مالی بین‌المللی به عمل می‌آورند. حامیان این منظر را جنبش‌های ضد جهانی شدن، منتقدان سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه، ملی‌گرایان فعال در کشورهای جهان سوم، مارکسیست‌ها و سایر کسانی تشکیل می‌دهند که امپریالیسم را پروژه‌ای مستمر می‌دانند که اقدامات آن شبیه عملکرد استعماری است و شیوه‌های استیلاجویانه قدرت‌های اروپایی، ژاپن و آمریکای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم را در پیش می‌گیرند. این گروه غالباً کشورهای امپریالیستی را بخاطر سیاست‌های استثماری و دخالت در امور کشورهای جهان سوم و تحقیر آنان، محکوم می‌کنند. در خاورمیانه، امپریالیسم آمریکایی حول یک هدف شکل می‌گیرد و آن هم تصاحب و تسلط بر منابع ارزان و باثبات نفت می‌باشد و برای دستیابی به چنین هدفی است که این منطقه دچار آشوب، تنازع و خونریزی می‌شود. بر این اساس، اقدامات انتقام‌جویانه علیه غرب یا کشورهای شمال، نتیجه عملکردهای خشونت آمیز و نظامی آمریکا همچون جنگ خلیج فارس، حمله به سودان، اشغال افغانستان و عراق و یا کمک‌های نظامی و اقتصادی به اسرائیل و نیز حمایت این کشور از رژیم‌های سرکوب‌گر و حافظ وضع موجود در این منطقه می‌باشد که شرایط اسف‌باری را برای ملت‌ها رقم زده است.

برپایه این رهیافت نظری، مداخلات نیروهای چندملیتی ناتو در لیبی که در پی وقوع انقلاب مردمی و سقوط قذافی صورت پذیرفت، زمینه را برای بروز خشونت غیر قابل کنترل علیه غرب فراهم نمود. هرچند بهانه حضور نیروهای ناتو و آمریکا در لیبی، جلوگیری از کشتار مردم توسط قذافی ذکر شد، با اتکا به مفروضه‌های امپریالیستی، صرفاً اهدافی چون حفظ جریان نفتی خاورمیانه و تأمین امنیت فیزیکی و روانی اسرائیل،  حضور بیگانگان در این کشور را توجیه می‌کند. شاهد این مدعا، مصادره منابع نفتی، آبی، دارایی‌های کشاورزی و برخی از منابع اقتصادی لیبی است که توسط شرکت‌های انگلیسی، آمریکایی و فرانسوی، به جبران تزریق‌های پولی صندوق بین‌المللی پول به این کشور، انجام شده است.  حتی ایده تغییر رژیم نیز در این راستا تلقی می‌شود. بنابر این حمله به سفارت آمریکا در لیبی، اگرچه با تمسک به اهانت به مقدسات مسلمانان انجام شد(گو این‌که چنین حملاتی در سایر کشورهای اسلامی هم به وقوع پیوست)، کشتن سفیر و کارمندان کنسول‌گری آمریکا موضوع ثانوی است و نشان از عمق خشم نسبت به سیاست خارجی این کشور در قبال لیبی و منطقه خاورمیانه است.

بر این اساس تعجب مقامات آمریکایی از وقوع حادثه‌ای که آن‌را «غم‌انگیز» می‌دانند چندان محلی از اِعراب نخواهد داشت، و در کشوری که بواسطه اقدامات مداخله‌جویانه به «هرج و مرج همه‌جانبه» دچار شده است، انتظار از برقراری روابط «عادی» دیپلماتیک با اتکا به سفیری کارکشته که مسلط به دو زبان عربی و فرانسه نیز می‌باشد، به نظر ساده‌انگارانه می‌رسد.

دورنمای رخداد

به دنبال کشته شدن سفیر و کارمندان کنسول‌گری آمریکا در لیبی، آرایش نظامی نیروهای آمریکایی مستقر در دریای مدیترانه به حالت آماده‌باش تغییر یافت. ناوهای هواپیمابر «یو اس اس لابون» و «یو اس اس مکفال» روز پس از حادثه به آب‌های ساحلی لیبی نزدیک شدند. همچنین اعلام شد که 50 تفنگ‌دار دریایی به منظور تقویت امنیت تجهیزات دیپلماتیک آمریکا به لیبی فرستاده شده است. به علاوه پنتاگون خبر از استقرار موشک‌های «توماهاک» در منطقه و انتظار برای شروع عملیات به دستور باراک اوباما داد. گفته می‌شود هواپیماهای بدون سرنشین هم از آمادگی لازم برای شلیک به اهداف بالقوه برخوردارند. بنا به اظهارات سخن‌گوی پنتاگون، جورج لیتل، این اقدامات در راستای اجرای سناریوهای احتمالی صورت می‌پذیرد.

با عطف نظر به این‌که هر یک از گزینه‌های احتمالی پیشِ روی تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیرندگان ایالات متحده از هزینه‌ها و منافع منحصربفردی برخوردار است و انتخاب گزینه مورد نظر با اتکا به نتایج مترتب بر آن صورت می‌گیرد، انتظار می‌رود، مختصات ذهنی و منظومه فکری مردم لیبی و تصور آنان از حضور بیگانگان در کشورشان مورد ملاحظه قرار گیرد و مبتنی بر آن تصمیم مقتضی اتخاذ گردد. ایالات متحده می‌تواند نیم‌نگاهی به تجربه خود در جنگ عراق بیندازد و خود را از بدام افتادن در آتش خشم انقلابیون لیبی وارهاند.

مطالب مرتبط