مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

گسترش جنگ در منطقه: گزینه وگزاره های مصر 

اشتراک

داود احمدزاده

کارشناس مسائل مصر

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

حمله  اخیر رژیم صهیونیستی به دوحه قطر برای کشتن رهبران سیاسی حماس در تداوم  گسترش جنگ در منطقه با بازتاب های مختلفی روبرو شده است. قطری که متحد استراتژیک آمریکا و اروپا  نقش فعالی در معادلات منطقه ای به عنوان میانجی در روند گفتگوها وصلح سازی میان گروه حماس و دیگر گروههای فلسطینی با اسرائیل ایفاگر نقش مهمی را داشته است.

فارغ از چرایی حمله به دوحه و اثر این تهاجم در روند تحولات اخیر غرب آسیا بایستی  به اثرات فوری ودرازمدت آن در پیچیده تر کردن تحولات منطقه و سرایت بحران به دیگر کشورهای عربی نگاه کرد

رژیم صهیونیستی پس از ناکامی های اخیر در نوار غزه  برای نابودی حماس و آزادی اسرای خود  و همچنین بن بست در تحقق صلح از طریق قدرت نظامی به حملات گسترده به زیرساخت ها و مراکز کشورهای جون لبنان یمن وسوریه…… روی آورده  وپس از جنگ 12 روز با ایران همچنان بر طبل جنگ می کوبد .

در جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد به محکومیت این رژیم به دلیل نقض آشکار حاکمیت قطر منجر  شد نماینده این رژیم  با الفاظ سخیف ضمن دفاع از این تهاجم دیگر کشورهای عربی و مسلمان به تهاجم نظامی به دلیل پناه دادن به رهبران حماس تهدید کرد.

بی تردید نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل با حمایت همه جانبه آمریکا و بی تفاوتی نهادهای بین المللی شرایط زمانی برای ادامه جنگ و آشوب  در نوار غزه و لبنان وحتی کل منطقه غرب آسیا مناسبتر می بینند. بنابراین درصدد تحقق ایده اسرائیل بزرگ “از نیل تا فرات “است .

در میان، تهدید علنی ترکیه و مصر به حمله هوایی زنگ خطر را برای آغاز یک جنگ بزرگ وسرنوشت ساز در منطقه به صدا درآورده است . تهدیدی که به خوبی با پاسخ روشن ترکیه و مصر روبرو شد. ترکیه با پرواز هواپیماهای جنگی اف 16 در مرزهای مشترک سوریه با سرزمین های اشغالی و تسریع در روند آموزش نظامی نیروهای سوری به دنبال مواجه و مقابله با تهدید این رژیم برخاسته است .

اما داستان مصر البته داستان دیگری است. مصر از زمان وقوع بحران در منطقه خاورمیانه بر سر موضوع فلسطین و تشکیل دولت یهود از طریق کشورهای غربی چون بریتانیا و فرانسه و تایید عضویت آن در مجمع عمومی سازمان ملل متحدد، البته به شرط تشکیل دو دولت( یهودی- فلسطینی) در سال 1948 رهبری دنیای عرب را برای آزادی سرزمین های اشغالی فلسطینی  ونابودی اسرائیل برعهده گرفت .

مصر از زمان کودتای افسران آزاد، بدلیل ظرفیت های سیاسی و نظامی با تکیه بر دو عنصر اصلی ناصریسم ( سوسیالیسم- ناسیونالیسم عربی) به دنبال نقش آفرینی در مسئله فلسطین بوده است. تا قبل از صلح با رژیم صهیونیستی وطی جنگ های 1952 و 1967، مصر به دنبال آن بود که از طریق نظامی نسبت به باز پس گیری  مناطق اشغالی فلسطین اقدام کند. اما بعد از ناکامی های جدی،مصر اولین کشور در دنیای عرب بود که در دوره انور سادات با عدول از آرمان ناصریسم در رهبری مبارزات علیه رژیم صهیونیستی گام هایی اساسی برای نزدیکی به این رژیم و آمریکا برداشت. زمانی که جمال عبدالناصر حاکم مصر بود، این کشور از قدرت های محوری در جهان عرب بود، بادر گذشت ناصر و افول ناسیونالیسم عربی و ظهور رقبای جدید، مصر از رهبری دنیای عرب فاصله گرفت.

 

در حقیقت پرونده موضوع حماس و غزه از زمان ریاست جمهوری مبارک تحت اختیار دستگاه اطلاعاتی و امنیتی مصر بوده است که شناخت کامل بر محیط غزه داشت، بنابراین آتش‌بس‌ها همواره یک فرصت همکاری امنیتی سه‌جانبه با حماس و همچنین با مقامات اسرائیلی بود که به خوبی تثبیت نموده بودند، اما با قدرت‌گیری السیسی و مشی مبارزه وی با اخوان‌المسلمین، به دلیل اینکه حماس ریشه در این گروه دارد، این روند چندین سالی است که متوقف شده است و به سیاق گذشته ادامه ندارد. لذا با اینکه مصر همچنان به حمایت از فلسطین و حق تعیین سرنوشت برای مردم فلسطین ادامه می‌دهد، ولی به نظر می‌رسد میانجی‌گری، آتش‌بس و ایجاد صلح در این بحران به دلیل تعدد بازیگران دخیل و پیچیدگی مولفه‌ها و متغیرهای سیاسی و امنیتی و حتی اقتصادی فراوان از عهده و توان مصر در شرایط فعلی خارج است

حمله به دوحه و هیات دیپلماتیک حماس که بررسی آخرین پیشنهاد ترامپ رابرای آتش بس  تبادل اسرا را در دستورکار خود قرار داده بودند . در واقع آخرین میخ را  بر تابوت لرزان صلح و روند میانجی گری قطر برای نیل به آتش بس کوبید   ودر فردای  این تهاجم  سران این رژیم همچنان به تهدید و تنش آفرینی بیشتر در منطقه ادامه دادند .

بنابراین نقض آتش بس و بی توجهی رژیم صهیونیستی به توافقات برای پایان بخشی به جنگ غزه، کشورهای عربی به ویژه مصر را را با شرایط جدید و پیچیده ای روبرو کرده است. در حالی که با به قدرت رسیدن ترامپ در امریکا امیدهایی برای پایان جنگ غزه ایجاد شده بود، مرحله تهاجمی جدید در راهبردهای رژیم صهیونیستی تناقضات و پیچیدگی های پیش روی رهبران عرب منطقه را دوچندان ساخته است. در این مرحله با تشدید تجاوزات و جنایتهای رژیم صهیونیستی در غزه و نقض آتش بس در لبنان و توسعه اشغالگری آن در سوریه، نشانه های توسعه طلبی و تمایل رهبران رژیم برای هژمون شدن در منطقه بیش از پیش آشکار شده است. این در حالی است که امریکای ترامپ نیز با اتخاذ رویکردی تهاجمی و اعمال فشارهای جدید بر برخی کشورهای عربی، قدرت مانور و روند تصمیم گیریهای این کشورها را با اختلالات جدیدی مواجه کرده است.

رویکرد و نقش  مصر در خصوص تحولات جدید غزه در چند سطح قابل تحلیل است. در سطح کلان و موضع گیریهای رسمی رویکرد این کشوربه نوعی تداوم سیاستهای قبلی در مقطع بعد از هفت اکتبر 2023 محسوب می شود که شامل انتقاد از تجاوزات رژیم صهیونیستی و محکومیت این اقدامات در موضع گیریهای رسمی ضمن حفظ برخی تعاملات غیررسمی با رژیم در برخی حوزه هاست.

ضمن اینکه به نظر می رسد موضع گیری قاهره و کنشهای دیپلماتیک آنها در شرایط جدید به به دلایل متعدد با برخی ضعف ها و حتی سطحی از رکود مواجه شده است. به خصوص اینکه چنین رویکردها و مواضعی در عمل فاقد اثرگذاری جدی بر روندهای سیاسی و میدانی بوده و اثرگذاری چندانی بر موازنه قدرت منطقه ای نداشته است. این نوع از واکنشها در خصوص تحولات غزه تا حد زیادی از مسائل داخلی این کشورها ناشی شده و رهبران سرزمین فراعنه به منظور جلوگیری از کاهش مشروعیت داخلی به دلیل نوع عملکرد در خصوص مساله فلسطین در تلاش بوده اند تا با برخی موضع گیریها خود را با قضیه فلسطین همراه نشان دهند.

در سطح یا لایه دوم  نوع رویکردها و نقش آفرینی مصر در خصوص تحولات فلسطین از متغیرهای منطقه ای ناشی شده است. در این خصوص نگرانی اصلی این کشور به افزایش تمایلات توسعه طلبانه و تلاشهای رژیم صهیونیستی برای کسب موقعیت هژمونیک در منطقه ناشی شده است. در حالی که رهبران مصر مطلوبیت خود را در شکل گیری نوعی از موازنه بین بازیگران منطقه ای می دانند، اما تقویت رویکرد تهاجمی صهیونیست ها در منطقه از غزه تا لبنان و سوریه و حتی برخی اقدامات آنان در خصوص ایران، این نگرانی را در میان رهبران مصر تقویت کرده است که رژیم صهیونیستی برای ایجاد نظمی جدید با محوریت خود در منطقه به دستاوردهایی برسد. ضمن اینکه کشورهای عربی به خصوص در حوزه خلیج فارس با تشدید منازعات منطقه ای از جمله با ایجاد منازعات گسترده بین محور مقاومت و رژیم و سرایت درگیریها به این حوزه مخالفند. تقویت چنین برداشتی در میان رهبران عربی از یک سو تضعیف روند عادی سازی روابط رژیم با کشورهای عربی را در پی داشته و از سوی دیگر به افزایش تعاملات آنها با ایران به خصوص در سطوح سیاسی و دیپلماتیک انجامیده است.

در سطح سوم و بین المللی به قدرت رسیدن ترامپ به عنوان مهمترین متغیری است که رویکرد مصر در خصوص تحولات جدید در  جنگ غزه را متاثر ساخته است. به عبارتی رویکرد تهاجمی ترامپ باعث ایجاد فشارها و محدودیتهای جدیدی برای رهبران عرب منطقه  به ویژه مصر شده و ملاحظات نوینی را در رویکرد این کشورها وارد کرده است. کشورهایی مانند مصر و اردن از طرح اولیه ترامپ برای کوچ اجباری فلسطینیها از غزه بسیار ناخرسند بوده اما به دلیل وابستگی نظامی و اقتصادی به امریکا از ظرفیت لازم برای ایستادگی در برابر امریکا برخوردار نیستند. کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس مانند عربستان نیز خواستار هیچ گونه تنش جدی با دولت ترامپ نیستند و بر این اساس در مورد  تحولات غزه با محافظه کاری و احتیاط بیشتری رفتار می کنند.

با این وجود  تهدید عریان مصر به تهاجم از سوی رژیم صهیونیستی  با واکنش سخت مقامات قاهره روبرو شده  به نظر می رسد  که برخی مولفه بازدارنده ساختاری احتمال  حمله  به خاک مصر را تضعیف می کند با این وجود در صورت حمله غافلگیرانه تلاویو ممکن است با گزاره های ذیل مواجه شویم :

  1. از سال 1980 سیاست خارجی مصر  بر اساس حفظ توازن منطقه ای و جلوگیری از  فروپاشی رژیم های  محافظه کار جهان عرب  شکل گرفته بود. ضمن اینکه مصر در گذشته برای برقراری صلح میان  اعراب و رژیم صهیونیستی نقش درخشانی ایفا کرده است. مصر از زمان توافق صلح که در سال ۱۹۷۹ با رژیم صهیونیستی امضا کرد، نشان داده که در هر شرایطی به دنبال حفظ و توسعه روابط با رژیم صهیونیستی است.

از سوی دیگر قاهره به محور مذاکرات آشتی ملی میان دو گروه فلسطینی حماس و فتح تبدیل شد و از خواسته فلسطینیان مبنی بر تشکیل دولت مستقل فلسطینی در سرزمین‌های 1967 حمایت می کرد، همه اینها نشانه‌هایی از تغییر راهبرد خارجی مصر به شمار می‌رفت. پس از 7 اکتبر و تلاش ها برای آتش بس  مصر همراه با قطر  تلاش کرد از ظرفیت دیپلماتیک خود برای آتش بس  استفاده کند  ولی بی پروایی آشکارا  سران رژیم صهیونیستی در نقض آشکار حاکمیت کشورهای منطقه به ویژه حمله به قطر ممکن است مصر را به تجدید نظر در روابط خویش  با این رژیم سوق بدهد نتیجه مشخص آن تضعیف روابط راهبردی  ونیز به خطر افتادن پیمان کمپ دیوید  است در تایید این گزاره مقامات مصری از تعلیق هماهنگی های امنیتی و اطلاعاتی خود با اسرائیل خبر می دهند .

2- مصر یکی از بزرگترین ارتش‌های قاره آفریقا و جهان عرب را در اختیار دارد و از لحاظ تعداد نیروی انسانی و تجهیزات دفاعی این کشور در زمره 10 ارتش بزرگ دنیا جای گرفته است. ارتش مصر دارای 480 هزار نفر نیرو، 800 هزار نفر پرسنل ذخیره،  4 هزار و 624 دستگاه تانک،‌ 579 فروند هواپیمای کلاس فانتوم و دیگر هواپیماهای غربی و شرقی است. مصر بیش از 1 میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد و در قاره آفریقا واقع شده است. مصر سالیانه صدها میلیون دلار کمک نظامی از آمریکا دریافت می کند و ایالات متحده و اسرائیل مدتی طولانی است که با پرداخت مبلغی ناچیز امنیت اسرائیل را تامین می‌کنند که این امنیت هم نتیجه توافق‌نامه دهه 70 کمپ دیوید است درست است مصر همچنان به صلح با اسرائیل پابند مانده  ولی به نظر می رسد  پس از تهاجم هوائی اسرائیل به قطر  گسترش معرکه جنگ در خاورمیانه  مصر ممکن است در قبال هرگونه حمله احتمالی اسرائیل واکنش نشان دهد. به نظر می رسد با وجود برتری هوائی و اطلاعاتی تلاویو مصرنیز به دلیل داشتن مرزهای مشترک با سرزمین های اشغالی و توانمندی نظامی می تواند  تهدید مستقیم برای امنیت این رژیم محسوب گردد .

3- قبل از عملیات طوفان الاقصی وبا قدرت رسیدن ترامپ به قدرت طرح صلح ابراهیم به عنوان تضمینی برای امنیت منطقه و پیوستن اعراب به مشارکت های راهبردی و استراتژیک با غرب و اسرائیل محسوب می گردید با پیوستن امارات و بحرین به قطار صلح گمان می رفت کشورهای چون عربستان و قطر نیز  با این پیمان معلق بشوند  در این راستا  پس از حملات همه جانبه اسرائیل  به محور مقاومت  و سقوط نظام بشار اسد  برخی از تحلیلگران تضعیف محور مقاومت وایران  به منزله پیروزی و آشتی کامل اعراب با اسرائیل دانستند  با این وجود ، گسترش عملیات زمینی این رژیم در نوار غزه و دهن کجی آشکار به قوانین بین المللی از یک سو و تلاش برای برتری جوی مطلق اسرائیل در منطقه با حمله به قطر آشکار شد نشان داد که مسیر ی برخی از کشورهای عربی  برای پیوستن به صلح و اشتراک منافع با اسرائیل و آمریکا انتخاب کردند مسیری درست نبوده و هیچگونه تضمینی برای ثبات و امنیت  این کشورها به بار نیاورد هاست در این مصر هم به رغم سازش اسرائیل

وابستگی اطلاعاتی و امنیتی با غرب نگران از دست دادن جایگاه خویش در منطقه به دلیل عجله کشورهای حوزه حاشیه خلیج فارس در پیوستن به طرح صلح ابراهیم بود. بی تردید با گسترش فضای بی اعتمادی میان آمریکا وشرکای خویش در دنیای بدلیل عدم تضمین امنیت آنان و سرکشی اسرائیل برای سیطره مطلق بر منطقه اعراب به دنبال جایگزینی مناسب تر برای شرکای نظامی و امنیتی  بر خواهند آمد در این بین نقش چین و روسیه نیز می تواند در تحولات منطقه پررنگ تر از گذشته باشد. مصری در سیاست خارجی خود به چند جانبه گرایی روی آورده و تلاش کرده با اتخاذ سیاست متوازن میان غرب و شرق  از وابستگی کامل به غرب خلاص شود  الگوی مصر در صورت تحقق می تواند الگوی مناسب برای دیگر کشورهای عربی قلمداد گردد .

4-نظر می‌رسد که لازم است با دو کشوری که نقش کلیدی در موضوعات فلسطین دارند یعنی مصر و قطر پرداخته شود و پیشنهاد می‌شود این موضوع در دستور کار بخش سیاست خارجی کشور به صورت جدی قرار بگیرد. منافع مشترکی با مصر و قطر به ویژه با مصر از سوی ایران تعیین شود و در این چارچوب توسعه روابط پیگیری شود. البته هم در دولت سیزدهم و هم در دولت چهاردهم ایران گام‌هایی را در این زمینه برداشت و اقدامات عملی در این راستا شروع شده است.

حمله به قطر و تهدید همزمان ترکیه و مصر از سوی اسرائیل نشان داد که کشورهای منطقه با وجود پیمان دفاعی و امنیتی با آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی نمی تواند به امنیت پایدار  و صلح دائمی نائل گرددند ایران همواره بر امنیت مشا  وتامین صلح پایدار از طریق همکاری چند جانبه در حوزه های نظامی سیاسی، اقتصادی  با کشورهای منطقه واسلامی تاکید دارد در حالی که آمریکا و اسرائیل قبل از جنگ 12 روز تلاش داشتند با تحریک افکار وپاشیدن بذر خشونت در منطقه ایران را عامل تداوم ناامنی در منطقه جلوه دهند ولی حمله به قطر نشان داد سران صهیونیستی در رسیدن به اهداف خویش تمام منطقه به آتش بکشند.بنابراین در شرایط موجود همکاری نزدیک ایران و مصر درکاهش تنش ها وممانعت از آتش افروزی بیشتر اسرائیل اثرگذار باشد.