مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

غزه و حماس در نوک پیکان جنگ با اسرائیل

اشتراک

حسن کریمی

پست دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه شهید بهشتی تهران

مرکز بین المللی مطالعات صلح-ipsc

مقدمه:

حکومت خودگردان فلسطین  با مساحت تقریبا 5.300 کیلومتر مربع متشکل از دو بخش کرانه باختری و نوار غزه است. این دو بخش جغرافیایی با وجود آنکه جغرافیای سیاسی حکومت خودگردان فلسطین را تشکیل می‌دهند، در سیاست و عمل چندان با هم سازگار نیستند؛ چرا که کرانه باختری که کانون اصلی حکومت فلسطین، جنبش فتح و ساف است، در رویکرد سیاسی خود، بیشتر دیپلماتیک است. اما نوار غزه که کانون حماس و دیگر چریکهای فلسطینی است، رویکرد سیاسی اش بیشتر رادیکال و در تضاد با کرانه باختری است. طی چند سال اخیر هر وقت چالش و یا جنگی با اسرائیل صورت گرفته است، از نوار غزه و توسط حماس و دیگر چریکهای فلسطینی بوده است. سوالی که اینجا مطرح می‌شود، این است، چرا غزه و حماس در نوک پیکان جنگ با اسرائیل است؟ در پاسخ می‌توان آن را ناشی از ایدئولوژیک بودن و سازش ناپذیری مقاومت دانست.  

– بحث و یافته ها

مقاومت کلیدواژه‌ای است که از دهه 1980م. تاکنون، بخصوص در هزاره سوم، در منطقه جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا رواج فراوانی داشته است. گروههای تندرو اسلامی که بیشتر متاثر از جنبش اخوان در مصر و آرای سیدقطب هستند، مقاومت را تنها راه نجات امت اسلامی و جغرافیای جهان اسلام از هرگونه دشمنی اعم از یهود و غرب می‌دانند. این گروهها هرگونه تعامل و سازش را رد کرده و حاکمان کشورهای اسلامی را به خاطر در پیش گرفتن چنین رویه‌ای در سالیان اخیر مورد شماتت قرار داده‌اند. جایی که بیشتر از همه، باعث سرزنش حاکمان مسلمان شده است، مساله قدس و سازش با اسرائیل است. این سازش برای گروههای فلسطینی از جمله حماس قابل قبول نبوده و طی چند سال اخیر چند جنگ میان اسرائیل و حماس درگرفته است. جنگ اخیر که از آن به نام «طوفان الاقصی» یاد می‌شود و یک هفته از آن می‌گذرد، منجر به کشته و زخمی شدن چندهزار نفر از دو طرف، آوارگی بالغ بر 400000 نفر فلسطینی و نابودی بسیاری از زیرساختها  شده است. این جنگ با دیگر جنگها هم به لحاظ سیاسی و  هم به لحاظ تلفات، تفاوت چشمگیری دارد. در رخداد جنگ کنونی چند عامل دخیل بودند که در ادامه مورد بررسی قرار می‌گیرند:

الف. تاثیرپذیری از ایدئولوژی اخوان

حماس که پیشینه آن به اواسط دهه 1980م. برمی‌گردد به تاثیرپذیری از اخوان‌المسلمین مصر توسط شیخ احمد یاسین و عبدالعزیز الرنتیسی به وجود آمد. قبل از اینکه حماس به وجود آید، اخوان در اواسط دهه 1940م. در صحنه مبارزاتی فلسطین وجود داشت و بر علیه رژیم اسرائیل جنگید. اما توان نظامی اسرائیل و ناتوانی دول عرب در جنگ با اسرائیل باعث شد تا اخوان نتواند جا پای محکمی در فلسطین پیدا کند و پس از شکستهای مختلف اعراب از اسرائیل، نتوانست به عنوان یک جریان، حزب و یا یک گروه اسلامی باقی بماند. اما اندیشه اخوان و آرای سیاسی حسن‌البنا در میان مردم فلسطین همچنان قابل احترام بود و طرفدارانی داشت. حامیان اندیشه اخوان چون فضای لازم برای فعالیت در فلسطین نداشتند، به واسطه همجواری با مصر، راهی این کشور شدند. در میان کسانی که راهی مصر شدند می‌توان به شیخ احمد یاسین، الرنتیسی و… اشاره کرد. شیخ یاسین و الرنتیسی، با تاثیرپذیری از اخوان و تاسیس جنبش حماس در مصر، مبارزه را به داخل خاک فلسطین کشاندند. حماس در اوایل دهه 1990م. در فلسطین فعال شد. اما در پایان دهه 90م. به‌طور فراوان درگیر جنگ میان اسرائیل و فلسطین شد. حماس با توافق صلح آمیزی که اسرائیل را به رسمیت بشناسد، موافق نیست. آنها مقاومت مسلحانه را ترجیح می‌دهند. شعار اصلی این گروه نیز «رهایی تمام خاک فلسطین از دست اسرائیل» است. حماس تحت هیچ شرایطی حاضر به دست کشیدن از ایدئولوژی خود نیست و بسیار بعید است که بتواند با اسرائیل کنار بیاید. این جنبش در این راه از حمایت بعضی از کشورهای منطقه نیز برخوردار است. بنابراین نباید انتظار صلح و سازش از آنها داشت.

ب. ضدیت برخی دول منطقه با رژیم اسرائیل و بهره‌برداری از آرمانخواهی حماس

همانطور که در بالا گفته شد، اندیشه سیاسی سیدقطب در ایجاد گروههای اسلامگرا که یکی از آن هم حماس باشد، بسیار موثر بوده است. اما یادمان باشد، اندیشه قطب در جغرافیای جهان اسلام بازتاب فضائی داشت و در کشور ایران، ترکیه، پاکستان و… نیز مورد استقبال برخی از رجل سیاسی درگذر زمان بوده است. برخی از این کشورها با اسرائیل دشمنی سختی دارند و نابودی اسرائیل را استراتژی خود قلمداد کرده و حتی برای نابودی اسرائیل نیز هزینه مادی و معنوی داده‌اند. 

آنچه که امروز در خاک فلسطین رخ می‌دهد، بیشتر یک Proxy War یا همان جنگ نیابتی است که میان اسرائیل و کشورهای مخالف صهیونیسم رخ می‌دهد. مخالفان صهیونیسم، آرمانخواهی حماس را بهترین فرصت ممکن برای خالی کردن عقده و دشمنی خود علیه اسرائیل می‌دانند. این جنگ شاید بتواند مظلومیت فلسطین را نشان دهد و از میزان عقده دشمنان اسرائیل خالی کند، اما بیشترین بهره را برای خود اسرائیل دارد؛ چرا که این رژیم با بهره‌برداری از پول، لابی و امپراطوری رسانه‌ای خود، سعی خواهد کرد از این فرصتها بیشتر استفاده کرده و  بر میزان طول عمر خود بر روی نقشه جغرافیای سیاسی بیفزاید. 

ج. اوضاع نابسامان داخلی اسرائیل

تجربه در منطقه جنوب غرب آسیا نشان داده است هرگاه روسای کشورها در حوزه داخلی به بن‌بست می‌خورند و قادر به حل مشکلات داخلی اعم سیاسی، اقتصادی و قضائی نیستند، برای اینکه از میزان فشارها بر روی دولت و یا حداکثر بر نظام سیاسی حاکم بکاهند، سعی کردند با ایجاد یک جنگ فرامرزی از شدت فشارها بکاهند. نمونه بارز آن در چند سال اخیر دولت عدالت و توسعه اردوغان در ترکیه است. اردوغان چون نتوانست راه حل مناسبی برای حل مشکلات داخلی اعم از سیاسی و اقتصادی بیابد، با حمله به شمال و شمال شرق سوریه به بهانه مبارزه با تروریسم (به قول اردوغان) توانست تا اندازه‌ای از مشکلات داخلی بکاهد. این تجربه اکنون در تلاویو تکرار می‌شود. بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم اسرائیل که نتوانسته بر مشکلات داخلی از جمله تصویب و اجرایی نمودن لایحه اصلاحات قضائی فائق آید و از میزان تظاهرات مردم اسرائیل بر علیه سیاست‌های خود بکاهد، جنگ فرامرزی را در دستور کار خود قرار داده است تا شاید از میزان اعتراضات بر علیه کابینه راست افراطی بکاهد. اما با وجود جنگی که در گرفته نه تنها، از میزان اعتراض اسرائیلی ها بر علیه دولت نتانیاهو کاسته نشده، بلکه معترضان اسرائیلی کشته شدن مردم اسرائیل را نتیجه سیاست غلط نتانیاهو می‌دانند. اگر این روند منفی ادامه داشته باشد، نه تنها نتانیاهو و کابینه وی ماندگاری در قدرت را از دست خواهند داد، بلکه خود نتانیاهو و خانواده وی نیز به منفورترین چهره ها در تاریخ اسرائیل تبدیل خواهند شد.

خ. مساله سازش با اسرائیل

طرح سازش با اسرائیل که در سال 2020م. و در زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ در آمریکا میان اسرائیل و بعضی کشورهای عربی مثل امارات متحده، بحرین و… آغاز شد چندان به مذاق گروههای فلسطینی و بعضی کشورهای اسلامی خوش نیامد. اگرچه با رفتن ترامپ، از میزان سرعت پروسه سازش کاسته شد، اما همچنان مورد توجه طرفداران سازش بوده و در آمریکا، اسرائیل و کشورهای عربی حامیانی دارد. طی یک سال اخیر و در ادامه روند سازش، مساله سازش عربستان با اسرائیل مطرح است. عربستان شرط‌هایی همچون هسته‌ای شدن و تحت امنیت قرار گرفتن آمریکا را برای سازش با اسرائیل مطرح کرده است. اگر این شرط‌ها تحقق یابد و عربستان و اسرائیل به مرحله سازش برسند، راه برای سازش دیگر کشورهای عربی با اسرائیل هموار خواهد شد. اگر این اتفاق رخ دهد از یک سو مساله مقاومت با اسرائیل و نابودی این رژیم اگر از بین نرود، قطعا کند خواهد شد و از سوی دیگر دیگر کشورهای اسلامی از جمله ایران، سوریه و بعضا ترکیه دیگر نمی‌توانند به تنهایی در مقابل رژیم اسرائیل قرار گیرند؛ زیرا به عنوان مخالفان سازش در منطقه معرفی شده و چه بسا با تحریم‌هایی بسیار تند از سوی جامعه جهانی مواجه شوند. در چنین شرایطی کشورهای محور مقاومت و بعضا ترکیه برای اینکه این پروسه سازش کند شود، در ایجاد چنین جنگی و کمک به گروههای فلسطینی نقش پنهانی دارند. اینکه تا چقدر در کند کردن پروسه سازش موفق می‌شوند، به راحتی قابل پیش بینی نیست. اما به طور قاطع می‌توان گفت جنگ راه حل مساله فلسطین نیست و از بین‌بردن رژیمی مثل اسرائیل، زمان‌بر، فرسایشی، بسیار سخت و کار طاقت‌فرسایی است که نمی‌توان پایان آن را پیش‌بینی کرد.

_ نتیجه‌گیری:

حکومت خودگردان فلسطین متشکل از دو بخش کرانه باختری و نوار غزه است. این دو بخش در سیاست و عمل چندان با هم سازگار نیستند. کرانه باختری رویکرد سیاسی‌اش، دیپلماتیک است. اما نوار غزه در تضاد با کرانه باختری است. طی سالیان اخیر هر جنگی با اسرائیل صورت گرفته است، از نوار غزه و توسط حماس و دیگر چریکهای فلسطینی بوده است. در ایجاد چنین جنگی عوامل مختلفی دخیل هستند که بیشتر جنبه ایدئولوژیک و سیاسی دارند. در میان عوامل دخیل در جنگ کنونی می‌توان به تاثیرپذیری از ایدئولوژی اخوان، بهره‌برداری دول منطقه از آرمانخواهی حماس، اوضاع نابسامان داخلی اسرائیل و ادامه روند سازش با اسرائیل توسط عربستان اشاره کرد. خروجی چنین جنگی تاکنون، کشته و زخمی شدن بالغ بر چند هزار نفر اسرائیلی و فلسطینی، آوارگی بالغ بر 450000 نفر فلسطینی و خسارات فراوان به زیرساختهای نوار غزه و بعضا مناطقی از اسرائیل است. قطعا ادامه جنگ نیز خسارت‌بار خواهد بود و کسانی که بیشتر از این جنگ متضرر خواهند شد، فلسطینیان ساکن غزه هستند.

 واژگان کلیدی: غزه, حماس , نوک پیکان ,جنگ , اسرائیل

مطالب مرتبط