مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

چشم انداز روابط طالبان افغانستان و پاکستان

اشتراک

مریم وریج کاظمی

پژوهشگر مسائل ژئوپلیتیک

مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC

در بسیاری از گزارش ها ادعا می شود مقامات سیاسی و نظامی پاکستان گروه طالبان را با استفاده از طلبه های افغان شاغل به تحصیل در مدارس و حوزه های دینی داخل کشور بوجود آوردند. بدین ترتیب که سازمان اطلاعات ارتش پاکستان این گروه را مسلح نمود و ضمن ارائه آموزش های نظامی تشکیلات منسجمی را سازماندهی کرد و وزارت پاکستان نیز مسئول پشتیبانی مالی و سیاسی این گروه گردید. این وزارتخانه که در اختیار یک سرلشکر ارتش بازنشسته به نام «نصیراله خان بابر» که خود یک پشتون و طرفدار طالبان بود، قرار داشت؛ ضمن استفاده از امکانات داخلی کشور با دریافت کمک های مالی و نظامی کشورهای ایالات متحده امریکا، عربستان سعودی و چند کشور عربی به تدریج طالبان را تقویت نمود(1).

عناصر طالبان که در مناطق قبایلی آزاد، ایالت های سرحد، بلوچستان، وزیرستان شمالی، جنوبی، باجور، وانا و… آموزش دیدند به علت عدم کنترل مرزها به همراه سلاح و تجهیزات مدرن وارد خاک افغانستان می شوند. حمایت به وسیله ی دولت پاکستان از طریق ارتش و اعضای سابق و فعلی آی.اس.آی، شامل آموزش، کمک مالی، سلاح، امکانات پزشکی برای درمان طالبان مجروح که از افغانستان بر می گشتند، ابزارهای حمل و نقل و ارتباطی و همچنین کمک تاکتیکی و لجستیک برای عبور بی دردسر از مرز بوده است.

همکاری مستقیم افسران اطلاعاتی پاکستان با طالبان در ابعاد نظامی تا جایی پیش رفت که از امکانات تجهیزات و تسلیحات ارتش پاکستان در عملیات طالبان علیه مجاهدین بهره برداری گردید. حتی جوانان پشتو زبان ایالت های سرحد(مناطق قبیله ای) و بلوچستان پاکستان توسط ارتش آموزش و سازماندهی و راهی جبهه های طالبان گردیدند. مجموعه اقدامات ارتش و دولت پاکستان در کمک به طالبان و همچنین اوضاع داخلی افغانستان و عملکرد نامناسب مجاهدین در این کشور شرایطی را بوجود آورد که گروه مزبور توانست بر پایتخت و حتی بخش های شمالی کشور مسلط شود. آنگاه پاکستان به عنوان اولین کشور حاکمیت این گروه در افغانستان را به رسمیت شناخت و تلاش گسترده ای را جهت شناسایی رسمی آنها در مجامع بین المللی آغاز نمود. لازم به ذکر است، افغانستان در ابعاد سیاسی و نظامی به ویژه به عنوان یک حیات خلوت در مقابل تهدیدهای هند علیه پاکستان همچنان در اولویت سیاست خارجی اسلام آباد قرار دارد. این در حالیست که امریکایی ها معتقدند پاکستان جدیت لازم را برای سرکوب طالبان پاکستان ندارد و بخش های از ارتش این کشور همچنان از گروههای تندرو اسلام گرا حمایت می کنند(2).

به هر حال از نقطه نظر هویت اسلامی، در این کشور دین به یک عامل زیربنایی تبدیل شده است که بر تمامی ابعاد سیاست هاي داخلی و خارجی پاکستان تاثیر گذارده است و منجر به پیوند ارتش پرنفوذ و تشکل هاي مذهبی در این کشور گردیده است. در کنار این، مسائل قومیتی در پاکستان به ویژه در مورد پشتون ها که سرزمین آنها همواره مورد ادعاي ارضی افغانستان بوده و پاکستان نیز براي حل این مساله همواره از سیاست پشتون در برابر پشتون استفاده کرده است، مساله اي امنیتی براي این کشور به شمار می آید. پاکستان همواره با حمایت و تقویت طالبان افغانستان که اکثریت آنها پشتون می باشند، تلاش نموده تا حاشیه اي امنیتی براي خود به وجود آورد، غافل از اینکه این موضوع، پیامدهاي ناخواسته دیگري همچون رشد طالبان محلی نیز با خود به همراه داشته است(3).

به هر حال پاکستان در موقعیتی متناقض در ارتباط با طالبان قرار گرفته است. از یک سو خطر تسلط طالبان را بر کشور احساس می کند و از سوی دیگر طالبان را به شکل فرصتی برای حفظ موجودیت کشور و به عنوان تنها کارت برنده در قبال همسایه خود افغانستان و مهم تر از آن رقیب و دشمن دیرینه خویش یعنی هند تلقی می کند. به این ترتیب معضل طالبان به نحوی با مشکلات وحدت سرزمینی پاکستان و سایر سیاست های منطقه ای این کشور مرتبط است(4). ضمن اینکه پاکستان هویتی چندگانه و چند محوری دارد و همین به معنای بی ثباتی سیاسی همیشگی ناتوانی حکومت مرکزی از اعمال قدرت سراسری نیروی فزاینده قومی- مذهبی و پا نگرفتن هویت ملی- مدنی است و تشدید فرقه گرایی در پاکستان علاوه بر اثرات داخلی و دورن ساختاری در این کشور لطمات جبران ناپذیری برابر همسایگان خود نیز وارد نموده است(5).

از سوی دیگر «شورای کویته»، که از مهمترین و تاثیرگذارترین گروه های کلیدی طالبان به شمار می آیند در پاکستان مستقر هستند(6). به اعتقاد مقامات سابق افغانستان شورای کویته چیزی جز عنوانی برای ارتش پاکستان برای اجرای برنامه های خود نیست و پاکستان را به ایجاد کارخانه ها و آژانس های تروریستی که مواد منفجره را در اختیار طالبان قرار می دهند به منظور ایجاد شورش و هرج و مرج در افغانستان، مقصر می دانند(7). «شورای کویته» اساساً به عنوان کابینه مرکزی طالبان یا انجمن اصلی سیاست گذاری آنها عمل می کند که مدعی است مشروعیت خود را از اسلام می گیرد و اعمال خود را به نام اسلام توجیه می کند(8).

بسیاری از نیروهای جهادی سابق خصوصا نیروهای عضو حرکت انقلاب اسلامی به رهبری «مولوی محمد نبی محمدی» زیر سایه شورای کویته فعالیت داشته و دارند. به هر حال، کهنه سربازان رژیم طالبان که اکثر آنها را روحانیون اسلامی معتقد به مکتب دیوبندیسم تشکیل می دادند و در اواخر دهه 1990 بر افغانستان حکومت می کردند زیر چتر شورای کویته مستقر در شهر کویته ایالت بلوچستان پاکستان با یکدیگر متحد شدند و دولت در سایه را تشکیل دادند. رهبران ارشدی مانند «ملا محمد عمر»، «ملا اختر محمد عثمانی»، «ملا دادالله» و «ملا عبدالغنی برادر»، «ملا اختر محمد منصور» و هم اینک «ملا هبت الله آخندزاده» مسئولیت رهبری شورای کویته را به عهده داشتند. معاونان «آخندزاده» شامل «سراج الدین حقانی»، رئیس شبکه حقانی و «ملا محمد یعقوب»، پسر ملا عمر می شوند(9). به نظر می رسد که پس از تسلط طالبان بر افغانستان، شورای کویته به افغانستان منتقل شده باشد اما والی ولایت هلمند اعلام کرد شورای رهبری گروه طالبان یا همان شورای کویته همچنان در شهر کویته پاکستان مستقر است و گزارش‌های مربوط به انتقال این شورا به ولایت هلمند صحت ندارد(10).

از آنجاییکه بین شورش در افغانستان و بی ثباتی در پاکستان بخصوص در ایالت بلوچستان ارتباط مستقیمی وجود دارد و ایالت بلوچستان با محوریت کویته به نوعی پاشنه آشیل برای سیاستگذاران پاکستانی محسوب می شود، در چنگال دو جنبش قومی و مذهبی و یا نیروهای ملی‌گرایی محلی و سازمان‌های جهادی گرفتار شده است(11)، از این رو «استنلی مک کریستال» فرمانده سابق فرماندهی عملیات ویژه مشترک ایالات متحده، ادعا کرده است پیوندهای مستحکمی بین شورای کویته با شورش طالبان در افغانستان برقرار است(12).

از سوی دیگر طالبان افغانستان پیوندهای نزدیکی با تحریک طالبان پاکستان ایجاد کرده است. تحریک طالبان پاکستان ترکیبی از بازیگران و گروههای مختلف است که بررسی ویژگیهای جمعیتی کادرهای تحریک طالبان پاکستان نشان می دهد که میانگین سنی بیشتر رهبران نسبتاً جوان است (اواسط دهه 30)، و آموزش رسمی به دلیل پس زمینه های روستایی و فقیر ندارند(13). در حال حاضر حضور و نفوذ تحریک طالبان پاکستان در مناطق قبیله ای فدرال و بخش هایی از استان خیبر پختونخوا گسترش یافته است. به طور کلی ایدئولوژی طالبان پاکستان بر این مبنا می باشد: شرع اجرا شود؛ علیه نیروهای ائتلاف در افغانستان متحد شوند و جهاد دفاعی را علیه ارتش پاکستان انجام دهند؛ خواستار آزادی لال مسجد امام عبدالعزیز و برچیده شدن کلیه پایگاه های نظامی در مناطق قبیله ای هستند و در نهایت از قراردادهای صلح آتی با دولت پاکستان خودداری شود(14)

به هر حال از زمان به قدرت رسیدن در 15 اوت 2022، طالبان افغانستان چهار گام مشکوک در حمایت از تحریک طالبان پاکستان برداشته است که آشکارا علیه منافع و امنیت پاکستان است:

  • مهمترین این گام ها حمایت از تحریک طالبان پاکستان و فراهم کردن شرایط مساعد برای آنها در افغانستان است. رژیم طالبان افغانستان بلافاصله پس از به دست گرفتن قدرت بیش از دو هزار تن از اعضای تحریک طالبان پاکستان را که توسط اشرف غنی و حامد کرزی روسای جمهور قبلی افغانستان در زندان های افغانستان زندانی بودند، آزاد کرد. پس از شش سال ثبات نسبی در پاکستان، زمانی که حملات تروریستی هر سال کاهش می‌یابد، حملات در سال 2021 به میزان 56 درصد افزایش یافت. این حملات همزمان با حمله نظامی طالبان افغانستان که در ماه می 2021 آغاز شد و در اوت 2021 زمانی که طالبان کابل را تسخیر کردند به بالاترین حد خود رسید.
  • استراتژی طالبان افغانستان برای حمایت و تسهیل گفتگوهای پاکستان با تحریک طالبان پاکستان دارای زوایای ژئواستراتژیکی متعددی است که نه تنها به نفع تحریک طالبان پاکستان به عنوان برادران مسلح طالبان افغانستان است (از آنجایی که این دو سابقه طولانی در روابط دارند)، بلکه به طالبان افغانستان نیز اجازه می دهد تا تصویری مطلوب برای خود به عنوان صلح طلب ایجاد کنند و پاکستان را در حالت تدافعی قرار دهند تا در امور افغانستان دخالت نکند. در نهایت، این موضوع می‌تواند به حذف برچسب طالبان افغان که عروسک خیمه شب بازی پاکستانی ها هستند کمک نماید.
  • سومین اقدام مهم ضد پاکستانی طالبان افغانستان این است که مرز 2640 کیلومتری بین دو کشور به عنوان خط دیورند به رسمیت شناخته نشده است. ذبیح الله مجاهد سرپرست وزارت اطلاعات طالبان در مصاحبه ای در فوریه 2022 گفت: «مسئله خط دیورند هنوز حل نشده است، در حالی که ساخت حصار خود باعث ایجاد شکاف در کشوری می شود که یک گروه قومی(اشاره به گروه قومی-زبانی پشتون) در دو طرف مرز پخش شده است، این به معنای تقسیم یک ملت است».
  • بیانیه ملا یعقوب، وزیر دفاع طالبان، که مایل است هند، رقیب اصلی اسلام آباد، نیروهای افغان را آموزش دهد، برای پاکستان بسیار نگران کننده است. اگر دهلی با آموزش نیروهای طالبان موافقت کند این آغازی برای پایان وابستگی طالبان افغانستان به پاکستان و گسترش نفوذ هند در مرزهای غربی پاکستان خواهد بود.

در مجموع موارد ذکر شده پیامدهای عمیقی بر امنیت پاکستان دارند. از آنجایی که طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستان هر دو پشتون هستند، ارتباط بین آنان نگران‌کننده است. چراکه همزمان به اینکه طالبان افغانستان با رد خط دیورند، تمامیت ارضی پاکستان را به چالش می‌کشد، تحریک طالبان پاکستان نیز فشار برای ادغام مناطق قبیله ای فدرال و خیبر پختونخوا را افزایش داده است بدین ترتیب این تلاش‌ها در کنار هم می‌توانند ایده یک سرزمین پشتون با یک جنبش جدایی‌طلب مرتبط با آن را به جریان اندازد. به هر حال اگر زمانی پاکستان، افغانستان را به عنوان عمق استراتژیک خود در نظر می گرفت هم اینک طالبان افغانستان در پیوند با تحریک طالبان پاکستان به طور مشابه در جستجوی نفوذ یا عمق استراتژیک معکوس در پاکستان هستند (15).

جمع بندی

بی شک پاکستان همواره از ابزار طالبان تا قبل از حاکمیت مجددشان در افغانستان، برای پیشبرد منافع خود که در تضاد با استراتژی منطقه ای هند قرار داشته، استفاده کردند اما با توجه به شرایط جدید ژئوپلیتیک منطقه ای و چشم انداز رقابت های ژئواکونومی و سیاسی تنگاتنگ کشورهای منطقه در افغانستان، به نظر می رسد پاکستان استراتژی چندگانه ای را در مناطق پشتون نشین بخصوص در مناطق قبیله ای اجرا خواهد کرد که ضمن تحت فشار قرار دادن گروههای حامی طالبان افغانستان، سیاست های ضد هندی را تعقیب کند که به هر حال یک مزیت استراتژیک برایش محسوب می شود. بدین ترتیب دور از ذهن نیست که مرزهای دو کشور افغانستان و پاکستان در آینده ای نه چندان دور به کانون تنش و بحران تبدیل شود و تمرکز سیاست خارجی دو کشور کماکان بر محور پیگیری رفتارهای نیابتی بازیگران محلی قرار بگیرد که یقینا چشم انداز ثبات و امنیت منطقه ای بخصوص برای همسایگان شان را با چالش های اساسی مواجه می سازند.

 کلید واژگان: طالبان, افغانستان, پاکستان, تحریک طالبان,شورای کویته, مریم وریج کاظمی

  • محمد اژدر، آشنایی با کشور پاکستان، انتشارات مرکز آموزشی و پژوهشی شهید سپهبد صیادشیرازی، چاپ اول،1386، ،ص114.
  • رحمن قهرمانپور،تاثیر مسئله هسته ای ایران بر روابط ایران و پاکستان، کتاب مناسبات راهبردی ایران و پاکستان، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول ،1390،ص121.
  • الهام حسین خانی،رویکرد پاکستان نسبت به طالبان محلی و طالبان افغانستان، فصلنامه تخصصی علوم سیاسی، شماره نوزدهم،تابستان،1391، ص118.
  • حمید احمدی، آرش بیدا.. خانی، طالبان پاکستان: علل پیدایش ماهیت و چالش های امنیتی؛ فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره 42، شماره1،1391،ص34
  • غلامرضا صراف یزدی، جواد نجابی، محسن صبری،ساختار قدرت در پاکستان و علل ناپایداری سیاسی آن، فصلنامه تخصصی علوم سیاسی، شماره 16،1390،ص85.
  • مریم وریج کاظمی، شورای کویته و ناآرامی ها در بلوچستان پاکستان، روزنامه اطلاعاتhttps://www.ettelaat.com/?p=636328

7-https://www.aninews.in/news/world/asia/quetta-shura-a-title-for-pakistan-to-implement-evil-designs-vice-president-saleh20210316195954

8- Abubakar Siddique,2014, The Quetta Shura: Understanding the Afghan Taliban’s Leadership,Terrorism Monitor Volume:12,Issue:4

9- https://thediplomat.com/2016/06/haibatullah-akhunzada-and-the-resurgence-of-the-taliban

10-https://www.khaama.com/talibans-quetta-shura-still-based-in-quetta-city-of-pakistan-hayat-02373/

11- Farhan Hanif Siddiqi,2012, Security Dynamics in Pakistani Balochistan: Religious Activism and Ethnic Conflict in the War on Terror,, Asian Affairs An American Review, 39(3):157-175,, DOI:10.1080/00927678.2012.704834

12-https://thediplomat.com/2016/06/haibatullah-akhunzada-and-the-resurgence-of-the-taliban

13- Ashraf Syed Irfan,2009, Nothing Sells Like Terror, Aryana Institute for Regional Research Advocacy,http://www.airra.org/analysis/Nothingsellsiketerror.html,

14- Arabinda Acharya et al., ‘Making Money in the Mayhem: Funding Taliban Insurrection in the Tribal Areas of Pakistan,’ Studies in Conflict & Terrorism, 32 no. 2 ,February 2009, 95-108.

15- https://www.atlanticcouncil.org/blogs/southasiasource/as-pakistans-afghanistan-policy-fails-the-afghan-taliban-move-against-islamabad

مطالب مرتبط