مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

چرایی سیاست نفوذ و حضور ترکیه در شرق ایران

اشتراک

اسلام ذوالقدررپور

کارشناس روابط بین‌الملل

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 

سیاستگذاری خارجی مطلوب و موفق در عصر کنونی بر افزایش دوستان و شکل‌دهی به ائتلاف‌های جدید استوار است. الگوی ایجاد ائتلاف نوین یا حضور در ائتلاف‌های موجود، تاکتیکی است که سیاست راهبردی و منافع حیاتی بازیگران خردمند نظام جهانی را برآورده می‌کند.

وابستگی شدید و متقابل بازیگران نظام جهانی ( دولت‌ها – سازمان‌ها و …)، سبب شکل گیری الگویی از روابط بین الملل شده است که همه بازیگران را به تعامل و همکاری با یکدیگر مجبور نموده است. این فرآیند وابستگی متقابل بین المللی به مرحله‌ای رسیده است که برخی بازیگران با فهم شرایط موجود، با رقیبان و دشمنان خود نیز تعامل برقرار نموده، اقتصاد و تجارت را زیربنای سیاستگذاری خارجی قرار می‌دهند.

ائتلاف‌ها و سازمان‌های بزرگ مانند: اتحادیه اروپا، بریکس، شانگهای، اوپک، نفتا، آ سه آن و … همگی رویکردی از عقلانیت بازیگران در تعامل و همکاری با زیربنای اقتصادی را نشان می‌دهند که تلاش دارند همزمان با بهبود شرایط خود، دیگران به‌ویژه رقیبان را تهدید و ناتوان سازند.

آسیای جنوب غربی در چند دهه اخیر به کانون ائتلاف‌های کوچک و بزرگی تبدیل شده که بازی قدرت بازیگران بزرگ جهانی و منطقه‌ای را ترسیم می‌کند. پیوستن کشورهای عربی به ائتلاف‌های غرب محور و پیمان‌های محدود با قدرت‌های غربی، حضور ترکیه در ناتو همراه با تلاش برای عضویت در اتحادیه اروپا، برسازی جهان ترک و … تا عضویت ایران در بریکس و سازمان شانگهای و …، مؤلفه‌هایی از محورسازی قدرت‌های منطقه‌ای است.

تقابل منافع و سیاست‌های ایران و ترکیه در این روند محور سازی به خوبی قابل مشاهده است. محور مقاومت به رهبری ایران که به شدت مورد تهاجم و نفرت محور ترکی و عربی به رهبری ترکیه قرار دارد.

واقعیت این است که ترکیه در سایه اقتصاد پویاتر خود نسبت به ایران، توان ائتلاف‌سازی و شکل‌دهی به محورهای قدرت‌آفرین بیشتری را داشته است. جهان ترک و تلاش برای تغییر هویت و فرهنگ منطقه از جمله جلوه‌های برتری ترکیه در یک دهه اخیر بوده است که با همکاری فراگیر با دولت‌های عرب و جمهوری آذربایجان تقویت شده و نوک پیکان خود را به سوی ایران و منافع راهبردی ایران نشانه گرفته است.

دولت اردوغان همزمان با تهدید ایران در چارچوب جهان ترک، همکاری با دولت‌های عربی، تحریک جمهوری آذربایجان و …، طرحی برای نفوذ در حوزه شرق ایران و برسازی بحران در این منطقه علیه ایران اجرایی نموده که در محورهای زیر قابل بررسی است:

 

یکم – اهمیت کشورهای شرق ایران: چرایی تلاش دولت ترکیه برای نفوذ و حضور اثرگذار در شرق ایران یعنی دو کشور افغانستان و پاکستان را می‌توان در اهمیت راهبردی این دو کشور در مناسبات قدرت منطقه‌ای و جهانی جستجو نمود. برجستگی راهبردی که علاوه بر جایگاه ژئوپلیتیکی این دو کشور، منابع طبیعی و زیرزمینی ارزشمند آنها را نیز دربرمی‌گیرد که سه مولفه مهم دارد. 

1- ارزش ژئوپلیتیکی افغانستان و پاکستان به عنوان کانون تنش و چالش همیشگی در نظام جهانی، در همسایگی و هم مرزی با دو قدرت بزرگ جهان یعنی هند، چین و دسترسی فراگیر به اقیانوس هند نهفته است. این جایگاه ژئوپلیتیکی با سیاست تهاجمی و علاقمندی دولت ترکیه برای حضور در سراسر جهان همخوانی دارد.

 2- دو همسایه شرقی ایران به‌ویژه افغانستان دارای منابع طبیعی و زیرزمینی دست نخورده، ذخیره‌گاه گران‌سنگ و گران‌خاک‌های کمیاب و ارزشمندی هستند که برای هر بازیگر نظام جهانی به‌خصوص قدرت‌های ستیزه‌جو دارای اهمیت راهبردی است. پاکستان دارای یکی از مهم‌ترین بنادر و مسیرهای دسترسی به اقیانوس هند است که قدرت‌های بزرگ را برای سرمایه گذاری تحریک می‌کند.

3- دیگر مؤلفه اهمیت دو کشور برای ترکیه را می‌توان در برخی همبستگی‌های قومی و مذهبی جستجو نمود. ادعای همبستگی و همسویی قومی با ترکمن‌ها و ازبک‌های افغانستان که نمونه بارز آن در روابط ویژه ژنرال عبدالرشید دوستم قابل مشاهده بود. دولت ترکیه همچنین ادعای همبستگی و همسویی مذهبی با پاکستان به عنوان دومین کشور بزرگ جهان اسلام با 80 درصد مسلمان اهل سنت را دارد و از ابزار مذهب برای تحریک پاکستان بهره می‌برد.

 

دوم – نفوذ با کمک‌های اقتصادی و فرهنگی: دو کشور افغانستان و پاکستان با دارا بودن منابع طبیعی کمیاب و موقعیت ژئوپلیتیکی کم‌نظیر، اما از اقتصاد بیمار و بسیار ناتوان برخوردارند که سبب فقر فراگیر و نارضایتی شدید شهروندان دو کشور شده است.

اقتصاد از هم گسیخته، ناتوانی دولت در تامین رفاه، فقر شدید و … سبب شده تا دولت‌های افغانستان و پاکستان برای تامین نیازهای اولیه شهروندان خود نیز به دیگر کشورها مانند ترکیه وابسته باشند. این وابستگی شدید برای ترکیه یک فرصت و نعمت راهبردی محسوب می‌گردد که در قالب کمک‌های اقتصادی، نفوذ خود در این دو کشور را افزایش داده بر سیاست و حکمرانی آنان اثرگذاری داشته باشد.

ترکیه با آگاهی از اهمیت ژئوپلیتیکی افغانستان و پاکستان که با ایران نیز دارای پیشینه تاریخی مشترک بوده، حوزه تمدنی و تاریخی ایران بزرگ قلمداد می‌شوند، تلاش دارد در قالب کمک‌های اقتصادی و برخی کمک‌های فرهنگی و آموزشی مانند ساخت مدارس و آموزشگاه‌های ویژه با فرهنگ و زبان ترکی، نه‌تنها در این دو کشور نفوذ نماید، بلکه ایران را از مناسبات و معادلات سیاسی و اجتماعی دو کشور حذف کند.

 

سوم – نفوذ از مسیر نیروی نیابتی: نفوذ مستقیم ترکیه در افغانستان و پاکستان در پوشش کمک‌های اقتصادی، آموزشی و فرهنگی که سبب حساسیت دیگر بازیگران منطقه‌ای شده است، دولت اردوغان را به طرح‌ریزی مسیرهای جدید نفوذ در شرق ایران تشویق نموده است که یکی از این مسیرهای جدید، استفاده از دوستان و نیروهای نیابتی ترکیه در منطقه است.

دولت الهام علی اف در جمهوری آذربایجان را می‌توان اصلی‌ترین نیروی نیابتی و دولت دست نشانده اردوغان در مناسبات منطقه‌ای دانست که در چارچوب الگوی نفوذ و برتری‌طلبی ترکیه در حال ایفای نقش است. حضور و فعالیت جمهوری آذربایجان در قالب کمک‌های بشردوستانه به افغانستان و پاکستان یا قرارداد نفتی آذربایجان و پاکستان قابل مشاهده است. نیت و هدف دولت دست نشانده علی اف برای دور زدن ایران در کارزار کریدورهای اقتصادی و انرژی، با سیاست نفوذ اردوغان در شرق ایران همسویی و همخوانی دارد.

 

چهارم – منبع نیروهای مزدور و تروریست: دو کشور افغانستان و پاکستان در چند دهه اخیر همواره کانون برسازی اندیشه‌ها، نیروهای ایدئولوژیک و رزمی افراط‌گرایی و تروریسم بوده‌اند. 

نگاه ویژه دولت اردوغان به پاکستان و افغانستان به‌ویژه همزمان با تحولات بهار عربی بر جذب و استخدام مزدوران و نیروی رزمی برای گروه‌های تروریستی در سوریه تمرکز داشته است. در نزدیک به 15 سال اخیر که ترکیه به نقش آفرینی تهاجمی در جهان اسلام و دنیای عرب مشغول بوده و دخالت نظامی در بسیاری کشورهای عربی از سودان و لیبی تا سوریه و عراق را دنبال نموده است، بسیاری از نیروهای رزمی سیاست‌های تهاجمی اردوغان از دو کشور افغانستان و پاکستان در قالب گروه‌های تروریستی گوناگون ازجمله در سوریه جذب و استخدام شده‌اند.

 

*

بستر ناساز تحولات منطقه‌ای با سیاست‌های راهبردی ایران که پیامد تحریم فراگیر غرب به‌ویژه ایالات متحده امریکا می‌باشد، توان ائتلاف‌سازی ایران را به شدت کاهش داده و فرصت بسیار مناسبی برای رقیبان از جمله ترکیه فراهم نموده است تا ائتلاف‌ها و پیمان‌های راهبردی برای گسترش نفوذ و هژمونی خود در منطقه، برقرار نمایند.

ترسیم راهبرد هژمونیک ترکیه در آسیای جنوب غربی بر محور ناتوان‌سازی رقیبان به‌ویژه ایران بوده است. دولت اردوغان برای دستیابی به انگاره‌ها و اهداف تهاجمی خود در منطقه، نیازمند نفوذ و حضور فراگیر در دو کشور افغانستان و پاکستان می‌باشد تا همزمان با بهره‌گیری از امکانات و ظرفیت‌های اقتصادی و منابع زیرزمینی آنها، از نیروی رزمی ستیزه جویان این دو کشور برای راهبرد مداخله جویانه در دیگر کشورها نیز استفاده نماید. دولت اردوغان در چارچوب تهدید و ناتوان‌سازی رقیب اصلی خود در منطقه یعنی ایران، نفوذ و حضور خود در شرق ایران را افزایش داده و ضمن همسایگی مستقیم با چین و هند، به بحران‌سازی برای ایران نیز اقدام نموده است.

مطالب مرتبط