مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

تحولات اجتماعی و ماراتن سیاست خارجی ایران در خاورمیانه  

اشتراک

محمد سلطان پور 

کارشناس سیاست بین الملل

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

ریمون آرون به نقل از مونتسکیو از کتاب «ملاحظاتی درباره علل عظمت و انحطاط رومیان» چنین می نویسد: ” تصادف بر جهان حکمفرما نیست. این نکته را می توان از رومیان پرسید. زیرا آنان تا زمانی که برنامه ای برای فرمانروایی داشتند، با کامیابی های پیاپی قرین بودند و چون برنامه ای دیگر در پیش گرفتند، با ادبارهای پی در پی روبه رو شدند. … همه پیشامد ها تابع علل هستند و اگر تصادف یک نبرد یعنی علتی خاص، دولتی را واژگون کرده باشد، یقیناِ علتی در کار بوده است که موجب گردیده است تا دولت مذکور به دنبال یک نبرد از پا درآید. سخن کوتاه، روند اصلی است که موجب همه پیشامدهای جزئی می شود.”

وقایع و ناآرامی های روزهای اخیر در ایران را باید از دو منظر متفاوت نگریست که یکی را باید بخشی از علل جزئی و دیگری را باید بخشی از علل کلی این ناآرامی ها نامید. ایدئولوژی جمهوری اسلامی ایران طی 4 دهه گذشته علاوه بر اینکه منشا قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه شده است، همزمان موجب ایجاد شکل گیری دشمنی ها و ائتلاف هایی هم بر علیه این نفوذ شده است. علاوه بر تداوم تنش دائمی با ایالات متحده، برخی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و دیگر دولت های عربی موجود در خاورمیانه هم از ابتدای انقلاب 1357 موضعی خصمانه را در قبال نظام نوپای ایران اتخاذ کردند و در کنار عراق در جنگ 8 ساله قرار گرفتند. با این حال مهم ترین چالش جمهوری اسلامی را باید ضدیت آن با اسرائیل و موجودیت آن دانست که موجب دشمنی جدی و دائمی میان دو طرف شده است و این رژیم را به سوی تلاش های فعالانه و تحریک دیگر دولت های فوق برای مواجه جدی تر با نفوذ جمهوری اسلامی ایران وا دارد. 

با این حال تفکیک علل جزئی و کلی را باید هم در سیاست خارجی و هم در  دینامیسم داخلی جستجو کرد. موضع واحد، ثابت و تغییر ناپذیر جمهوری اسلامی ایران در اصول و خط مشی ایدئولوژیک که موجب تغییر موازنه قوا در طولانی مدت به نفع جمهوری اسلامی ایران در منطقه شده است را باید به عنوان علتی اصلی برشمرد که طی 4 دهه موجب ایجاد تلاش هایی از سوی قدرت های خارجی برای برهم زدن این روند روبه رشد نفوذ و قدرت نظامی دانست که در راس آن اسرائیل و عربستان به عنوان مهمترین عاملان قرار دارند. 

از منظر سیاست داخلی هم می توان با همین منطق به دنبال عللی ساختاری، پایدار و متداوم بود، عواملی که بیانگر تداوم مسائلی در وضعیت داخلی است، مسائلی که نمی توان آن را به علل جزئی تقلیل داد و نیازمند بازنگری های ساختاری و عملکردی است.

موضع ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران موجب شکل گیری فشارها و تحریم های گسترده اقتصادی، نظامی و سیاسی علیه کشور شده است و این تحریم ها با فراز و فرود ها و بن بست کنونی در پرونده هسته ای شدت بیشتری طی سال های گذشته یافته است، موضوعی که در طولانی مدت موجب کوچک شدن اقتصاد ایران، فرسوده شدن زیر ساخت ها و ایجاد بسترهای رانت های اقتصادی شده است. 

 از سوی دیگر در فضای داخلی هم فساد اداری و اقتصادی و ضعف انضباط مالی موجب افزایش فقر، فاصله میان فقیر و غنی شده است موضوعی که با عدم توجه به تغییرات نسلی و تاثیرات فناوری دیجیتال پیوند خورده است. با این ترکیب می توان به تصویری دقیق تر از وضعیت کنونی رسید. 

آشکارا نمی توان افزایش قیمت بنزین را موجب ناآرامی های سال 98 و همچنین ضایعه فوت دختری بیگناه  را دلیل اصلی وقایع اخیر دانست. در حالی که علل اصلی و ساختاری در سیاست خارجی و داخلی به شکل متداوم وجود داشته اند. در واقع جمهوری اسلامی ایران با انتخاب سیاست ایدئولوژیک خطر مواجهه با فشارهای قدرت های بزرگ و دشمنان منطقه ای را پذیرفته است و این تصمیم به عنوان علت اصلی در سیاست خارجی موجبات وضع کنونی را فراهم کرده است. با این حال در وضعیت فوق که کشور به علت تحریم ها از بسیاری از منافع اقتصادی و درآمدها محروم شده است و این امر در طولانی مدت موجب قدرت گرفتن  نسبی رقبای منطقه ای از منظر اقتصادی شده است چرا همچنان با انتخاب مسیر استقلال طلبانه موجبات انتخاب همین وضعیت در سیاست داخلی فراهم نشده است؟

در  واقع دولتی که این مسیر دشوار را در سیاست خارجی بر می گزیند متعاقبا باید در سیاست داخلی هم با جدیت و طرحی قابل توجه تلاش کند آثار تحریم ها را کاهش دهد تا بتواند علاوه بر کسب رضایت شهروندان مانع از برهم خوردن موازنه در منطقه گردد. کشوری که تحت شدیدترین تحریم های بین المللی قرار گرفته است باید در عملکرد داخلی الگوی مناسبی از توجه به مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم باشد. علاوه بر انضباط مالی و کاهش فقر، بیکاری و فاصله میان فقیر و غنی و همچنین توجه به شایسته سالاری، نکته اصلی درک تغییرات اجتماعی و توجه به انتظارات نسلی است. 

شاید بررسی رفتار شهروندان در وضعیت کنونی بر اساس نظریه انتخاب عقلانی راهگشا باشد، در واقع توجیه سیاست خارجی مستقل و آرمان گرا از سوی جمهوری اسلامی تنها زمانی می تواند از سوی کنشگر عقلانیت معطوف به هدف قابل قبول باشد که این انتخاب کمترین هزینه ها را از منظر داخلی بر وضعیت اقتصادی و استانداردهای زندگی فرد داشته باشد و موجب خدشه به جنبه های عرفی زندگی افراد نگردد. خصوصا اینکه نباید فاصله ملموسی میان طیف سیاست مداران و دولتمردان و قاطبه مردم در تحمل آثار اتخاذ این سیاست ها وجود داشته باشد. 

در انتهای این یادداشت مجددا به سخن مونتسکیو در کتاب روح القوانین باز می گردیم که این روند اصلی است که موجب پیشامدهای جزئی می گردد. نظام جمهوری اسلامی ایران که خود حاصل و برآیند یک انقلاب برای تغییرات در نظام پوسیده شاهنشاهی بوده است راهی به جز تغییر در روند اصلی ندارد، اگر در سیاست خارجی این روند ثابت و غیر قابل تغییر است پس لازم است سیاست های داخلی با درک تغییرات اجتماعی و نسلی و همچنین نیازهای اقتصادی شهروندان بازبینی شوند. اگر روندهای اصلی درست و به سامان و مبتنی بر توجه به واقعیات و داده های عینی باشند فشارها و تلاش های رقبای منطقه ای نمی تواند تاثیری بر موازنه ایجاد کند.

واژگان کلیدی: تحولات اجتماعی , ماراتن, سیاست خارجی, ایران ,خاورمیانه ,محمد سلطان پور 

مسئولیت نظرات نویسندگان مقالات و مصاحبه های نشر شده در سایت مرکز با آنها است و صرفا بیانگر نظرات مرکز بین المللی مطالعات صلح نمی باشد.

مطالب مرتبط