مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

عوامل واگرایی در خلیج فارس

اشتراک

کامران کرمی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

خلیج فارس به لحاظ نظریه های ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی، بین المللی ترین منطقه دنیاست که به لحاظ منابع انرژی فضای مهمی را برای ایفای نقش بازیگران فراهم می کند. حضور همواره قدرت ها و بازیگران جهانی موجب گردیده تا خلیج فارس در کانون اهمیت جهانی قرار بگیرد. اما در کنار این اهمیت، متاسفانه این منطقه در طول صد سال اخير بحران ها و تنش هاي فراواني را پشت سر گذاشته است. دخالت و حضور قدرت های بزرگ بخصوص آمریکا در ترتیبات امنیتی و نظامی آن، وجود اختلاف مرزی فراوان بین کشورهای ساحلی و نبود مکانیسمی برای رسیدن به یک نظام امنیتی مشترک از جمله مهمترین مواردی است که باعث شده تا نه تنها همگرایی حاصل نشود، بلکه شاهد روند واگرایی میان کشورهای این منطقه باشیم. از آن جا كه خليج فارس منطقه‏اى است متعلق به كشورهاى ساحلى آن، طبعاً فقط آنها حق دارند نسبت به كم و كيف همگرایی و رسیدن به یک نظام امنيتى و همکاری جویانه تصميم بگيرند و آن را به مرحله اجرا بگذارند. در این نوشتار تلاش می شود تا این سه عامل را که نقش مهمی در روند واگرایی داشته مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم.

واژگان کلیدی: خلیج فارس، روند واگرایی، حضور آمریکا، فقدان نظام امنیتی مبتنی بر همکاری، اختلافات مرزی

تحلیل رخداد

یکی از بحث هایی که امروزه جایگاه قابل توجهی در مباحث تئوریک و دانشگاهی پیدا نموده است، منطقه گرایی است که یکی از ملزومات ورود مجموعه های گوناگون به جرگه جهانی شدن است. منطق منطقه گرایی بر همگرایی و رسیدن به یک مکانیسم همکاری جویانه است. خلیج فارس به عنوان یکی از زیر سیستم های منطقه آسیای جنوب غربی و به دلیل اهمیت و نقش آن در تأمین انرژی جهانی، بیش از مناطق دیگر می بایستی به جرگه همکاری های منطقه ای و رسیدن به یک نظام امنیتی مشترک دست پیدا می نمود، اما وجود عوامل مختلف بخصوص سه عامل حضور قدرت های بزرگ بخصوص آمریکا در ترتیبات امنیتی آن، وجود اختلافات مرزی و سرزمینی میان کشورهای ساحلی و نبود یک مکانیسم تعریف شده برای رسیدن به یک نظام امنیتی مبتنی بر همکاری، مانع از تحقق همگرایی در این منطقه شده است و متاسفانه بیش از پیش شاهد افزایش تنش، رقابت و روند تسلیحاتی شدن در خلیج فارس هستیم.

1) نقش آمریکا در ترتیبات امنیتی خلیج فارس

پيامدهاي تاريخ استعمار در منطقه و نقش آنها در پيدايي و استمرار بحران‌‏هاي جاري گواه بارز تجربه تلخ تاريخي در خلیج فارس است. حضور قدرت‌‏های بزرگ نه‌‏تنها راه حل به شمار نمي‌‏رود بلكه شالوده مشكلات را تشكيل مي‌دهد و اهانتي تاريخي به بلوغ سياسي و تمدن و فرهنگ اين منطقه است.  نظریات هارتلند و ریملند بخوبی نشان از اهمیت و جایگاه خاورمیانه بخصوص خلیج فارس در میان نظریه پردازان و تصمیم گیرندگان آمریکایی است. کسى که برتنگه هرمز مسلط باشد بر مهم ترين منابع انرژي جهان مسلط است و کسى که بر منابع انرژي مسلط باشد بر جهان مسلط است، خود منشا نظريه و تئوري مورد توجه قدرت ها و بازیگران جهانی است که آمریکا به خوبی اهمیت آن را دریافته و بخوبی در این منطقه حضور خود را تثبیت نموده است. رمز و راز حضور نيروهاي خارجی در خليج فارس به بهانه های مختلفی چون حفظ امنيت و استقلال كشورهاي منطقه، رفع بحران و از بين بردن تهديدات صورت گرفته است و متاسفانه شاهد هستیم که امروزه آمریکا بیش از پیش در خلیج فارس حضور دارد. پایگاه های دریایی، زمینی و هوایی در سه کشور بحرین، قطر و امارات بخوبی نشان دهنده حضور این قدرت بزرگ است. می توان به دلایل منطقی اثبات کرد که امريكا در ژئوپوليتيك خليج فارس جايى ندارد، چرا که نوعاً منافع آن با منافع ملت ها و دولت هاي منطقه در تضاد است. اما فضای تنش و سوء ظن میان کشورهای منطقه باعث گردیده تا كشورهاى عضو شوراى همكارى خليج فارس و همچنين خود اين نهاد خواستار حضور امريكا در منطقه باشند. پیاده کردن سیاست های دوستونی، موازنه قوا و مهار دوجانبه و تشویق مسابقه تسلیحاتی و ناامن نشان دادن کشورها در مقابل خطر ایران انقلابی و رژیم صدام همگی گویای این مسأله بود و هست که حضور پایدار آمریکا در این منطقه مستلزم فضای تنش و تخاصم می باشد. اين امر در طولانى مدت عواقب مطلوبى در منطقه نخواهد داشت. حضور نظامي قدرت‌‏هاي خارجي در منطقه نمي‌‏تواند صلح و امنيت پايدار در پي داشته باشد،  زيرا با فلسفه حضور آنها ناسازگار است.

2) وجود اختلافات مرزي و سرزمینی بین کشورهای منطقه

یکی از مهمترین عواملی که همواره نقش عامل بازدارنده را در رسیدن به همگرایی در خلیج فارس داشته است، اختلافات مرزی و سرزمینی بین اکثر کشورهای این منطقه است. بیش از 60 اختلاف مرزی و سرزمینی بین این کشورها همواره روند واگرایی را تسریع کرده و باعث گردیده تا فضای تنش در روابط فیمابین عامل تعیین کننده ای باشد. اختلاف بین ایران و عراق، عراق و کویت، کویت و عربستان، عربستان و امارات، عربستان و قطر، امارات و عمان نمونه های گویایی است که در برخی موارد موجب زدوخوردهای مرزی و آغاز جنگ هایی بوده که جنگ اول و دوم خلیج فارس مصداق بارز آن می باشد. اختلافات مرزي ناشي از ابهام در تعيين دقيق خطوط مرزي بين كشورهاي منطقه است كه يادگار دوران استعمار بريتانياست‌ که همواره نقش مهمی در ايجاد بحران در منطقه است كه هنوز پس از ده‌ها سال حل نشده باقی مانده است. اين اختلافات همچون مسئله جزاير سه گانه بين ايران و امارات متحده عربى، منطقه بي‌طرف بين عربستان سعودى و كويت، مرزهاى برون ساحلى ايران و كويت در منطقه شمالى خليج فارس، مرزهاى برون ساحلى ايران و عراق در شمال خليج فارس، مرزهاى آبى كويت و عراق، مرزهاى آبى عجمان و شارجه، شارجه و امّ‏القوين و رأس‏الخيمه از جمله اين اختلافات حل نشده مي‌باشد كه سبب ناهمگونى در رفتار و معادلات امنيتى منطقه‏اى خليج فارس شده است. تا زمانی که کشورهای مذبور اراده و برنامه ای برای حل این اختلافات نداشته و نتوانند آن را در معادلات پیش رو و متقابل نادیده بگیرند، وضعیت جاری خود را به شکل تنش و بحران بازتولید خواهد نمود.

3) فقدان نظام امنیتی مبتنی بر همکاری

رسیدن به نظام امنیتی مبتنی بر همکاری مستلزم فراهم شدن شرایطی چون شکل گیری دیدگاه و فهم مشترک درباره مفهوم امنیت و همکاری میان تصمیم گیرندگان کشورهای مذکور است. امری که تاکنون فراهم نگردیده و تحقق آن با توجه به شرایط موجود، بسیار سخت می نماید. قدرت‌‏هاي فرامنطقه‌‏اي براي حفظ نفوذ خود بر معادلات استراتژيك منطقه، حفظ تفوق سياسي جهاني و تضمين دسترسي به انرژي ارزان در خليج فارس تلاش كرده‌‏اند تا با دامن زدن به برخي مسائل موجود كه در چارچوب روابط دوجانبه يا بين‌‏ منطقه‌‏اي قابل حل و فصل است، پاره‌‏اي از مسائل درون ‏منطقه‌‏اي را به سمت بحران‌‏ها و تنش‌‏هاي دامنه‌‏دار سوق دهند و زمينه استمرار نفوذ و حضور خود را فراهم كنند. همين امر چشم‌‏انداز تحقق نظام امنيتي پايدار و فراگير منطقه‌‏اي در حوزه خليج فارس را با ابهام روبه‌رو نموده است. عدم ارائه تعريفي مناسب از جايگاه و اهداف نظام جديد امنيتي در منطقه و همسويي آن با نظام كلي امنيت بين‌‏المللي، فقدان تداوم سياست اعتمادسازي در ميان كليه كشورهاي منطقه، عدم مشاركت فعال كليه كشورهاي منطقه در اين نظام امنيتي با ثبات فارغ از وزن جغرافيايي، جمعيتي و اقتصادي، تضمين متقابل استمرار جريان آزاد انرژي و سخت کردن مبادلات تجاري از مشکلات و موانعی است که دولت های واقع در خلیج فارس با آن روبرو هستند.

 

دورنمای رخداد

همکاري در حفظ صلح و ثبات منطقه اي و ايجاد يک نظام امنيتى مبتنی بر همکاري میان کشورهای ساحلی خلیج فارس راهى مطمئن براي دفاع از منافع و مصالح مشترک دولت های این منطقه مهم و حساس جهانی است. امری که مشخص شده است، اینست که طرح‌‏هاي امنيتي مختلف طراحي‌‏شده از سوي قدرت‌‏هاي فرا‌‏منطقه‌‏اي تاکنون نتوانسته است به استقرار ثبات و امنيت در منطقه كمك كند. در نتيجه امروز امنيت منطقه دستخوش دگرگوني‌‏هاي فراواني شده است. عدم حضور ايران و عراق در طرح هاي امنيتي موجود، ناكارآمد بودن الگوهاي امنيتي ارايه شده فرا منطقه‏اي، اتكا بيش از حد به نيروى نظامى براى ضمانت حفظ امنيت منطقه، فقدان ارتباط نزديك‏تر بين مقامات سياسى كشورهاى منطقه، حضور آمریکا در ترتیبات امنیتی آن و اختلافات مرزی، از جمله عوامل مهمی بوده که باعث گردیده تا کشورهای ساحلی نتوانند به همگرایی در خلیج فارس برسند و شاهد واگرایی بیشتر و فضای تنش و رقابت در این منطقه باشیم. به دلیل اهمیت فراوان خلیج فارس، كشورهاي این منطقه می بایستی با طراحي الگوي همگرايي منطقه‌‏اي و بر مبناي امكانات و مقتضيات روشن و قابل تعریف در جهت‌‏دهي به معادلات اين منطقه و ارتقاي جايگاه بين‌‏المللي آن نقش محوري ايفا نمايند. همكاري كشورهاي منطقه در مبارزه با تروريسم، تفرقه مذهبي، قاچاق مواد مخدر، منع گسترش سلاح‌‏هاي هسته ای و جرايم سازمان‌‏يافته به موازات گسترش همكاري‌‏هاي اقتصادي، تجاري، فرهنگي ضرورتي غير قابل انكار است که با گسترش آن می توان زمینه های همکاری بیشتر را فراهم نمود.

مطالب مرتبط