مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

ضرورت بازسازی سیاست خارجی ایران در سایه بهار عربی

اشتراک

 دکتر سید سلمان صفوی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

تحولات اخیر مصر و سوریه و واکنش های ترکیه و حماس تحت تأثیر آنها، باید زنگ بیدارباشی برای بازسازی سیاست خاورمیانه ای جمهوری اسلامی ایران باشد.

در این یادداشت به بررسی روابط دوجانبه بین ایران و گروههای  فلسطینی و جریان اخوان المسلمین می پردازیم.

مسئله فلسطین: واقعیت این است که صهیونیست ها در اثر سست عنصری اعراب، سرزمین فلسطین را اشغال کردند. چهار جنگ بین اعراب و اسرائیل نیز نتایج را به نفع اسرائیلی ها تثبیت کرد. اسرائیل پس از تأسیس در سال 1948، با توسعه و تثبیت مرزهای خود طی سه جنگ، خود را به منزله یک کشور مستقل بر جامعه جهانی تحمیل کرد و به امضای قرارداد صلح و روابط دیپلماتیک با مصر، اردن، مراکش و قطر دست یافت.

ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سازمان آزادی بخش فلسطین حمایت کرد و ساف متقابلا در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، از صدام پشتیبانی کرد و پس از مرگ قصاب بسیجیان سلحشور ایرانی، در سراسر اراضی فلسطینی تحت کنترل ساف(کرانه باختری) و حماس(غزه) سه روز عزای عمومی برگزار شد.

پس از سازش ساف با اسرائیل، گروه کوچک و ضعیف حماس با پشتیبانی های مالی و سیاسی ایران به اصلی ترین بازیگر صحنه فلسطین در کنار ساف تبدیل شد. ایران حماس را متحد استراتژیک ایران تلقی می کرد و می پنداشت در موقعیت حمله اسرائیل یا آمریکا، به دفاع از ایران به عنوان قلب محور مقاومت برمی خیزد، اما بحران سوریه امتحان بزرگی بود که ماهیت حماس را آشکار ساخت. در بحران سوریه که توسط غربی ها با هدف ضربه زدن به ایران و جنبش مقاومت ایجاد شد، حماس آشکارا در مقابل ایران و سوریه که سالها از او حمایت کرده بودند ایستاد و حدود سه هزار عضو حماس در جنگ علیه نیروهای ارتش سوریه شرکت کردند. خالد مشعل نیز دوشادوش ارتجاع عرب در مقابل حزب الله قد علم کرد و حمایت حزب الله از حکوت سوریه را محکوم کرد.

برخی از مسئولین ایرانی بر این باورند که حماسِ غزه با حماسِ خارج از غزه موافق نیست، اما هیچ یک از رهبران حماس در داخل غزه از جمله اسماعیل هنیه، رفتار و سیاست خالد مشعل علیه ایران، سوریه و حزب الله را محکوم نکردند. گروه سوم تحت هدایت محمود الزهار که چهره ای طرفدار ایران و حزب الله به شمار می رود و  محمد ضیف و مروان عیسی، فرماندهان شاخه نظامی حماس نیز استدلال می کنند که حماس توان و منابع کافی برای رویارویی با مصر پس از سقوط اخوان و حامیان عرب این کشور، به ویژه عربستان سعودی را ندارد و بنابراین باید به سرعت به محور ایران ـ سوریه ـ حزب الله بازگردد. این دیدگاه به وضوح دیدگاهی ابزاری نسبت به ایران است و علاوه بر آن جریان مذکور در سیاست گذاری های استراتژیک حماس وزن قابل توجهی ندارد.

بدین ترتیب ایران برای دومین بار از پشت از فلسطینی ها خنجر خورد، آن هم از گروهی با ادعای اسلام گرایی که همه افتخارات خود را از حمایت های ایران به دست آورده اند. حتی اسماعیل هنیه در جریان سفر شیخ قطر به غزه با شور و هیجان بی نظیر او را امیر قدس خواند. عقیده مذهبی حماس از جنس عقاید اخوان المسلمین  است که در بخش دوم به توضیح نقش بازدارندگی آن برای برقراری رابطه استراتژیک با ایران می پردازیم.

در شرایط کنونی برخی در ایران به دنبال تقویت جهاد اسلامی هستند، در صورتی که جهاد اسلامی نسخه افراطی حماس با موقعیتی ضعیف است که در صورت تقویت، رویه کنونی حماس را در قبال ایران در پیش می گیرد. موضع جهاد اسلامی در قبال بحران سوریه حفظ بی طرفی است. واقعیت این است که اسماعیل هنیه و رمضان عبدالله رهبر جهاد اسلامی فلسطین هیچ کدام برای ایران، سیدحسن نصرالله و جریان مقاومت نمی شوند. حزب الله را نباید با گروه های سنی همسان دانست. حزب الله تا کنون به خاطر باورهای مذهب شیعی خود به رهبری ایران وفادار بوده است.

ایران و اخوان المسلمین: برخی در ایران اخوان را مهم ترین جریان اسلامی جهان عرب تلقی می کنند که می تواند با ایران متحد و یا حداقل همگرا باشد. اخوان مصر، مادر احزاب اخوانی در سراسر خاورمیانه و حتی ترکیه است. اخوان مصر ماهیت خود را در دوره کوتاه حکومت محمد مُرسی در مصر نشان دادند. رخدادهای ذیل بیانگر ماهیت اخوان المسلمین است.

1-   وحدت با سلفی های طرفدار عربستان سعودی و برخورد با پیروان دیگر مذاهب از جمله شیعیان.

2-   مخالفت قاطع و فعال با حکومت سوریه به عنوان پل محور مقاومت و حمایت از تروریست های تکفیری در سوریه.

3-   قطع رابطه با حکومت سوریه، در حالی که با شیمون پرز مکاتبات دوستانه داشتند.

4-   حفظ روابط دیپلماتیک با اسرائیل.

5-   به رسمیت شناختن قرارداد کمپ دیوید.

6-   بازگشایی سفارت اسرائیل که در ایام قیام ملت مصر علیه مبارک بسته شده بود.

7-    ادامه  فروش گاز به اسرائیل.

8-   تخریب تونل گذرگاه رفح.

9-   جلوگیری از پرتاب موشک های حماس به داخل اراضی اشغالی.

10.تجدید تفرقه و منازعه بین سنی و شیعه.

11.عدم عادی سازی روابط با انقلاب اسلامی ایران، در حالی که به تحکیم رابطه با اسرائیل اقدام نمودند.

12. تخفیف ایران در سخنرانی غیردیپلماتیک و غیرسازنده مُرسی در نشست کشورهای غیرمتعهد در تهران، عدم ملاقات با مقام معظم رهبری، توهین به رئیس جمهور ایران در سفر به مصر، حمایت از حکومت بحرین در مقابل شیعیان و حمایت از ادعای واهی امارات در مورد جزایر سه گانه ایرانی، حمایت از اصطلاح به غایت خطرناک خلیج عربی در مقابل خلیج فارس. هشدار به ایران راجع به سیاست های این کشور در خاورمیانه عربی و خلیج فارس.

سایت تسنیم وابسته به سپاه نوشت: “هاآرتص چهار دستاوردی را که ‌اسرائیل با سرنگونی مُرسی آنها را از دست داده برشمرده‌ است، دستاوردهایی که به نوشته ‌این روزنامه حتی در زمان حکومت “حسنی مبارک” نیز وجود نداشته‌ است: اولا مُرسی پای بندی کامل خود را به پیمان کمپ دیوید اعلام کرد و تلاشی در جهت تعدیل آن انجام نداد. دوما با توجه به روابط حسنه اخوان‌المسلمین با حماس، از پرتاب موشک‌های حماس به‌ اراضی اشغالی جلوگیری کردند. سوما دولت  مُرسی اکثر تونل‌های زیرزمینی بین شبه جزیره سینا  و غزه را  منهدم کرد و دستاورد چهارم که در عین حال مهم ترین است؛ تقویت اختلافات بین شیعیان و اهل سنت در خاورمیانه توسط مُرسی با حمله به محور مقاومت در منطقه بود.”(یادداشت واکاوی جابجایی قدرت در مصر).

جریان اخوان المسلمین به خاطر دگماتیسم سلفی  و تاثر از اندیشه تکفیری در ذات عقیده دینی خود، نمی تواند با شیعیان همگرایی کند. فراموش نکنیم که سید قطب متفکر اخوان المسلمین، پنجاه سال قبل در تفسیر “فی ظلال القرآن” به مذهب شیعه اهانت کرد. رفتار احمد طبیب رهبر الازهر و مشاورش در دیدار با احمدی نژاد نیز بیانگر ادامه همین تفکر ضد شیعی در ارکان نظام مذهبی رسمی مصر بود.

اخوان المسلمین رقیب ایران در رهبری جهان اسلام است نه متحد ایران، چنان که عملکرد حماس، دولت اخوانی ترکیه و دولت اخوانی مصر در قبال بحران سوریه به وضوح نشان داد. فراموش نکنیم که راشد الغنوشی رهبر اخوان تونس گفت من (امام) خمینی نیستم و از الگوی اربکان و اردوغان دفاع کرد. الغنوشی تأکید کرد که سیاست های اسلام گرایان ترکیه را ترجیح می دهد. باید این واقعیت را دریابیم که سنی های منطقه حاضرند زیر پرچم اسلام گرایان ترکیه یا مصر بروند اما زیر پرچم ایران شیعی نخواهند رفت و رهبری ایران را به عنوان ولی امر مسلمین نمی پذیرند.

چه باید کردها در خاورمیانه:

 ایران با توجه به تجربه تلخ خود از مسائل فوق الذکر باید از دو جریان در خاورمیانه عربی برای بهبود روابط و بهتر شدن شرایط  حمایت کند:

طریقت های تصوف:  حمایت از طریقت های تصوف برای تعمیق بخشیدن به مبانی فکری تقریب مذاهب اسلامی ضروری است. طریقت های عرفانی چون محبِّ اهل بیت هستند و حضرت علی (ع) را سرسلسله خود می دانند، به طور طبیعی نسبت به ایران گرایش معنوی دارند، که متأسفانه تا کنون به این ظرفیت عظیم – با توجه به نفوذ عمیق معنوی آنها در جامعه به خصوص در مصر و شمال افریقا – توجهی نشده است. طریقت های صوفیه پل واقعی ارتباط ایران و مسلمانان در خاورمیانه عربی و شمال افریقا به شمار می روند.

آزادی خواهان: دومین جریانی که ایران می تواند با آنها همگرایی داشته باشد احزاب و نیروهای آزادی خواه اند که به خاطر گرفتار نبودن در چنبره دگماتیسم مذهبی و دارا بودن گرایش پراگماتیستی بهتر می توانند با ایران همکاری کنند.

الویت حمایت از شیعیان: نخستین اولویت ایران باید حمایت از شیعیان باشد، نـه حمایت از کسانی که هیچ گونه تقارب مذهبی و فرهنگی با ایران ندارند.

حل پارادوکس سیاست خارجی ایران: سیاست خارجی ایران دچار پارادوکسی شده که پس از گذشت 35 سال از پیروزی انقلاب باید مجددا درمورد آن تأمل شود. اگر سیاست خارجی ایران ایدئولوژیک است، چرا از مسلمانان مظلوم چچن که هزاران نفر آنها توسط ارتش روسیه قتل عام شدند حمایت نمی کنیم و عرصه را به عربستان و سلفی ها وانهاده ایم؟ چرا از مسلمانان ترکستان اشغال شده توسط چین حمایت نمی کنیم؟ مسلمانانی که شدیدا تحت تأثیر فرهنگ ایران اند و مظلومانه تحت شدیدترین دیکتاتوری های قرون وسطایی به سر می برند. جوانان تا سن 18 سالگی حق حضور در مسجد را ندارند و دولت مرکزی چین با مهاجرت دادن چینی ها به این منطقه به طور کلی درصدد عوض کردن بافت فرهنگی، مذهبی و جمعیتی سین کیانگ یا ترکستان است.

چنانچه سیاست خارجی ایران بر اساس منافع ملی و ظرفیت های کشور است، برخی از سیاست های کنونی در قبال بحران منازعات خاورمیانه باید در چارچوب امنیت ملی و واقعیت های صحنه منطقه و جهان بازبینی شود. طبیعی است که باید از مسلمانان جهان حمایت کنیم، اما در وهله نخست باید انقلاب خود را حفظ کنیم و با سیاست های ماجراجویانه حیات انقلاب را به خطر نیاندازیم. حمایت از شیعیان نیز باید از الویت های اساسی ایران باشد، نه حمایت از معاندین مذهب اهل بیت علیهم السلام.

کلیدواژگان: سیاست خارجی ایران، خاورمیانه، روابط بین الملل، اخوان المسلمین، حماس، جهاد اسلامی، طریقت های تصوف، پارادوکس سیاست خارجی ایران، شیعیان.

 

 

 

مطالب مرتبط