مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

سازمان ملل و نسل کشی در غزه، استیصال در تصمیم  یا انفعال در تاثیر

اشتراک

دکتر علی بمان اقبالی زارچ

کارشناس ارشد یوراسیا

مرکز بین المللی مطالعات صلح-ipsc

بزرگترین نهاد بین المللی روند رکودی در مسائل مهم جهانی طی می نماید و در موضوعات مهم بین المللی به بن بست رسیده است در حالی که این روزها عرصه بین المللی تحولات متنوع و پیچیده ای را از نسل کشی در فلسطین تا افتراقات در محور یورآتلانتیک و نوعی تقابل مثلث استرالیا؛ آمریکا و انگلیس با شرکای راهبردی اروپایی به ویژه فرانسه توامان با بحران اوکراین را تجربه می نماید؛ اما کمتر صحبت از نقش آفرینی سازمان ملل متحد به عنوان بزرگترین نهاد بین المللی در حوزه ایجاد صلح و ثبات می باشد امری که ظاهرا” به عنوان یک واقعیت و هنجار از سوی دولتمردان و افکار عمومی جهانی پذیرفته شده است. راستی چرا سازمان ملل متحد از مهمترین رسالت و آرمان خود فاصله گرفته و بیشتر دلمشغول برخی موضوعات دست دومی؛ رسیدگی به امور آوارگان و صدور تعدادی بیانیه می باشد؟  

بعد از جنگ جهاني اول، گروهي از نخبگان سياسي جهان از مناطق مختلف، طرح ايجاد مجمعي براي پيشگيري از جنگ جديد جهاني ارائه و آن را اجرايي کردند، جامعه ملل متحد آن روز با وجود تلاش گسترده، نتوانست در دستيابي به مهم ترين هدف خود توفيقي حاصل کند و جنگ جهاني از قاره سبز اروپا  شروع و پس از به جاي گذاشتن ميليون ها تلفات انساني و صدها میلیارد دلار خسارت مادي به پايان رسيد و در سال 1945 رهبران و شخصيت هاي سياسي 51 کشور، سنگ بناي سازمان ملل متحد را گذاشتند و دامنه گسترده اي از فعاليت ها از حفظ صلح و پيشگيري از بحران گرفته تا بخش هايي چون حفظ محيط زيست و منابع طبيعي، حقوق بشر و حمايت از آوارگان، بهداشت و سلامت بين المللي، مين زدايي و مبارزه با فقر و ده ها زمينه ديگر، براي آن طراحي و پيش بيني  کردند. همچنين براي انجام فعاليت سازمان، ساختاري متشکل از مجمع عمومي، شوراي امنيت، شوراي اقتصادي و اجتماعي، دبيرخانه مرکز اسناد و براي دادگستري بين المللي و چند نهاد وابسته از جمله صندوق کودکان ملل متحد، کمپ هاي عالي پناهندگان، بانک جهانی، صندوق توسعه سازمان ملل در کنار دبير كلي پيش بيني و ايجاد شد. 

مهم تر این که نقش دبیرکل در بحران های سال های اخیر نیز به اظهارنظرهای غیرتاثیرگذار محدود شده است این در حالی است که منصب دبير كلي، عالي ترين شغل بين المللي و مهم ترين جايگاه مديريتي سازمان ملل است که هماهنگي فعاليت هاي سازمان را در کنار ارائه ابتکارات سازنده براي ارتقاي صلح و امنيت بين المللي و رشد و توسعه عمومي بر عهده دارد. دبيرکل در فعاليت هاي خود در کنار ويژگي هاي تخصصي، بايد استقلال، بي طرفي و جامعيت را حفظ کرده و امکان بروز و ظهور هرگونه بحران و به خطر افتادن صلح و امنيت بين المللي و راهكارهاي پيشگيري و خروج  در قالب پيش نويس قطعنامه را به اطلاع شوراي امنيت و ديگر نهادهاي وابسته به سازمان ملل برساند . بیش از هفت دهه  از ايجاد سازمان ملل متحد مي گذرد و رايج ترين ارزيابي در مورد اين سازمان در جملات زير خلاصه مي شود:

سازمان ملل مهم ترين نهاد بين المللي کمتر دقيق و حرفه اي شناخته شده اي است که به عنوان بهترين ابزار براي قدرت هاي بزرگ به ويژه دارندگان حق وتو عمل کرده و براي ديگر كشورها و ديگر ملل، مرکزي براي مجادلات لفظی تا رسيدن به راه حل مشکلات جهاني است؛ با اين ويژگي که از سويي همواره سخت به راه حل مي رسد و ابزاري براي توجيه ناتواني ها بوده و از سوي ديگر قدرت هاي بزرگ در موضوعاتي چون حفظ صلح مشاوره فني، انتخابات دیگر کشورها، حمايت از آسيب ديدگان در مقابل بلاياي طبيعي و ميانجي گري سياسي به آن متوسل مي شوند.  حق وتو که در ماده 27 منشور آن هم بطور غیر مستقیم به آن پرداخته شده است از عوامل مهم ناکارآمدی سازمان ارزیابی می شود و در دوره  فعالیت سازمان به کرات مورد استفاده قرار گرفته که بیشترین موارد استفاده به ترتیب متعلق به شوروی سابق  با 130 ؛ امریکا با 90 ؛ انگلیس با 40 وتو و کمترین به چین 11 و فرانسه 22 و روسیه در دوره جدید حدود 20  مورد بوده است. البته پس از فروپاشی شوروی سابق بیشترین مورد استفاده از حق وتو متعلق به امریکا بوده است و جالب اینکه امریکا فقط در بیش از 40 مورد قطعنامه های مربوط به محکومیت رژیم صهیونیستی را وتو نموده است . 

بسیاری از تحلیلگران در عین حال که حق وتو را مذموم می دانند ولی استفاده آن را انتخاب بین بد و بدتر ارزیابی می کنند چرا که تصمیم مهمی اتخاذ شده و مورد حمایت یکی از قدرت های بزرگ جهانی نباشد شانس اجرایی و موفقیت محدودی را خواهد داشت با همه این حال این موضوع موجب توسل امریکائیها به یک جانبه گرایی و استفاده ابزاری از اصل مداخله نظامی برای پیشگیری از جنگ و ناامنی شده است .در سال های اخیر حق وتو مورد اعتراض بسیاری از کشورها قرار گرفته و حداقل کشورهای ژاپن ، آلمان و هند مصرانه خواستار این حق می باشند؛ در عین حال که کشورهای اسلامی نیز در قالب ماده 22 بیانیه اجلاس سران در تهران خواستار چنین حقی شدند. 

بعد از موضوع فلسطين از کانون هاي بحراني جهان مي توان به افغانستان  ، سوریه ، عراق و اوکراین اشاره کرد؛ در عین حال که در دو دهه اخیر برنامه صلح آمیز هسته ای ایران نیز با تلاش مشکوک قدرت های بزرگ در دستور کار سازمان ملل بوده  است. گرچه قدرت هاي بزرگ جهاني به ويژه آمريکا در سه  کشور اول با روش يک جانبه گرايي و به اصطلاح پيشگيرانه و تحت لواي مبارزه با تروريسم و سلاح هاي خطرناک، وارد عمل شدند ولي سازمان ملل نيز در ايفاي نقش خود نتوانسته کنش و رويکرد فعال و موثری نشان دهد . هم چنین بايد اذعان کرد که کارنامه سازمان در يکي ديگر از اهداف بسيار مهم سازمان؛ يعني مبارزه با فقر و گرسنگي چندان درخشان نيست چرا که  ميليون ها  آفريقايي همچنان در فقر مطلق به سر مي برند و قحطي و گرسنگي مردم سومالي، مشتي از خروار آن است. جالب اينکه به اعتراف گزارشگران سازمان داشتن يک ليتر آب آشاميدني و تصفيه شده در روز، همچنان آرزوي بيش از نصف جمعيت جهان است که روزانه با سرانه کمتر از دو دلار تا 5 دلار سپری می نمایند. 

در يک جمع بندي کلي در مورد عملکرد سازمان ملل بویژه جنگ اخیر در غزه و تداوم قتل و عام هزارن زن و کودک بی گناه توسط رژیم صهیونیستی باید اذعان نمود که از طرفی ساختار کنونی کارآمدی خود را از دست داده است و به دلیل عدم موفقیت شایان در هزاره سوم؛ نیاز مبرم به دگردیسی اساسی و اصلاح ساختار با رویکردی منشورگرایی و عدالت محور دارد و از طرف دیگر افول نقش و جایگاه این سازمان مورد صحه بسیاری از کشورها و رجال سیاسی و بین المللی قرار گرفته و در معادلات دیپلماتیک ظرف ظرفیتی بالایی را برایش در نظر نمی گیرند.

مطالب مرتبط