مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

رویکرد دوگانه دول و افکار عمومی اروپا در بحران غزه

اشتراک

دکتر علی بمان اقبالی زارچ

کارشناس ارشد اورآسیا

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

رهبران کشورهایی اروپایی بیش از هر زمان دیگر نگران تحولات فاجعه بار ضد انسانی در خاورمیانه می باشند ولی اتخاذ مواضع افراطی در حمایت از متجاوز کمکی به قاره سبز نخواهد نمود چرا که امروزه مردم اروپا بیش از هر چیز نگران جنگ اوکراین و تامین نیازهای خود بویژه انرژی با قیمت متعارف برای زمستان پیش رو هستند البته شکی نیست که واکنش افکار عمومی اروپایی به جنگ غزه فراتر از پیش بینی دولت نتانیاهو بوده و طرفداران این رژیم معتقدند افکار اروپاییان بیش از گذشته تحت تاثیر مسلمانان مهاجر می باشد.

اروپا یک قرن پیش تصمیم به رهایی از هسته مخوف صهیونیسم گرفت حرکتی که بعدها در دهه های پایانی قرن بیستم به آن انگ یهودی ستیزی زده شد و رویکرد  فرهنگی خود را در اعماق خاک اروپا ترویج داد. در واقع اعلامیه بالفور در سال 1917 در واقع به یهودیان، با طراحی دولت انگلیس و به قلم  وزیر امور خارجه در لندن، نوید یک کشور برای خود، یک خانه ملی در فلسطین را داد، اما پس از پایان اشغال عثمانی و استقرار قیمومیت بریتانیا یکی از  ظالمانه ترین دوره در تاریخ فلسطینیان رقم خورده است . البته اروپای قرن بیستم همواره بین چپ و راست افراطی و سوسیالیسم دو آتشه  و لیبرال دموکراسی لجام گسیخته در نوسان بوده است و اگر چه بخش غربی قاره کهن معیارهای حقوق بشری و آزادی انسانی را الگوی خود قرار داده است ولی همواره تحت تاثیر فشارهای محور آتلانتیکی در جریانی خاکستری با رویکرد یک بام و دو هوا حرکت نموده است که مصداق های فراوانی حتی در خود قاره سبز نظیر نسل کشی در بوسنی و نوع واکنش به جنگ اوکراین برای آن وجود دارد.

بدون شک اروپا در قرن گذشته تغییرات زیادی کرده است و ساختار جوامع متفاوت شده  است؛ که مولفه های آن نظیر مهاجرت گسترده مسلمانان به اروپای غربی پس از سال 1960؛ ناپدید شدن طبقه کارگر صنعتی با تضعیف شدید چپ سنتی مارکسیست و مهتر از همه شکست کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اقماری اروپای شرقی توامان با انحطاط پرولتاریا و تغییر مدل اقتصادی-اجتماعی، چپ اروپا  پس از سال 1965 بوده که در نتیجه به یک بحران عمیق سیاسی و ایدئولوژیک منجر گردید . شایان ذکر است که تخمین زده می شود که حدود 60 میلیون مسلمان نسل اول، دوم و سوم پس از مهاجرت در حال حاضر در قاره اروپا زندگی می کنند که ملی گرایان افراطی می گویند نه تنها سیاست مهاجرت اروپا از نظر کمی اشتباه بود و منجر به مهاجرت بیش از حد مسلمانان به کشورهای مرفه اروپای غربی شد، بلکه رویکرد کیفی، قانونگذاری و سیاسی-اداری به مهاجرت نیز اشتباه بوده و  چند فرهنگی لیبرال شکست بزرگی است و لذا امروزه تکرار این موضوع که مهاجرت غیرقانونی باید متوقف شود و مهاجران غیرقانونی باید اخراج شوند، امری عادی است.

در واقع، بیشتر جنگ‌های قرن بیستم هرگز پایان نیافته‌اند و شاید  به دلیل خستگی رزمندگان یا دخالت نیروهای قوی تر، برای مدتی به حالت منجمد در آمده اند  اما هر لحظه می توانند دوباره درست مانند ادعای استقلال مناطق مختلف خودمختار اروپا در اواخر قرن بیستم ظهور کنند که یکی از دلایل مهم آن اختلاف سطح توسعه یافتگی و رویکرد دوگانه کشورهای بزرگ در موضوعات اساسی جامعه بشری می باشد همچنین جهانی شدن بار دیگر موجب شده که این شکاف ها بین کشورهای در حال توسعه جنوب و کشورهای توسعه یافته شمال افزایش یابد.

واقعیت این است که در پشت تحولات غیر انسانی اوکراین و غزه دست های پنهانی نظیر بالفور در اوایل قرن بیستم وجود دارد و لذا در سطح رسمی و مدت کوتاهی پس از شروع بحران اسرائیل/غزه، هم ایالات متحده و هم اتحادیه اروپا حمایت قاطع خود را از کیف اعلام کردند. علاوه بر این درگیری در اوکراین حتی در دستور کار  شورای اروپا که در روزهای پنجشنبه، 26 اکتبر و جمعه، 27 اکتبر، در بروکسل برگزار شد، قرار گرفت هم چنین تحویل موشک های ATACMS با برد بلندبرد توسط ایالات متحده آمریکا به نیروهای اوکراینی و اعلام کمک 150 میلیون دلاری آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، تأیید می کند که حمایت از اوکراین همچنان تزلزل ناپذیر است؛ با این حال، برخی اظهارات  نشان دهنده نگرانی واشنگتن و پایتخت های اروپایی در مورد تاثیرات این رتبه بندی بر سطح برداشت های عمومی است که افق استراتژیک سیاستمداران را نیز تعیین می کند و استراتژی  جو بایدن برای کمک به اوکراین با کمک به اسرائیل و تخصیص برای تقویت کنترل مرزی با مکزیک، خطرات را برای اوکراین برجسته می کند، اگرچه از رقم 100 میلیارد، 60 درصد به اوکراین و تنها 10 درصد به اسرائیل اختصاص دارد.

بطور کلی از نگاه اروپاییان درگیری در اسرائیل/فلسطین خطرناکتر از اوکراین است چرا که دومی یک درگیری کلاسیک است که در شمال دریای سیاه واقع شده است و شکست نمایش قدرت روسیه در فلج نمودن و تسخیر  اوکراین ترس را حتی در میان اروپای شرقی بسیار کاهش داده است. البته از طرفی ولودیمیر زلنسکی، تلاش می نماید  تا این دو درگیری را در کشورش و در خاور نزدیک به هم پیوند داده  و  ادعای  روابط طولانی مدت روسیه با حماس را ترویج نماید . کی‌یف همچنین تلاش کرده تا بین اقدامات  حماس و تجاوز روسیه تشابهی ایجاد کند که تصویر رهبران سیاسی جنبش فلسطین در مسکو به همراه معاون وزیر میخائیل بوگدانوف، فردی با سابقه طولانی در حوزه عربی اجازه داد تا رئیس جمهور اوکراین ایده و  تز دست نادیده روسیه در بی نظمی در ساحل شرقی دریای مدیترانه و همچنین انتقاد اسرائیل از مسکو را تجدید نماید و از سوی دیگر، کاهش توجه افکار عمومی غرب به اوکراین از اهداف مسکو است که می‌کوشد با انتقاد از سیاست آمریکا در خاورمیانه، باعث دوری دولت‌های منطقه از واشنگتن و تقویت مخالفت شود. 

کارشناس ارشد اورآسیا

PSC

مطالب مرتبط