مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

خطر زمستان عربی برای بهار نوپای عربی

اشتراک

طهمورث غلامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

زمانیکه  مردم جامعه  تونس به مخالفت علنی با دولت بن علی پرداختند و سپس این حرکت به کشور مصر و به دنبال آن دیگر کشورهای عربی سرایت کرد، کارشناسان، تحلیل گران و حتی سیاستمداران برای تبیین شرایط جدید از عبارت بهار عربی استفاده کردند. بهار عربی بدان معنی بود که جوامع عربی تاکنون در یک وضعیت نامناسب به لحاظ توسعه ی سیاسی و اقتصادی قرار داشتند و هم اکنون با آغاز بیداری مردمی در جوامع عربی دوران گذاری در کشورهای عربی شکل گرفته است که نتیجه آن پایان زمستان و آغاز روزهای خوش بهار است. به عبارت دیگر بهار عربی نوید دهنده تحول جدیدی در جوامع عربی بود که آنها را از فضای نامطلوب گذشته به سوی شرایط مطلوب تری سوق می داد. سؤالی که این نوشتار قصد بررسی و پاسخ به آن را دارد، این است که عبارت بهار عربی تا چه اندازه با واقعیات منطبق است و آیا اساسا می توان قائل به بهار برای جوامع عرب بود. در پاسخ به این سؤال استدلال می گردد که چالش های متعددی در مسیر خواست مردمی جوامع عربی شکل گرفته است که نه تنها دستیابی به بهار را بسیار دشوار کرده است بلکه حتی بیم آن می رود که دوباره زمستان پیش از بهار حاکم گردد و عمر بهار در این جوامع کوتاه و یا شکننده باشد. لذا شاید بتوان گفت که بهار عربی تا رسیدن به نتیجه فاصله زیادی دارد. در ادامه به موانع تخقق بهار عربی و طولانی  شدن فرایند آن پرداخته می شود.

کلید واژه: بهار عربی، امنیت، ثبات، اقتدارگرایی

تحلیل رخداد

  1. چالش عدم تحقق خواسته های مردمی: با گذشت بیش از یک سال از آغاز اعتراضات مردمی، واقعیت آن است که در کشورهایی مانند بحرین و یمن هنوز نتیجه ای مشخص حاصل نشده است و دستاوردهای انقلاب در مصر نیز در وضعیت مطلوبی قرار ندارد. در بحرین هنوز هیچ گونه تغییری در نظام سیاسی صورت نگرفته است و سرکوب مردم توسط دولت روز به روز با شدت بیشتری دنبال می شود. علاوه بر سیاست های سرکوب گرایانه حکومت، سیاست های عربستان در بحرین و تلاش برای الحاق این کشور به عربستان سبب شده است که وقوع بهار عربی در بحرین ناکام بماند و در حد یک آرزو باقی بماند. این ادعا در مورد یمن نیز صادق است؛ زیرا اگر چه علی عبدالله صالح از قدرت کناره گیری کرده است ولی هیچ گونه تحول سیاسی دیگری که بتوان آن را بهار عربی نامید به وقوع نپیوسته است. این در حالی است که شورش های مردمی هنوز در این کشور به شدت سرکوب می شود. در کشور مصر هر چند برکنار کردن مبارک برای انقلابیون به سرعت انجام گرفت اما در دوران پس از مبارک با سیاست شورای نظامی مصر مبنی بر حفظ وضع موجود و تغییر تدریجی آن مواجه شده اند. به گونه ای که میزان سرکوب ها و کشتارها در دوران پس از مبارک نسبت به دورانی که مردم به مبارزه علیه مبارک می پرداختند، بسیار بیشتر و شدیدتر است. در لیبی نیز وضعیت مشابهی حاکم است و در این میان صرفاً کشور تونس از جایگاه نسبتاً بهتری برخوردار است.
  2. چالش بی ثباتی و نا امنی: چالش نا امنی در دو کشور لیبی و یمن شرایط زندگی را برای مردم بسیار دشوار کرده است.بهار عربی در این دو کشور وعده بهشت را می داد اما آنچه که وجود دارد جهنمی خسته کننده است. ضعف دولت مرکزی در اعمال حاکمیت و تأمین امنیت سبب شده است که گروه ها ی شبه نظامی به فعالیت های مسلحانه و بمب گذاری بپردازند. این وضعیت میزان کشتار غیر نظامیان را بسیار بالا برده است. بر اساس گزاره های نظری، زمانی که مردم از نا امنی پایدار و مداوم خسته شوند،  نه تنها آرزوی دوران گذشته را می کنند. بلکه از هر حرکتی که به نا امنی ها پایان دهد استقبال می کنند، حتی اگر منجر به بازگشت دیکتاتوری شود. با وجود ناامنی و بی ثباتی های موجود مسیر رسیدن به بهار بسیار دشوار شده است
  3. چالش گسترش اسلام سلفی: ضعف یا نبود دولت مرکزی در کشورهای عرب دچار چالش داخلی، فضای مناسبی را برای گروه های سلفی فراهم کرده است تا به فعالیت بپردازند. این گروه ها که مورد حمایت برخی دولت های منطقه ای نیز هستند، الزاماً به فعالیت های مدنی روی نمی آورند. در مصر هر چند گروه های سلفی وارد فعالیت های مدنی شده اند و در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری این کشور شرکت کرده اند، اما الزامی وجود ندارد که کماکان پایبند به فعالیت های مدنی باشند. اساساً خشونت یکی از ابزارهای گروه های سلفی است و چون این خشونت به زعم آنها با عنوان جهاد علیه دشمنان اسلام صورت می گیرد،  لذا یکی از مبانی اعتقادی آن ها است. فعالیت گروه های سلفی در لیبی و یمن کاملاً مبتنی بر خشونت و فعالیت های شبه نظامی است. گروه های سلفی طعم شیرین بهار را به برای دولت های یاد شده تلخ کرده اند و لذا بهار عربی را برای مردم آنها به رویا تبدیل کرده است.
  4. خطر بازگشت اقتدارگرایی: جوامع عربی که به اصطلاح در فرایند بهار عربی قرار گرفته اند، زیرساخت ها یفرهنگ سیاسی خلق و ایجاد نهادهای دموکراتیک را ندارد. زیرا اساساً در این زمینه تجربه ای ندارند. غیر از تونس و تا حدودی مصر که می توان گفت از حداقلی از شرایط برخوردارند، در دیگر کشورها آن شرایط حداقلی نیز وجود ندارد. از طرفی افرادی که امروزه خود را رهبران انقلاب می نامند را نمی توان افرادی دموکرات منش نامید. نتیجه ای که از این بحث می توان گرفت این است که وجود مشکلات امنیتی و اقتصادی در کنار ضعف زیر ساخت ها، دو عامل اساسی هستند که ممکن است مردم جوامع یاد شده را به سمت پذیرش اقتدارگرایی سوق دهد و یا رهبران فرصت طلب با بهره گیری از دغدغه ها و مشکلات مردم شعار حل مشکلات را بدهند و بر موج مردم سوار و سبب بازگشت اقتدارگرایی به شکل جدیدی در جوامع عربی شوند. در مصر نه تنها خطر نظامیان وجود دارد، بلکه طبق نظر سنجی ها فردی مانند عمر موسی نیز که از نیروهای مبارک است، از محبوبیت برخوردار است. در یمن و لیبی نیز شرایط مشابه برای بازگشت اقتدارگرایی و دیکتاتوری وجود دارد. روشن است که برگشت به اقتدارگرایی در شکل جدید نقطه پایانی بر بهار نوپای عربی خواهد بود.
  5. چالش حکومت های نوپا و مشکلات پیش رو: یکی از عواملی که بهار عربی در کشورهای عربی را به زمستان شدن تهدید می کند، این است که حکومت های نوپا در کشورهایی مانند تونس و مصر با موج عظیمی از خواسته های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاست خارجی مواجه اند که عدم تحقق آنها باعث نا امید شدن مردم و زیر سؤال رفتن مشروعیت آنها از جانب مردم می شود. ناکامی این حکومت ها در تحقق خواسته سبب دلسرد شدن اصلی ترین حامی بهار عربی می شود که خود زمینه ای بسیار مناسب برای هرگونه انحراف و  فاصله گرفتن از خواسته های انقلابی است.

دورنمای رخداد

به نظر می رسد که شروع اعتراضات مردمی علیه دولت های حاکم در کشورهای عربی آغاز مسیری طولانی بوده است که تا رسیدن به حداقلی از اهداف در این مسیر نمی توان گفت که تحولات موسوم به بهار عربی به موفقیت منجر شده است. به نظر می رسد که زمانی می توان قائل به موفقیت جنبش های عربی و بهار نامیدن حرکت آنها بود که مردم به حداقلی از خواسته های خود که بر مبنای آن به جنبش های ضد نظام حاکم پیوستند برسند. بخشی از مردم مبنای حضور خود در اعتراضات مردمی علیه نظام های سیاسی عربی را ناشی از دغدغه های اقتصادی، بخشی نیز دغدغه های توسعه ی سیاسی و برخی نیز دغدغه های فرهنگی و ارزشی داشته اند. اما به نظر می رسد که کشورهای درگیر جنبش های عربی در مسیر تحقق خواسته های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی با چالش ها و موانع جدی مواجه هستند، هر چند این چالش ها و موانع در همه ی کشورها یکسان و برابر نیست. تداوم چالش ها و موانع می تواند مردم جوامع عرب را از کرده ی خود پشیمان کند و بدین ترتیب عمر بهار عربی را بسیار کوتاه کند.

از این رو باید گفتک،  تا زمانی که مشکلات اقتصادی، امنیتی، بی ثباتی داخلی، سرکوب و بمب گذاری، عدم اجماع گروه ها و رهبران سیاسی، دخالت های مخرب منطقه ای و … وجود دارد، موفقیت بهار عربی در مسیر رسیدن به اهداف خود در هاله ای از ابهام است و حتی باید گفت که با خطرات و تهدیدات جدی نیز موجود است که قادر به دگرگون کردن مسیر آن است.

مطالب مرتبط