مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

جنگ و صلح و شکست ارزش های انسانی 

اشتراک

عبدالحمید نورزایی

پژوهشگر ارشد افغان

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC

تقدیم به قربانیان جنگ

یازده هزار سال قبل اجداد ما سنگها را می تراشیدند و به چوب می بستند تا از خود محافظت کنند و شکارحیوانات نشوند. پس مهمترین ارزشی که با انسان متولد شده حفظ حیات وبقا بوده است 4 هزار سال قبل جان خود را فدا میکردند تا زمینهای حاصلخیز را برای قبیله خود تصرف کنند و کشاورزی کنند. سه هزار سال پیش برای خدایان آسمان و خورشید و دریا و … در مصر، یونان، و برخی دیگر از کشورها قربانی می کردند تا حاجت های شان برآورده شود و برای سیب های خود دعا میکردند تا از گزند کرمها در امان بمانند.

هزار سال قبل مسیحیان و مسلمانان به اتهام تکفیر همدیگر را به مدت دویست سال در جنگهای صلیبی از دم تیغ میگذراندند و تلاش داشتند تا خدای خود را از عمل خویش راضی کنند. حدود دویست سال قبل خود را به دریا می انداختیم و با استفاده از نیزه اقدام به شکار نهنگهای چند تنی میکردیم تا روغن آنها را بفروشیم. صد سال قبل با استفاده از سرب و باروت در جنگ جهانی اول انسانهای متمدن ارزشمندترین کالای خود (حیات) را در قمار جنگ به بازی گرفتند و ملیونها نفر کشته شدند. اما این کافی نبود و انسان متمدن تلاش کرد در جنگ جهانی دوم با استفاده از گازهای شیمیایی و بمبها اتمی این ارزش را بیشتر از پیش مچاله و خورد کند.

 امروز ما دیگر برای سیبها دعا نمیکنیم تا از گزند افت بدور باشند، ما از سموم استفاده میکنیم و مانند یونانیان برای خدای جنگ نذر وقربانی نمیکنیم، بلکه با استفاده از بمب و موشک او را به سخره گرفته ایم. امروز با استفاده از چوب وسنگ برای حفظ جان خود از گزند حیوانات درنده دیگر مانند اجدادمان در 11 هزار سال قبل زحمتی را متحمل نمیشویم، بلکه امروز ما بزرگترین عامل نابودی دیگر جانداران و خودمان هستیم تلاش برای حفظ حیات انسانی و ارتقاء تمایلات انسان اکنون به عنوان مهمترین عامل دگرگونی و یا انقراض حیات دیگر گونه ها در کره آبی ما شناخته میشود.

 حتی ترجیح حیات خود بر حیات دیگران باعث میشود تا ما اقدام به نسل کشی کنیم و خون هم نوعان خود را به راحتی و با آسودگی وجدان بر زمین بریزیم وجود چنین غرایز خاصی دراین موجود بسیار خطرناک گاهی باعث میشود که ما با قدرت تمام جهت سیر کردن غرایز خود اعمالی را مرتکب شویم که هیچ موجودی انجام نمیدهد وبه هیچ ارزش انسانی پایبند نباشیم. جان انسان به عنوان بزرگترین ارزش وجودی برای آن سرباز داعشی که انتحار میکند همانقدر بی ارزش است که برای آن خلبان بمب افکن که مدارس و بیمارستانها را مورد حمله قرار میدهد.

 این در حالی است که جان ستاندن متاسفانه به عرفی مترقی در عرصه بین الملی تبدیل شده است و ایثار جان که به عنوان نهایی ترین ارزش و بهترین ویژگی انسان وجود داشت دیگر رنگی مانند سابق ندارد. دیگر کسی جان خود را فدای جان دیگری نمیکند، بلکه برخی جان میستانند و برخی جان میدهند. جانی های در برابربی جان ها قرار گرفته اند و در راستای اهداف سیاسی دولت مردان جنایتکار خونریزی میکنند. روزی یک فعال سیاسی را ترور میکنند، مراسمی را بمباران می کنند بمبی را بخود می بندند و وارد جمعیت میشوند، نویسنده ای را سلاخی میکنند، قبیله ای را پاک سازی میکنند، کشوری را محاصره اقتصادی میکنند و کودکانشان را به بمب وسوء تغذیه محکوم میکنند!!! در کشور امریکا 80 ملیون سگ سوء تغذیه ندارند، اما در یمن از هر 10 کودک هفت نفر نمیتوانند با شکم سیر بخوابند و از وبا یا سوء تغذیه حتما دچار یکی میشوند.

در گوشه ای از جهان مدرن چند نفر ترور میشوند وهمه شمع به دست به مراسم یادبود می روند و محکومیتها رنگارنگ از راه میرسد، اما در گوشه از جهان سوم هر روز ترکشهای بمبهای جهان مدرن جان میستاند، آن متاع گرانبها را بدون اینکه خاطر کسی در جهان مدرن جریحه دار شود

پس ما در اینجا با دوگانگی ارزش حیات مواجهه  هستیم. ارزش جان از بین نرفته است، بلکه قیمت آن تغیير کرده است. قیمت آن درجهان مدرن چندین برابربیشتراز جهان سوم است. برای آنكه قیمت جهانی گندم پایین نیاید آن را به دریا میریزیم اما به کشورههای فقیر که نانی برای خوردن ندارند نمیدهیم. برای حفظ جان قورباقه ها در جنگلهای اسکاندیناوی در زیر بزرگراه کانالهای آبی درست میکنیم در حالی که قایق حامل پناهجویان را در دریای مدیترانه بدون کمک رها میکنیم و دریا ناچار از ستاندن جان آنهاست.

نوع بشر به صرف موجود بودن جان ومالش دارای احترام است و شکست ارزشهای انسانی ودر راس ان ارزش و کرامت جان برای ما فراتر از یک کابوس شده است و اکنون به یک واقعیت ترسناک تبدیل شده است. واقعیتی که باعث گسترش خشونت سازمان یافته شده است و انواع گروههای مذهبی و غیرمذهبی به جان هم افتاده اند. از سویی در میانمار مسلمانان مثله میشوند از طرف بوداییها و از سویی مسیحیان در نیجریه کشته میشوند. از سویی بمبهای بی هدف غربی به نام دموکراسی برمدارس افغانستان و مراسمهای عروسی فرود می آیند و خون فوران میکند و در آن سوی اقیانوس یک افراطی مسیحی با ادعای تطهیر کشورش به مسجد نور حمله میکند و۵۰ نمازگزار را میکشد.

 ملتهای جهان باید بار دیگر آنچه را که در سده اخیر اتفاق افتاده است مرور کنند و به دنبال مکانیسمهایی جهت حفظ کرامت انسان و ارزشهای انسانی باشند و طمع و خوی های حیوانی را کنترل کنند و اقداماتی از قبیل  پیگرد بین المللی و بایکوت دولتهایی که جنایات سازمان یافته را علیه نوع بشر رهبری میکنند را در دستور کارقرار دهند. ما نبالید به خاموشی یک دقیقه ای چراغ های برج ایفل بسنده کنیم و یا در تقبیح جنایات دیکتاتورها منافع اقتصادی را بر ارزش های انسانی ترجیح دهیم.  ما باید ارزشهای خود را مجدد خلق کنیم و در رشد و گسترش و حفاظت از آنها با تمام اخلاص در کنار هم باشیم فارغ از هرگونه نژاد و مذهب و فرهنگی کرامت جان در سوریه؛ فلسطین؛ برمه همانقدر باید ارزش داشته باشد که در نیویورک، توکیو و پاریس ارزش دارند. برای حفاظت از هم نوعان آنچنان باید امواج انسانی به جوش و خروش درآیند که گویی هر آن سونامی امواج مهربانی هر گونه خشونت و جنگی را خاموش میکند.

واژگان کلیدی: جنگ ، صلح ،شکست ، ارزشهای انسانی،  عبدالحمید نورزایی

 

مطالب مرتبط