رضا ستوده
کارشناسی روابط بینالملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
مقدمه
در طی هفتههای اخیر حواشی زیادی توسط دولتهای غربی و رسانههای آنها پیرامون همکاریهای جامع(۲۵ساله) ایران و چین مطرح شده است و آنها سعی کرده اند به نحوی حواشی زیادی را برای این همکاری چه در سطح لایههای اجتماعی و نیز در سطح فراملی ایجاد کنند. اهمیت این همکاری جامع در آنجاست که رهبر معظم انقلاب اسلامی در تاریخ ۳ بهمن ۱۳۹۴ و در دیدار با رئیسجمهور چین اشاره به تمایل و نگاه به شرق در ایران در مقابل غرب کردند و فرمودند «روابط استراتژیک ۲۵ ساله با چین کاملا درست و حکمت آمیز است»(۱).
در طی روزهای اخیر سندی هجده صفحهای تحت عنوان برنامه همکاریهای جامع( ۲۵ ساله) ایران و چین منتشر شد. در این متن گسترش همکاری دوجانبه اقتصادی و تجاری، تعامل بخش خصوصی و مناطق آزاد، افزایش اثرگذاری در حوزههای فناوری و گردشگری، مشارکت راهبردی در حوزههای اقتصادی، همکاری دانشگاهی و فناوری و علمی، بازنگری در همکاریهای اقتصادی، حمایت از مواضع یکدیگر در مجامع منطقهای و بینالمللی، همکاری در مبارزه با تروریسم، گسترش همکاری نظامی و دفاعی و همکاری در زمینههای دیگر بهعنوان ده هدف اصلی فهرست شده است(۲). با علم به اینکه چین بهعنوان یکی از قدرتهای بزرگ در نظام بینالملل معرفی میشود لذا کارگزاری تاثیرگذار این کشور در عرصه بینالملل و استراتژی تغییر وضع موجودی که در زمینههای اقتصادی، نظامی و سیاسی در دستور کار خود دارد برای منافع جمهوری اسلامی ایران حائز اهمیت میباشد. بنابراین هدف این نوشتار پاسخ به این سوال میباشد که چین در شرایط ساختار یک چندقطبی نظام بین الملل چه جایگاهی دارد و اهمیت همکاریهای جامع(۲۵ ساله ) ایران و چین چیست.
با فروپاشی شوروی و پایان نظام دوقطبی، آمریکا مدعي كسب جايگاه قدرت بدون رقیب و قدرتمندترین دولت در نظام بینالملل گرديد تا خود را بازيگري که توانایی جهتدهی به قواعد و رویههای بینالمللی را به تنهایی داراست معرفی کند. با اين همه ساير قدرتهاي بزرگ با به چالشكشيدن آمريكا، تلاشهای خود را برای تغییر این شرایط را با برنامهریزیهای بلند مدت و استراتژیک ادامه دادند. این بازيگران همیشه بهعنوان یک رقیب بالقوه جایگاه برتری و هژمونی طلبی آمریکا را تهدید میکردند. چین یکی از این قدرتهای بزرگ است که تواناییهای بالقوه این کشور برای تبدیل شدن به ابرقدرت و اشغال جایگاه فعلی آمریکا، باعث نگرانی استراتژیستها و مقامات آمریکایی شده است. بنابراین با ظهور ساختار یک چند قطبی چین توانست خود را بهعنوان یکی از قدرتها و کارگزاران اصلی نظام بینالملل معرفی کند و همچنین به صورت مستمر و تدریجی با افزایش توانمندیهای خود در زمینههای اقتصادی، نظامی، سیاسی و فرهنگی فاصله خود را با آمریکا در این عرصه رقابتی کمتر کند وتهدیدی جدی برای جایگاه آمریکا در ساختار بینالملل باشد.
قدرت اقتصادی
چین همواره در سالیان اخیر پیشرفت در حوزه اقتصادی را مهمترین هدف سیاست خارجی قرار داده است تا جایی که توانسته خود را بهعنوان یک ابر قدرت اقتصادی در دنیا معرفی کند و همچنین به دنبال تثبیت جایگاه اقتصادی خود در مرکز و نه در پیرامون بوده است. بررسی سهم کشورهای مختلف از تولید ناخالص داخلی جهان بر مبنای قدرت برابری خرید طی یک بازه ۲۰ساله نشان میدهد کشور چین که سالهای متمادی سهماش از تولید ناخالص داخلی جهانی کمتر از ایالات متحده آمریکا بوده، سرانجام در سال2014 با سهم حدود 5/16 درصدی از GDP جهان بالاترین حجم تولید جهانی را به خود اختصاص داده است و از این منظر بالاتر از امریکا در جایگاه اول قرار گرفته است. در سال 2017 نیز سهم این کشور از تولید ناخالص داخلی جهان به حدود 3/18 درصد می رسد. بر اساس پیشبینیهای صندوق بینالمللی پول، تا سال 2022 چین با اختلاف نسبتاً قابل توجهی از سایر کشورها، همچنان پیشتاز اقتصادهای جهان خواهد بود. بر اساس آمارهای سازمان تجارت جهانی، ارزش صادرات کالا در کشور چین از سال 2000 تا 2016 بیش از 5/8 برابر شده است. (3). رشد اقتصادی 8درصدی برای این کشور بعد از اصلاحات اقتصادی دنگ شیائو پینگ محقق شد. بسیاری از اقتصاددانان پیشبینی میکنند که با تداوم این رشد اقتصادی، چین در سال 2025 بتواند خود را بهعنوان بزرگترین اقتصاد دنیا معرفی کند. همچنین در گزارش روند جهانی که توسط شورای ملی اطلاعات آمریکا در سال 2012 منتشرشده است، تصریح شده که چین ظرف دو دهه بهعنوان بزرگترین اقتصاد جهان از آمریکا پیشی خواهد گرفت(4).
قدرت نظامی
چین در دهههای اخیر اقدام به نوسازی در ارتش و نیروهای نظامی خود کرده است. چه از نظر فناوری تسلیحاتی و چه از نظر سازمان نیروهای دفاعی دست به ابداعات نوینی زده است. در حال حاضر در یک فرایند منطقی، چین به موازات افزایش رشد اقتصادی، توجه زیادی را به ارتقاء صنایع نظامی خویش نموده است. با افزایش بودجه نظامی، این کشور موفق شده تا فناوریهای بومی کشور را در حوزههای دفاعی و نظامی بهبود بخشد. در حال حاضر چینیها موشکهای قارهپیمایی در اختیار دارند که قادر است خاک آمریکا را مورد اصابت قرار دهد. موشکهای کروز چینی بردی معادل سه برابر مشابه آمریکایی خود دارند. عالوه بر این چینیها موشکهایی دارند که میتواند بهوسیله آنها ماهوارهها را مورد اصابت قرار دهند، اولین سری از این نوع موشکها را با هدف قرار دادن یک ماهواره هواشناسی مورد آزمایش قرار دادند (5). برخی از رسانه ها رقم رسمی هزینههای نظامی پکن را حدود ۱۸۰ میلیارد دلار اعلام کردند. اما موسسه یاد شده اعتقاد دارد مبلغ واقعی هزینههای چین در سال ۲۰۱۷ بیشتر از ارقامی است که به صورت رسمی از سوی دولت بیان می شود. رقم واقعی بودجه نظامی پکن در آن سال بیشتر از ۲۱۰ میلیارد دلار ارزیابی شده که شامل بودجه نظامی مرکزی و محلی، خریدهای تسلیحاتی و بخشهای توسعه و تحقیق است. تارنمای «گلوبال فایرپاور» در زمینه تداوم رشد نظامی چین آورده است، این کشور میتواند مهمترین رقیب برای تواناییهای آمریکا و روسیه در آینده نه چندان دور باشد. براساس این پژوهش شمار کل نیروی نظامی رسمی چین نزدیک به ۲ میلیون و هفتصد هزار نفر است که حدود ۵۰۰ هزار نفر از آنها نیروهای ذخیره هستند. این کشور بیشتر از ۱۲۰۰ فروند هواپیمای جنگنده دارد ضمن اینکه نزدیک به ۳۰۰ فروند هلیکوپتر تهاجمی آماده رزم نیز در اختیار دارد. چین همچنین ۷۷۰ ناو و ناوچه جنگی دارد که دو عدد از آنها ناو هواپیمابر هستند. همچنین بایستی تاکید کرد که چین ۷۴ زیردریایی جنگی نیز دارد(6) .
قدرت سیاسی
یکی از موارد افزایش قدرت چین، ایفای نقش مسئولانه در محیط بینالملل و عملکرد مستقل این کشور بهعنوان یک قدرت بینالمللی است. رویکرد چین در جهت مخالفت با یکجانبهگرایی آمریکا و مخالفت با راهحل و روندهای غربی برای حل مسائل و مشکلات منطقهای و جهانی در حال حاضر نمود و ظهور بیشتری پیدا کرده است. یکی از موارد مقابله با یکجانبهگرایی آمریکا و اتخاذ سیاستهای مستقل، سازمان همکاری شانگهای است. چین سعی دارد با تقویت هرچه بیشتر سازمان همکاری شانگهای، از آن بهعنوان اهرم قدرت استفاده کند. این کشور نقش تعیین کنندهای در سازمان همکاریهای شانگهای دارد. ازجمله تعیین خطمشیها، تبدیل پیمان شانگهای به سازمانی نهادینه و حمایت مستقیم از پروژهها و برنامههای آن. چین همواره با تصریح بر این امر که کشورهای منطقه میتوانند مشکلات منطقهای خود را در قالب همگرایی منطقهای حل کنند، تلاش کرده است تا بدینوسیله مانع گسترش حضور و نفوذ هرچه بیشتر آمریکا در منطقه به بهانه مبارزه با تروریسم شود(7). مورد بعد حضور چین در شورای امنیت سازمان ملل و برخورداری از حق وتو است که به این کشور یک توان سیاسی بالایی را داده تا بتواند هر چه بیشتر با این قدرت کارگزاری خود را تثبیت کرده و با همراهی روسیه به تغیر ساختار نظام بینالملل به صورت تدریجی بپردازد.
قدرت فرهنگی
قدرت فرهنگی یکی از مظاهر قدرت در دنیای امروز بهحساب میآید و نظریهپردازان واقع گرا نیز با وجود تأکیدی که به وجوه کمی قدرت مانند قدرت نظامی و اقتصادی دارند، قدرت نرم که میتواند شامل ایدئولوژی و فرهنگ اصیل باشد، را نیز جزو مؤلفههای شکلدهنده به قدرت واحدهای ملی بهحساب میآورند. خاستگاه هویت مردمان چین از دو عامل نژاد و بنمایههای تاریخی- فرهنگی نشأت گرفته است. چین کشوری با تمدن چند هزارساله و دارای فرهنگی بسیار غنی است. فرهنگ حاکم بر این کشور دارای ویژگیهایی است که باعث قدرتمند شدن این کشور میشود؛ ازجمله این موارد کار وتلاش زیاد و قناعت است که این عناصر ریشه در عقاید باستانی چینیان و بهخصوص آیین کنفوسیوسی دارد. در این آیین بر اجرای اصول عادلانه در زندگی تأکید شده است که ازجمله آنها میتوان به اصل شو اشاره کرد که بیان میکند: “آنچه بر خود روا نمیداری بر دیگران روا مدار”(همان7). سیاستمداران و رسانههای چینی مرتبا صلحآمیز و انسانمدارانه فرهنگ چینی استناد میکنند و آن را گزینهای مناسب برای مبنا قرار گرفتن در تأمین صلح و امنیت بینالمللی قلمداد مینمایند که این مهم نقش مهمی در تضعیف هنجار لیبرال دموکراسی داشته است. از سوی دیگر زبان چینی به دلیل اقتصاد قدرتمند چین بهتدریج در حال تبدیل شدن به زبان تجاری دنیا است. مجموعه این عوامل میتواند قدرت نرم چین را در مدت نه چندان طولانی به تهدیدی جدی برای هژمونی فرهنگی آمریکا تبدیل کند.
اهداف چین در نظام بین الملل
چین در سیاست خارجی فعلی خود اصول و اهدافی را به صورت عام و خاص برای تثبیت جایگاه خود در نظام بینالملل و کم کردن این جایگاه با آمریکا دنبال میکند. در اهداف عام، چین به دنبال 4 مولفه مهم میباشد. در مولفه اول چین درصدد تقویت و حداکثر سازی منافع سیاسی، حاکمیتی و استقلال خویش است تا بتواند خود را به یک قدرت بزرگ مستقل تبدیل کند و در نهایت در مدیریت روندهای بینالمللی مشارکت داشته باشد و همچنین سایر رقبا نتوانند منافع و اهداف چین را محدود کنند. مولفه دوم تقویت و حداکثر سازی منافع اقتصادی و توسعهای است. به این منظور که با توسعه مستمر اقتصادی و ارتقاء آن به جایگاه اول اقتصاد جهانی نائل شود که میتوان تلاش چین را برای رسیدن به این مهم در ابر پروژه های آفریقا و پاکستان مشاهده کرد. مولفه سوم تقویت و حداکثر سازی امنیت و منافع امنیتی است. در این مولفه چین در تلاش است به امنیت گسترده و مطمئن دست یابد. مولفه چهارم نیز تقویت و حداکثر سازی منافع هویتی برای تبدیل شدن به چین بزرگ واحد است تا هویت چینی حفظ شود، شکافهای جدایی طلبی در چین دیده نشود و در نهایت آمریکا از تجزیه طلبهای چینی استفاده نکند(8).
در اهداف خاص چین میتوان به حداکثر سازي موقعیت و نفوذ خود در دامنه جهانی در عناصر اصلی روابط و سیاست بینالملل اشاره کرد. در این راستا چین سه موضوع اصلی را دنبال میکند. موضوع اول مخالفت با ساختار فعلی نظام بین الملل(یک چند قطبی) به صورت تدریجی، محافظه کار و همچنین تلاش برای تقویت تکثر در ساختار نظام بینالملل است. بنابراین با این نوع سیاست چین میتواند نفوذگذاری خود را پررنگتر کند. موضوع دوم کارگزاری میباشد که در این موضوع چین به دنبال ممانعت از تحدید کارگزاری موثر و تقویت موقعیت این مهم بهعنوان یک قدرت بزرگ اقتصادی است که چنین استراتژی را میتوان در فشارهایی بر آمریکا ناشی از فعالیت گسترده اقتصادی مشاهده کرد. موضوع سوم الگوی هنجاری چین میباشد در این راستا چین در تلاش است با استفاده از قدرت نرم و فرهنگی خود الگوی لیبرال دموکراسی را تضعیف و الگوی دولت توسعهگرای اقتدار گرای مدرن یا دولت محوری را گسترش دهد(همان8).
اهمیت همکاریهای جامع( 25 )ساله ایران و چین
همانطور که در بالا نیز اشاره شد با توجه به اهمیت جایگاه چین در نظام بینالملل و با در نظر گرفتن تواناییهای این کشور در زمینه های اقتصادی، نظامی و سیاسی و همچنین نگاه انتقادی چین به ساختار آمریکا محور نظام بینالملل، میتوان چنین استناد کرد که همکاری جامع (25 ساله) ایران و چین منافع زیادی برای جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت. چین میتواند در زمینهی اقتصادی با توجه به قدرت بالای خود و حضور موثری که در سازمانها و نهادهای اقتصادی دارد به خصوص در شرایط تحریم های ناجوانمردانه آمریکا به بهبود وضعیت اقتصادی ایران کمک بسیار زیادی کند. همچنین با توجه به قدرت سیاسی چین ، حضور فعال و تاثیرگذار در نهادها و رژیمهای بین المللی و همچنین برخورداری از حق وتو شورای امنیت، این کشور میتواند در راستای حمایت سیاسی-دیپلماتیک، سیاستهای آمریکا و غرب را علیه ایران خنثی کرده و در مذاکرات بینالمللی نیز اثر گذاری مطلوبی برای منافع ایران داشته باشد. مورد بعد قدرت نظامی و تسلیحاتی چین میباشد که این کشور با فروش و کمک تسلیحاتی به ایران و همانطور که در سند همکاری جامع و همچنین سند امنیت ملی چین نیز تاکیده شده این کشور میتواند نقش زیادی در تامین امنیت منطقهای و مبارزه با تروریسم داشته باشد. بنابراین با توجه به سیاستهای ضد آمریکایی چین و اهمیت جایگاه این کشور در نظام بینالملل ایران میتواند در سایه این همکاری جامع با کم کردن فشارهای تحریمی، افزایش توان اقتصادی، تاثیرگذاری در روندهای بینالمللی و خرید تسلیحات نظامی استراتژی حضور خود را در منطقه تقویت کرده و همچنین باعث افزایش توان بازدارندگی در برابر دشمنان منطقهای و فرامنطقهای شود.
نتیجه گیری و توصیه
به عقیده نگارنده چین بهعنوان یکی از قدرتهای اصلی نظام بینالملل در تلاش است ساختار فعلی این نظام را دستخوش تغییر قرار دهد و همچنین فاصله خود را با آمریکا کمتر کند. چین با تبدیل شدن به قدرت اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی درصدد است خود را به یک قدرت بزرگ مستقل تبدیل کند و در نهایت در مدیریت روندهای بینالمللی حضور فعال داشته باشد تا سایر رقبا نتوانند منافع و اهداف چین را محدود کنند. با توجه اهمیت جایگاه چین در نهادهای سیاسی و اقتصادی بینالمللی همچون شورای امنیت، سازمان همکاریهای شانگهای و همچنین با داشتن رویکرد تغییر وضع موجود میتوان چنین استناد کرد که همکاری جامع (25 ساله) ایران و چین نیز باعث افزایش کارگزاری این کشور در نظام بینالملل میشود و میتواند جایگاه بزرگی خود را تثبیت کند و همچنین ایران میتواند با داشتن چنین متحدی دیگر نگران تحریم های یکجانبه آمریکا و مدیریت روندهای سیاسی این کشور نباشد و در کنار بهبود شرایط اقتصادی در اجرای سیاستهای امنیتی در سطح منطقه همچون گذشته موفق باشد و در نهایت در کنار تثبیت اقتدار به افزایش توان بازدارندگی خود نیز بپردازد. شایان به ذکر میباشد ایران میتواند با استفاده از شرایطی که از این همکاری مهم به وجود میآید هم در سطح منطقه، خود را فعالتر نشان داده و به حمایت شرکای مهم خود بپردازد و همچنین با حمایتهای سیاسی_دیپلماتیک چین به صورت غیرمستقیم در روندهای بینالمللی تاثیر گذار باشد. البته بایستی در پایان به این نکته اشاره کرد که ملاحظات مهمي وجود دارد كه نياز است جمهوری اسلامی ايران در ارتباط و مناسبات خود با كشور چين آنها را مد نظر قرار دهد. اول اینکه چین در سیاست خارجی فعلی خود از گفتمان بینالملل گرایی فعال استفاده میکند و یک سیاست چند برداری گسترده دارد. مثلا در بحران یمن مطلقا از یک طرف حمایت نمیکند و در تلاش است منافع خود را از طرفین دعوا استخراج کند و سعی میکند با همهی کشورهایی که برای آنها منفعت دارد همکاری کند. دوم آنکه چين كشوری متمايز در نظام بينالملل است كه به طور اصولي به دنبال متحد استراتژيك در دنيا نميگردد. آنها فرض دارند كه قدرتشان به تنهايي ميتواند تمام مسائل آنها را حل كند. بنابراين، بيشتر به دنبال همکاری برد_برد ميگردند. لذا بر اساس مدل همکاری اين كشور بايد هميشه رفتاري متعادل داشت و سعي نمود از فرصتهاي بهدست آمده ابتدا در جهت متوازن نمودن مناسبات و سپس سود بردن از آن به نفع خود بهره برد.
منابع
- 1. https://www.tabnak.ir/fa/tags/196508
- ویرایش نهایی برنامه همکاری های جامع(25 ساله) ایران و چین، خرداد 1399
- مروری بر وضعیت تجاری و اقتصادی کشور چین، فروردین ماه1397
- Council Intelligence National,2012
- Lin, Jeffrey & Singer, P.W (2015A), China Shows Off Its Deadly New Cruise Missiles. Popular Science.
- https://www.irna.ir/news/83679428/
7.خانی، محمد حسن، مسرور، محمد.ظهور چين: چالشهای ایالات متحده آمریکا در مواجهه با قدرت روزافزون چین در روابط بين الملل،1396
- China and the World in the New Era :The State Council Information Office of the People’s Republic of China, 2019.
کلمات کلیدی : چین ، ایران ، نظام بینالملل ، آمریکا، همکاریهای جامع(۲۵ساله) ایران و چین