مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

نیروی دریایی، عرصة تقابل احتمالی چین و آمریکا

اشتراک

وحید قربانی[1]؛ عیسی مرادی افراپلی[2]

مرکز بین المللی مطالعات صلح –  IPSC

 

مقدمه

تحولات سیاسی و نظامی شرق آسیا با سرعت شگرفی یکی پس از دیگری در حال رخ‌دادن است و کنار هم قراردادن این تحولات، همچون پازل‌، نوید دگرگونی‌های عظیمی را در ابعاد مختلف در آینده‌ای نه‌چندان دور می‌دهد. در راستای این تحولات، رسانه‌ها از عملیاتی‌شدن اولین گروه ضربت ناو هواپیمابر چین و کسب توانایی نبرد کامل خبر داده‌اند. چین با این اقدام به قابلیت عملیات در دریای آزاد دست یافته که کمترین پیامد آن، تغییر توازن دریایی در شرق آسیا و به ضرر ایالات متحده و متحدان آن است.

  • تحول ناوگان نیروی دریایی چین

چینی‌ها ناوهواپیمابر 60 هزار تنی کلاس آدمیرال کوزنتسوف را که یادگار دوران شوروی بود و در سال 1998 از اوکراین خریداری کرده بودند مورد بهینه‌سازی قرار داده و با نام لیائونینگ وارد چرخة عملیاتی کردند. به بیان دیگر، چینی‌ها موفق شده‌اند که به توان عملیاتی در دریاهای آزاد با استفاده از ناوهواپیمابر دست یابند. ناو هواپیمابر لیائونینگ، که طی مانورهای خود در ماه‌های گذشته چندین بار نیز وارد منطقة شناسایی دفاع هوایی تایوان شده است، جدای از اینکه چندین جنگنده و بالگرد تهاجمی سوار بر عرشة  آن هستند، توسط ناوشکن موشک‌انداز کلاس لویانگ3 (تایپ 052دی)، ناوشکن موشک‌انداز کلاس لویانگ2 (تایپ 042سی)، ناوچه موشک‌انداز کلاس جیانکای2 (تایپ 054 ای)، و دو زیردریایی کلاس یوآن (تایپ 039اِی) و کلاس سونگ (تایپ 039) اسکورت می‌شود. از همه مهمتر اینکه به احتمال بسیار زیاد، جدیدترین و پیشرفته‌ترین ناوشکن موشک‌انداز و پنهانکار چین با نام تایپ 055 که یک ناوشکن سنگین با وزن 10 هزار تن با قابلیت دفاع هوایی، ضد موشک، ضد کشتی و ضد زیردریایی و حتی مأموریت‌های حمله زمینی است ستون فقرات محافظان این ناو هواپیمابر و ناوهای هواپیمابر بعدی چین را تشکیل خواهد داد.

همچنین چینی‌ها در راستای بلندپروازی‌های دریایی خود، در سال گذشته اولین نسل از ناوهای هواپیمابر ساخت خود را با نام تایپ 001 اِی شاندونگ (سی‌وی-17) به آب انداخته‌اند که انتظار می‌رود تا سال 2020 به توان عملیاتی دست پیدا کند. در این راستا، گزارش‌ها حاکی است که ارتش جمهوری خلق چین ساخت چندین ناو هواپیمابر را در دستور کار خود داده است که تعدادی از آن‌ها نیز در حال ساخت می‌باشند. بی‌شک با بررسی و رصد دقیق اقدامات و تحولات نیروی دریایی چین، ناقوس‌ تنش‌های دریایی بین قدرت مسلط و قدرت چالشگر حداقل در منطقة آسیا-پاسیفیک شنیده می‌شود. به بیان دیگر، این تحولات به وضوح نشان می‌دهد که نیروی دریایی چین در حال به چالش‌کشیدن نیروی دریایی ایالات متحده در آسیاست.

  • اهداف راهبردی پیدا و پنهان چین از تحول ناوگان نیروی دریایی

چینی‌ها دلایل متعددی برای گسترش قابلیت‌های نیروی دریایی خود دارند؛ از جمله اختلافات ارضی در حوزه‌ی دریاهای چین شرقی و چین جنوبی با همسایگان خود، محافظت از ناوگان تجاری عظیم خود در جهان، بازگرداندن تایوان به سرزمین اصلی و مقابله با حضور نیروی دریایی قدرتمند آمریکا (به عنوان اصلی‌ترین رقیب این کشور) در آب‌های شرق آسیا. لذا بی‌جهت نیست که ارتقای گستردة توانمندی‌های کمی و کیفی نیروی دریایی چین بیش از پیش موجب نگرانی و اضطراب مقامات قدرتمندترین نیروی دریایی کنونی جهان یعنی آمریکا گردد. در این راستا، جیمز فنل، رئیس سابق بخش اطلاعات ناوگان نیروی دریایی ایالات متحده در اقیانوس آرام در گزارش 64 صفحه‌ای خود با عنوان “گسترش جهانی نظامی چین” به کنگره، ادعا می‌کند که به احتمال زیاد در 12 سال آینده نیروی دریایی چین دو برابر آمریکا کشتی‌های جنگی و زیردریایی‌ در اختیار خواهد داشت. فرضیه‌ی اصلی فنل این است که موازنه‌ی استراتژیک در منطقة آسیا- اقیانوس آرام- اقیانوس هند به نفع جمهوری خلق چین و برعلیه امنیت و منافع آمریکا جابجا شده است. به زعم فنل، چین عمدتاً از طریق معاملات تجاری که ظاهراً بخشی از ابتکار جاده و کمربند است، در حال خرید و توسعه‌ی بنادر در سراسر جهان است (مانند بندر گوادر پاکستان) تا آن بنادر را از بعد نظامی برای پشتیبانی از نیروی دریایی آب‌های آبی خود آماده کند. لذا با این اوصاف باید گفت که دهة آینده یعنی از سال 2020 تا سال 2030  دهة نگرانی برای ایالات متحده آمریکا و متحدان آن در حوزة دریایی خواهد بود.

  • تنش و تقابل احتمالی با ایالات متحده

تحولات و پیشرفت‌های صورت‌گرفته در نیروی دریایی ارتش آزادیبخش خلق چین به دو دلیل مهم، زمینه‌ساز گسترش تنش میان نیروهای دریایی آمریکا و چین بر روی گسترة دریاها و اقیانوس‌ها خواهد بود. اولین دلیل به ماهیت خودِ نیروی دریایی بر می‌گردد. در واقع، نیروی دریایی یک کشور بر خلاف دو نیروی اصلی دیگر یعنی نیروی هوایی و نیروی زمینی، می‌تواند فراتر از سرزمین اصلی به حرکت در بیاید. به بیان دیگر، وجود دریاها و اقیانوس‌های آزاد جهان به نیروی دریایی هر کشورِ بلندپروازی این اجازه را می‌دهد که به عرض اندام در یک پهنة وسیعی بپردازد، در حالی که عدم وجود دالان‌های هوایی و زمینی آزاد برای هواپیماهای نظامی و نیروی زمینی چنین فرصتی را برای عرض اندام آن نیروها فراهم نمی‌کند. لذا در این راستاست که گسترش نیروی دریایی چین از طریق ساخت ناوهای جنگی، زیردریایی‌ها و از همه مهمتر ناوهای هواپیمابر، و عملیاتی‌شدن و به حرکت‌درآمدن آن‌ها در آب‌های جهان، خواه ناخواه عرصه را برای آزادی عمل گسترده‌ و بی‌سابقة نیروی دریایی آمریکا در دریاها و اقیانوس‌های جهان تنگ می‌کند، و بی‌شک این تنگ‌شدن عرصه موجب واکنش نیروی دریایی آمریکا خواهد شد.

دلیل دیگری که ما باید منتظر تنش‌های دریایی میان واشنگتن و پکن باشیم با نگاه به تاریخ به دست می‌آید. در این ارتباط، قدرت‌های دریایی در 500 سال گذشتة جهان، اعم از پرتغال، اسپانیا، هلند و بریتانیا، نسبت به رشد توان دریایی رقبا بسیار حساس بودند و به هر طریق ممکن سعی در تضعیف رقیب چالشگر می‌کردند. این امر، به خصوص، اصلی‌ترین راهبرد نظامی و دریایی بریتانیا برای بیش از دو قرن بود که به هیچ‌وجه به رقبای احتمالی اجازة نزدیک‌شدن به حداقل نیمی از توان دریایی خود را نمی‌داد، چرا که مقامات سیاسی و نظامی لندن به خوبی آگاه بودند که حیات و بقای امپراتوری بریتانیا منوط به حفظ سیادت دریایی آن‌هاست. در همین راستا، همانگونه که میلتون فریدمن، مدیر موسسة استراتفورد می‌گوید ناوگان دریایی شالودة امنیت و قدرت آمریکا می‌باشد و در حال حاظر این ناوگان نگهبان قدرت اقتصادی و زیربنای قدرت نظامی آمریکاست. لذا به لحاظ منطق استراتژیک، ایالات متحده نیز همانند سلف خود، بریتانیا، هیچگاه به صورت مسالمت‌آمیز اجازه نخواهد داد تا نیروی دریایی چین سروری دریایی آن را به مخاطره بیندازد.

  • صبر استراتژیک چینی برای رسیدن به هدفی والا

اما با این اوصاف باید گفت، همانطورکه صبر همراه با منطق چینی‌ها در عرصه‌های مختلف بین‌المللی نشان داده است، آن‌ها در عرصة دریایی نیز بی‌گدار به آب نخواهند زد. در واقع، چین از تجربه‌های تاریخی مانند نبرد دریایی چین و ژاپن در سال 1895-1894، نبرد دریایی روسیه و ژاپن در سال 1905- 1904، نبرد دریایی آلمان و بریتانیا در جنگ جهانی اول، نبرد دریایی آلمان با بریتانیا و آمریکا در جنگ جهانی دوم، نبرد دریایی ژاپن با آمریکا در جنگ جهانی دوم، به خوبی درس گرفته است که اگر کشور چالشگر در عرصة دریایی خود را به اندازة کافی قدرتمند با عقبة لجستیکی کافی در مقابل قدرت مسلط دریایی نکند نه تنها نمی‌تواند کاری از پیش ببرد، بلکه باید انتظار عواقب وحشتناکی را نیز داشته باشد. بنابراین در پیروی از همین عبرت از تاریخ است که چینی‌ها با یک صبر استراتژیک خاصی، برنامه ارتقاء و گسترش نیروی دریایی خود را در ابعاد مختلف و به دور از هیاهو با قدرت به پیش می‌برند و لذا دور نیست که پیش‌بینی جیمز فنل در سال 2030 محقق شود. به طورکلی، چین خیلی مراقب است که تا پیش از رسیدن به آستانه‌ی انتقال قدرت، با جنگ، تضاد منافع ناشی از انتقال قدرت را با ایالات متحده حل نکند، بلکه با حسابگری عقلانی و صبری استراتژیک این تضادها را به صورت مؤثری تا رسیدن به نقطۀ موردنظر حل و فصل می‌کند.

[1]. وحید قربانی، پژوهشگر شرق آسیا (Vahid_ghorbani@hotmail.com)

[2] . عیسی مرادی، پژوهشگر شرق آسیا  (isa.moradi1361@gmail.com)

واژگان کلیدی:نیروی دریایی، عرصة تقابل احتمالی چین و آمریکا

مطالب مرتبط