مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

نخبگان سیاسی و ساختار قدرت در عربستان

اشتراک

ابراهیم اخلاصی

مدرس و پژوهشگر دانشگاه 

مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC

عقلانیت سیاسی در حکام عرب منطقه خلیج فارس و به ویژه عربستان سعودی دارای ارتباطی معنا دار با عنصر قدرت سیاسی است، این قدرت در درون شبکه‌ای پیچیده و ارتباطاتی در هم تنیده از پیوندهای خونی و شرف خانوادگی، عقیده گرایی مطلق و وفاداری هنجاری و همچنین دارایی‌های پادشاهی به عنوان یک میراث اساسی قرار دارد که تحت عنوان  ساختار قدرت ظهور و بروز پیدا می‌نماید ، اساساً بافت قدرت سیاسی در عربستان بسیار پیچیده است و این پیچیدگی باعث باز تولید شرایطی می‌شود که نوعی اشتیاق، حرص و یا ولع  برای رسیدن به قدرت سیاسی را توجیه می‌نماید ، این قدرت سیاسی که سالهای طولانی در ارکان پادشاهی عربستان سعودی  ساری و جاری ست ترکیبی ناپایدار از حمایت و پشتوانه فکری و عقیدتی علمای وهابی، درآمدهای سرشار رانتی (نفت، گاز و مراسم حج) و همچنین مشارکت استراتژیک با سیاست‌های آمریکا می‌باشد. 

ساختار قدرت سیاسی نخبگان فکری و ابزاری و نحوه مواجهه آنها با فرآیند بسیار مهم جانشینی را باید از مقوله‌های مهم سیستم حکومتی در این کشور دانست.  زیرا نگاهی موشکافانه نشان می‌دهد که چگونه فرآیند جانشینی در شرایطی کاملاً متفاوت و متغیر انجام می‌شود  و چگونه ثبات و پایداری هیات حاکمه در عربستان با توانایی‌های خانواده سلطنتی در ایجاد توازن، اتحاد و حل چالش‌های پیش رو گره خورده است.

در یک چشم انداز سطحی این مساله جلب توجه می‌نماید که خاندان آل سعود دارای اختلافات شدید خانوادگی بر سر حکومت هستند. لکن بررسی نقش نخبگان در عربستان نشان می‌دهد که ماندگاری پادشاهی‌های عربی به ویژه در حکومت ریاض به این دلیل است که شمار فراوانی از اعضای خانواده سلطنتی از نخبگان بوده و مناصب کلیدی در حکومت را در اختیار دارند اما این نکته را نباید فراموش کرد که اعضای نخبگان راهبردی پادشاهی همگی به یک خانواده، یعنی آل سعود تعلق دارند که در حلقه درونی برادران، پسران، عموها و برادر زاده‌ها هستند لذا عملاً دیگر نخبگان بنابر پیوندهای خونی در دایره قدرت قرار می‌گیرند.

برای درک عمیق و فهم دقیق از لایه‌های متنوع  قدرت در عربستان  این ضرورت احساس می‌شود تا نگاهی کوتاه به گروه‌ها و جریانات  صاحب قدرت و همچنین نقش و میزان تأثیر گذاری آنها داشته باشیم:

گروه‌های صاحب قدرت در عربستان را باید در پنج دسته کلی مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد که مشتمل بر مواردی به شرح:  “اعضای خاندان سلطنتی”، “رهبران مذهبی”، “سران قبایل و طوایف” ، “بازرگانان سنت گرا” و همچنین “تکنوکرات های جدید”  می‌باشند.

 *اولین و قدرتمندترین گروه را باید در لایه‌های خانوادگی و سلطنتی جستجو نمود که پنج خاندان مهم در این ردیف قرار دارند که می‌توان به خاندان “آل فیصل”،  “آل سدیر”،  “آل ثنایان ” ، “آل جیلاوی” و  از همه مهم‌تر به خاندان “آل سعود” یا  الکبیر  که از نسل اول زمامداری ست  اشاره نمود، هر چند تمرکز و مرکز ثقل قدرت سیاسی در اختیار خاندان آل سعود قرار دارد  لکن نمی‌توان  نقش و تأثیر سایر جریانات مرتبط با سلطنت را  در فرآیند نفوذ و قدرت و اداره کشور نادیده انگاشت.

*دومین گروه که  قدرت را در سطحی وسیع در عربستان سعودی در اختیار  دارند رهبران مذهبی می‌باشند که  قضات محاکم قضایی، وکلا و بخش عمده‌ای از نظام فرهنگی (اساتید و معلمان) این کشور را شامل می‌شوند  و حوزه‌های نفوذ آنها را باید فرهنگ، قانون گذاری و عرصه آموزش دانست که منبع نفوذ آنها دانش اسلامی و گروه‌هایی مانند هیئت الکبار العلماء، وزارت امور اسلامی، مساجد و دانشگاه‌ها و همچنین رسانه‌ها را در بر می‌گیرد.

  * سومین دسته صاحب قدرت در عربستان  شامل سران طوایف، ایلات و قبایل متعدد  است که به اداره و هدایت نیروهای گارد ملی، ارتش و تصمیم سازان رده‌های میانی ملی و محلی مشغول می‌باشند  که عرصه نفوذ این دسته سیاست محلی بوده و منابع نفوذ ایشان  نیز فرهنگ سنتی قبیله‌ای می‌باشد که راههای نفوذ آن از مجاری شوراهای محلی و گارد عربستان می‌باشد.

*چهارمین دسته که قدرت را در اختیار دارند بازرگانان سنت گرا می‌باشند که شکل گیری قدرت این گروه به سال 1973 و همزمان با توسعه اقتصادی عربستان سعودی بازمیگردد که در  حال حاضر به بخش مهمی از فرآیند ساختار قدرت در این کشور تبدیل گردیده‌اند، نکته مهم آن است که حوزه نفوذ آن خصوصی سازی و منبع نفوذ را نیز سرمایه گذاری تشکیل می‌دهد و راههای نفوذ را نیز باید شورای اتاق‌های بازرگانی و صنایع سعودی دانست.

*پنجمین و مهم‌ترین جریانی که حوزه قدرت و نفوذ را در عربستان در اختیار دارد تکنوکرات های جدید است که علاوه بر داشتن پیوندهای محکم با محمد بن سلمان ولیعهد جوان و عملگرای آل سعود،  بخش‌های عمده‌ای از متخصصین و افراد حرفه‌ای، شهر نشین های تحصیلکرده و تجدید نظر طلبان و دگرگون سازان  در عربستان را در خود جای داده‌اند و حوزه نفوذ آنها بانکداری و صنایع نفت و گاز بوده و منبع نفوذ را نیز دانش فنی و تجربه حرفه‌ای تشکیل می‌دهد و راههای نفوذ نیز شورای وزیران، شورای مشورتی، شورای عالی نفت و منابع معدنی را شامل می‌گردد، نکته جالب توجه  آن است که  تکنوکرات های جدید، بازرگانان سنت گرا  و رهبران مذهبی خود را ملتزم عملی  به ساختار و قوانین پادشاهی کشور عربستان می‌دانند.

در عربستان سعودی سه رویکرد قالب و در عین حال سنتی در راستای ایجاد ثبات در خاندان بکار گرفته می‌شود که مشمول نقاط قوت و ضعف است که “اولین” منبع ثبات را باید رانت یا به عبارتی درآمدهای سرشار نفت و گاز دانست که عملاً باعث ایجاد یک دولت قوی در  برابر شکل گیری یک جامعه ضعیف گردیده است که درخواست مخالفان برای انجام اصلاحات را باید از جمله چالش‌های حاکمان ریاض دانست،  “دومین” منبع ثبات را باید در ایدئولوژِی (وهابی) حاکمان دانست که در هویت ملی، اقتدار مشروع و کنترل اجتماعی تجلی پیدا می‌نماید که تصورات دیگر از اقتدار مشروع را باید چالش پیش روی حاکمیت سیاسی دانست و “سومین” منبع ثبات را باید مساله امنیت (حمایت غرب) دانست که با هدف افزایش توانایی مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی طراحی گردیده است که چالش هیات حاکمه را باید بروز و ظهور احساسات ضد غربی در این عرصه دانست که عملاً به منزله نوعی مخالفت سیاسی قلمداد می‌گردد. 

نتیجه گیری:

ایجاد همگرایی در نخبگان مختلف و ترکیب در یک کل واحد و همچنین ایجاد نوعی وحدت نظری و عملی در میان آنها را باید مهمترین دغدغه نظام حاکم در عربستان دانست که این اجماع می‌تواند از یک جهت یا از هر جهت شکل گیرد، شکل گیری اجماع نخبگان باید بر سر هنجارها و ارزش‌های مهم اجتماعی، احساس تعلق به یک اجتماع و وابستگی متقابل در میان طیف‌های گوناگون ظهور و بروز یابد.

علیرغم ترکیب متکثر و در عین حال نامتجانس از نخبگان فکری و ابزاری در اداره کشور در سایه وجود منابع سرشار مالی و حمایت‌های بی شائبه غرب،  هیات حاکمه نتوانسته است اقدامات موثری در راستای توجه به لایه‌های مختلف اجتماعی با کارویژه توزیع مناسب ثروت، گردش استاندارد قدرت ، سرعت بخشیدن  به فرآیند اصلاحات ساختاری طی بیست سال اخیر و همچنین فراهم آوردن زمینه‌های مشارکت در قدرت و حتی اظهار نظر آزادانه برای مخالفین و معارضین در داخل و خارج فراهم نماید.

 عربستان سعودی باید این مفهوم مهم را درک کند که تحقق توازن، اجماع و کارآمدی در بستر ایجاد همگرایی و تعامل نظام حاکم با تمامی نخبگان فکری و ابزاری این کشور نهفته است.

کلید واژه‌ها: عربستان سعودی, نخبگان سیاسی, ساختار قدرت, آل سعود, آل فیصل, آل سدیر,آل جیلاوی, آل ثنایان, تکثر و ثبات, اجماع و وحدت,طوایف و ایلات، رهبران مذهبی،

   

مطالب مرتبط