مركز بين المللي مطالعات صلح – IPSC
با توجه به نوع راهبردهاي خاورميانه اي سياست خارجي اوباما در دو سال گذشته اينك با راه يافتن دوباره وي به كاخ سفيد اين پرسش مطرح است كه تا چه ميزاني اوباما سياست هاي گذشته خود در خاورميانه را تغيير خواهد داد؟ همچنين نيز سفرهاي گسترده و رويكردها و سخنان كري وزیر امور خارجه اوباما به خاورمیانه به ترديدها، تحليل ها و پرسشهايي را ايجاد كرده است. براي پاسخ به اين پرسش ها و ابهام ها گفتگويي با دكتر داوود غراياق زندي كارشناس امريكا و نويسنده و پژوهشگر در اين حوزه داشته ايم:
واژگان كليدي: اوباما و سياست خارجي نوين در خاورميانه، ليبيايي كردن سوريه، رويكرد پراگماتيك امريكا، سياست خارجي امريكا
مركز بين المللي مطالعات صلح: اظهار نظرها و دیدارهای كري از خاورميانه چه رابطه اي با آنچه ایالات متحده قبلا تغییر ثقل از اروپا و خاورمیانه به آسیا در سال گذشته میلادی خوانده بود دارد ؟
توجه ایالات متحده آمریکا به آسیا به واسطه ظهور روزافزون دو قدرت بزرگ چین و هند در کنار ژاپن است. این موضوعی است که کلیت سیاست خارجی، اقتصاد و جایگاه ابرقدرتی آمریکا را تحت تأثیر قرار میدهد. امّا موضوع خاورمیانه از جایگاه برابر با آسیا در تحولات قدرت جهانی برخوردار نیست و توجه آمریکا به خاورمیانه تابع تأثیرپذیری محیط تصمیمگیری داخلی این کشور از لابی صهیونیستی، جایگاه اسراییل در خاورمیانه و در نهایت موضوع انرژی در منطقه است. در عین حال رابطه آمریکا با آسیا زمینه همکاری کشورهای قدرتمند آسیایی با کشورهای مستقل و مخالف آمریکا در خاورمیانه را کاهش خواهد داد و امکان کنترل تحولات خاورمیانه را برای آمریکا مساعدتر میسازد.
مركز بين المللي مطالعات صلح: آيا تغییر راهبرد امريكا در منطقه مرکز ثقل به معنی فراموشی متحدان استراتژیک در سیاست خارجی امریکا در خاورميانه است؟
نه. همانطور که در پرسش قبل توضیح دادم، اروپا تاحد زیادی برای آمریکا به عنوان یک متحد راهبردی در نظام بینالملل مطرح است. آسیا رقیب آمریکا در تحولات جهانی است. خاورمیانه نه از نظر جغرافیایی و نه از نظر اقتصادی و توان تأثیرگذاری بر مناسبات بینالمللی هموزن اروپا و آسیا نیست. لذا تغییر تمرکز توجه سیاست خارجی آمریکا به معنی فراموشی از متحدان استراتژیک این کشور نیست. یکی از مهمترین اصل سیاست خارجی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم در خاورمیانه حمایت از کشور اسراییل است. این اصل با توجه به تمامی تحولاتی که در این چندین دهه رخ داده همچنان پابرجا است و تثیبت کشور اسراییل در خاورمیانه از طریق روند صلح مهمترین هدف آمریکا در خاورمیانه است.
مركز بين المللي مطالعات صلح: با توجه به ادعاهای مقامات امريكا و داشتن راهبرد دقيق و چارچوبی برای رهبری در خاورميانه آيا امریکا در مورد مسائل كنوني خاورمیانه راهبردي دارد يا سعی می کند که صرفا تحولات منطقه را مدیریت کند؟
حوزه خاورمیانه برای آمریکا یکی از موضوعات راهبرد امنیت ملی این کشور است. سه موضوع حفظ موجودیت اسراییل در منطقه، جریان مداوم و پایدار انرژی از منطقه به غرب و در نهایت جلوگیری از ظهور کشورها و گروههای مخالف آمریکا در منطقه از اهداف مهم این کشور پس از جنگ جهانی دوم بوده است. سه تهدید جدید در منطقه خاورمیانه پس از 11 سپتامبر 2001 رخ داده که باعث شده این سه هدف تحت تأثیر قرار گیرد: هراسپروری (تروریسم)، کشورهای یاغی و سلاحهای کشتار جمعی. هر جایی این سه تهدید در کنار هم قرار گیرند، بالاترین نوع تهدید علیه نه تنها منافع و متحدان آمریکا بلکه علیه سرزمین آمریکا امکانپذیر خواهد بود. این سه نوع تهدید باعث شده تا توجه ویژه آمریکا به منطقه تداوم یابد. لذا اهداف آمریکا در منطقه مشخص است و تنها روش مدیریت مسایل با توجه به تحولات منطقه تغییر خواهد کرد.
همچنین در دهه دوم سده بیستویکم تحولات ناشی از بیداری اسلامی در منطقه خاورمیانه باعث شده تا در مواردی سیاست خارجی آمریکا با توجه به شرایط منطقه تغییراتی داشته باشد. برای مثال علیرغم تغییر حسنی مبارک و انقلاب در مصر همچنان کشور مصر از پیمان کمپدیوید سال 1978 عدول نکرده است و به نظر میرسد این کار شاید در میان مدت امکانپذیر نباشد. به عبارت دیگر، آمریکا برای حفظ موجودیت اسراییل حاضر به تغییر یکی از عناصر کلیدی خود در منطقه شد. لذا مدیریت آمریکا در منطقه در راستای اهداف اصلی سیاست خارجی این کشور در منطقه است.
مركز بين المللي مطالعات صلح: آيا اظهارات صریح وزیر امور خارجه امریکا در مورد رویکرد حمايت مالي و نظامي بيشتر نسبت به مخالفان سوريه نشان از تغییر سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در سوریه دارد؟
تصور نمیکنم که آمریکا نگاه متفاوتی نسبت به تحولات سوریه داشته است. از ابتدا آمریکا به دنبال تغییر ساختار سیاسی در سوریه بوده است. منتها نوع این تغییر با توجه به شرایط مختلف، رفتار متفاوتی را برای این کشور ضروری میساخت. این امر نشان از این دارد که استراتژی آمریکا تغییر ماهوی نداده بلکه تنها با توجه به شرایط، اجزای مختلف این استراتژی مورد استفاده قرار گرفت. در ابتدا هدف این بود که به شکل مسالمتآمیز تغییر ساختار سیاسی رخ دهد امّا مقاومت نظام سیاسی بشار اسد و انسجام نسبی ارتش سوریه با حکومت این کشور باعث تداوم درگیری در سوریه شده و زمینه فعال کردن عناصر دیگر استراتژی آمریکا فراهم شد. این عناصر عبارت بود است از حمایت مالی، حمایت لجستیکی، حمایت مخابراتی، مشاوره نظامی، حمایت شناسایی، حمایت هواپیماهای بدون سرنشین تا در نهایت حمایت تسلیحاتی، ایجاد پرواز ممنوع تا نهایتاً لیبیایی کردن سوریه در دستور کار آمریکا است و تمام این مراحل اجزای یک استراتژی هستند.
مركز بين المللي مطالعات صلح: آيا رويكردهاي نوين اوباما موجب نوعي تغيير در نگاه دولت اوباما به آل خليفه و بحرين گردد؟
تصور نمي كنم امريكا تغييري ماهوي را در سياست خارجي خود بويژه در مورد منطقه خليج فارس انجام دهد. فكر ميكنم مدار كنوني رويكردامريكا در منطقه خليج فارس، عربستان سعودی است و در موضوع بحرین آمریکا تاحد زیادی تابع نگاه عربستان سعودی به موضوع است زیرا تغییر در بحرین باعث ایجاد تغییرات دومینویی در دیگر شیخنشینان منطقه بهویژه عربستان سعودی خواهد شد که تبعات زیادی برای منافع آمریکا در منطقه دارد.این نوع نگاه آمریکا در منطقه خلیجفارس حتی پس از دخیل بودن برخی از اتباع عربستان سعودی در حملات 11 سپتامبر 2001 باعث تغییر روابط این دو کشور نشد زیرا منافع انرژیک آمریکا در منطقه نبایستی تحت تأثیر قرار گیرد. تا مادامي كه اتفاقي در روابط آل سعود و امريكا رخ ندهد و یا روال داخلی بحرین از کنترل خارج نگردد،تغييري در رویکرد آمریکا در قبال سرکوب داخلی بحرين رخ نخواهد داد.
مركز بين المللي مطالعات صلح: با توجه به نوع روابط اوباما با چين و روسيه و آيا نوع همكاريها با اين دو كشور در خاورميانه ابعادي ديگري به خود خواهد گرفت؟
نوع روابط امريكا با چين و روسيه بسته به منافع آنها در منطقه و نوع يارگيري و ائتلاف بازيگران در آينده منطقه است. واقعيت آن است كه چين و روسيه دنبال نوعي ورود به حوزه هاي جديدي هستند، اما دو رويكرد مختلف دارند. نخست روسيه به دنبال آن است كه جدا از حوزه اقتصادي نفوذ گذشته خود را در بخشي از خاورميانه حفظ كند. ملي گرايان عرصه تصميم گيري روسيه به دنبال احيا سبك جديد از شوروي هستند و هرگونه عقبنشيني در منطقه را شكست روسيه ميدانند. چرا كه بازيگري روسيه را كاهش مي دهد. چنانچه عراق و ليبي که مورد حمله قرار گرفته بودند، در گذشته در مدار منطقهای سیاست خارجی روسیه و شوروی سابق قرار داشتند.
دوم اينكه بازيگري چين عمدتاً منفعتي است و تغيير رويكرد چین در منطقه راحتتر است. مثلا اگر واردات 11 درصدی انرژی چین از ایران توسط عربستان سعودی تأمین شود (همچنان که از سال گذشته تمهیدات نیز برای آن در نظر گرفته شده بود) امکان همراهی چین با آمریکا و انجام توافقات جدید راحتتر است. همچنان که در مورد لیبی نیز اینگونه بوده است. امّا به نظر میرسد با روی کار آمدن دوباره پوتین در روسیه کنار کشیدن این کشور از صحنه تحول سوریه با مشکلات بیشتری برای سیاست خارجی آمریکا همراه خواهد بود. شاید در شرایط کنونی تغییر سیاست خارجی روسیه در قبال سوریه تابعی از افزایش وزن نیروهای مخالف در داخل سوریه باشد.
مركز بين المللي مطالعات صلح: به نگاه شما وزارت جان كري چه تاثيري بر نوع همگرايي با متحدان خاورميانه اي خواهد داشت ؟
كري به نسبت سناتورهايي كه معمولا شناخت كمي از جهان و خاورميانه دارند استثنا است. وي هم آشنا به منطقه است و هم فردي معتدل است. يعني برخلاف دوران جرج بوش پسر گزينش كري و هيگل توسط اوباما بيانگر آن است كه سياست هاي امريكا در منطقه تا حد زيادي به دنبال تغييرات نرمتر و ملايمتر است.هدف تیم اوباما در دوره جدید در خاورمیانه کاهش تنش منطقهای، نزدیکی رویکردهای کشورهای مختلف و مذاکره با تمام گروههای مؤثر در تحولات منطقه است. هدف این است که نوعی مدیریت با رهبری آمریکا در منطقه صورت گیرد تا ضمن حمایت از متحدان منطقهای به راهحل معقولی متناسب با منافع این کشور در منطقه دست یابد. تفاوت سیاست خارجی جدید آمریکا در این است که نه تنها احتمال کاربرد ابزار نظامی و توسل به قهر کاهش یافته بلکه مذاکره با مخالفان آمریکا در منطقه نیز در دستورکار قرار دارد؛ امری که با چالشهای فراوانی برای این تیم در محیط داخلی آمریکا در صورت شکست به همراه خواهد داشت؛ زیرا در محیط داخلی آمریکا این مذاکره به نوعی به معنی پذیرش مخالفان این کشور خواهد بود.
مركز بين المللي مطالعات صلح: كري قبلا در يک سخنراني اظهار داشته «سياست آمريکا نسبت به خاورميانه مستلزم تنظيم دوباره است تا حقايق جديد منطقه را که با اعتراضات مردمي در نقطه جوش به سر ميبرد، بازتاب دهد».کري با اشاره به اينکه ديگر نميتوانيم به خاورميانه صرفا از دريچه وقايع يازدهم سپتامبر بنگريم، تاکيد کرده «سياست آمريکا در خصوص خاورميانه در دهههاي اخير با توجه به اعتياد ما به نفت خارجي اتخاذ شده و دموکراسي و حقوق بشر در حاشيه قرار گرفته است». در اين حال آينده رويكرد جان كري را در خاورميانه عربي را با توجه به تحولات دو سال گذشته خاورميانه عربي بويژه سوريه را كوتاه مدت چگونه مورد پيش بيني و بررسي قرار مي دهيد؟
به نظر من چند نكته است كه در آينده سياست خارجي امريكا در منطقه نقش مهم دارد. نخست نكته مهم و كليدي كه مهمترين نكته هم هست نوع ورود ايالات متحده به اختلافات فلسطين و اسرائيل است. اين نكته برآينده سياست خارجي امريكا درمنطقه تاثير مهمي خواهد داشت. تنها مانع مهم در اين شرايط روي كار آمدن دوباره نتانياهو در اسرائيل است. به نظر من با توجه به روابط شخصي نامناسب اوباما با نتانياهو و نوع سياستهاي آنها با هم متفاوت است. نكته دوم بيداري اسلامي است. تاكنون امريكا تلاش كرده است اين بيداري را مديريت كند. چنانچه در حوزه مصر و ليبي نوع گرايش مقامات و نخبگان سياسي اين كشورها به امريكا خيلي منفي نيست و علمكرد امريكا را مثبت تر از دوره بوش مي بينند. نكته سوم به موضع گيري آمریکا در قبال سوریه و بحرین است. تلاش آمریکا برای تغییر ساختار سیاسی سوریه در تناقض با رفتار آمریکا برای حفظ رژیم سیاسی بحرین قرار میگیرد و این امر نقص جدی در سیاست خارجی این کشور محسوب میگردد.
گفتگو از : فرزاد رمضاني بونش