مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

الزامات ژئوپلیتیک گسترش روابط ایران و چین -گفتگو با دکتر علی خرم سفیر پیشین ایران در چین

اشتراک

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

اخیرا جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین در راستای تعمیق و تحکیم مناسبات و همکاری های مشترک، 17 سند و یادداشت تفاهم همکاری امضا کردند.این اسناد همکاری در حضور دکتر حسن روحانی و ‘شی جین پینگ’ رییسان جمهوری ایران و چین، توسط مقامات عالی رتبه دو کشور امضا شد. همچنین رئیسان جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین با تاکید بر اینکه فصل نوینی در روابط پایدار و راهبردی تهران – پکن آغاز شده است، تسریع در تدوین سند جامع همکاری های 25 ساله دو کشور را ضروری دانستند. گفتگوی زیر در همین راستا است.

واژگان کلیدی: گسترش روابط ایران و چین، ژئوپلیتیک روابط ایران و چین، ژئوپلیتیک ایران ، چین

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: اگر بخواهیم نگاهی به روابط چین و ایران داشته باشیم، اصولا بفرمایید از منظر ژئوپلیتیک چه الزاماتی وجود دارد که ایران روابط خود را با چین گسترش دهد؟

یک سری اشتراکات بین چین و ایران وجود دارد که توانسته است این دو کشور را به هم نزدیک کند. اول سابقه چند هزار ساله ای است که بین ایران و چین و جود دارد و این سابقه در تاریخ و فرهنگ هر دو کشور نهفته است. مردم چین در تاریخ خود از مردم ایران به خوبی یاد می کنند و بالعکس مردم ایران از مردم چین به خوبی یاد می کنند. بنابراین بستر عمومی سابقه تاریخی چند هزار ساله است. حتی موقعی که شاهزادگان اشکانی یا ساسانی از ایران فرار می کردند، به چین رفتند و در شهرهای مختلف چین مستقر شدند و به زندگی خود ادامه دادند. بنابراین سابقه ای که مردم چین و مردم ایران از هم دارند، سابقه مثبتی است. دوم این که منافعی که دو کشور می خواهند آن ها را به استخدام بگیرند، تضادی ندارند. البته نمی توان گفت کاملا وجود ندارد. در بخش هایی منافع ایران و چین با هم متفاوت است. اما تضاد اصولی منافع با یکدیگر ندارند. سوم حکومت ها در دو کشور شبیه به هم هستند. به ویژه این که هر دو حکومت به موضوع سیاست به صورت ایدئولوژیک نگاه می کنند. به همین دلیل نوعی نزدیکی در بین دو کشور به وجود می آید. عامل دیگر این که ایران و چین در طول تاریخ هیچ گاه با یکدیگر جنگ و نبرد نکرده اند و با هم درگیری نداشتند. همه این مجموعه باعث می شود که نگاهی که به جهان و منطقه دارند، عموما یک نگاه باشد. مثلا هر دو نسبت به امریکا انتقاد دارند. البته ایران، آمریکا را دشمن خود می داند. اما چین به صراحت اعلام می کند که ما هیچ کشوری را دشمن خود نمی دانیم. هم چنین چینی ها از یک نگاه جهان سومی برخوردارند که به موضوعات مختلف از جمله موضوعات ژئوپلیتیکی از نگاه جهان سومی می نگرند و همین باعث می شود که حدودا یک برداشت شبیه به هم داشته باشند. ولیکن شاید این نگاه در آینده تغییر کند به این جهت که چین از جهان سومی بودن فاصله می گیرد و همین باعث می شود که نگاهش نسبت به کشورهای در حال توسعه تغییر کند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: اگر بخواهیم در حوزه های منافعی مانند آسیای مرکزی نگاه کنیم، در شرایط کنونی چه حوزه های همکاری بیشتری می توان برای گسترش روابط دو کشور تعریف کرد؟

چین و ایران نسبت به آمریکا موضع انتقادی با دو سلیقه مختلف دارند. همین باعث می شود که وقتی به جهان نگاه می کنند، از آن زوایه به قضیه نگاه کنند. مثلا اگر آمریکایی ها در جاهایی دخالت می کنند که خود چینی ها یکی از رنج دیده ترین کشورها از حمایت آمریکا از تایوان و مناطق دیگری از چین هستند. همین باعث می شود که در حال حاضر چینی ها به آمریکا به عنوان یک مداخله گر در دریای جنوب چین نگاه کنند. ایرانیان در منطقه خاورمیانه به آمریکا به عنوان مداخله گر نگاه می کنند. پس با این که در دو حوزه مختلف منافع ایران و چین رقم می خورد، اما نگاهی مشابه با هم دارند. چینی ها می خواهند که آمریکایی ها در کل آسیا نباشند و آمریکا را از آسیا بیرون کنند. ایران هم می خواهد که آمریکا را نه تنها در آسیا و خلیج فارس، بلکه در کل جهان دخالت نکند. این هم از اشتراکات در دیدگاه هر دو کشور است. در آسیای مرکزی نیز چنین وضعیتی وجود دارد. همان طور که ایران با نقش نفوذ آمریکا مخالفت است، چین هم مخالف این نقش است. چینی ها و روس ها به نوعی آسیای مرکزی را حیاط خلوت خود می دانند و ایرانی ها هم به نوعی آسیای مرکزی را منطقه دیرینه خود می دانند. در نتیجه نوعی مشابهت در انتقاد از نفوذ آمریکا دارند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به افزایش قدرت نظامی چین و توجه ایران به اهمیت بعد نظامی، حوزه های همکاری امنیتی و نظامی تا چه حد می تواند در گسترش روابط آینده دو کشور موثر باشد؟

تا حدود قابل توجهی این چه حد می تواند در گسترش روابط آینده دو کشور موثر باشد. اما تا 15 سال آینده آمریکا حرف اول را در تکنولوژی می زند و بعد اروپا و ژاپن و در مرحله سوم چین قرار دارد، به همین خاطر اگر کسی بخواهد مدرن ترین هواپیماهای جنگی را بخرد اول باید به سراغ آمریکا و بعد اروپا برود و در مرحله سوم روسیه و چین قرار دارند. پس چین برای ایران در غیاب آمریکا و اروپا معنا دارد. اگر نفت ایران به اروپا برسد و تجهیزات خود را از آن جا تعیین بکند قطعا کیفیت بالاتری نسبت به تجهیزات چینی دارد. در سایر تکنولوژی ها هم به همین ترتیب است. با توجه به این که ایران اجناس خود را از آمریکا تهیه نمی کند و اروپایی ها هم پیرو آمریکایی ها همه چیز را به ایران نمی فروشند، در نتیجه ایران مجبور است که به روسیه و چین روی بیاورد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: سازمان شانگهای و سازمان بریکس تا چه حدی می توانند روابط دو کشور را گسترش دهند؟

ایران هنوز در هیچ کدام از این سازمان ها پذیرفته نشده است. اگر ایران قدرت مانور در غرب داشته باشد، شاید اصلا به این سازمان ها نپیوندد. ولی اگر دسترسی نداشته باشد، ممکن است برای ایجاد امنیت و یا همکاری اقتصادی به این سازمان ها علاقه نشان دهد و در این صورت نقش چین مهم است.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: حوزه انرژی و اقتصاد تا چه حدی می تواند متغیری مهم برای افزایش روابط دو کشور باشد؟

از آن جا که چین مصرف کننده انرژی است و ایران تولید کننده، این روابط وجود دارد. اما اینکه چینی ها در ازای نفت و گازی که از ما می خرند چه کاری خواهند کرد، مهم است. یعنی ممکن است ما نفت و گاز را به یک کشور اروپایی بدهیم و تکنولوژی بگیریم. در این بین گرفتن تکنولوژی از چین برای ما در اولویت قرار دارد. باید به همه این جوانب نظر کنیم.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: به نظر شما چه راهکارهایی برای گسترش روابط ایران و چین باید مدنظر قرار گیرد تا روابط به سمت روابطی راهبردی حرکت کند؟

با توجه به این که توافق هسته ای برقرار شده است، شرایط خوبی برای ما فراهم شده است، باید با دقت مطالعه و گزینش کنیم. این همان کاری است که چین در سال 1979 انجام داد. آن ها در بدو ورود خود به جامعه جهانی دستپاچه نشدند و زود تصمیم نگرفتند و به ازای هر دلاری ، چندین دلار به کشور خود منافع رساندند. ما نیز باید همین طور باشیم. در حال حاضر با توجه به این که تحریم برداشته شده است، نباید سیل کالا را به مملکت خود بیاوریم و دلارهای نفتی از دست برود. گذشته از این باید دید که آیا چینی ها حاضرند روابط دو کشور را به سمت همکاری های راهبردی بکشاند یا نه. باید دید آیا اصلا چنین امکانی وجود دارد و آیا از نگاه چینی ها شراکت راهبردی با ایران معنا می دهد یا نمی دهد و آیا چین حاضر است که با ما به معنای واقعی شراکت راهبردی برقرار کنند؟ در این بین اگر جواب مثبت باشد باید به این سو حرکت کنیم.

مطالب مرتبط