مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

فرجام جزایر سه گانه ایرانی

اشتراک

طهمورث غلامی

مرکز مطالعات بین ­المللی صلح – IPSC


بیان رخداد

یکی از اساسی ترین مشکلات خاورمیانه، اختلافات مرزی میان کشورها است. به ویژه، در منطقه خلیج فارس هیچ کشوری وجود ندارد که یا بخشی از سرزمین تحت حاکمیت کشور دیگر را متعلق به خود نداند و یا اینکه کشور دیگری نسبت به سرزمین تحت حاکمیتش ادعا نداشته باشد. اختلافات مرزی در منطقه خلیج فارس در موارد زیادی منجر به وقوع جنگ های مهمی شده است که سرنوشت معادلات منطقه را به گونه ای دیگر رقم زده است. یکی از دلایل حمله حمله ی عراق به ایران این بود که رودخانه مرزی اروند رود را کامل متعلق به عراق و آن را یک رودخانه داخلی برای خود می دانست و یا حمله ی عراق به کویت ناشی از توسعه طلبی های ارضی و اختلافات این کشور با کویت بود. جنگ قطر و عربستان بر سر اختلافات مرزی در سال 1998، نیز یک مورد دیگر از جنگ های بر سر اختلافات مرزی بود.

در این میان، دولت ایران از معدود کشورهای منطقه است که نسبت به تمامیت ارضی کشورهای دیگر هیچ ادعایی ندارد. در حالی که بر مبنای تاریخ گذشته سرزمین های زیادی از این کشور جدا شده اند و این زمینه برای ایران وجود دارد که فارغ از نتیجه یک کشور مدعی باشد. اما در مقابل، همسایگان ایران که تاریخ پیدایش آنها به دهه های اخیر و نیمه ی دوم قرن بیستم بر می گردد، نسبت به تمامیت ارضی ایران که از 500 سال گذشته همواره صاحب دولت بوده است ادعاهای توسعه طلبانه در جنوب و غرب دارند. یکی از این ادعاها مربوط به امارات متحده ی عربی ،که پیدایشش مدیون ضمانت ایران بود، و در رابطه با جزایر سه گانه است. امارات متحده عربی که پس از تأسیس، یادداشت تفاهم نوامبر 1971 در مورد ابوموسی را پذیرفت و خواهان اجرای آن شد، از ابتدای دهه ی 1980، و برای اولین بار اعلام کرد که علاوه بر ابوموسی جزایر تنب کوچک و بزرگ نیز متعلق به این کشور است. از این زمان، امارات با شدت و ضعف و متأثر از اوضاع و احوال منطقه ای و بین المللی، ادعاهای خود را نسبت به جزایر سه گانه مطرح کرده است. حال سؤالی که مطرح می شود این است که بالاخره فرجام جزایر سه گانه با توجه به آزمندی های امارات متحده عربی چه می شود. شیوه های ی مواجهه ی امارات متحده عربی با جزایر سه گانه تحت مالکیت و حاکمیت ایران و بررسی میزان کارامدی آنها هدف اصلی این نوشتار است.

تحلیل رخداد

تلاش های یکجانبه امارات متحده عربی: امارات متحده عربی یکی از اساسی ترین مشکلات خود را فقدان وسعت کافی می داند. برای رفع این کمبود، امارات نسبت به جزایر ایرانی، بخشی از سرزمین عربستان و عمان ادعا دارد و در مواردی هم تلاش کرده است که با ایجاد جزایر مصنوعی، ضعف وسعت خود را جبران نماید. بدین خاطر می توان گفت که امارات متحده عربی هیچ گاه دست از ادعای خود در رابطه با جزایر سه گانه بر نمی دارد. دست یابی امارات به جزایر سه گانه، وسعت این کشور را حداقل در عرصه ی دریا بسیار بزرگ می کند. از این رو نمی توان انتظار داشت که امارات حاضر باشد که از ادعای خود صرفه نظر کند. برای رسیدن به این خواسته، امارات متحده عربی با توجه به عمق بسیار کم استراتژیک خود، قادر نیست که به تنهایی از نیروی نظامی استفاده کند. اقدامی که امارات به صورت منفرد و به تنهایی بر آن تأکید دارد، تلاش برای قوی کردن مبانی حقوقی ادعای خود در رابطه با جزایر سه گانه از طریق استخدام و به کارگیری متخصصین حقوق بین الملل، انعکاس ایران در عرصه ی جهانی در مقام یک دولت اشغالگر، سند سازی و… می باشد. در همین راستا امارات متحده عربی تلاش دارد که ادعای خود در رابطه با جزایر سه گانه را از طریق دیوان بین المللی دادگستری مطرح کند و یا دولت ایران را پای میز مذاکره بکشاند تا از این طریق در حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه تردید ایجاد کند. تا زمانی که سیاست دولت ایران در رابطه با جزایر سه گانه مبتنی بر عدم رضایت طرح جزایر ایرانی در دیوان بین المللی دادگستری از یک سو و عدم مذاکره با امارات در مورد جزایر تنب و آمادگی برای انجام مذاکره صرفاً به منظور رفع سوء تفاهمات درباره ی یادداشت تفاهم نوامبر 1971 باشد، این دسته از تلاش های یکجانبه امارات متحده عربی راه به جایی نمی برد.

تلاش امارات برای ائتلاف سازی عربی علیه ایران: امارات متحده عربی در کنار تلاش های فردی برای رسیدن به خواسته های توسعه طلبانه خود در ارتباط با جزایر سه گانه، به دنبال بهره گیری از توان دیگر کشورهای عرب علیه ایران از طریق ائتلاف سازی است. امارات متحده عربی تلاش دارد جزایر سه گانه را به یک مسأله عربی- ایرانی تبدیل کند و از این طریق حمایت و همراهی کشورهای عربی را در قالب شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه ی عرب بدست آورد. در این ارتباط باید گفت که امارات متحده عربی با چند ضعف اساسی مواجه است؛ اول اینکه که شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب در مقام  ترتیبات امنیتی عربی، ناکارامدترین نهاد و ترتیبات امنیتی در دنیا هستند. اتحادیه ی عرب به منظور مقابله با اسرائیل و دفاع از سرزمین عربی شکل گرفت اما این اتحادیه نه تنها در مواجهه با اسرائیل در موارد زیادی شکست خورد بلکه اکثر اعضای آن در نهایت راه سازش با اسرائیل را دنبال کردند. همچنین شورای همکاری خلیج فارس نتوانست مانع حمله ی عراق به کویت شود و یا هنگام حمله ی عراق به کویت، قادر نبود ارتش صدام را از کویت بیرون کند. شورای همکاری خلیج فارس برای حل کوچکترین مسائل منطقه ای عاجز و ناتوان است. اگر شورای همکاری خلیج فارس در مقام یک نهاد امنیتی به خوبی عمل می کرد، حضور قدرت های فرامنطقه ای در خلیج فارس این اندازه گسترده نبود.

ضعف دوم این است که اکثر اعضای شورای همکاری خلیج فارس و بسیاری از اعضای اتحادیه ی عرب، جزایر سه گانه را مسأله خود نمی دانند که آمادگی پرداخت هزینه ها را برای آن داشته باشند. این دسته از کشورها هر چند تحت فشار و ملاحظاتی خاص بیانیه های شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب را در دفاع از ادعاهای امارات متحده عربی امضاء می کنند، اما در عرصه ی عمل آمادگی و توانایی چندانی برای درگیر شدن در آنها را ندارند. کویت، قطر و عمان به صلاح منافع خود نمی دانند که از یک سو به خاطر امارات متحده عربی خود را در مواجهه با ایران قرار دهند و از سوی دیگر با حمایت از خواسته های امارات، این کشور را در مقابل خود قدرتمند بکنند. این گزاره حتی در مورد عربستان نیز صدق می کند. عربستان در زمانیکه نیروهای ایران وارد جزایر شدند، معتدلتریترین واکنش را  در دنیای عرب از خود نشان داد. هم اکنون نیز صرفاً به منظور همراه کردن امارات با خود در برخی سیاست ها و نیز رقابت با جمهوری اسلامی ایران در برخی حوزه ها از ادعاهای این کشور حمایت می کند اما هیج آمادگی و علاقه ای به پرداخت هزینه ها برای امارات را ندارد.

بدین خاطر می توان گفت که اقدامات شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب از صدور یک بیانیه فراتر نخواهد رفت و لذا موضع گیری های این اتحادیه بیشتر یک نمایش دیپلماتیک است تا وجود قصد واقعی برای بازپس گیری آنچه که آن را جزایر اشغال شده عربی می نامند.

تلاش امارات برای بهره گیری از توان دولت های فرامنقه ای: در مقایسه با همراهی و حمایت دول عربی، امارات متحده امید و اعتماد بیشتری به حمایت قدرت های فرامنطقه ای در حمایت از ادعاهای خود دارد. جذابیت های منابع نفت و گاز خلیج فارس باعث شده است که قدرت های فرامنطقه ای نفوذ در این منطقه را در صدر اولویت های خود قرار دهند. در این میان یکی از راه های نفوذ قدرت های فرامنطقه ای حمایت از ادعاهای ارضی برخی از کشورها در مقابل کشورهای دیگر است. حمایت های آمریکا از دول حاشیه خلیج فارس به دنبال حمله ی عراق به کویت مبنای اولیه ی نفوذ و حضور فیزیکی گسترده این کشور در منطقه شد. در این میان، امارات متحده عربی نیز روابط گسترده خود را با دولت های فرامنطقه ای در عرصه ی انرژی منوط به حداقل حمایت های ضمنی این کشورها از ادعاهای خود کرده است. امید امارات متحده عربی به قدرت های فرامنطقه ای به دو شکل است:

–       شکل اول تلاش برای شکل دان حمایت جمعی قدرت های بزرگ است تا بتواند در صورت نیاز جزایر سه گانه را در شورای امنیت مطرح کند. در این رابطه نگارنده از جناب آقای دکتر سید قاسم زمانی استاد حقوق بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی سؤال پرسیدم که آیا طبق مبانی حقوق بین الملل  و مشخصا حقوق مرزها، شورای امنیت قادر است که بخشی از سرزمین یک کشور را تحت عنوان اینکه صلح و امنیت بین الملل را نقض می کند، ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار دهد؟ ایشان پاسخ دادند که « اینکه مسکوت نگه داشتن یک اختلاف و عدم شروع مذاکره جهت حل آن بتواند تهدیدی بر صلح و امنیت جهانی قلمداد شود و شورای امنیت سازمان ملل متحد در قالب فصل هفتم منشور آن را مورد توجه قرار دهد به لحاظ نظری امکان پذیر است اما در عمل بعید مینماید. هنوز در عملکرد شورا موردی مشابه ملاحظه نشده است و با توجه به اختلاف ژاپن و روسیه بر سر جزایر کوریل، مسأله تایوان و دولت چین، جزایر مالویناس و اختلافات انگلستان با آرژانتین و … بسیار بعید است که فضای مناسبی در شورای امنیت به نفع امارات متحد عربی در مورد جزایر ایرانی شکل بگیرد». از آنچه که آمد به خوبی این نکته مشهود است که سه عضو دائم شورای امنیت دارای اختلافات مرزی با کشورهای دیگر هستند و لذا اجازه رویه سازی را نخواهند داد

–       شکل دوم، تلاش امارات برای اتکا به توانایی غیر جمعی و از طریق دولت هایی مانند آمریکا، فرانسه و انگلستان است. در این راستا، امارات به آمریکا و فرانسه اجازه استقرار پایگاه های نظامی در خاک این کشور را داده است و با انگلستان به روابط نظامی گسترده ای دارد. امارات به دنبال آن است که از اختلافات جمهوری اسلامی ایران و دولت های یاد شده، حداکثر بهره برداری را به نفع خود ببرد. بدین خاطر هنگامی که روابط جمهوری اسلامی و دولت های یاد شده تیره گی می گراید، طرح ادعاهای امارات نیز فزونی می گیرد. در این جا چند نکته اساسی، قابل طرح است؛ اول این که به موازات بهبودی روابط جمهوری اسلامی ایران با غرب، کشورهای غربی در مواضع خود از خواسته های توسعه طلبانه ی امارات متحده عربی فاصله گرفته اند و تلاش کرده اند روابط خود با دولت بزرگی مانند ایران که دارای بازار بزرگتر و منابع انرژی گسترده تر می باشد، را فدای خواسته های امارات نکنند.

نکته دوم این است که هدف دولت هایی مانند آمریکا، فرانسه و انگلیس، نفوذ در منطقه با بهره گیری از اختلافات موجود میان دولت های منطقه است. آنها نه تنها به دنبال این نیستند که به نفع امارات وارد یک جنگ بشوند، بلکه خواهان این هستند که تنش کماکان ادامه داشته باشد تا توجیه حضور فراهم باشد. مردم فرانسه یا آمریکا و انگلستان، به نظر نمی رسد که اجازه دهند دولت آنها به نفع امارات علیه دولت دیگری وارد جنگ شود.

 نکته سوم این است که غرب هر چند مایل است با حمایت از ادعاهای امارات به جمهوری اسلامی ایران فشار آورد، اما دولت های غربی به وابستگی خود به انرژی خلیج فارس واقف هستند و تمایلی ندارند که در تنگه ی هرمز و دهانه ی خلیج فارس بر سر یک جزیره با مساحت 25 کیلومتر مربع، بازی خطرناکی انجام دهند و خود امنیت انرژی را در معرض خطر قرار دهند. دولت های غربی همچنان که در مقاله ی 30 آوریل نیویورک تایمز نیز آمده است، به خوبی به این نکته واقف هستند که دولت و ملت ایران، بر حفظ حاکمیت خود بر جزایر سه گانه تأکید دارند و مانند هست سال جنگ تحمیلی، آمادگی پرداخت هر گونه هزینه برای حفظ جزایر سه گانه آمادگی دارند. لذا باید گفت که جزایر سه گانه چیزی نیست که غرب بخواهد بر سر آن بازی خطرناکی در منطقه شروع کند.

مطالب مرتبط