دکتر محمد حسن صنعتی
پژوهشگر روابط بین الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
روزی که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی جای خود را به جمهوری فدراتیو روسیه داد، انتظاری جهانی شکل گرفت برای روزی که مطالبات بالقوه ایالتهای امریکایی در قالب استقلال خواهی و تجزیه طلبی به موازات بحران دوگانه ی لیبرالیسم – عدالت سربرآورند.این مطالبات از لحظه برخورد خشن یک نیروی پلیس امریکا با جورج فلوید بهانه ی بروز پیدا کرد ، به فاصله کوتاهی تا چندین ایالت دیگر این کشور گسترش یافت و تا اعلام استقلال یکی از مناطق امریکا هم پیش رفت که در کارزار بایدن و ترامپ ، مصادره به نام یک دوقطبی انتخاباتی شد و موقتا با برخورد خشن نیروهای گارد ملی تبدیل به آتش زیر خاکستر گردید.
. آنچه در سه دهه اخیر در جهان آغاز شده است، امر چندان دور از ذهنی نیست ، چرا که موتور سوخت دو قدرت عمده جهانی یعنی امریکا و شوروی که از مقطعی ، این بار پس از جنگ جهانی دوم و حداکثر پس از تشکیل جامعه ملل سربرآورده بودند، تنها تا نقطه ای می توانست موشک اقتدار آنان را رو به اوج و در پرواز نگه دارد .گرچه هنوز هم اهرم های ابرقدرتی برای حفظ ظاهر در دستان هر دو قدرت سنتی جهان باقی است ، آنها خود نیز باور دارند که این روزها دیگر چیزی به نام بلوک غرب به رهبری امریکا و بلوک شرق به رهبری شوروی موضوعیت ندارد و دوران تازه ای آغاز شده است که ویژگی های اساسا متفاوتی با گذشته فراروی آنان نهاده است. با این همه این دو کشور اگر اندکی عقل سیاسی و مصلحت سنج داشته باشند در می یابند که به موازات تغییر شرایط برای آنان ، جهان نیز با چالش هایی ویرانگر روبروست که بعضا اگر هم ساخته قدرتهای جهانی است ، از حوزه اقتدار آنان خروج نموده و در اختیار بازیگرانی تازه و گاه خرده پا قرار گرفته است. دامنه این چالشها تا بدان حد گستردگی یافته که این بار تنها منافع رقبا را تهدید نمی کند و مستقیما انسانیت را به مبتذل ترین و موحش ترین شکل در مخاطره قرار داده است. اگر آنان بتوانند با درک درست از شرایط جدید جهان و شناسایی قدرتهای جدید منطقه ای و جهانی ، ظرفیتهای خود را برای فایق آمدن جهانیان بر چالشها به کار گیرند ممکن است بتوانند به حیات سیاسی سنتی خود به مثابه قدرتهای برتر ادامه دهند و گرنه به همت آنان باتلاقی در جهان در حال پیشروی است که قبل از همه آنان را در خود فرو خواهد بلعید.
امریکایی ها می دانند که دیگر نمی توانند از چیزی به نام بهشت موعود دم بزنند. آنان با افتادن به تله 11 سپتامبر در ابتدای قرن 21 میلادی نشان دادند که از سر ضعف مجبور به استفاده از ضعیف ترین بازیگران منطقه ای به نام القاعده و سپس داعش شده اند و به میدانی کشانده شدند که هنوز هم با نزدیک به 10 تریلیون دلار هزینه مستقیم نمی توانند خود را پیروز آن بدانند و شاید روزی نگارش سناریویی آبرومندانه را که بتواند آنان را آبرومندانه از مخمصه نجات دهد به جایزه بگذارند. تصور آنان این بود که با کشاندن توجهات افکار عمومی به خارج از ایالات ظاهرا متحده ، زمینه مطالبات داخلی از بین می رود . اما در ماه های گذشته شاهد بودند این تز ، آنتی تز خود را در درون پرورده و اکنون به مثابه آتش زیر خاکستر به هر بهانه ای ممکن است زبانه کشد.در صحنه سیاست بین الملل ، از یکی از چالش های جهانی آنان به نام برجام پرده ها کنار زده شده و معلوم گردیده که آنچه به نام 5+1 در برابر جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت ، در اصل پوششی برای مهار قدرتی نوظهور به نام ایران ، آن هم با استفاده از همراهی 5 کشور قدرتمند دیگر بوده است ، نوعی یارگیری که به نوبه خود نشان از هم آوردی قدرت جدید به تنهایی در برابر قدرتهای تراز اول جهان داشت.اکنون نیز برجام به میدان صف بندی طرف های اصلی منازعه یعنی امریکای در حال افول و ایران در حال اوج تبدیل شده است.با این تحلیل ، صرف نظر از کش و قوس هایی که در اظهارات مقامات امریکایی مشاهده می شود و در فضای کری خوانی های دیپلماتیک امر معمولی است ، بایدن باید به برجام برگردد تا دست این کشور و شرکایش که در عین دوستی نمایی ، در اندیشه و ابهام منافع تعریف نشده خود از این میانه نیز هستند ، یکسره خالی نماند و مجبور نباشند میدان را با افتضاح سیاسی آشکار به رقیب واگذار نمایند.امریکا باید به برجام برگردد تا در کنار دوستانش از حداقل هایی از کنترل در پروژه هسته ای ایران به مثابه قدرتی پیشرفته در این زمینه محروم نماند و پس از رفع و رجوع نسبی آن ، بتواند علی العجاله به پر کردن چاله هایی بپردازد که چهره ای چون دونالد ترامپ بر سر راه امریکا کنده است.می توان گفت در این بین روسیه به عقل سیاسی که از آن سخن گفتیم نزدیکتر نشان می دهد . این واقعیت در تحرکات سنجیده و دیپلماسی فعال این کشور در قبال مواجهه ترکیه با مسائل خاورمیانه ، لبنان ، فلسطین ، اسرائیل و اخیرا اختلافات آذربایجان و ارمنستان نیز در قبال رویکردهای ایران نسبت به مسائل افغانستان ، یمن ، عراق ، سوریه و مشخصا برجام که تبدیل به پرونده ای جهانی شده ، آشکار گردیده است.
اکنون باید دید آیا امریکا و روسیه می توانند نقش تاریخی خود را که به نفع حیات سیاسی آنان نیز تمام خواهد شد ایفا نمایند یا باز هم لابی های غلط انداز و بعضا صهیونیستی خواهند توانست آنها و مشخصا امریکا را به مسیرهای انحرافی و ضعیف نگه دارنده سوق دهند. آنان احتمالا می دانند که در انقلاب احوالی که جهان را در برگرفته، کشورها یا نهادهای جدید شر در حال شکل گیری اند. وقتی گروهی دانشمند و البته متخاصم با انسانیت می توانند در آزمایشگاهی گمنام از یک کشور بی آنکه ردی از خود به جا بگذارند، با دستکاری های ژنتیکی در یک ویروس عادی و قابل کنترل ، ویروسی وحشی ، غیر قابل کنترل و در هر لحظه در حال جهش پدید آورند که ضمن راه انداختن قتل عامی جهان شمول، دنیا را به تعطیلی بکشاند ، یعنی ایلغارهای جهان سوز قرن سیزدهم در هیئتی تازه و نابودکننده تر سر برآورده است. امریکا و روسیه می توانند با به رسمیت شناختن قدرتهای نوین جهانی و عدول از داعیه های سنتی ابرقدرتی، به مشارکت در عزم جهانی برای فائق آمدن بر بحران های اقتصادی بین المللی نیز بحران های منطقه ای افغانستان ، یمن ، سوریه و عراق و حتی افریقا که میدان بروز و شیوع انواع بیماری های ناشناخته ی فراگیر، شناخته شده است تن دهند. سال هاست که یمن در مقابل چشمان این مدعیان ابرقدرتی به میدان قتل عام مردمی تبدیل شده است که نخواسته اند با خواسته های چند شاهزاده خشک مغز و بیگانه با مصالح جهان اسلام و حتی عرب همراهی نشان دهند و در پی استقلال و پیشرفت کشور خود بوده اند.اما خطری که به صورتی خزنده می رود تا آتش مشکلاتی تازه را به جان ملتهای منطقه بیفکند در افغانستان در حال رخ نمودن است.این کشور در ورای آنچه ممکن است با فضاسازی های رسانه ای به چشم آید با حکومتی مواجه است که متاثر از سیاستهای نابخردانه غربیها و مشخصا امریکایی ها از وجاهت ملی کافی و قدرت لازم برای اداره امور اقتصادی و اجتماعی و مشخصا تامین امنیت شهروندان خویش بی بهره مانده است و در مقابل ، ضمن تکه پاره شدن قدرت و امنیت در آن در دستان گروه های مختلف که هر کدام به منافعی متفاوت می اندیشند ، گروه هایی با سابقه ی نگران کننده از تولید ناامنی به جای امنیت در منطقه ، در حال قدرت یابی اند که بنا به تحلیل کارشناسان میدانی افغانستان ممکن است تفوق آنان جهان را با تسویه حساب هایی خونین و حتی شکل گیری صحنه هایی تاسف بار و شرمگین کننده در قرن بیست و یک رویاروی گرداند.قدر مسلم، در افغانستان “هرکاری باید کرد تا مذاکرات صلح به نتیجه برسد. و اما وای از روزی که معارضان با حکومت اشرف غنی با جنگ کابل را فتح کنند. امروز در داخل افغانستان اوضاع آشفته است. مذاکرات صلح در جریان است ، اما هیچ زمستانی طی دو دهه گذشته چنین خونین نبوده است. همواره جنگها در بهار و تابستان بالا میگرفت و در زمستان فروکش میکرد. حالا بهار در راه است. آقای غنی خوب میداند زمان اندکی دارد. مشکل بزرگ آن است که دایره حکومت او کوچک است و همهشمول نیست.” به نظر محمدحسین جعفریان کارشناس ارشد مسائل افغانستان، معارضان هوشمندانه میخواهند با هیات مذاکرهکنندهای برای صلح گفتوگو کنند که از جانب تمام قدرتهای ملی و محلی نمایندگی کند و فقط بهدنبال تامین نظرات و منافع آقای غنی نباشد. آمریکا هم این واقعیت را درک کرده، تن به توافق داده و بر سرمتحدش یعنی اشرف غنی – با خدمات فراوانش- معامله کرده است. اینها حقایق میدانی امروز افغانستان هستند. اما آقای غنی همچنان اصرار دارد که توافق با او کافی است. این لجبازی به قیمت عدم آغاز جدی مذاکرات صلح تمام شده و این یعنی کشته شدن بیشتر مردم بیگناه و نیز انبوه سربازان جوان ارتش افغانستان. در اثر این تشتت هر روز جنگ گسترش مییابد، چنان که قبرستانها دیگر جای خالی ندارند (“افغانستان بدون روتوش”، روزنامه جام جم، شماره 5870، ص1). و بنده بر این گمانم که پیچ تاریخی این سال و ماهها و حتی روزهای جهان میدان نقش آفرینی قدرتهای نوظهور و قدرتهای سنتی جهان است . آنها باید انتخاب کنند؟ استفاده از ظرفیتهای خود برای نجات انسانها در جهان و مناطق بحران زده یا انفعال و تماشاگر ماندن ؟
واژگان كليدي: دنیا , پیچ تازه ,تاریخ, انسانیت ,دکتر محمد حسن صنعتی