مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

دفتر سیاسی طالبان در قطر؛ گامی به سوی تثبیت هژمونی

اشتراک

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

معصومه طالبی

بیان رویداد

اخیرا آمریکا با توافق قطر، موفق به افتتاح دفتر سیاسی برای طالبان شد. این دفتر سیاسی در دوحه پایتخت قطر گشوده شد. گشایش این دفتر در حالی صورت گرفت که از سال 2011 موضوع بازگشایی دفتر سیاسی طالبان در قطر درحال بحث و بررسی بود. متعاقبا چند روز پیش قرار بود اولین دور گفتگوهای صلح افغانستان با حضور نمایندگان دولت  افغانستان، طالبان و آمریکا در دوحه قطر برگزار شود اما این نشست در پی تحریم دولت افغانستان لغو شد و هنوز هم تاریخ جدیدی برای آن مشخص نکرده اند. از دید حامد کرزای، رئیس جمهور افغانستان، هدف از ایجاد دفتر طالبان در دوحه و حوزه فعالیت آن برگزاری گفتگو میان شورای عالی صلح و نمایندگان طالبان است و نام این دفتر نباید به هیچ وجه به عنوان یک سفارتخانه یا دفتر نمایندگی طالبان به عنوان یک دولت  مستقل یا امارت قلمداد شود. این اقدام کرزای نیز به بی اعتمادی طالبان و  در پی آن ابهام آمیز شدن آینده مذاکرات منجر شد. در واقع جدال بر سر وضعیت دفتر گروه طالبان در دوحه، که به عقیده دولت افغانستان تلاشی است برای مشروعیت بخشیدن به این گروه، موجب بروز مشکل در روند آغاز مذاکرات شده است. بدین ترتیب این مسائل روند دستیابی به صلح را  با چالش های متعددی روبرو کرد و امیدواران به برقراری آرامش در افغانستان را با ناکامی مواجه ساخت.

کلید واژه گان: افغانستان، طالبان، دفتر سیاسی، قطر، امریکا

 

 

تحلیل رویداد

امريکا و متحدانش به عنوان بخشي از جنگ به اصطلاح عليه تروريسم، در سال 2001 به افغانستان لشکرکشي کردند. در اين حمله طالبان از قدرت به کنار رفت اما پس از يازده سال، همچنان بي ثباتي و ناامني در سراسر افغانستان موج مي‌زند چرا که تا به امروز سقوط طالبان از قدرت منجر به نابودی آنها نشده است و از سال 2004 تاکنون هر ساله حملات طالبان افزایش یافته است. این امر به گونه ایست که امروزه طالبان به بازیگری فعال و تاثیرگذار در صحنه افغانستان تبدیل شده است و آمریکا و دولت افغانستان را مجبور به ملاحظات اساسی درباره خود نموده است. به گونه ای که نیروهای ناتو و نیروهای نظامی آمریکا تنها راه مقابله با آنها را مذاکره بیان کرده اند. پیشنهاد مذاکره با طالبان یا مشارکت آنان در ساختار قدرت از طرف آمریکا، راهبردی ساختاری بود که از سوی دولت افغانستان نیز پذیرفته شده است. چرا که یکی از مهمترین چالش های آمریکا در افغانستان، تعدد گروه های مبارز در جبهه مقابل است. این گروه های مبارز عبارت از بازیگران غیر دولتی است که اصلی ترین آنها طالبان است. این تعدد در بازیگران موجود در افغانستان منجر به سردر گمی هر چه بیشتر آمریکا شده است. در یکی دو سال اخیر طالبان با سازماندهی مجدد خود توانست جبهه جدید و قدرتمندی را در افغانستان علیه نیروهای خارجی بگشایند. به گونه ای که امروزه طالبان به شکل پدیده ای بین المللی در آمده و از حمایت های گسترده مالی و ایدئولوژیک برخی از کشورها برخوردار بوده است. همچنان که با استفاده از تجارت تریاک و مواد مخدر، توانسته است با شبکه های مافیایی در ارتباط باشد. یقینا تجارت تریاک اصلی ترین منبع درآمد طالبان محسوب می شود که در دهه گذشته و با وجود حضور آمریکا در این کشور چهار برابر افزایش داشته است. منبع مالی دیگر این گروه از طریق برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس تامین می شود که بعضا با انگیزه های مذهبی و بعضا با انگیزه های سیاسی صورت می گیرد. بدین دلیل است که صرفا مبارزه نظامی با این گروه جوابگو نخواهد بود. همچنین نباید از نظر دور داشت که جنگ در صحنه افغانستان هزینه بسیار سنگینی برای مردم افغانستان داشت و روز به روز معیشت مردم را تنگ تر نموده است.

 امروزه شرایط به گونه ی دیگری است، طوری که دیدگاه دولت افغانستان تغییر یافته و اعلام نموده است که طالبان اگر بخواهند به صورت مسالمت آمیز به کشورشان برگردند، قانون اساسی افغانستان و شیوه زندگی در این کشور را بپذیرند و برای  دست یافتن به قدرت از طریق مشروع مبارزه کنند، کاملا پذیرفته خواهند شد. از طرف دیگر اوباما در دومین دوره ی انتخاباتی خود به عنوان رئیس جمهور وعده خروج نیروهای امریکایی از افغانستان را داده است و تاریخ این خروج نیز تا اواخر این سال میلادی تعیین شده است. و از آنجایی که تاکنون برخورد نظامی با طالبان و سالها جنگ در افغانستان غیر از هزینه، فایده دیگری نداشته، اکنون چاره ای جز مذاکره با طالبان ندارد. در اصل مذاکره و تفاهم با نیروهای مخالف دولت در افغانستان از جمله تغییرات مورد نیاز در راهکارهای جدید دولت آمریکا عنوان شده است. پیش تر آمریکا برای شروع مذاکره با طالبان شرایطی چون زمین گذاشتن سلاح، قطع رابطه با القاعده و پذیرش قانون اساسی افغانستان را مطرح می کرد ولی اکنون به نظر می رسد که از این موضع عقب نشینی کرده و اجازه می دهد تا با وجود درگیری ها، گفتگوها برگزار شوند. به گونه ای که در روز افتتاح دفتر نمایندگی طالبان در قطر، آنها به یکی از پایگاه های آمریکا حمله ور شده و چهار سرباز این کشور را کشتند. با این وجود امریکا برای افغانستان و همچنین برای منطقه برنامه های بلندمدتی دارد. بر اساس آن چه که حامد کرزای رئیس جمهور این کشور اعلام نموده است امریکا خواستار ایجاد 9 پایگاه نظامی در شهرهای کابل، بگرام، مزار شریف، جلال آباد، گردیزز، قندهار، هلمند، شیندید و هرات است و این در حالی است که افغانستان می خواهد آمریکا نیروهای امنیتی  افغانستان را تجهیز نموده و به حمایت های اقتصادی و تقویت ساختارهای دولتی در افغانستان ادامه دهد. اما ایالات متحده از ابتدا هدف دیگری داشت و در طول سالیان گذشته در تهاجم به افغانستان و شعار مبارزه با تروریسم کوشید تا کلیه نهادها و هنجارهایی که هژمونی این کشور را به چالش می کشند از سر راه برداشته یا با خود همراه سازد و زمینه های نهادینه سازی و تثبیت هژمونی گری خود را فراهم سازد. افغانستان به واسطه همسایگی با کشورهای مهم و قدرتمندی چون روسیه، چین، ایران و پاکستان و همچنین نزدیکی به منابع انرژی آسیای مرکزی و حوزه خزر، جذابیت های خاص ژئوپلیتیکی را برای آمریکا بوجود آورده است.

بر اساس آنچه که اعلام شد هدف آمریکا از ایجاد دفتر سیاسی برای طالبان ایجاد یک آدرس مشخص برای ارتباط گیری با نمایندگان واقعی طالبان و حل مسائل سیاسی است. مقامات قطری هدف از افتتاح این دفتر را تسهیل در روند گفتگوهای صلح در افغانستان بیان کردند. طالبان نیز هدف خود از افتتاح این دفتر را بدین گونه شرح دادند: تفهیم و مذاکره برای بهبود روابط با کشورهای جهان، حمایت از راه حل سیاسی که در آن پایان اشغال و ایجاد یک نظام مستقل اسلامی قرار داشته باشد و در عین حال امنیت واقعی را تضمین کند، تماس با سازمان ملل، سازمان های بین المللی و منطقه ای موسسات غیردولتی و ارسال بیانیه های سیاسی درباره  اوضاع سیاسی برای رسانه ها. در هر حال باید در نظر داشت که ایالات متحده با این اقدام خود طالبان را به رسمیت شناخت.  در این جریان طبیعی است که قدرت طالبان و اختیار عمل آنان در افغانستان و حتی در جهان افزایش یافت و طالبان رسما وارد مرحله جدید سیاسی از زندگی خود شدند. در اینجاست که حامد کرزای به عنوان رئیس جمهور فعلی افغانستان احساس خطر کرده و اعتراض می کند. رئيس جمهوري افغانستان به طور صریح اعلام نمودکه دولتش تا زماني که مذاکرات با طالبان به رياست دولت افغانستان برگزار نشود، به هيچ يک از مذاکرات امريکا با طالبان نمي‌پيوندد. برخی معتقدند آمریکا با این اقدام خود می خواهد تا در صورت ترک افغانستان بر دولت این کشور کنترل داشته باشد و با تقسیم رسمی قدرت در افغانستان برای صلح، حکومت خود بر این کشور را ادامه دهد. تنها گذر زمان است که می تواند مهر تاییدی بر این سناریو باشد.

 

دورنمای رویداد

امریکا پس از 12 سال ادعای مبارزه با تروریسم و با هزینه نمودن میلیاردها دلار در افغانستان، اکنون به این نتیجه رسیده است که  می بایست به گفتگوهای بدون پیش شرط با طالبان بپردازد. بر این اساس بسیاری معتقدند امریکا در نظر دارد تا مساله افغانستان و طالبان را به گونه ای حل کند که تسلط امریکا بر این منطقه از جهان همچنان باقی بماند. یقینا امریکا بعد از سال های متمادی مبارزه در افغانستان به این نتیجه رسیده است که طالبان پدیده است که طی روندی 20 تا 30 ساله به موقعیت کنونی رسیده است و طبیعی است که از بین بردن آن در کوتاه مدت و به ویژه صرفا با اقدامات نظامی امکان پذیر نیست. بدین ترتیب با چنین تحولات صورت گرفته در عرصه سیاست افغانستان، از خروج نیروهای بین المللی از این کشور گرفته تا انتخابات پیش روی ریاست جمهوری، برای رسیدن به امنیت پایدار در افغانستان راهی طولانی وجود دارد که دارای فراز ونشیب های متعددی است. 

مطالب مرتبط