مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

وضعیت زنان افغانستان در تحولات سیاسی- بخش نخست

اشتراک

دکتر گلناز سعیدی

عضو هیأت  علمی دانشگاه پیام نور

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

چکیده

مشارکت سیاسی-اجتماعی زنان در کشور افغانستان همواره با فراز و نشیب‌های زیادی روبرو بوده است. جنگ‌های خونین در عرصه افغانستان، نتوانست بن بست های موجود در صحنه سیاسی و نظامی را باز کند و به این ترتیب زمینه برای ظهور طالبان مهیا گشت. در اواخر سال 1994 م گروه طالبان اعلام موجودیت نمود و حدود یک سال بعد از آن، استان هرات و بالاخره در سال 1995 م کابل به دست طالبان افتاد. با ورود طالبان به شهر کابل، دانشگاه این شهر تعطیل، دختران و زنان از ورود به خیابان‌ها و آموزش و اشتغال منع شدند و تلویزیون کابل، تعطیل و رسماً فعالیت آنها حرام اعلام شد و سینماها و مراکز فرهنگی نیز به آتش کشیده شد.

عملکرد نادرست طالبان و اعتراضات جهانی در کنار اهداف آمریکا در منطقه سبب شد تا تصمیم آمریکا پس از حادثه 11 سپتامبر 2001، با تهاجم نظامی به افغانستان عملی گردد. این جنگ پس از 9 سال علی رغم پیروزی ظاهری و اشغال این کشور همچنان در سال 2010 نیز با تغییر دولت در کاخ سفید ادامه داشت و موجب تحولات جدید در ژئوپلتیک افغانستان گردید. از خصوصیات این تحولات حضور نیروهای ناتو، طولانی شدن جنگ، عدم سرکوبی قابل قبول طالبان، ناامنی و نشر تروریسم در پاکستان،مجموعه تحولات فوق باعث شد تا پروسه ایجاد دولت ملت هیچگاه در افغانستان نتواند روندی جدی به خود گیرد در نتیجه مجموعه مشکلات کنونی در این کشور باعث شد تا طالبان همچنان قدرت گیرند.

کلید واژه: مشارکت سیاسی,اجتماعی, زنان, افغانستان,طالبان,تحولات, ناتو

مقدمه

کشور افغانستان پیشینه وتمدنی کهن دارد،اما قدمت طولانی دراستقلال سیاسی ندارد ومدتها بخشی از قلمروی سرزمینی و سیاسی ایران بوده است. (مقصودی و غله دار، 1394 ،ص180)فرآیند نوسازی در افغانستان بسیار کند بوده است. این کشور مانند هند و پاکستان به مدت طولانی تحت اشغال و مدیریت قدرت‌های استعماری نبوده است تا تجربه نوسازی کشور استعمارگر به آن منتقل شود. از طرفی دولت مجاهدین و طالبان بر پایه همان ارزش‌ها و سنت‌های بومی مبتنی بر قبیله، قومیت، منطقه، مذهب و… در افغانستان مستقر بودند و با جلوگیری از شکل گیری یک هویت ملی و قدرت سیاسی متمرکز در کابل باعث تقویت قـدرت هویت‌های متکثر و گریزان از مرکز شـدند(حیدری و رهنورد، 1390 ،ص77 .)با استقلال افغانستان نظام سیاسی جدیدی تشکیل شد که مشارکت سیاسی را می‌توان در درون جغرافیای سرزمینی آن بررسی کرد. مشارکت ضعیف اجتماعی و سیاسی زنان افغان تنها به دوران طالبان برنمی گردد بلکه پیش از این دوران و در زمان حکومت‌های پیشین این کشور از پادشاهی ظاهرشاه تا رژیم مجاهدین نیز مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان به چشم نمی‌خورد. زنان در تاریخ افغانستان از مشارکت در امور اجتماعی و سیاسی محروم بودند و در این خصوص نیروی اجتماعی تأثیرگذاری به حساب نمی‌آمدند، اما این به این معنا نیست که وضعیت زنان و مشارکت سیاسی آنان در زمان رژیم‌های گذشته در تاریخ معاصر افغانستان با رژیم طالبان یکسان بوده است )مقصودی و غله دار، 1394 ،ص180 .(با این حال زنان افغان که ۴۹ درصد از جمعیت  کشور را تشکیل می‌دهند، همانند تمام جوامع آسیب‌دیده از جنگ، هنوز  از روش‌های ناعادلانه رنج می‌برند. افغانستان مثل همیشه در کتگوری بدترین محیط زندگی برای زنان در جهان قرار گرفته است. 

زنان در تاریخ افغانستان جزء آسیب پذیرترین قشر بوده‌اند. ضعف فرهنگی و عقب ماندگی در جامعه افغانستان موجب شد همیشه مردسالاری حاکم باشد و مردان با اعمال قدرت به شیوه‌های مختلف سعی در برتری و اعمال دستور بر زنان می‌کردند. زنان نیز همواره در فقر اجتماعی و فرهنگی می‌ماندند و فرصتی برای پیشرفت نداشتند. به دلیل بی سوادی بسیاری از زنان و مردان هیچ کدام نسبت به حقوق خود و یکدیگر آگاهی نداشتند و از بسیاری از حقوق انسانی و اجتماعی خویش محروم بودند. از آنجا که افغانستان جامعه سنتی و پایبند به آداب و رسوم خاص قومی بود کمتر به نقش و جایگاه زن در امور سیاسی و اجتماعی اهمیت می‌داد. بنابراین،زنان نمی‌توانستند هیچ نقشی در سرنوشت و کارهای اجتماعی و فرهنگی و یا سیاسی داشته باشند. (حیدری، 1389 ،ص37 )

در قانون اساسی افغانستان مصوب سال ۲۰۰۴ در ماده ۲۲ به صراحت روی تساوی جنسیتی چنین تاکید شده است:

«هرنوع تبعیض و امتیاز بین اتباع افغانستان ممنوع است. اتباع افغانستان اعم از زن و مرد در برابر قانون دارای حقوق و وجایب مساوی می‌باشند.»

از سال ۲۰۰۱ دولت به صورت آشکار زیادتر از ۲۳۰۰ تعهد راجع به زنان افغانستان یا برابری زن و مرد در قوانین، معاهدات و موافقت‌نامه‌های سیاسی و اسناد استراتژیک داده است. این آمار تعداد زیاد تعهدات شفاهی را از ۱۴ سال اخیر در بر نمی‌گیرد. هم‌چنین دولت بر تعهداتش به نفع زنان تاکید کرده است. این تعهدات طیف وسیعی از حوزه‌ها را در بر می‌گیرد، از جمله آموزش، بهداشت، خدمات اینترنت و آگاهی‌رسانی عمومی راجع به حقوق زنان در اسلام. علی‌رغم تعهد شفاهی قاطع دولت، پیش‌رفتی که برای زنان در افغانستان است کم‌تر از اهداف بلندپروازانه آن‌ها می‌باشد.

اکنون نیز که طالبان بر افغانستان تسلط پیدا  کرده وضعیت زنان مجدداً به وضعیت اولیه برگشته به نحوی که سیطره سریع طالبان بر افغانستان جامعه جهانی و دولت‌ها را بهت‌زده و غافلگیر کرد. نگرانی و نومیدی شهروندان افغان به ویژه زنان و دختران اما قابل توصیف نیست. آن‌ها می‌ترسند که بار دیگر به کنج خانه‌ها رانده شوند، حق آموزش، کار و حضور در اجتماع را از آنها بگیرند و به اوضاع دو دهه قبل پرتاب‌شان کنند.

در سال‌های حاکمیت طالبان بر افغانستان، دخترها پنهانی درس می‌خواندند و زن‌ها حق نداشتند به تنهایی و بدون یک مرد از خانه بیرون بروند. سنگسار، قطع دست و پا و اعدام‌های صحرایی رایج بود.

ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی طالبان در اولین کنفرانس مطبوعاتی کوشید چهره‌ای آشتی‌جویانه و نرم از این گروه ارائه کند. او گفت این گروه با ۲۰ سال قبل فرق دارد و وعده داد که ممانعتی برای کار یا تحصیل زن‌ها ایجاد نخواهد شد.هدف از تحقیق بررسی وضعیت زنان افغان در تحولات سیاسی در دوران قبل از طالبان و پس از آن می‌باشد.

تاریخچه  زنان افغان

افغانستان کشوری است که تمام بازی‌های کلان‌کشوری، در غیاب زنان صورت می‌گیرد و آنان در نهایت مجبور به سازش با تصمیم‌های مردان سیاست می‌شوند. تاریخ مردانهٔ افغانستان، خود گواهی بر این ادعاست. با استناد به همین تاریخ، آزادی و محدویت زنان همواره از سوی سیاست‌مداران مرد در افغانستان دیکته شده است. هرچند زنان خود در صحنهٔ سیاست حاضر نبوده‌اند، اما موضوع زنان دست‌کم در صد سال گذشته در محور تمامی تنش‌های سیاسی بوده است. امان‌الله خان، تا حد مدرنیزه‌کردن افغانستان را با آوردن تغییرات در وضعیت زنان آغاز کرد، حزب دموکراتیک خلق افغانستان که گویا در صدد متحول‌کردن افغانستان از یک جامعه عقب‌مانده و قبیله‌ای به یک جامعه مدرن بود، تا اندازه‌ای بر نقش زنان در این پروسه پافشاری داشت. مجاهدین جهادشان را زیر نام حفظ ناموس و عفت زنان به پیش بردند، درحالی‌که طالبان برای حفظ نظام‌شان، زنان را به خانه‌نشینی محکوم کردند و امریکا نیز در سال ۲۰۰۱ به افغانستان حمله کرد تا زنان افغانستان را از چنگ آنان نجات دهد.

امان‌الله خان، بخشی از سیاست‌های تجددطلبانه‌اش را با تغییرآوردن در زندگی زنان شهری شروع کرد. در این دوران اولین مکتب دخترانه و اولین نشریه زنان در کابل شروع به فعالیت کردند. اما متأسفانه از یک جهت این تحولات با شرایط مادی آن زمان سازگار نبود و از سوی دیگر این تغییر جنبه بالا به پایین داشت: شاه دستور می‌داد و زنان از این دستور متأثر می‌شدند، اما خود قادر به تاثیرگذاری بر این تصمیم‌ها نبودند. چنین تحولاتی در صورتی سازنده بود که زنان آگاهی کافی در مورد حقوق‌شان داشته و برای حفظ یا به‌دست‌آوردن آن تلاش و مبارزه می‌کردند. مردان سیاست در افغانستان حتا چگونگی پوشش زنان را با صدور دستور و فتوا، مطابق میل‌شان در کابل تعیین کرده‌اند. به این ترتیب، این تحولات -آزادی یا محدودیت- یک پدیدهٔ شهری و متأثر از نظام حکومتی بوده است. در نتیجه با تغییر و ضعیف‌شدن یک نظام، وضعیت زنان نیز مطابق به آن متحول می‌شده است.

از زمان حکومت ظاهر شاه تا سقوط حکومت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، شاهد گسترش نقش سیاسی- اجتماعی زنان در افغانستان هستیم؛ اما این‌که این گسترش تا چه حد تحت تأثیر کمک‌های مشروط بین‌المللی بوده است، نیاز به تحقیق بیش‌تر دارد. در این دوران، زنان بیش‌تری در کابل رو به سیاست آورده و برای اولین‌بار کرسی وزارت و وکالت را به‌دست آوردند. در نتیجهٔ گسترش نقش زنان در جامعه، آنان برای اولین بار به سطوح رهبری جنبش‌های سیاسی راه یافتند.

نگاهی اجمالی به تاریخ افغانستان نشان می‌دهد که روند پیشرفت برای زنان بسیار کند و ناپایدار بوده، درحالی‌که عقب‌گردها همواره سریع و مستمر بوده است. دوران مجاهدین و طالبان، نمونهٔ بارزی از این عقب‌گردهاست که زنان افغانستان تا کنون تاوان آن را پرداخته و نسل‌های بعدی نیز از آن متأثر خواهد بود. مجاهدین که با کمک امریکا و متحدانش علیه اشغال شوروی و رژیم مورد حمایتش «جهاد» کرد، یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های‌شان «حفظ عفت زنان» بود که در اولین فرمان‌های‌شان پس از گرفتن قدرت نمود یافته است. در یکی از این فرمان‌ها در سال ۱۹۹۳، به زنان دستور داده شده تا لباس‌های مجذوب‌کننده، رنگی و بدن‌نما نپوشند، عطر استفاده نکنند، با غرور راه نروند و بلند نخندند! صدور چنین فرمان‌هایی آن هم در اوایل حکومتی که پس از سال‌ها جنگ، میلیون‌ها کشته و مهاجر سر کار آمده، به تنهایی نشان‌گر میزان اهمیت موضوع برای سیاست‌مداران در افغانستان است.

ظهور دوره اول طالبان در افغانستان و وضعیت زنان افغان

ظهور طالبان در افغانستان نقطه عطفی در بحران‌ها و شرایط سیاسی این کشور است. بنابرهمین نقطه تاریخی وضعیت مشارکت سیاسی-اجتماعی زنان را در دو دوره طالبان مورد بررسی قرار می‌دهیم.

شامگاه روز جمعه 27 سپتامبر 1996 طالبان وارد کابل شده و با برافراشتن پرچم سفید “امارت اسلامی” بر برج کاخ ریاست جمهوری افغانستان قدرت را در دست گرفته و کنترل تمامی بخش‌های پایتخت را به دست گرفتند.گفتن و نوشتن در بارهٔ وضعیت سیاسی زنان  در دورهٔ طالبان، طنز بسیار تلخی است که تاریخ سیاسی افغانستان آن را به حافظه سپرده است. در این دوره مشارکت انسانی زنان زیر سؤال رفت؛ چه رسد به مشارکت سیاسی و اجتماعی.

احساس نگرانی و هراسی که نسبت به طالبان در چگونگی تمکین حقوق زنان وجود دارد پیش از هر چیز از عملکرد و موضع‌گیری این گروه در این باره نشأت می‌گیرد. حافظه جمعی افغان‌ها که خود را سوژه “ستم‌های طالبان” می‌دانند پیش از هر چیز یادآور عملکرد این گروه نسبت به زنان در زمان سلطه و حکمرانی‌شان بین سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ (۱۹۹۶-۲۰۰۱) است؛ طرزالعملی که البته در دو دهه اول قرن بیست و یکم در محدوده‌های فعالیت این گروه ادامه پیدا کرده است.

طالبان پس از ورود به کابل نام حکومت خود را “امارت اسلامی افغانستان” اعلام کرده و تمامی رسانه‌های تصویری و خصوصی را بستند و نام رادیو افغانستان را به “رادیوی شریعت” تبدیل کردند. این گروه همچنین استادیوم کابل را به میدان اعدام مردان و زنان تبدیل و زنان را در حضور هزاران مرد تیرباران کردند.

طالبان با قرائت ویژه خود از اسلام، احکام سختگیرانه را اجرا و زنان را از ابتدایی‌ترین حقوقشان محروم کردند. آن‌ها همچنین محدودیت‌های زیادی را بر زندگی عادی شهروندان به مرحله اجرا گذاشتند. به جوانان دستور داده شد، موهایشان را کوتاه کنند، ریش‌هایشان را نتراشند. از پوشیدن لباس‌هایی غیر از لباس ملی جلوگیری کنند. به موسیقی گوش فرا ندهند.

همچنین زنان نیز در دوره پنج ساله رژیم طالبان با محدودیت‌های زیادی ازجمله پوشیدن برقه مواجه شدند. اشتغال زنان در ادارات دولتی و دفاتر ممنوع و حق تحصیل در مدارس و دانشگاه‌ها را نداشتند. آوازخوانی زنان جرم محسوب شده و مجازات بسیار سنگینی به دنبال داشت.

بر طبق گزارش سال ۲۰۱۳ نهاد زنان سازمان ملل متح، با عنوان “همچون پرنده‌ای با بال‌های شکسته: تاریخ شفاهی زنان افغان” رژیم طالبان در دوران زمامداری‌شان با صدور فرمان‌های سخت زنان و دختران را از تحصیل، کار، و بیرون آمدن از خانه بدون همراه محرم منع می‌کردند. تنها پوشش مجاز برای زنان برقع/چادری به حساب می‌آمد. 

این احکام توسط وزارتخانه‌ای خاص به نام “امر به معروف و نهی از منکر” صادر و مجازات‌های همچون شلاق، اعدام در ملأ عام و سنگسار متهم شدگان به زنا را شامل می‌شد. این متهمان،زنان قربانی تجاوز را نیز در بر می‌گرفت. بر این موارد البته باید تجارب بسیاری از زنانی را افزود که توسط نیروها و فرماندهان منسوب به طالبان مورد “تجاوز” قرار گرفته، به “بردگی جنسی” کشیده شده و یا به زور با آنان ازدواج صورت گرفته است .

طالبان با ممنوعیت آموزش زنان، ممنوعیت کار بیرون از خانه برای آنان، ممنوعیت از خدمات بهداشتی و آموزشی و ممنوعیت حضور در مجامع عمومی برای بانوان، فرصت‌های مشارکت سیاسی-اجتماعی را برای زنان افغانستانی از بین برد. دلیل ادعای طالبان در وضع این محدودیت و ممنوعیت در امان ماندن جامعه و زنان از تهاجم فرهنگی بود بنابراین زنان از عرصه‌های اقتصادی جامعه حذف شدند. باورهای منفی در اذهان مردان و عمومی مبنی بر ناتوانی زنان در ایفای نقش‌های اجتماعی و هراس از حضور اجتماعی آنان ایجاد شد (دهقان، 1389 ،ص248 .)با سلطه طالبان و بسط قرائت رادیکال آنان از مذهب و افکار قرون وسطایی و تاریک آنان که با نام بازگشت به عصر طالبی گذشته یا سلفی گری صورت می‌پذیرفت وضع این کشور را وخیم‌تر کرد و مفهوم مشارکت سیاسی زنان در این زمان از بین رفت. تفکرات سنتی طالبان باعث شد وضعیت زندگی زنان وخیم‌تر از هر زمان دیگری شود (مقصودی و غلهدار، 1394 ،ص190 .)

در دهه ۷۰ به علت جنگ‌های داخلی مشکلات جدی در تحصیل و آموزش مردم به ویژه دختران به وجود آمد. طالبان به کلی نظام آموزش را متحول کرد و درب مکاتب و مدارس برای دختران و زنان بسته شد و زنان از تحصیل منع شدند.

کلید واژه: مشارکت سیاسی,اجتماعی, زنان, افغانستان,طالبان,تحولات, ناتو

مطالب مرتبط