دکتر محمدحسن صنعتی
پژوهشگر روابط بینالملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
مقدمه
ترکیه به لحاظ تاریخی و به شهادت تاریخ فرهنگی بخشی از جغرافیایی به شمار می رود که صاحب نظران در ذیل فرهنگ و تمدن اسلامی معطوف به ایران فرهنگی از آن سخن می گویند. این منافاتی ندارد با آنکه در پیشینه این کشور از حاکمیت “خلافت عثمانی” در دوره ای طولانی سخن گفته شود. حضور پرگستره زبان و خصوصا ادبیات اسلامی و فارسی در سرزمینی که بعضا از آن تعبیر به آسیای صغیر شده ، به تعلق این سرزمین به فرهنگ و تمدن آشنای ایرانی اشاره می کند.
ترکیه در عداد کشورهای موسوم به کشورهای نوروز ، دارای پیشینه فرهنگی مشترک با ایران به نظر می رسد ، چرا که نوروز نه تنها در ایران که خاستگاه آن است بلکه در بازماندههای ایران بزرگ باستانی همچون سرزمینهای ورارود(آسیای میانه کنونی) و قفقاز در شمال خاوری و شمال باختری ایران تا مرز روسیه و افغانستان تا مرز چین و نیز پاکستان و هندوستان در خاور و آسیای کهین(ترکیه کنونی) و برخی از سرزمینهای میان رودان ، با شور و شادمانگی به اجرا در میآید.از همین قبیل است دلبستگی فراگیر مردمان سرزمینهای مورد اشاره به رسم ها و سنتهای دیگر و نیز آثار فراوان ادب فارسی چون ” مثنوی ” و “شاهنامه”که میتوان آنها را اثرگذارترین کتابها در حوزه تمدنی ارضی واسعه و بلکه فکر و فرهنگ جهانی در شمار آورد. با این همه رواج و رسمیت زبان ترکی در این کشور به ویژه رواج خط لاتین در نگارش زبان ترکی ، این کشور را در قالبی متمایز از پهنه اشاره شده قرار داده است. البته این کشور دارای مشترکات دینی و فرهنگی با بعضی ملتهای منطقه است و از طرفی در دهه های اخیر با دستیابی نسبی به مولفه های قدرت در عرصه تکنولوژی و عرصه های علمی و اقتصادی نیز با اتخاذ رویکرد توسعه همه جانبه توجه ویژه ای به منطقه و از جمله آسیای مرکزی از خود نشان می دهد. در این بین بخشی از رویکردهای دیپلماتیک این کشور در حوزه دیپلماسی عمومی و مشخصا دیپلماسی فرهنگی تعریف شده است.
پیشینه نظری
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروي و قبول استقلال جمهوريهای آن از یک سو مرزهاي تاریخی شوروي سابق را با همسایگان جنوبی و شرقی ناپدید ساخت و از سوي دیگر، منطقه حایل و وسوسه انگیزي براي رقابت و نفوذ قدرت هاي منطقه اي و برون منطقه اي به وجـود آورد . در میـان مدعیان نفوذ در منطقه، ترکیه به جهت اشـتراك زبـانی و تـا حـدودي تـاریخی بـا بخشی از سـاکنان جمهوريهاي تازه استقلال یافته از جایگاه ویژه اي برخوردار است. در همین حال، نیل به اهداف سیاسی، امنیتی و اقتصادي همـواره از مهـم تـرین اهـداف کـشورها در تدوین و اعمال سیاست خارجی شان بوده است . هم، معمولا دیپلماسـی مهمترین ابزار سیاست خارجی به شمار می آید و براي تحصیل این مقاصد ، کشورها عمـدتا و بـه طور سنتی نوعی دیپلماسی مبتنی بر رویکردها و ابزارهـاي سیاسـی، نظـامی و اقتـصادي در پیش می گیرند. اما در سال هاي اخیر رویکردهـاي جدیـدي در دیپلماسـی مطرح شده است که توجه افزون تر و تأکید بیش تر بر راهکارهاي فرهنگی را به مـسئولان و طراحـان سیاست خارجی توصیه می کند. در رویکردهای جدید مجموعه ای از ارتباطات در زمینه های مختلف از اقتصاد تا تکنولوژِی و سیاست و اخلاق و اجتماع و گردشگری و صنایع غذایی و دهها زمینه دیگر عرصه ایجاد ارتباط و تعقیب اهداف به شمار می آید. تدابیر معطوف به این حوزه عمومی در ذیل دیپلماسی عمومی در دنیای امروز در دستور کارند . اما به نظر می رسد در بسیاری از زمینه های مذکور ظرفیتهای فرهنگی ضریب تاثیر و تاثر بیشتر ی از خود نشان می دهد و همین باعث می شود تا دیپلماسی فرهنگی در این بین بیش از همه مطمح نظر باشد.لذا استفاده از ظرفیتهاي تاریخی، هویتی، فرهنگـی و زبـانی و تلاش براي اقناع ملت ها با اصول دیپلماسی نوین در کنار دیپلماسی سـنتی در رأس برنامـه کشورها قرار گرفته است تا بتوانند با کمترین هزینه اهداف خود را محقق کنند . ابزارهاي اصلی این نوع دیپلماسـی، آموزش زبان، مبادلات آموزشی، گسترش مبادلات فرهنگـی – هنـري، توسـعه همکـاري هـاي علمی- آموزشی، تعامل نخبگان جوامع، گسترش رسـانه هـاي فرامـرزي و دیگـر تمـاس هـاي مستقیم فرهنگی هستند.
ترکیه از ابتدای فروپاشی شوروی به دنبال نفوذ در حوزه فرهنگی و اجتماعی در آسیای مرکزی بود. بعد از پیدایش کشور های ترکزبان در آسیای مرکزی و جمهوری آذربایجان در حوزه قفقاز، ترکیه شورای همکاری کشورهای ترکزبان را تاسیس کرد. همه کشورهای جدید عضو این شورا شدند. دولت آنکارا سعی کرد از طریق تشکیل این شورا، تفکر سنتی پانترکیسم را فراتر از قلمرو خود گسترش دهد. ضعف اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و انزوای جمهوریهای آسیای مرکزی و جمهوری آذربایجان یا به عبارتی انفکاک این کشورها از سایر مناطق جهان، سیاستمداران و احزاب سیاسی ترکیه را تشویق کرد تا درصدد جذب این کشورها برآمده و اتحاد آنها در چارچوب یک حوزه بزرگتر را دنبال کنند. در این بین این ویژگی نسبتا رو به تقویت در ترکیه که ظرفیتهای مذهبی و سیاسی به موازات ارتباطات ملتها و اقوام قابل پیگیری و تدبیر از سوی بخش خصوصی نیز هست احتمالا توانسته پتانسیل بیشتری از این کشور را در ذیل دیپلماسی عمومی وارد میدان کند ، خصوصا که نگرانی از احتمال واکنش تند جهان غرب و کشورهای قدرتمند منطقه نظیر چین، روسیه و ایران، برخی از نظریهپردازان پانترکیسم را نیز به جانب احتیاط کشاند و باعث شد آنها مساله اتحاد سیاسی کشورهای ترکتبار منطقه را در زمره اهداف درازمدت خود در نظر گرفته و بر اتحاد فرهنگی و اقتصادی این کشورها تاکید کنند. (ر.ک: ولی کوزه گر کالجی، “نفوذ ترکیه در حوزه امنیتی-پیرامونی ایران(۳)؛ بررسی حوزه آسیای مرکزی”)
ترکیـه از لحاظ منطقه اي خود را پلی میان شرق و غرب و اسلام و مـسیحیت مـی داند و از همـین رو معتقد می باشد، استانبول پل تمدنی است که وظیفـه آن وسـاطت و همکـاري میـان طـرفین منازعه در مناطق پیرامون این کشور است . علاوه بر این، تحولات جهانی، منطقـه اي و داخلی در دو دهه اخیر، موقعیت ترکیه را دگرگون کرده و آن را از یک کشور در حـال توسـعه داراي اهمیت استراتژیک براي غرب به قدرتی منطقه اي با تمایلات بلندپروازانه در خاورمیانـه، آسیاي مرکزي و قفقاز تبدیل کرده است . این در حالی است که ترکیه به مدد برخورداری از سواحل طولانی در بخش عمده نوار مرزی خود و اقدامات زیربنایی و زیرساختی گسترده در داخل، به کشوری دارای ارتباطات پر سود جهانی و اروپایی در پیوند با عرصه هایی چون صنعت و تجارت و توریسم تبدیل شده و توان انتفاع از بازارهای جهانی را داراست . اگرچه ترکیه دیگر اهمیت استراتژیک دوران جنـگ سرد را براي غرب ندارد ، اما سیاست گذاران این کشور نقشی جدید براي آن آفریده اند، نقـشی در خور یک قدرت منطقه اي با توان اقتصادي – امنیتی قابل توجه و همـسو بـا سیاسـت هـاي کلی دنیاي غرب که می توانـد بـا تکیـه بـر عامـل زبـان و فرهنـگ ترکـی روابـط ویـژه اي بـا جمهوريهاي آسیاي مرکزي برقرار کند .
در سالهاي اولیه بعد از جنـگ سرد، عده اي از کمالیست ها تلاش کردند تا پان ترکیسم را مبتنی بر آموزه هـاي اوراسـیاگرایی جایگزین آموزه هاي کمالیـسم در نـوع تعامـل ترکیـه بـا منـاطق پیرامـونی خـود نماینـد . تلاش شد تا سیاست نگاه به شرق در تعـاملات منطقـه اي و حتی بین المللی ترکیه مدنظر قرار گیرد . هر دوي این نگرش ها نشان از آن دارد کـه در طـول دوران بعد از جنگ سرد، عـده اي از نخبگـان ترکیـه معتقـد بودنـد کـه ترکیـه مـی توانـد در حوزه هاي خاصی از مناطق پیرامونی خود به منزلت هژمونیک دست یابد. در دهه 90 میلادي رویکرد غالب بر سیاست خارجی ترکیه رویکردي غرب گرایانـه و نگـاه بـه قدرتهاي فرامنطقه اي در راستاي سنت هاي غالب بر سیاست خارجی ترکیه متأثر از دیـدگاه هـاي کمالیستی بوده است . در این دهه، این برداشت در میـان سیاسـتمداران تـرك وجـود داشـت کـه اتحادیه اروپایی ترکیه را به عضویت نخواهد پذیرفت ، مگر این کـه ترکیـه بـه یـک بـازیگر کلیـدي چندمنطقه اي تبدیل شود .
در پس این اذعان به ناکامی در ورود به اتحادیه اروپایی که حالا دیگر نشانه های افول تدریجی اقتصادی هم در جای جای آن به چشم می آید ، گویی نوعی برانگیختگی برای اثبات توانمندیهای کشوری رو به شکوفایی و توسعه هم در راهبردنویسان ترک ایجاد کرده است. ترکیه به سمت آسیاي مرکزي و قفقاز رفت. روابط خـود را بـا رژیم صهیونیستی تقویت کرد، سعی کرد در مسائل خاورمیانه ایفاي نقش کنـد، بـه مـسائل جهـان اسلام توجه بیشتري نشان داد و ضمن پیگیري مجدانـه عـضویت در اتحادیـه اروپـایی، روابـط بـا آمریکا را حفظ کرد . در فضاي جدید بین المللی ابتـداي هـزاره سـوم، عـده اي از نخبگـان فکـري ترکیـه بر این اعتقاد بوده و هستند که این کشور نبایـد بـه دنبال کسب منزلت هژمونیک در مناطق پیرامونی خود باشد؛ زیرا چنین قدرتی را ندارد، بلکه ترکیـه باید بتواند به ایجاد ثبات و صلح در مناطق پیرامونی خود کمک کند . بنـابراین، عمـق اسـتراتژیک، چراغ راه سیاست خارجی ترکیه در فضاي جدید بین المللی قرار گرفت.
در اجرای سیاستهای فرهنگی ترکیه ناظر به این رویکرد، «آژانس همکاری بینالمللی تُرک» (TICA) که ژانویه ۱۹۹۲ در آنکارا تاسیس شد طرحهای متعددی را در قالب حمایتهای فنی از فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، در کشورهای آسیای مرکزی اجرا کرد. این آژانس علاوه بر ۵ کشور آسیای مرکزی در ۴۸ کشور دیگر جهان نیز دارای نمایندگی است.
«تورگوت اوزال» هشتمین رئیس جمهوری ترکیه گفته بود که «قرن ۲۱، قرن تُرک خواهد بود» و یکی از بنیانهای این دیدگاه امید ترکیه بر حضور فزاینده خویش در آنچه که روسیه آن را خارجه نزدیک خویش می خواند در فضای پساشوروی بود، به اضافه مناطقی نظیر بالکان که با فروپاشی شوروی و پایان حیات پیمان ورشو ، عرصه مناسبی برای تشدید تکاپوهای ترکیه که از لحاظ تاریخی خود را میراث دار عثمانی میداند، بود.
ترکیه کار فرهنگی خود را با اشاعه خط لاتین و زبان ترکی آغاز کرد. این موضوع یکی از اولویتهای سیاست خارجی ترکیه در کشورهای ترکزبان آسیای مرکزی بوده است. از جمله اقدامات ترکیه در این راستا سازماندهی نشستهای سالیانه رؤسای جمهوریهای ترکزبان که اولین نشست آن در اکتبر ۱۹۹۲ در آنکارا برگزار شد، تاسیس سازمان بینالمللی «فرهنگ ترک» (TURKSOY) در سال ۱۹۹۳ با هدف حفاظت از فرهنگ، هنر، زبان و میراث تاریخی ترک و معرفی این ارزشها به جهان و انتقال آنها به نسلهای جوانتر را نام برد. در این زمینه ترکیه با تکیه بر روابط و پیوستگیهای فرهنگی و زبانی با جمهوریهای ترکزبان تلاش برای تبدیل الفبای سیریلیک به لاتین را آغاز کرد. (علی طائی، “نفوذ ترکیه در حوزه امنیتی-پیرامونی ایران(۳)؛ بررسی حوزه آسیای مرکزی” ) این تبدیل و تغییر البته امکان تازه ای در اختیار برنامه ریزان و حاکمان جدید قرار می دهد و آن از طریق ایجاد انفصال میان کاربران با مواریث تمدنی و فرهنگی ، تعریف و تبیین هندسه تازه ای از فکر و فرهنگ و ارزشهای اعتقادی و اجتماعی است که با هدفگذاری های معطوف به بسته های راهبردی و سیاستی همخوانی داشته باشد.
ترکیه نخستین کشوری بود که جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز – بجز تاجیکستان که ابتدا توسط ایران به رسمیت شناخته شده بود – را به رسمیت شناخت. در آوریل1992 اوّلین اجلاس سران کشورهای ترك زبان منطقه در آنکارا تشکیل و در این اجلاس از آغاز یک دوراهی جدید سخن گفته شد و از این منطقه به عنوان سرزمین “نیاکان ترك” نام برده شد. از سویی دیگر ترکیه با توجّه به پیوندهای عمیق تاریخی، فرهنگی، قومی و زبانی با دولت های تازه استقلال یافته به عنوان “برادر بزرگ” برای کشورهای ترك زبان منطقه مانند آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، ترکمنستان و ازبکستان در چهارچوب ایدئولوژی پان ترکیسم سعی در ایجاد ” ترکستان بزرگ ” دارد. آنچه شاکله ی جمهوری ترکیه را تشکیل داده و عناصر اصلی دیپلماسی فرهنگی ترکیه به شمار می آید تاریخ، فرهنگ و ژئوپولیتیک آن است که به تدریج مؤلّفه هایی از آن منشعب شده است که با کنار هم قرار دادن این مؤلّفه ها و تحلیل آن ها می توان تا حدودی چهره ی دیپلما سی فرهنگی ترکیه را به ویژه در دو دهه ی اخیر ترسیم کرد. این مؤلّفه ها را می توان به قرار زیر دسته بندی کرد: ترکیه متروپل فرهنگ و تمدّن جهان ترك، همذات پنداری با تمدّن اروپایی، نوعثمانی گری، سنتز اقتصاد – فرهنگ، ارائه ی مدل سیا سی.
ابزارهای اجرایی دیپلماسی فرهنگی ترکیه عبارتند از: رسانه ها، لابی ترك ها، آموزش زبان ترکی، توریسم، مراکز مطالعاتی و تحقیقاتی. قدرت نرم ترکیه برآیند تاریخ، فرهنگ و جغرافیای این کشور است و تركها هم اکنون این مهم را هم در حوزه ی سیاست داخلی و هم در حوزه ی سیاست خارجی در دستور کار خود قرار داده اند و دیپلماسی عمومی جدید ترکیه بر محور گسترش قدرت نرم ترکیه در منطقه ی بالکان، خاورمیانه و قفقاز قرار دارد .آنکارا با لحاظ منافع ژئوپلیتیک خود در هریک از این جمهوری های مستقل شده، هدف مهمتری را دنبال کرده و آن عبارت است از احیای فرهنگ ترك و گسترش ایده ی پان ترکیسم . (محمد جواد رنجکش، ” بررسی تطبیقی دیپلماسی فرهنگی ایران و ترکیه در آسیای مرکزی”)
واژگان كليدي: ترکیه, حضور, فرهنگی ,آسیای مرکزی ,جهان ترك, , سیاستهای فرهنگی,دکتر محمدحسن صنعتی