مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

ملی گرایی روسی

اشتراک

دکتر گلناز سعیدی

عضو هیأت  علمی دانشگاه پیام نور

چکیده

ناسیونالیسم روسی نوعی ناسیونالیسم است که هویت و وحدت فرهنگی روسیه را ترویج می کند. ناسیونالیسم روسی برای اولین بار در اوایل قرن نوزدهم به شهرت رسید و از زمان پیدایش آن تحت سلطه گرایش‌های «امپراتوری» بود (غرور به یک دولت بزرگ، قوی و چند قومیتی که می‌تواند نفوذ خود را در خارج از کشور نشان دهد) تا احیای کوتاه آن در اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ جهانی دوم، ارتباط نزدیکی با پان اسلاویسم پیدا کرد و به طور فزاینده‌ای بر مسائل قومی متمرکز شد. با این حال، با آنکه این ناسیونالیسم قومی جدید در قالب های مختلفی مانند نژادپرستی و بیگانه هراسی است، اما همچنین در یک جنبش فکری جدید «دموکراسی ملی» که عمداً به دنبال تقلید از ناسیونالیسم محافظه کار اروپای غربی است، ظاهر شده است. دراین مقاله نخست با بیان مقدمه به بررسی تاریخ ملی گرایی روسی، ملی گرایی معاصر،تفکر ملی گرایی روسی پرداخته و در پایان نتیجه گیری می کنیم.هدف از این مقاله بررسی ملی گرایی روسی در دو دهه اخیر می باشد.

کلید واژه: ناسیونالیسم روسی,فرهنگ,تاریخ, ملی گرایی,تفکر ,ملی گرایی,پان اسلاویسم

 

 

مقدمه

ناسیونالیسم و ملی‌گرایی مفهومی بسیار مناقشه‌برانگیز است؛ عده‌ای آن را ‌بزرگترین و برانگیزاننده‌ترین نیرویی می‌دانند که یک جامعه را می‌تواند به سوی کام‌یابی و پیشرفت هدایت کند و عده‌ای آن را با شدت و حدت بیشتر یا کمتر معادل فاشیسم و دیگرستیزی می‌گیرند.

برخی از محققان این حوزه، ناسیونالیسم را شکل‌دهنده، قوام‌بخش و پشتیبان دولت- ملت مدرن می‌دانند که نظم‌های محلی و قومی پیشین را برهم زد تا نظام‌‌های متمرکز بیافریند:

«ملی‌گرایی در آغاز نیرویی فراگیر و رهایی‌بخش بود، که بومی‌گرایی‌های مختلف منطقه، گویش، آداب و طایفه را از هم پاشید و به پیدایش دولت-‌ملت‌های بزرگ و نیرومند با بازارهای متمرکز و نظام‌های اداری، مالیاتی و آموزشی یاری داد؛ جاذبه‌ای همگانی و دموکراتیک داشت…» (آنتونی دی. اسمیت)

این محققان از این منظر به نقد جهانی‌شدن می‌پردازند چرا که جهانی‌شدن را پدیده‌ای می‌دانند که ناسیونالیسم را تحقیر می‌کند و تخفیف می‌دهد.

ناسیونالیسم از این منظر، مردم یک جامعه را به سوی بازتعریف هویت و علایق مشترک سوق می‌دهد.دلیل این‌که بسیاری با ملی‌گرایی بر سر مهر نیستند این است که آن‌‌ها برای خود و تفکرات خود نیرویی فراملی و جهانی قائلند.

پوتین نیز با ایجاد سـنتزی از ملی گرایی و دیانت و برساختن نوعی الهیات سیاسـی ملی به دنبال تثبیت دولت و تقویت قدرت ملی است. او بر این باور است که فرد باید در سازه ای به نام «ملت» معنا یابد. این سازه (ملت) تنها زمانی می تواند بر سرنوشت خود حاکم شود که بر اساس ویژگی های خویشـتن، مرز میان «ما» و «دیگری» را ترسیم کند و با تکیه بر دولتی قدرتمند، از این مرز که همان مرزی سیاسی و حاکمیتی است، با تمام وجود دفاع کند.

پوتین دغدغـه اصلی خود را در حوزه سیاست خارجی و بین المللی روسیه با تمرکز بـر احیای قـدرت ملی این کشور در چالش بـا نظام جهانی تعریف کرده است.

 

پیشینه پژوهش

پوربافرانی(۱۳۹۹)در پایان نامه خود با عنوان «اوراسیاگرایی روسی و همگرایی در منطقه اوراسیای مرکزی» بیان می کند که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تغییرات مهمی در نقشه ژئوپلیتیک جهان را باعث شد. از جمله این تغییرات شکل گیری منطقه اوراسیای مرکزی است که قبل از آن درحوزه شوروی قرار داشت. پس از فروپاشی شوروی یکی از مباحثی اصلی همگرایی منطقه ای بوده است.

طالبی(۱۳۹۹)در پایان نامه خود با عنوان«نقش اوراسیاگرایی در سیاست خارجی روسیه» فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نقطه عطفی برای تغییر ماهیت نظام بین الملل از دوقطبی به تک قطبی و همچنین تلاش کشور روسیه برای بدست آوردن ثبات و امنیت بود. روش جمع آوری اطلاعات این رساله. کتابخانه ای و یافته های تحقیق عمدتاً به شیوه ای توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است.

مرزوا(۲۰۲۰)در مقاله ای با عنوان«ژئوپلتیک ،اوراسیاگرایی و سیاست خارجی روسیه تحت نظر پوتین»بررسی می کند که اگر چه جغرافیای سیاسی و اوراسیاگرایی به گفتمانی برجسته در گفتمان سیاست خارجی روسیه پس از فروپاشی شوروی تبدیل شده است، طرفداران این دیدگاه معتقدند که اوراسیاگرایی در زمان پوتین برای بازگرداندن  اقتدار روسیه و افزایش جایگاه این کشور در سیاست خارجی تبدیل شده است.

لاروئل با ترجمه سید زاده و دهقانیان(۱۳۹۹)در کتابی تحت عنوان «اوراسیاگرایی روسی(ایدئولوژی امپراتوری)»،کتاب حاضر از دید اندیشمندان مهم و سرشناسی نظیر لوگومیلف،الکساندر پانارین و الکساندر دوگین به بررسی منطق درونی این مکتب، اهداف و شیوه های آن می پردازد.

تاریخ ملی گرایی روسی

قبل از سال 1815، احساس ناسیونالیسم روسی ضعیف بود – چیزی که در آنجا بر اطاعت وفادارانه از تزار متمرکز بود. شعار روسی ” ارتدکس، خودکامگی و ملیت ” توسط کنت سرگئی اوواروف ابداع شد و توسط امپراتور نیکلاس اول به عنوان ایدئولوژی رسمی پذیرفته شد (نیکلاس وی ریاسانوفسکی).

 سه جزء سه گانه اوواروف عبارت بودند از: 

در دهه 1860، در نتیجه تلقین آموزشی، و مقاومت محافظه‌کارانه در برابر ایده‌ها و ایدئولوژی‌های اروپای غربی، یک جنبش پان اسلاوی شکل گرفت که هم حس ناسیونالیسم روسی و هم مأموریت ملی‌گرایانه برای حمایت و حفاظت از پان اسلاویسم را ایجاد کرد. این جنبش اسلاووفیلی در قرن نوزدهم روسیه رایج شد. پان اسلاویسم توسط جنگ های متعدد روسیه علیه امپراتوری عثمانی با هدف ادعایی آزادی ملت های ارتدوکس مانند بلغارها ، رومانیایی ها، صرب ها و یونانی ها از سلطه عثمانی تغذیه شد. اسلاووفیل ها با تأثیرات اروپای غربی در روسیه مخالف بودند و مصمم به محافظت از فرهنگ و سنت های روسیه بودن(الکسی خومیکوف ، ایوان کریفسکی و کنستانتین آکساکوف از بنیانگذاران این جنبش هستند آسترید اس. تومینز).

 

 

ایجاد  تفکر ملی گرایی روسی

ملی گرایی تحت  تاثیر هویت ملی قرار دارد و ملی گرایی در روسیه نیز از این قاعده مستثنا  نیست. ملی گرایی روسی ریشه در ایدئولوژی پان  اسلاویسم دارد که در نیمه و اواخر قرن نوزدهم تبدیل به جریانی فراگیر شد. پان اسلاویسم بر یکی شدن فرهنگی و حتی سیاسی همه مردمان اسلاو تاکید داشت.

اگرچه پان  اسلاویسم درمیان همه ملل اسلاو، پیروانی به دست آورد، اما پان اسلاویسم روسی بر نقش امپراتوری روسیه در متحد کردن و دفاع از ملل اسلاو تاکید داشت و معتقد بود زبان روسی باید زبان همه آنها باشد. 

ملی گرایی روسی در اواخر دوره شوروی و اوایل تاسیس فدراسیون روسیه به اوج خود رسید. کارل اشمیت و الکسـاندر دوگین دو متفکر دولتگرا به شمار می روند که با ایجاد سـنتزی از ملی گرایی و دیانت و برساختن نوعی الهیات سیاسی ملی به دنبال تثبیت دولت و تقویت قدرت ملی هستند. هر دو باور دارند که فرد باید در سازه ای به نـام «ملت» معنا یابد. این سازه (ملت) تنها زمانی می تواند بر سرنوشت خود حاکم شود که بر اساس ویژگی های خویشـتن، مرز میان «ما» و «دیگری» را ترسیم کند و با تکیه بـر دولتی قدرتمند، از این مرز که همان مرزی سیاسی و حاکمیتی است، با تمام وجود دفاع کند. 

 

ملی گرایی روسی در زمان پوتین 

ملی گرایی روسی در اواخر دوره شوروی و اوایل تاسیس فدراسیون روسیه به اوج خودش رسید. با روی کار آمدن پوتین مباحث جدیدی در مورد هویت روسی مطرح شد که در دوره پس از فروپاشی وجود نداشت. 

میهن پرستی، تجدید نظرطلبی تاریخی و ضدیت با غربگرایی مفاهیمی هستند که دولت روسیه توانست برای پر کردن خلاء ایدئولوژیک در جامعه پیدا کند. روسیه همواره یک کشور چند ملیتی بوده است، نه امپراتوری روسیه و نه اتحاد شوروی و هرگز از ملی گرایی روسی افراطی حمایت نکرده اند؛ با این حال در مواردی عناصری از ملی گرایی روسی را وارد سایت های خود کرده اند. نتیجه این رویکرد این بوده که در روسیه همواره شاهد دو نوع از ملی گرایی باشیم: ملی گرایی دولتی و ملی گرایی مستقل از دولت. این دو گرایش البته اشتراکات اساسی نیز دارند. ویژگی معمول ملی گرایی روسی بدبینی نسبت به فرهنگ و سیاست های غرب و اعتقاد به عظمت دستاوردهای گذشته روسیه و ملت روسیه است. 

 

 

پیدایش اوراسیاگرایی روسی 

اورسیاگرایی روسی بـه عنـوان نمونـه ی یک سـنت تفکر اسـتراتژیک به دوران بحران دولت روسی دانست. پس از انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷ و تسلط بلشویک ها بر روسیه، گروهی از متفکران تبعیدی روسیه که در پی تحولات سیاسی این کشور، مجبور به ترک میهن خویش شده بودند، با انتشار مجموعه مقاله هایی با عنوان «هجرت به شرق» نخستین بنیان های نظری این مکتب ژئوپلیتیکی را ایجاد کردند. هدف اصلی اوراسیاگرایان از نظر مقوله «دولت» والزام های نظری آن، ایجاد و تولید یک زیرساخت نظری برای دفاع از دولتی مقتدر در روسیه با حوزه نفوذ و اقتداری ملی بر پایه ویژگی های منحصر به فرد ژئوپلیتیکی روسیه، به عنوان قدرتی در میانۀ دو قاره اروپا و آسیا است. اوراسیاگرایی تلاشی نظری بود با هدف زنده کردن قدرت ژئوپلیتیکی روسیه با تکیه بر ویژگی های جغرافیایی، تاریخی و هویتی این کشور. اورسیاگرایان به مذهب ارتدوکس و تاثیر غرب به عنوان  عناصر تعریف کننده  هویت روسیه نمی نگرند. آنها معتقدند که روسیه یک تمدن خاص دو قاره ای است که باید ضمن برخورداری از حکومت قدرتمند، به منظور حفاظت از خود در برابر اروپا و آسیا، به درون خود معطوف شود. این ایده به عنوان واکنش ضروری به «آتلانتیک گرایی» نگریسته می شود که در حال گسترش ناتو به جمهوری های سابق شوروی و حتی قسمت های تشکیل دهنده امپراتوری سنتی روسیه بود.

نمایندگان اصلی این مکتب تلاش می کردند در فضای بعد از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، از ملی گرایی روس در برابر رقیب قدرتمندی مانند بلشویسـم دفاع کنند. پیدایش اوراسیاگرایی را می تـوان بازتابی از چالش میان «انقلاب» و «دولت/منافع ملی» در روسیۀ پساانقلاب اکتبر دانست. نخستین اوراسیاگرایان در پی تثبیت «امر ملی» در دوران شـکوفایی سوسیالیسـم انقلابی بودند. «نواوراسیاگرایی» به عنوان خوانشی نوین از مبانی اوراسیاگرایی، در دهـۀ 1990 و پس از فروپاشی اتحاد شوروی، اوراسیاگرایی کلاسیک روسی با نوعی  تجدید نجات در اندیشه های الکساندر دوگین، در قالب «نواوراسیاگرایی» پدیدار شد و در دوران ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین قدرت گرفت و عصر بحران و خطر، مهمترین زمینه برای پیدایی ایدئولوژی هایی است که در پی پاسداری از میراث ملی و دینی و دفاع از بقایای اقتدار دولت ها هستند. مهمترين نمایندۀ آن، الکساندر دوگین سال ها به عنوان مغز متفکر حـوزۀ ژئوپلیتیـک روسـیه مطرح بوده است. تأکید بر زنده کردن و گسترش منابع قدرت ملی روسیه در کارزار رقابت های ژئوپلیتیک، نقد لیبرالیسـم، نقد رویکردهای اروپا-محور به مسـئله حقوق بشر، زنده کردن ملی گرایی روسی، ترکیب ملی گرایی روس با مذهب ارتدوکس و تأکید بر چندفرهنگ گرایی در گسترۀ جهانی، مهمترین عناصر فکری الکساندر دوگین به شمار می رود. برای الکساندر دوگین، بلشویسم در کنار همه  ایرادها و  نارسایی های خود، یک تجربه فکری، تاریخی و هویتی روسی است که توانسته است روسیه را به قدرتی جهانی در عصر مدرن تبدیل کند. فروپاشی شـوروی، نواوراسیاگرایان را به سوی ضرورت برپایی یک دولت مقتدر روسی و تکیه بر میراث خاص و منحصر به فرد این کشور پیش برد (لاروئل،۲۰۰۹).

ملی گرایی روسی پس از الحاق کریمه

تحولات سال ۲۰۱۴ شوک بزرگی برای گروه های ملی گرای بود. دراین دوره بهار روسی روی داد که دوره ای از اعتراضات و تظاهرات در طرفداری از روسیه در جنوب شرق اوکراین در سال ۲۰۱۴ بود. ملی گرایانی که داوطلب مشارکت در جنگ اوکراین بودند سازمان هایی را شکل دادند. 

چهره برجسته این گروه ها یگور گرین کین رهبر سابق جدایی طلبان روس و افسر بازنشسته اطلاعاتی روسیه بود. وی جنبش «نوا راسیا» را بنیان نهاد که از تشکیل یک کشور مستقل در دونباس حمایت می کرد(جان استیرزلکی). همچنین اگرچه بخش بزرگی از ملی گرایان از شورشیان طرفدار روسیه در دونباس حمایت کردند؛ اما بخشی نیز متاثر از ملی گرایی قومی طرفدار گروه های معترض اوکراینی بودند. گردان آزوف به عنوان نیرویی که خود را نماینده دیدگاه های واقعی ملی گرایی قومی اسلاو می دانست درهمین دوره شکل گرفت(سرگی سوکهانکین). این گردان شامل داوطلبان و نیز مزدورانی از کشورهای اروپایی از جمله سوئد، فرانسه، فنلاند و کشورهای بالتیک است که توسط ایگور کولومویسکی سرمایه دار اوکراینی و استاندار دنپروپتروفسک تأمین مالی می شود.

بنابراین از یک سو دولت روسیه با استفاده از زبان ملی گرایی تاکید داشت که کریمه در اصل روسی است و گروه های قومی روس در اواکراین باید مورد حمایت قرار گیرند. از سوی دیگر برخی گروه های راست تندرو مخالف انضمام کریمه به روسیه بودند. در سال ۲۰۱۴ دو رژه روسی هم زمان برگزار شد؛ یکی در حمایت از الحاق کریمه و دیگری در ضدیت با آن.(ماریا پتکووا) دراین میان در سال ۲۰۱۵ دولت روسیه طرحی به نام «آنتی میدان» را با هدف حمایت از دولت شکل داد. این طرح به شکل مجموعه راهپیمایی هایی در حمایت از دولت و انضمام کریمه بود. رهبران این طرح، فعالان مدنی مرتبط با دولت روسیه مانند نیکلای استاریکف و دمیتری سابلین  عضو شورای فدرال روسیه بودند؛ اما رهبران گروه های افراطی تر مانند الکساندر زالدوستانف رهبر باشگاه موتورسواری گرک های شب را که دوستی شخصی با ولادیمیر پوتین دارد نیز شامل می شد. دیگر گروه عضو «آنتی میدان» جنبش آزادی ملی بود که درحال حاضر مهمترین حامی سیاست های دولت روسیه در اوکراین است و برخی اعضای آن مانند یوگنی فئودوروف در انتخابات ۲۰۱۷ کاندیدای حزب حاکم یعنی روسیه متحد بودند.(جان استیرزلکی)

نتیجه گیری

با نگاهی به تحولات سال های اخیر و مقایسه شرایط گروه های ملی گرای دولتی و مستقل می توان دریافت که ملی گرایان مخالف دولت اکنون در ضعیف ترین موضع خود از سال ۱۹۹۱ قرار دارند. بعد از سال ۲۰۱۴ تعدادی از سازمان های ملی گرا و ارتدوکس افراطی ظهور کردند که حملات خود را به جای اقلیت ها بر فعالان  مخالف دولت و لیبرال ها متمرکز کردند. در واقع ویژگی اکثر گروه های ملی گرای کنونی ارتباط با دولت روسیه وحمایت از ارزش های ارتدوکس است. انضمام کریمه نیز باعث تقویت گفتمان ملی گرایی دولت شد. در واقع در دوره ولادیمیر پوتین شاهد پایان فاشیسم، سوسیالیسم ملی روسیه و نیز سایر اشکال راست افراطی بوده ایم. این قبیل تفکرات برخاسته از شرایط اجتماعی هستند که کماکان در روسیه وجود دارد و لذا به بقای خود ادامه می دهند؛ اما زمینه های آن تا حد زیادی نسبت به سال های اول پس از فروپاشی تخریب شده است. چنانکه در نظرسنجی ها نیز مشخص است که ملی گرایی افراطی در میان مردم روسیه رایج نیست و در واقع رو به کاهش است. 

از سوی دیگر، ایده های چپ اروپایی پس از پردازش در کارگاه ذهـن روسی، پدیده ای به نـام «کمونیسم روس» را بنیان
گذاشت، همین تحول در جبهۀ راست نیز قابل دیدن است. یعنی ایده های راست اروپایی در دوران پس از فروپاشی اتحاد
شوروی، در پاسخ بـه اقتضاهای زمانی و جغرافیایی روسیه، به ایجاد مکتب ژئوپلیتیکـی نواوراسیاگرایی می انجامد که تلاشی است برای زنده کردن قدرت روسـیه در دوران ضعف و انحطاط این کشور.

منابع

آسترید اس. تومینز، ناسیونالیسم روسی از سال 1856: ایدئولوژی و ایجاد سیاست خارجی (۲۰۰۰).

آنتونی دی. اسمیت، ناسیونالیسم و مدرنیسم، ترجمه کاظم فیروزمند، نشر ثالث، ص۲۰.

بارغورن ، فردریک، ناسیونالیسم روسی شوروی (1956).

برودنی ، ییتزاک م. ناسیونالیسم روسی و دولت شوروی ، 1953-1991 (2000)

تومینز،آسترید اس. ملی گرایی روسی از سال 1856: ایدئولوژی و ایجاد سیاست خارجی (2000).

حسـن نیا رمـی، لیـلا و علویـان، مرتضـی. (۱۳۹۸). نواوراسـیاگرایی و سیاسـت خارجی روسـیه نسـبت به ایران، مجله مطالعات اوراسـیاي مرکزي، دورة ۲۱ ، شـمارة۱، پاییـز و زمسـتان ۱۳۹۸ ، صـص -۴۳۴-۴۱۹

دانکن ، پیتر.ج.س.”هویت معاصر روسیه بین شرق و غرب”. مجله تاریخی 48.1 (2005): 277-294. 

دانلوپ،جان بی. چهره های ناسیونالیسم معاصر روسیه (1983).

رومـی، فرشـاد. (۱۳۹۷). فهم تحولات سیاست خارجی روسیه؛ برآیندی اززیست جهان های متکثر، مجله سیاست جهانی، شماره ۲۴، تابستان ۱۳۹۷،صص ۱۱۳-۸۷.

ریاسانووسکی،نیکلاس،و.نیکولاس،ای. و ملیت رسمی در روسیه 1825 – 1855 (1969).

س.استیفن.۲۰۰۴.فرهنگ ادبی روسیه در عصر دوربین: کلمه به عنوان تصویر . راتلج. پ. 86. 

شاد، محمد. (۱۳۹۴). خاستگاه هویتی تنش در روابط روسیه و آمریکا و تأثیرآن بر منافع جمهوری اسلامی ایران، مجله مطالعات راهبردی، شماره ۷۰، زمستان۱۳۹۴، صص۱۵۶-۱۲۱.

شنفیلد ، استیفن.د.فاشیسم روسی: سنت ها ، گرایش ها ، جنبش ها ، 2001 ISBN0-7656-0634-8 یا ISBN 978-0-7656-0634-1

صمدی،مهین السادات،۱۳۸۹،ملی گرایی و نژادپرستی در روسیه،ماهنامه ایراس،شماره ۲۱.

فرولووا-واکر ، مارینا. موسیقی و ناسیونالیسم روسی: از گلیکا تا استالین (ییل ، ​​2019).

کسگرو،سیمون،ناسیونالیسم روسی و سیاست ادبیات اتحاد جماهیر شوروی: پرونده نش سورمننیک ، 1981-1991 (2004) متن

کولایی، الهه و کلبعلی، فرزاد. (۱۳۹۶). الگوی نوگرای روسی و چالش های هویتی ، تهران: انتشارات خرسندی.

لارول ، مارلین. ناسیونالیسم روسی: خیالیان ، آموزه ها و میادین جنگ سیاسی (2018) در مورد تاریخ معاصر گزیده.

نیکلاس وی ریاسانوفسکی، نیکلاس اول و ملیت رسمی در روسیه 1825 – 1855 (۱۹۶۹).

ورخوفسکی ، الکساندر (دسامبر 2000). “ملی گرایان فوق العاده در روسیه در آغاز حکومت پوتین”. مقالات ملیت ها . 28(4): 707–722. doi : 10.1080 / 00905990020009692 .Wikipedia  site:fa.wikide2.com

Jsan Strzelecki,”Russian nationalism three years after the annexation of Crimea”,2017-08-08,https://WWW.osw.waw.pl/en/publikacje/osw-commentary.

Larsen, H. (2005). Foreign policy and discourse analysis: France, Britain and Europe (Vol. 10). Routledge.

Loisel, S. (2005). Discourse Analysis and Foreign Policy Analysis: Introducing Speech Act Theory in European Foreign and Security Policy. In ECPR Joint Sessions of Workshops–Grenada. Paris.

Russian Public Opinion.2018.Moscow2019,P:131-132,https://WWW.levada.ru/cp/wp-content/uploads/2019/07/

2018-Eng.pdf.

مطالب مرتبط