مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

فضای جبهه بندی ها و آينده کلاف سر در گم نبرد یمن- گفتگو با مصطفی مطهری- ‌بخش پاياني

اشتراک

دکترای علوم سیاسی و کارشناس مسائل شبه جزیره عربستان

مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC

تحولات ميداني و سياسي در يمن همچنان ادامه دارد و نقش بازيگران داخلي و منطقه اي آن هم همچنان با تغييراتي روبرو است. براي بررسي بيشتر  گفتگويي با مصطفی مطهری کارشناس مسائل شبه جزیره عربستان داشته ايم:

واژگان كليدي:  جبهه بندی ، آينده، کلاف سر در گم، نبرد، یمن ، مصطفی مطهری، شبه جزیره عربستان

مرکز بین المللی مطالعات صلح: همانطور که شما گفتید توافق ریاض یک تلاش دیپلماتیک برای مدیریت جنوب با وجود دو جریان موجود است، آیا تغییرات در وضعیت میدانی جنوب، با توافق ریاض و نسخه اصلاحی آن تطابقی دارد؟ 

نکته تکمیلی در راستای پاسخگویی به پرسش بالا که در سوال فعلی هم مطرح کردید این است که سعودی به واسطه توافق ریاض درصدد است تا با حل و فصل اختلافات و کم کردن تعارضات یک دولت ائتلافی را در جنوب با مشارکت دو جریان دولت مستعفی و شورای انتقالی تشکیل دهد؛ در واقع هدف اصلی ریاض در این باره فارغ از ابعاد رقابت آنها با ابوظبی و فرآیند تأمین حداکثری منافع، حفظ دولت مستعفی در صحنه سیاسی جنوب است که با توجه به شرایط موجود امری غیر ممکن به نظر می رسد. به این دلیل که واقعیت میدانی نبرد در یمن، گویای این موضوع است، که با نگاهی گذار به نقشه آرایش نیروهای موجود در یمن می توان به راحتی به آن پی برد. دو استان مأرب و شبوه استان هایی هستند که هنوز بخش‌هایی از آن در کنترل دولت مستعفی یمن قرار داد و نیروهای ارتش و کمیته‌های مردمی یمن در آستانه تسلط بر شهر مأرب هستند و درگیری ها در شبوه نیز گویای تسلط قریب الوقوع شورای انتقالی بر این استان است. پس دولت مستعفی عملا بازنده محورهای نبرد در این دو استان به مانند سایر مناطق در شمال و جنوب است؛ چرا که 8 استان به طور کامل در کنترل ارتش و انصارالله است و استان عدن و مناطق جنوبی نیز عمدتاً در اشغال شبه نظامیان شورای انتقالی جنوب قرار دارد. این یک شمای کلی و اجمالی از وضعیت قرار گرفتن نیروهای فعال در یمن است که با توجه به این شرایط و واقعیات میدانی یمن نمی توان شانس چندانی برای دولت مستعفی در جهت حضور موفق در آینده سیاسی یمن قائل بود.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: آیا تغییرات در وضعیت میدانی می تواند عملاً موجب جذف دولت هادي شود؟

 بنابراین با توجه به اینکه دولت مستعفی نمی تواند به عنوان یک جریان مستقل و دارای قدرت در یمن بقاء پیدا کند، چند مفروض برای آنها باقی است یا اینکه عملاً حذف خواهند شد که مشمول زمان می شود. یا با اهرم حمایتی ریاض همچنان به شکل ضعیف و خفیف در صحنه جغرافیایی یمن حضور خواهند داشت و به آینده امید خواهند بست که کمی رویایی است. چون که دیگر نمی توانند به حمایت تمام قدِ ریاض به مانند گذشته دلخوش باشند؛ چرا که وضعیت میدانی یمن و از دست دادن سریالی مواضع نبرد در محورهای مختلف از سوی دولت مستعفی موجب شده است تا ریاض در حمایت های خود از آنها تجدیدنظر کند. از این رو هیچ گونه منفعتی برای ریاض ندارند. یا اینکه سناریو علی عبدالله صالح این بار در قامت منصور هادی تکرار خواهد شد و آنها از ریاض دل خواهند کند و به سمت ائتلاف با صنعاء خواهند رفت و توافقی جامع را با انصارلله امضا خواهند کرد و با آنها در یک جبهه قرار خواهند گرفت که کمی شرایط سخت است، اما غیر ممکن نیست. بنابراین در یک نگاه کلی و جامع پاسخ پرسش شما این خواهد بود که توافق ریاض عملاً ما به ازای خارجی ندارد و  دیگر نه معنایی برای پذیرش از سوی شورای انتقالی دارد و نه مبنایی برای تعهد و الزام به اجرای آن. با این اوضاع در آینده نه چندان دور خواهیم دید که توافق ریاض تنها به توافقی بر روی  کاغذ محدود خواهد بود و مفاد و اهداف آن نیز صوری خواهد ماند. بطوریکه حتی کارکرد رسانه ای هم که تاکنون داشته است را نخواهد داشت. بنابراین آنچه با توافق ریاض از سوی سعودی دنبال می شود به در بسته خواهد خورد و راه به جایی نخواهد برد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: برنامه ریاض و ابوظبی برای ماندن در یمن چیست و جایگاه شمال در راهبرد تجاوز سعودی به یمن با ورود به ششمین سال جنگ چه جایگاهی است؟  

این سوال دارای چند وجه مختلف است و به تبع پاسخگویی به آن هم متناسب با وجوهی خواهد بود که با خود حمل می کند؛ وجه اول پاسخگویی به آن به اهداف ریاض در جریان تجاوز به یمن باز می گردد. هدف ریاض از تجاوز به یمن بنابر ادعای آنها در آن روزها، تصرف صنعاء و باز گرداندن دولت به زعم آن ها مشروع و قانونی عبدربه منصور هادی بود که با فرار از صنعاء در سال 2015، به توصیه سعودی عدن را پایتخت خود قرار داد. از این رو ریاض به دلایلی چند از جمله ترس از تشکیل یک دولت مستقل و مردمی به رهبری انصارلله در مرزهای جنوبی اش مقدمات تجاوز به یمن را در قالب ائتلاف به بهانه بازگرداندن دولت مستعفی هادی تدارک دید. مصائب سعودی ها در عرصه تجاوز به یمن تقریباً از سال چهارم تجاوز یعنی سال 2019 آغاز شد که صنعاء توانست عملیات های بازدارندگی اول و دوم را کلید بزند؛ و در ادامه فاز سوم و چهارم آن را اجرایی کند. به علاوه اینکه در سال پنجم تجاوز، طراحی عملیات های راهبردی زمینی نصرالله و بنیان مرصوص نیز ضربات سهمگینی به سعودی ها و اهداف آنها در شمال یمن وارد کرد. همچنین باید به مشکلات برآمده از این عملیات های غافلگیرانه صنعاء بر علیه مواضع سعودی ها و وابستگان یمنی ها در شمال، آشکار شدن شکاف ها و تعارضات منافع میان ریاض با دیگر عضو فعال ائتلاف یعنی ابوظبی نیز اضافه کرد. در واقع ریاض با درک این موضوع که اهداف و برنامه هایش در شمال دست نیافتنی است گستره کنش گری خود را در جغرافیای وسیع تری از یمن هدف گذاری کرد. از این رو فعالیت های بیشتر را در جنوب و شرق و جنوب شرقی یمن آغاز کرد. و این شروعی برای آغاز رقابت میان ریاض با ابوظبی و تداخل اهدافشان در این مناطق بود. وجه دیگر سوال شما تحلیل اهداف و برنامه های ابوظبی در یمن است که در جنوب و جنوب شرقی یمن دنبال می شود. ابوظبی از همان آغاز فعالیت در جنوب یمن و مناطقی در جنوب شرقی مانند حضرموت و شبوه، علاوه بر حضور فعال مستقیم، ایجاد تشکیلات یمنی وابسته به خود را در این مناطق برنامه ریزی و طراحی کرد. وجه دیگر این سوال به اختلافات میان شورای انتقالی جنوب و دولت مستعفی هادی در مناطق جنوبی بر میگردد. در واقع وجود اختلافات بنیادین و بروز تعارضات میان این دو جریان در جنوب به واسطه وابستگی شان به ابوظبی و ریاض، گویای تضادها و تعارضاتی است که میان ابوظبی و ریاض وجود دارد. با این حال علیرغم آنچه گفته شد باید تأکید کرد که اهمیت جنوب و مناطق جنوب شرقی برای ریاض و ابوظبی محدود به رقابت میان نوابان یمنی آنها نیست بلکه دلایلی از قبیل موقعیت ژئوپلیتیکی، ژئواستراتژیکی جنوب و جنوب شرق و وجود بنادری چون عدن و مکلا و دسترسی به آبراه بین المللی و کنترل آن و استفاده از حق ترانزیت تجاری – دریایی از یکسو و منابع طبیعی و میدان های نفتی در مناطق شرقی و جنوب شرقی مانند شبوه و حضرموت با 35 میدان نفتی از سوی دیگر عواملی ترغیبی در جهت تشدید رقابت ها میان آنها جهت کسب مناطق نفوذ بیشتر است. این شرایط برای ریاض در جهت تسلط یافتن بر المهره به سبب نفوذ در عمق راهبردی عمان بر اهمیت این مناطق افزوده است که برای ابوظبی نیز تسلط بر جزیره «میون» یمن در مسیر تسهیل سیطره بر تنگه باب المندب و جزایر جنوبی برنامه ریزی شده است.  در مجموع باید اینگونه گفت که آینده نبرد در شمال برای سعودی بستگی به وضعیت نبرد در جبهه های شمال از جمله مأرب دارد که تعیین کننده این موضوع است که آیا درگیری ها ادامه پیدا می کند یا به سمت مذاکره و گفتگو سوق پیدا خواهد کرد. در رابطه با جبهه های جنوب و جنوب شرقی نیز، آینده این مناطق بستگی به شرایط رقابت و معاملاتی دارد که میان ریاض و ابوظبی در این باره صورت می گیرد؛ از آنجایی  که جدایی این مناطق  از یمن امری واقعی و بدیهی است، پس هر اتفاقی در این راستا در چارچوب روند جدایی رخ خواهد داد.  

مطالب مرتبط