مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

چهره ی در حال ظهور خاورمیانه در پرتو بهار عربی

اشتراک

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

طهمورث غلامی

بیان رخداد

منطقه ی خاورمیانه در سراسر سده ی بیستم و تاکنون همواره عرصه ی تنازع، تقابل، کشمکش و جنگ بوده است. هر چند شکل این نزاع همواره متفاوت و متأثر از عوامل داخلی، منطقه ای و بین المللی بوده است، اما با این حال تنش و تنازع ویژگی پایدار منطقه ی خاورمیانه باقی مانده است. به دنبال فروپاشی امپراتوری عثمانی، نزاع و تقابل در خاورمیانه منبعث از تلاش برای استقلال، تعریف حدود مرزی و نیز تثبیت دولت و حاکمیت در داخل بود. در میانه ی دو جنگ جهانی اول و دوم و نیز متأثر از گسترش نگرش های چپ در دنیای عرب، منبع تنازع در منطقه ی خاورمیانه و مشخصاً دنیای عرب، تقابل با دنیای استکبار و نیز رقابت برای کسب رهبری دنیای عرب بود. سؤالی که اینجا مطرح می شود، این است که تحولات بهار عربی چه نقشی در شکل دهی و بازتولید تنازع و کشمکش های منطقه ای داشته است؟ در پاسخ به این سؤال نگارنده استدلال می کند که بهار عربی منجر به شکل گیری کشمکش ها و تقابل های جدیدی در شرایط حال و آینده خاورمیانه شده است که منبع و ماهیت آن مذهبی می باشد و از این رو شکل نزاع در خاورمیانه را نسبت به دوران قبل از آغاز بهار عربی دگرگون کرده است.

کلید واژگان: بهار عربی، تنازع مذهبی، کشمکش های فرقه ای، منطقه خاورمیانه.

تبیین رخداد

هر چند نمی توان منکر نقش عوامل بین المللی و فرامنطقه ای در شکل دهی به منابع تنازع و تقابل در منطقه ی خاورمیانه شد، اما باید اذعان کرد که بیشتر منابع نزاع و تقابل همواره ناشی از خود منطقه ی خاورمیانه بوده است و همین عامل خود در تشدید و تأثیرگذاری عوامل فرامنطقه ای در عمیق تر کردن و پررنگ تر کردن تنازع و تقابل در خاورمیانه نقش داشته است. تا قبل از آغاز بهار عربی، تنازع در منطقه ی خاورمیانه دارای دو ویژگی برجسته و مهم بود:

 ویژگی اول شکل گیری حکومت های اقتدارگرا با محوریت نظامیان پس از جنگ جهانی دوم در دنیای عرب بود. از آن جایی که این حکومت ها مطلوب برخی از گروه ها و جریان های سیاسی داخلی نبودند، لذا این حکومت ها مجبور به سرکوب و حاشیه نشین کردن مخالفین خود می شدند. پس در این دوره منبع تقابل در کشورهای عربی ناشی از نارضایتی برخی از گروه های داخلی از حکومت های حاکم بود و به این ترتیب تقابل موجود، تقابلی میان جامعه و دولت بود.

 ویژگی دوم تقابل دولت های سکولار، ملی گرا و نظامی با دیگر دولت های واقع در منطقه ی خاورمیانه بود. دلایل این تقابل به عواملی مانند جاه طلبی های منطقه ای، تلاش برای به دست گرفتن رهبری، اختلاف های ایدئولوژیک و یا سرزمینی بود. این شکل از تقابل کاملاً رسمی و بین دولتی بود و زمینه ساز مداخله ی بازیگران فرامنطقه ای را نیز فراهم می کرد. این شکل از دولت های موجود در دنیای عرب به تدریج در جهت محافظه کاری حرکت کردند و تلاش کردند تا حدامکان منابع تقابل خود با دنیای بیرون را تعدیل و کاهش دهند. همچنین در عرصه ی داخلی با بهره گیری از ویژگی های نظام های اقتدارگرا توانستند حداقلی از امنیت را ولو به شکل منفی در جامعه ی تحت امر خود ایجاد کنند. آغاز بهار عربی و سقوط حکومت های سکولار و محافظه کار سابق باعث آزاد شدن ظرفیت های جدیدی در منطقه ی خاورمیانه و دنیای عرب گشت که این ظرفیت ها خود منجر به شکل گیری، بروز و ظهور اشکال جدیدی از کشمکش، تنازع و تقابل شدند که عمدتاً رنگ و بوی دینی، مذهبی و فرقه ای دارد.

 این شکل جدید نیز دارای دو ویژگی عمده و برجسته می باشد. اول این که عمدتاً این شکل از تقابل بیشتر در بین جامعه وجود دارد و کاملاً برجسته است. اگر در زمان حاکمیت دولت های سکولار و ملی گرا تقابل داخلی یک تقابل میان جامعه و دولت حاکم بود، در شرایط جدید تقابل میان بخشی از جامعه در مقابل بخش دیگر آن می باشد. بدین معنی که بخشی از جامعه با بهره گیری از باورهای دینی و ارزشی خود بخش دیگر جامعه را طرد می کند و با قلمداد کردن آنها به عنوان دگر، بیگانه و بعضاً کافر خود را مجاز و محق به ستیز و کشمکش با گروه رقیب می داند. همچنین طرف مقابل نیز دفاع را حق مشروع خود می داند. در این شرایط دولت حاکم خود دچار معما است و دقیق نمی داند با شکاف فرقه ای و مذهبی موجود در جامعه چگونه برخورد کند که وضعیت را بدتر نکند. این شکل از تقابل امروزه در لیبی، مصر و دیگر کشورهای عربی وجود دارد. این وضعیت سبب می شود که کشورهای یادشده در مسیر تنازع داخلی حرکت کند که ممکن است در آینده به جنگ های داخلی نیز منجر شود. نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که تقابل موجود در جوامع دنیای عرب صرفاً تقابل شیعی- سنی و یا اسلام- مسیحیت نیست. بلکه در دنیای اهل سنت نیز روایت های مختلف و بعضاً کاملاً متضادی از دین وجود دارد که تقابل و درگیری بین آنها را اجتناب ناپذیر می کند. در این شرایط جوامع کشورهای عربی در دامن جنگ های فرقه ای و مذهبی قرار می گیرند و تداوم این وضعیت خود در پررنگ کردن آن نقش مهمی دارد. تحولات اخیر در لبنان، مصر و بعضاً سوریه و مواردی در گذشته که در لیبی اتفاق افتاده است، از این منظر قابل توضیح است. در این شرایط اگر چه دولت ها با ظهور و بروز تنش های مذهبی مخالف هستند، اما مدیریت اوضاع از کنترل آنها خارج و در دست جامعه قرار می گیرد و جهت امور در خیابان ها و مکان های مذهبی تعریف و مشخص می گردد.

ویژگی دوم این است که اگر در زمان حاکمیت دولت های سکولار و ملی گرا، یکی از منابع تقابل، منابع بین دولت های حاکم بود، در شرایط جدید خاورمیانه شکل جدیدی از تقابل ظهور کرده است که میان ملت ها و جوامع  عربی در حال وقوع است. به عبارت کوتاه تر، تنش بین دولت ها جای خود را به تنش بین ملت ها و جوامع داده است. در این شرایط، تقابل ملت های دولت های عربی با یکدیگر توانسته است روابط رسمی و سیاسی دولت های حاکم را از خود متأثر بکند. برای مثال حمله به مکان ها و مراکز مذهبی در سوریه و کشتار علویان در این کشور، سبب واکنش ملت و جامعه ی شیعی عراق شده است و یا وضعیت جامعه ی اهل سنت در سوریه سبب واکنش جامعه و ملت مصر و لیبی شده است. همچنین کشتار شیعیان در مصر سبب واکنش جامعه و ملت عراق شده است. یا همین ادعا در ارتباط با کشور بحرین و یمن نیز صادق است. پس باید اذعان داشت که ظرفیت رها شده ناشی از تحولات منجر به بهار عرب، سبب ورود ملت ها و جوامع عربی به معادلات سیاسی خاورمیانه شده است. به گونه ای که ورود این متغیر جدید موجب شده است که دولت ها نیز در راستای پاسخ به فشارهای جامعه و ملت تحت امر خود نسبت به دیگر دولت عربی موضع و سیاست خاصی اتخاذ بکند.

دورنمای رخداد

واقعیت آن است که شکل جدید درحال ظهور تقابل و کشمکش در خاورمیانه شکلی کاملاً منفی و خطرناک است که سبب شده است امنیت روانی از جوامع کشورهای درگیر بحران سلب شود. کشمکش های مذهبی که منجر به تولید نوع خاصی از تقابل و تنازع شده است و عمدتاً در میان مردم و در سطح جامعه اتفاق می افتد به شدت انسجام و یکپارچگی جوامع عربی را در معرض تهدید و خطر قرار داده است. طبیعتاً مدیریت و حل این مشکل از عهده ی صرف سیاست مداران و نخبگان سیاسی خارج است و در مقابل نقش علمای دینی و مذهبی بسیار پررنگ تر و برجسته تر است. به نظر می رسد که ضرورت دارد علمای جهان اسلام هر چه سریع تر با رسیدن به نقطه ای مشترک تلاش کنند به کشمکش ها و نزاع های مذهبی در جهان عرب و خاورمیانه پایان دهند و از این طریق ثبات و آرامش را به منطقه ی خاورمیانه برگرداند. فقدان ثبات و امنیت در جوامع عربی ممکن است زمینه ساز فرصت برای نظامیان اقتدار گرا و مدعی ایجاد امنیت همانند گذشته فراهم شود و حتی با استقبال عمومی مردم نیز مواجه گردد.

مطالب مرتبط