احمدشاه راشد
عضو ارشد مرکز مطالعات استراتژیک و منطقه ای افغانستان
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
قاسم سلیمانی که مردی با تاکتیکهای ویژه جنگی شمرده میشد، به تاریخ ۱۳ جدی يا دي در حمله هوایی به دستور رئیس جمهور ترامپ در نزدیکی میدان هوایی بینالمللی بغداد کشته شد. او رهبری نیروی قدس سپاه پاسداران ایران را به عهده داشت که به عنوان واحد ویژه ایران در خارج ایفای وظیفه میکند.بعدازکشته شدن سلیمانی ایران با پرتاب ده ها موشک بالستیک پایګاه های امریکا در عراق را در انتقام خون سلیمانی مورد حمله قرار داد.
رئیس جمهور امریکا از کشته شدن قاسم سلیمانی بعنوان یک دست آورد بزرگ یاد کرد و ګفت که این کار را برای حفاظت امریکایی ها و جهانیان انجام داده است،نخست وزیر عراق با انتشار بیانیهای کشته شدن قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس را به شدت محکوم کرد و آن را نقض حاکمیت ملی عراق و مغایر با شرایط حضور سربازان امریکایی در عراق دانست. مقامات سایر کشورها، سازمانهای بینالمللی، گروهها و سازمانهای حامی ایران کشته شدن سلیمانی یک ضایعه بزرگ برای ایران خواندند، اما کشور های دیگری از کشته شدن سلیمانی به امید کم شدن تنش در منطفه استقبال نمودند.
قاسم سلیمانی که بود؟
در سال ۱۹۷۹ زمانی که آیتالله خمینی به ایران برگشت و در نتیجه آنچه «انقلاب اسلامی» خوانده میشود شاه سقوط کرد، قاسم سلیمانی به سپاه پاسداران ایران پیوست.او توانست در جنگ خونین ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰خوب بدرخشد و سرانجام در دهه ۱۹۹۰ رهبری نیروی قدس سپاه پاسداران را به عهده گرفت. اما تا زمان حمله نظامی ایالات متحده امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، سلیمانی زیاد شناخته شده نبود.این جنرال ایرانی به دلیل نظارت از تاکتیکهای حزبالله در جنگ سال ۲۰۰۶ با اسرائیل، مورد ستایش رهبری ایران قرار گرفته بود و همچنین توانست در سال ۲۰۰۸ توافقنامه آتش بس میان گروه ملیشايی شیعه «سپاه مهدی» و اردوی عراق را ممکن سازد. مقامهای «سی آی ای» او را رهبر کلیدی بلندپروازیهای ایران در منطقه توصیف کرده اند. به گفته جنرال دوید پتریوس، رئیس پیشین «سی آی ای»، سلیمانی زمانی به او گفته بود: “جنرال پتریوس شما باید بدانید که من، قاسم سلیمانی، سیاست ایران در قبال عراق، لبنان، غزه و افغانستان را مدیریت میکنم.”او نیروی قدس را به مهمترین بازیگرایران در لبنان، عراق، سوریه و اراضی فلسطین و چالش با اسرائیل، یمن و حتی امور بحرین تبدیل کرد. آن چه امروز از سیاست خاورمیانهای ایران گفته میشود،عمدتا ًمحصول فعالیتهای نیروی قدس و قاسم سلیمانی است. او نیروی قدس را در کنار توان موشکی سپاه به یکی از دو رکن توان نظامی ایران تبدیل کرد.
سپاه قدس
سپاه قدس در واقع واحد ویژه ایران برای خارج، به خصوص مهمترین بازوی نظامی اطلاعاتی حکومت ایران در شرق میانه است، این نیرو بخصوص (نه صرفا) برای آموزش و سازماندهی گروههای شبهنظامی شیعه در کشورهای مختلف تبلیغ و فعالیت میکند، با هدف و مقابله با نیروهای شبهنظامی سنی فعال در منطقه که به زعم حکومت ایران از حمایت عربستان و کشورهای غربی برخوردارند. سپاه قدس چند دهه است که در کشورهای مختلف آموزش میدهد و سازماندهی و تجهیز میکند از جمله در عراق (حشد شعبی)، یمن (حوثیها)، سوریه (دولت بشار اسد)، لبنان (حزبالله)، غزه و کرانه باختری (گروه جهاد اسلامی)، سلیمانی نقش مهمی در تحکیم منافع ایران در منطقه داشت. او از طریق فراهم ساختن کمکهای مالی و تدارکاتی به ملیشههای شیعه، نفوذ ایران در عراق را تحکیم بخشید. ملیشههایی که شیعه سرانجام متحد شده و گروه بسیج مردمی را تشکیل دادند. در سوریه، نیروهای قاسم سلیمانی از نیروهای رژیم اسد در برابر قیام های مردمی بازپسگیری مناطق از دست رفته و عقب زدن گروههای ملیشهای سنی به شمول «دولت اسلامی» یا داعش کمک میکردند. قابل یاداوری است که در جنگ سوریه جنگجویان افغان نیز به همکاری قدس اشتراک کرده بود. به اساس آمار نشر شده، در جنګ سوریه بیش از ۲۵۰۰ افغان کشته شده.حسن حسن، تحلیلگر پرسابقه خاور میانه و نویسنده کتاب «دولت اسلامی در عراق و شام» میگوید که قتل سلیمانی منجر به تضعیف مواضع ایران در منطقه به خصوص در سوریه، افغانستان و عراق میشود.
قاسم سلیمانی چرا ترور شد؟
تعدادی از اطرافیان ترمپ مانند «مایکل فلین» و «جان بولتون» مشاوران سابق امنیت ملی وی و «مشاوران غیررسمی» وی مانند بنیامین نتانیاهو از اسراییل و محمد بن سلمان ولیعهد سعودی، همه مدام از او خواستهاند که علیه ایران دست به اقدام نظامی بزند و برای تغییر رژیم در این کشور تلاش کند. با اینحال، ترمپ در سه سال گذشته توصیهی آنها را نادیده گرفت و اصرارش بر این بود که امریکا بهدنبال جنگ با ایران نیست. او در عوض گزینهی تحریم اقتصادی را علیه تهران در پیش گرفته بود. هدف ترامپ فلجکردن اقتصاد ایران، مهار جاهطلبیهای منطقهای و مجبورکردن تهران به بازگشت به میز مذاکره برای امضای توافق دیگر بود. ولی در این اواخر دولت ترامپ شاید به این نتیجه رسیده که سیاست «فشار حداکثری» واشنگتن در برابر تهران شکست خورده است. این سیاست شاید به ایران آسیب وارد کرده باشد اما نتوانست رهبری این کشور را منزوی کند. حملهی عناصر نیابتی ایران به سفارت امریکا در بغداد در اواخر ماه دسامبر یادآور دو رویداد تحقیرآمیز برای واشنگتن بود؛ اولی تصرف سفارت امریکا در سال ۱۹۷۹ در تهران و دومی حمله سال ۲۰۱۲ به مجتمع دیپلماتیک ایالات متحده در بنغازی لیبی. تصرف سفارت امریکا در تهران روحیه دولت کارتر را و حملهی بنءغازی روحیه دولت اوباما را تضعیف کرد. دولت ترمپ از ترس تکرار این سناریو در بغداد، ادعا میکند که ترور سلیمانی به هدف محافظت از جان امریکاییها از حملات آینده بوده است نه به هدف شروع جنگ با ایران. یا آنطور که بدبینها میگویند، ترور سلیمانی بهمنظور محافظت از ریاستجمهوریِ ترامپ از طریق منحرفکردن توجهات از استیضاح وی در جریان سالی صورت گرفته است که قرار است انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده برگزار شود. در هر صورت، ترور سلیمانی از یکسو نشان میدهد که تمرکز ترامپ دیگر روی سیاست تحریم نیست و از سوی دیگر نشان میدهد که او آماده است در کنار قدرت اقتصادی ایالات متحده، از توان نظامی این کشور نیز استفاده کند. اما آنچه کاملآ مسلم است اینکه هیچکدام از طرفین متخاصم (امریکا و ایران) طرفدار جنگ تمام عیار و رودررو نیستند.
سیاست ایران بعد از ترور سلیمانی
ایران از همان ابتدا، خروج ترامپ از «برجام» را زورگویی غیرقابلقبول خواند. درحالیکه تحریمهای امریکا صادرات نفتی این کشور را مختل و اقتصادش را ورشکسته کرد، در مقابل تهران حملات نیابتی خود را گسترش داد و داراییها و منافع متحدین ایالات متحده را در منطقه از جمله با حمله به نفتکشها در خلیج فارس و تأسیسات نفتی عربستان سعودی هدف قرار داد. آخرین مورد، حملات گروههای تحت حمایت ایران به مواضع امریکا در عراق بود.تهران همچنین اتحادهای استراتژیک جدیدی را با روسیه و چین ایجاد کرده است و این دو کشور را در اواخر ماه دسامبر ۲۰۱۹ وارد رقابتهای جدید در درياي عمان ساخت. ترور سلیمانی هیچ یک از این سیاستهای دوگانه یی ایران را تغییر نخواهد داد. بلکه منجر به تقویت این سیاستها خواهد شد. نگاهی به تاریخ نشان میدهد که ایران حمله به سلیمانی را هضم و از جنگ تمامعیار با نیروهای نظامی امریکا که برتریشان با ایران غیرقابل مقایسه است، خودداری خواهد کرد. ترامپ در بیانیه یی که پس از حمله ایران به اهداف نظامی امریکا در عراق داشت رهبران ایران را به میز مذاکره دعوت کرد ، اما رهبران ایران، جنگ در سایهها( به واسطه گروه های طرفدار در منطقه) را ترجیح میدهد. ایران ترور سلیمانی را بیپاسخ نگذاشت. ترور، عملیاتهای پنهانی، درگیریهای پراګنده و مختلکردن انتقال نفت و دریانوردی در منطقهی خلیج فارس، از جملهی گزینههای روی میز ایران است. اما ظاهرآ چنین به نظر میرسد که ایران به اساس یک تفاهم اعلان ناشده با حریفش امریکا، به پرتاب چند موشک بر پایګاه های امریکایی در عین الآسد و فرودگاه اربیل بسنده نموده است. جانب امریکا که طی این حملات موشکی تلفات انسانی ای نداشته است، خودش را برنده حساب می کند. اما اگر ایران موفق گردد از طریق دسته های طرفدار خودش در عراق، امریکا را به خروج از آنجا مجبور سازد؛ در این کشمکش دست بالاتری خواهد داشت.
تاثیر ترور سلیمانی بر پروسه صلح افغانستان
کشته شدن قاسم سلیمانی دومین مرد قدرتمند ایران توسط نیروهای امریکایی،می تواند تاثیر منفی بر روند صلح دولت افغانستان با گروه طالبان، داشته باشد. تهران و واشنگتن به گونه غیرمستقیم در افغانستان تقابل خواهند کرد که آسیب آن را مردم افغانستان خواهند دید. ایران پیش از این هم بهگروههای مسلح در افغانستان کمک نظامی کرده است و در صورت افزایش تنش میان ایران و امریکا، این کشور کمکهایش را افزایش خواهد داد. اگر تنش موجود میان امریکا و ایران ادامه یابد، ایران از طالبان و دیگر گروهها بههدف استفاده در جنگ نیابتیاش استفاده خواهد گرفت.”این در حالیاست که چند روز قبل مایک پمپیو، وزیر خارجۀ امریکا گفت که ایران بهگونۀ فعالانه از برخی گروههای نظامی در افغانستان حمایت میکند.
موضوع دیگری که در پیوند بهتنشهای اخیر میان ایران و امریکا مطرح است، استفادۀ طالبان از این وضعیت بهعنوان یک هرم فشار است.امریکا تلاش میکند که گفتوگوهای جاری میان این کشور و طالبان هر چه زودتر و با شرائط امریکا بهنتیجه برسد. اما طالبان در مقابل تلاشمی کنند که در این گفتوگوها دست بالاداشته و امتیازات بیشتری بهدست آورند.
نتیجه گیری
اکنون که تهران و واشنگتن آشکارا تبادل آتش کردهاند، منازعهی این دو کشور در سایه ادامه خواهد یافت، جایی که ۴۰ سال ادامه داشته است و جایی که در آن سپاه پاسداران ایران هنوز هم بهدنبال گرفتن انتقام خون سلیمانی از ایالات متحده خواهد بود.
با اینحال، ایران اکنون پس از ترور قاسم سلیمانی میداند که هرگونه حمله از جانب تهران و حتا عناصر نیابتی ایران، میتواند منجر به حملهی دیگری از جانب ایالات متحده شود. آنچه که در کوتاه مدت دست و پای ایران را بسته است، فشار ناشی از سقوط غیر عمدی هواپیمای اوکراینی است که توسط موشک سپاه پاسداران مورد حمله قرار گرفته و باعث مرگ تمامی سرنشینان و خدمه هواپیما گردیده است. دیده شود که دیپلماسی ایران تا چه حدی در اقناع اطراف مختلف؛ اعم از اوکراینی، کانادایی، افغان و دیگران موفق بدر آمده و با حد اقل خسارات از آن بیرون می آید. این حادثه با حادثۀ قتل قاسم سلیمانی و عمل جوابی ایران در برابر آن، تفاوت زیاد دارد. حادثۀ سقوط غیر عمدی هواپیمای اوکراینی؛ پیامدهای سیاسی، اقتصادی و انسانی دراز مدتی دارد که بر خلاف حادثۀ اول، اطراف زیادی را علیه ایران قرار خواهد داد.
واژگان کلیدی: پیامدها، ترور، قاسم سلیمانی ، منطقه، افغانستان ،احمدشاه راشد
مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشتها، مقالات و مصاحبههای منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاماً به معنی تأیید مطلب یا بیانگر دیدگاههای مركز بين المللي مطالعات صلح نیست.